مراحل فرایند یادآوری: رمزگذاری، اندوزش، بازیابی

 حافظه به‌عنوان توانایی دریافت، اندوزش و بازیابی اطلاعات تعریف شده است . این سه مرحله برای کارکرد نظام حافظه لازم می‌باشند. دریافت اطلاعات مرحله‌ی رمزگذاری است و حفظ اطلاعات مرحله‌ی اندوزش می‌باشد و دسترسی به اطلاعات در صورت لزوم، مرحله‌ی بازیابی است. هرچند می‌توان بین این مراحل تمایز قائل شد و بیماران با نقص در فقط یک بخش از این نظام قابل تشخیص هستند. در زندگی واقعی این مراحل در تعامل با یکدیگر عمل می‌کنند به‌عنوان مثال افراد دارای مشکلات رمزگذاری، مشکلاتی در توجه، نشان می‌دهند. علی‌رغم این واقعیت که در برخی شرایط یادآوری غیرارادی است می‌توانیم چیزهایی را به یادآوریم که زمان وقوع، توجه خیلی خاص به آن‌ها نکرده‌ایم؛ معمولاً زمانی که در حال یادگیری چیزی جدیدی هستیم یا زمانی که یادآوری برایمان بسیار مهم است، لازم است توجه بیشتری کنیم. افراد مبتلا به نشانگان یادزدودگی کلاسیک، مشکلات رمزگذاری ندارند، هرچند آن‌هایی که نقص اجرایی دارند  مثلاً:  به دنبال TBI و دمانس ، ممکن است این مشکل را داشته باشند .

وقتی اطلاعات در ذهن ثبت می‌شوند تا زمانی که نیاز باشد در آنجا ذخیره می‌شوند. بیشتر مردم اطلاعات جدید را با سرعت بیشتر در روزهای اول فراموش می‌کند و سپس میزان یادزدودگی کاهش می‌یابد این موضوع در مورد افرادی که با مشکل حافظه روبرو هستند، البته با در نظر گرفتن اینکه در چنین مواردی اطلاعات نسبتاً کمی ذخیره می‌شود، نیز درست است. باوجود این، وقتی اطلاعات به‌صورت مناسب رمزگذاری می‌شوند و به حافظه درازمدت وارد می‌شوند، امتحان، مرور ذهنی و یا تمرین می‌تواند کمک کند تا این اطلاعات در آنجا حفظ شود. بهترین راه برای انجام این کار، این است که شخص را سریعاً بعد از دیدن یا شنیدن اطلاعات جدید، پس از یک تأخیر کوتاه و پس از یک تأخیر کمی طولانی‌تر، آزمون کنیم. این فرایند با فواصلی که به‌تدریج طولانی‌تر می‌گردند، ادامه می‌یابد. چنین تمرین‌ها و تکرارها معمولاً به حفظ بهتر اطلاعات منجر می‌شود. این اصل یادآوری بافاصله است؛ بنابراین، این اصل می‌تواند هم به رمزگذاری و هم به اندوزش کمک کند.

دیگر راهبردهای تکرار و تمرین نظیر PQRST   پیش مشاهده، سؤال، خواندن، بیان و آزمون ،  ممکن است به بهبود حفظ کردن کمک کند.سومین مرحله‌ی در فرایند حافظه، بازیابی اطلاعات، زمانی که ما به آن‌ها نیاز داریم، است. همه ما مواقعی را تجربه کرده‌ایم که می‌دانیم چیزی را می‌دانیم مثل نام یک شهر یا یک کلمه‌ی خاص ولی نمی‌توانیم آن را در زمان مناسب، بازیابی کنیم. این مورد به‌عنوان پدیده نوک زبانی  شناخته می‌شود. اگر کسی به ما یک کلمه ارائه دهد، ما می‌توانیم معمولاً سریع  تشخیص دهیم که درست است یا نه. احتمال مشکلات بازیابی اغلب برای کسانی که مشکل حافظه دارند بیشتر است. اگر ما بتوانیم یک ،  قلاب   به شکل یک سرنخ یا راهنما به آن‌ها، ارائه دهیم ممکن است بتوانیم به آن‌ها برای دسترسی به حافظه درست، کمک کنیم. ارائه‌ی حروف اول یک اسم ممکن است منجر به یادآوری کل اسم، شود. شاید همه‌ی ما این تجربه را داشته‌ایم که بعضی مواقع، چهره فرد را می‌شناسیم اما نمی‌توانیم بگوییم کجا او را دیده‌ایم.

این موضوع به‌ویژه زمانی بیشتر اتفاق می‌افتد که شخص در مکانی متفاوت از مکانی که اولین ملاقات اتفاق افتاده، دیده شود. بازیابی برای بیشتر ما زمانی آسان‌تر است که محیطی که در آن سعی می‌کنیم چیزی را یادآوری کنیم مشابه محیطی باشد که ما در ابتدا در آن یاد گرفته‌ایم. این موضوع به‌عنوان اصل ویژگی بافت  شناخته شده است گودن  و بدلی ، این اصل را در یک آزمایش ابتکاری، نشان دادند. آن‌ها فهرستی از لغات را به غواصان هم در خشکی و هم در زیر آب آموزش دادند و از آن‌ها خواستند تا آن لغات را در محیط مشابه و هم محیط غیرمشابه یادآوری کنند. لغت‌های را که زیر دریا یاد گرفته بودند زمانی که در زیر دریا، مورد آزمایش قرار می‌گرفتند بهتر به یاد می‌آوردند. نتایج مشابهی برای کسانی که روی زمین یاد گرفته بودند به دست آمد. به این معنی که آن‌ها زمانی که در همان مکان و محیط مورد آزمایش قرار گرفتند، بیشتر و بهتر به یاد آوردند . زمانی که محیط یادگیری و آزمایش یکسان بود نسبت به زمانی که بین دو محیط تفاوت وجود داشت یادآوری کلمه‌ها، چهل درصد بیشتر بود؛ بنابراین افراد مبتلا به آسیب حافظه، ممکن است اگر آن‌ها در مکانی مشابه مکانی که یادگیری برای اولین بار در آن صورت گرفته است، قرار گیرند، بهتر مطالب را یادآوری کند.

در اکثر مواقع ما می‌خواهیم از اختصاصی بودن بافت، اجتناب کنیم بنابراین به هنگام آموزش اطلاعات جدید به فرد مبتلا به آسیب حافظه، ما باید به فرد یاد بدهیم که در مکان‌ها و موقعیت‌های اجتماعی مختلف یادآوری کند. هدف ما، باید تشویق یادگیری در موقعیت‌های بسیار متفاوت باشد؛ موقعیت‌های روزمره‌ای که احتمالاً فرد روزانه با آن‌ها مواجهه می‌گردد. یادگیری نباید محدود به یک بافت یا موقعیت خاص مثل یک بخش بیمارستان، کلاس و یا مطب درمانگر شود .همچنین خُلق  یا وضعیت ذهنی که داریم بر توانایی یادآوری ما تأثیر می‌گذارد. می‌دانیم که افراد مطالبی را که در حالت هوشیاری یاد گرفته‌اند در حالت هوشیاری هم بهتر به یاد می‌آورند این مطلب غیرمنتظره‌ای نیست؛ با این‌ وجود این واقعیت هم وجود دارد که فرد، مطالبی را که به هنگام مستی یاد گرفته است در حالات مستی هم بهتر به یاد می‌آورد. به همین صورت، مطالبی که در حالت خوشحالی یا ناراحتی یاد گرفته شده‌اند وقتی آن هیجان اولیه دوباره تجربه می‌شود، بهتر یادآوری می‌شوند. این مطلب با عنوان یادگیری وابسته به حالت معروف است بنابراین به هنگام کمک به فرد مبتلا به آسیب مغزی برای یادآوری مطالب باید در حالات مختلف خُلقی به او آموزش دهیم به‌گونه‌ای که از اختصاصی شدن بافت اجتناب گردد.

منبع

شریفی،علی اکبر(1394)، ساخت یک برنامه رایانه‌ای توان‌بخشی شناختی و بررسی تأثیر آن بر بهبود عملکرد حافظه،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی تربیتی،دانشگاه پیام نور

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0