مراحل نا اميدي
به نظر مي رسد كه نا اميدي نيز يك اتفاق نيست بلكه يك فرآيند است. يعني از جايي شروع ميشود و به نا اميدي ختم ميشود. تشخيص بين مراحل روانشناختي كه فرد بدان طريق ميتواند هنگامي كه تفكر هدفمندش با مانع برخورد ميكند، پيش برود بسيار مهم است. همان طور كه گفته شد موانع قادرند كه پاسخهاي هيجاني منفي ايجاد كنند. اين مراحل درباره تمام افراد محدود به الگوي خاصي نميشود؛ اما به طور كلي آنها از اميد به سمت غضب، از غضب به سمت ياس، و از يأس به سمت بي تفاوتي پيش ميروند.
الف) غضب
وقتي شخصي شديداً عصباني ميشود كه اولين واكنش به موقعي است كه با منع بزرگي برخورد كرده است، هنوز انرژي دارد و سعي مي كند اهداف ديگر را دنبال كند(البته اين واكنش لزوماً عاطفي نيست). مردم اغلب هنگامي كه غضبناكاند اعمال تكانشي، خودشكن، و بدجوري را مرتكب مي شوند.
ب)يأس
هنگام يأس، كه قدم بعدي در اين پيشروي فرضي است، فرد هنوز روي هدف مسدود شده متمركز است. اما درباره غلبه بر مانع يا موانع مربوط احساس عجز ميكند. براون و هريس به طور واضح و مختصر يأس را به صورت، «اوه، بازم يه چيز ديگه»، توصيف ميكنند. با اين حال، در افرادي كه يأس را تجربه ميكنند، تفاوتهايي وجود دارد. براي مثال، بعضي افراد با وقايع ظاهراً بي ضرر مانند گم كردن كليد يا ناتواني از پيروز شدن در بحث با همسرشان فوراً مأيوس ميشوند. همين طور، بعضي از مردم به ويژه مشكلات را پيچيده تصور ميكنند كه به نوبه خود بيشتر احساس ناشايستي ميكنند و منابع روانشناختيشان را از دست ميدهند. به علاوه، به اعتقاد براون و هريس مردم ممكن است به دليل فقدان آگاهي يا اطلاع از اينكه چگونه مشكلات را حل كنند، در يأس و نوميدي بلغزند.
ج) بي تفاوتي
سرانجام، اشخاص زماني كه شكست خود را تصديق ميكنند و دست از تعقيب اهداف ميكشند، بي تفاوت ميشوند. بيتفاوتي، به صورت «فقدان علاقه يا توجه، به ويژه به موضوعات داراي اهميت كلي است»بي تفاوتي، فقدان هيجان يا احساس يا منفعل بودن توصيف ميشود. اين يك حالت نباتي و عاري از توجه است كه شخص حس رشد مداوم خود را از دست ميدهد و موجب دلواپسي نزديكانش ميشود. اين كه چه كسي اين مراحل را از اميد تا بي تفاوتي طي مي كند، به سطح اميد اختياري و نيز به ماهيت هدفي كه مسدود شده، بستگي دارد. براي نمونه وقتي تصور ميشود كه هدف مهمي مسدود شده، كه اهداف مكرراً با مانع مواجه ميشوند يا اهميت موانع بسيار زياد است، شخص هرگونه تعيين هدف را ناديده ميگيرد. براي مثال، پيتمن و پتيمن پي بردند كه وقتي شركت كننده ها فقط دو بار در يك تكليف شكست مي خوردند عملكرد آنها بعدها بهتر مي شد، اماوقتي شش بار در يك تكليف شكست مي خوردند، عملكرد آنها به طرز چشمگيري تحليل ميرفت. بايد خاطر نشان كرد براي اشخاص آسيب پذيرتر حتي يكبار شكست در انجام كاري ميتواند در آنها اين تصور را به وجود آورد كه ادامه دادن به آن كار ناممكن است، در نتيجه انگيزش آنها براي هرگونه تكليف جديد كمتر ميشود.
منبع
زارعی،سمیه(1394)، ارائه مدل پیش بینی اشتیاق شغلی باتوجه به رهبری اصیل و سرمایه های روانشناختی دبیران تربیت بدنی شیراز،پایان نامه کارشناسی ارشد تحقیقات آموزشی ، دانشگاه پیام نور شیراز
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید