مرزها وانواع مرزها
مرزها حد فواصل نامرئی یا خطوط بین اعضای خانواده یا میان اجزایی از سیستم نظیر والدین، فرزندان یا بین خانواده و محله هستند . مرزها برای تعریف استقلال و خودمختاری در خانواده و زیرمنظومه های آن به کار میروند. مرزها را می توان خلق کرد، نظیر مرز حول نظام اعتقادی عقاید یا نقشها. این نشان میدهد که برخی از اعضای خانواده در برخی سیستم ها مشارکت دارند و در برخی دیگر مشارکت ندارند . مرزها ممکن است از طریق قواعد بیان شده یا قواعد بیان نشده به وجود آیند. آنها روان شناختی هستند نه فیزیکی. درجه نفوذپذیری مرزها نشان دهنده این موضوع هستند که چگونه زیرمنظومه ها اجازه تعامل با یکدیگر یا زیر منظومه های خارجی را پیدا میکنند . بستگی به اینکه مرز چقدر باز (نفوذپذیر) یا بسته باشد، خشک یا نامشخص توصیف میشوند.
سه نوع مرزهای اصلی وجود دارد:
مرزهای مشخص: قوانین و قواعدی هستند که به اعضای خانواده اجازه میدهد تا ارتباط و روابط شان را با همدیگر تقویت کنند زیرا گفتگو را امکانپذیر و تشویق میكند. در این موارد، اعضای خانواده آزادانه، اطلاعات را مبادله میكنند و بازخوردهای صحیحی را دادوستد میكنند.
مرزهای خشک: انعطاف ناپذیر هستند و افراد را از یکدیگر جدا نگه میدارند. بعضی از خانوادهها به علت این نوع مرزها اعضایی دارند که در برقراری یک رابطه صمیمی با دیگران در درون خانواده با مشکلاتی مواجهند. در چنین مواردی افراد به لحاظ عاطفی از سایر اعضای خانواده جدا یا دور می افتد .
مرزهای نامشخص: اعضای خانواده به قدر کافی از یکدیگر جدا نیستند. در این آرایش گفته ميشود که بعضی از اعضای خانواده با هم آمیخته میشوند و استقلال و خودمختاری افراد وجود ندارد. همانند مرزهای مشخص، مرزهای نامشخص وابستگی را تشویق میكند .
اکثر خانواده های دارای عضو معتاد، دارای مرزهای سخت می باشند. این نوع مرزها، بدکارکردند و خانواده را از کمک بالقوه و سودمند بفرد معتاد باز می دارند.اغلب چنین بازداری بخاطر این اتفاق میافتد که دیگران متوجه این موضوع نشوند که درسیستم خانواده، اعتیاد رخ داده است.اینجا اعضای خانواده دیگران را از خانواده بویژه ازعضو معتاد دورنگه میدارند وقصد آنها هم محافظت از راز خانوادگی است-شخصی که معتاد است.
بطور کلی هر چه وضوحیت و تمایز بین مرزها در سیستم خانواده بیشتر باشد، عملکرد خانواده مؤثرتر است. وقتی مرزها بیش از حد سخت و خشک باشند نزدیکی میان عضو و سیستمهای بیرونی را ترغیب نمیكند. خانوادههایی که دارای مرزهای آشکارا خشک هستند، اغلب خانوادههای گسسته نامیده میشوند. این ویژگی سیستم خانواده، گرمی، عاطفه و پرورش را محدود، اما استقلال را تقویت میكند. خانوادههای دارای مرزهای نامشخص با همدیگر در هم تنیده اند و حمایت متقابلی را فراهم میكنند اما به قیمت از دست دادن استقلال و خودمختاری اعضاء .
خانواده ای که دارای سیستمی سالم است، اغلب در میانه مرزهای سخت و درهم تنیده قرار دارد. ضرورتاً چنین سیستم هایی فردیت سالم را با یک سیستم خانواده انعطاف پذیر و حمایتی به رسمیت می شناسند. به عبارت دیگر، اعضای خانواده تشویق می شوند تا توانمندی ها و ظرفیت های درونی خود را به حداکثر برسانند و از این طریق سیستم خانواده را بدون اینکه خودشان را قربانی کنند، مورد حمایت قرار دهند. در اینجا، مرزها و قواعد سالم برای هر یک از اعضا وجود دارد و از این طریق اعضا از خودشان در مقابل افراد و سیستم های بدکارکرد محافظت می کنند .
یکی از اصول بنیادی درمان ساختاری، تمرکز بر کارکرد صحیح زیر منظومه ها در ساختار خانواده است. توجه به مرزهای نظام ها، تناسب ائتلاف ها ، مثلث ها و اتحادهاست . بدکارکردی، زمانی در یک رابطه زوجی اتفاق می افتد که یکی یا هر دو زوج از سازمان دوتایی یا مرزهایی که مورد حمله یا تهدید واقع شده ناراضی هستند. قاعدتاً مشکلات زمانی در رابطه زوجین رخ می دهد که ائتلافها، مثلث ها و اتحادهایی که شکل گرفته اند، زیان بخش باشند و به مرزهای زیر منظومه ها آسیب برسانند . مشاوره ساختاری خانواده بر این باور است، زمانی که زیرمنظومه ها سالم هستند و به خوبی کار می کنند، آنها بطور مستمر و به طور دوجانبه تمام سیستم خانواده را بهبود میبخشند و منجر به کاهش رفتار های معتادگونه در عضو وابسته به مواد می شوند. دیدگاه ساختاری می خواهد که یک زوج را قادر سازد تا انسجام ساختاری را به واسطه تقویت کردن مرزهای کارکردی زیر منظومه ها بازسازی کند. زمانیکه یک بخش سه تایی در رابطه رومانتیک مثلث سازی شود، می تواند یک عدم تعادل ایجاد کند. به عنوان مثال سوء مصرف مواد، می تواند به یک رابطه زوجی و استحکام زیرمنظومه هایی که در حال فروپاشی است، مثلث سازی شود .
خانواده درمانی ساختاری بر اهمیت مرزهای منعطف بین اعضای خانواده تأکید می کند. مرزها با ساختارهای روابط خانوادگی از طریق قواعد آشکار و ضمنی بین اعضای خانواده تعریف شده است . این مرزها قلمرو روان شناختی هر یک از اعضا یا یک رابطه را تعریف می کند. مرزها بین اعضای خانواده می تواند طیفی گسترده ای از مرزهای درهم تنیده تا مرزهای جدا باشد. این دو طیف، لزوماً آسیب زا نیستند ولی از سازگار شدن با موقعیت های جدید که باعث به وجود آوردن مشکلاتی برای خانواده می شوند، ناتوانند . برخی دلایل وجود دارد که چرا خانواده ها قادر نیستند، مرزهای جدید به وجود آورند. برخی از دلایل به شرح زیر است: انتظارات هنجاری، هیجانات شدیدودردناک،تمایلات ناسازگار، تماس و ارتباط محدود و برهانهای وفادارانه، تماس و ارتباط محدود که نتیجه آن، اغلب یک دوره گسترده ازتعارض شدید بین فردی وتعارض درونی خواهد بود .
منبع
نامنی،ابراهیم(1392)، اثربخشی خانواده درمانی راه حل مدار – ساختاری در درمان ( قطع مصرف مواد) افراد وابسته به مواد،پایان نامه دکترای تخصصی،روانشناسی، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید