مدیریت منابع انسانی و مديريت رفتار سازماني
در میان رشته های متعدد علوم اجتماعی و تسامحاً علوم انسانی، دو رشته مدیریت منابع انسانی و مديريت رفتار سازماني با درك و فهم رفتار انساني در عرصه سازمان و كاربرد اين نوع شناخت براي بهبود انجام كار و ترقّي كيفيت زندگي افراد ارتباط داشته و در هيچ يك از مباحث دو رشته مزبور، اين اهداف شفافتر و مشخصتر از بحث انگيزش کاری نيستند.
اهمیت انگيزش در معادله ویکتور وروم کاملاً مشهود است که حاصل ضرب توانایی و انگیزش را برابر با عملکرد شغلی هر فرد می داند. همین معادله تبیین می کند که چرا انگیزش، مهمترين موضوع در مباحث مدیریت منابع انسانی و مدیریت رفتار سازماني است . عليرغم نظرات و ديدگاههاي مختلفي كه دربارة انگيزش وجود دارد، جايگاه و اهميت آن در مديريت و روانشناسي به طور اعم و مدیریت منابع انسانی و رفتار سازماني به طور اخص غيرقابل اغماض است.
مفهوم انگيزش بر اين نظريه استوار است كه رفتار آدمي معلول علتي بوده و روانشناسان معتقدند كه براي انجام هر عملي، مسلماً انگيزه اي وجود دارد. از طرفی، ايجاد انگيزه امري فردي، موقعيتي، دائمي، بي انتها ، متغير، پويا، و پيچيده بوده و به همین دليل نمي توان دربارة انگيزش افراد، قوانين و دستورالعمل هاي قطعی و معتبر صادر كرد و مطلوب آن است كه در هر موقعيت بر اساس ويژگي فرد و محيط نسبت به برنامه ريزي درباره انگيزش در هر سازمان اقدام نمود.
لیکن آنچه كه كاملاً مسلم بوده و در همه جا از آن صحبت مي شود، اين است كه در اكثر سازمانها زمان مفيدي كه كاركنان براي انجام كار صرف مي كنند، به مراتب كمتر از زماني است كه مقررات و بخشنامه هاي رسمي تعيين مي كنند و اين سئوال كه چرا بعضي افراد با تلاش همه جانبه در كار و نقش خويش گام برداشته و بعضي ديگر با كمترين رغبت نسبت به انجام كار خود انجام وظيفه مي نمايند، همواره مطرح بوده و عقيده كلي بر اين است كه بايد علت اين امر را در وجود يا عدم وجود انگيزش در افراد جستجو نمود.
چنانچه مديران به دنبال هدايت موفقيتآميز كاركنان، در راستاي دسترسي به اهداف سازماني هستند، بايستي اين فرايندهاي روانشناختي را به خوبي بشناسند و درك كنند.فيالواقع، مطالعه انگيزش در سازمانها بر آنچه كه افراد را برميانگيزاند و همچنين چگونگي استفاده از دانش براي ايجاد انگيزش واقعي در افراد به هنگام انجام كار و همچنين بر نظريههاي انگيزش و كاربرد آن نظريهها تمركز دارد.
در مورد مبحث انگیزش، تئوریهای متعددی وجود دارند که در یک طبقه بندی عمومی می توان این تئوریها را به دو دسته محتوایی و فرایندی تقسیم کرد. نظريههاي محتوايي بيانگر اهميت و نوع نياز است ولي نظريههاي فرايندي بيانگر چرايي و چگونگي اهميت يك نياز خاص است. نظريههاي محتوايي به طور مستقيمتري با رضايت شغلي ارتباط دارند تا با تلاشهاي كاري؛ در حالي كه نظريههاي فرايندي ارتباط مستقيمي با تلاشهاي كاري و مفاهيم عملكردي دارند. در مجموع، ساختار قسمت اول گزارش بدین شرح است که نخست، مفهوم، تعریف و چگونگی شکل گیری انگیزش بیان گردیده و در ادامه ضمن توصیف تئوریهای محتوایی و فرایندی انگیزش، برداشتهای این طرح از ادبیات موضوعی ارائه می شوند.
منبع
دارچینی، ملیحه(1394)، عوامل انگیزشی تاثیرگذار بر بازاریابان عمر وسرمایه گذاری، پایان نامه کارشناسی ارشد، مدیریت اجرایی، دانشگاه پیام نــــور
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید