مدل های کارآفرینی چیست ؟
مدل زیر توسط لینان ارائه شده است، به عوامل موثر بر قصد کارآفرینی دارد. این مدل براساس اجتماع نظریه “رویداد کارآفرینی” شاپرو و سوکول و نظریه “رفتار برنامهریزی شده” آجزن به وجود آمده است:مدل مفهومی قصد کارآفرینی :در این مدل مجموعه ای از عوامل پیشبینی کننده را برای نگرش نسبت به رفتار کارآفرینانه و کنترل عینی رفتار کارآفرینانه بررسی شده است.در مقاله این محققان آمده است:ویژگیهای روانشناختی و مهارتهای فردی بهعنوان دو عامل پیشبینی کننده ی مستقیم نگرش نسبت به حرکت کارآفرینی می باشند. محققان بهطور نظری بیان کردهاند که ویژگیهای روانشناختی، کارآفرینی را پیشبینی می کند.با این وجود شواهد در مورد چگونگی ابعاد روانشناختی بر مقاصد کارآفرینی تا حد زیادی به صورت مشروح بوده و مطالعات متعدد به صحت کمتر پیشبینی دست یافته اند. اثبات شده است که فقط دو بعد یعنی خودکارآمدی کارآفرینانه و تمایل به خطرپذیری، مقاصد کارآفرینی را بهطور مداوم پیشبینی میکنند.علاوه براین محققان در بررسی فرآیند شکلگیری نگرش نشان داده اند که خودکارآمدی کارآفرینانه و تمایل ریسک پذیری تأثیر بسیار مهم و مستقیم بر روی نگرش دارد.ایگلی و شیکن در مقاله خود، بررسی گسترده ای را در مورد نظریاتی که برروی فرآیند شکلگیری نگرش متمرکز شده اند، ارائه کردهاند. خصوصاَ این ایده که ویژگیهای روانشناختی از نظر نیروهای عاطفی و محرک، به سیستم شناختی ضربه زده و نگرش ها را تحت تأثیر قرار میدهد،در مرکزیت سه سنت نظری گسترده بوده است: دیدگاه حمایتی،دیدگاه ثبات شناختی دیدگاه عملکردی گذشته از تمام این نظریات، ما بر این عقیده هستیم که ویژگیهای روانشناختی در شکلگیری نگرش همکاری میکنند. ما از خودکارآمدی کارآفرینانه و تمایل به ریسک پذیر بودن بهعنوان ابعاد اصولی یک عامل مرتبه دوم که ما آن را ویژگیهای روانشناختی می نامیم، یاد کرده و تأثیر آن را بر نگرش نسبت به حرکت کارآفرینانه مدل سازی می کنیم.با توجه به مهارتهای فردی، برخی محققان معتقدند که مهارتها و توانایی ها نقش مهمی را در تعیین نگرش ها بازی میکنند.نگرش ها، ارتباط بین مهارتها و قصد کارآفرینی را برقرار میکنند.این یافته ها با فرضیه آجزن و فیشبن مرتبط است.این دو معتقدند که مهارتهای رشد توسعه یافته فقط اثری غیر مستقیم بر روی مقاصدی خاص دارند که این اثر را به واسطه ی تحت تأثیر قراردادن برخی عواملی که بهطور نزدیکتری با آنها مرتبط هستند ( مثل نگرش ها) اعمال میکنند. سوکول و شاپیرو نیز مانند زربیناتی و سوتاریس، با بیان اینکه مهارتهای فردی مستقیماَ روی نگرش ها و بهطور غیر مستقیم روی مقاصد اثر می گذارند، این دیدگاه را پرورش میدهند.مهارتهای فردی یک مفهوم چند بعدی را بیان میکنند.محققان ابعاد متعددی را که ممکن است جهت تشخیص آن مفید باشد،مانند مهارتهای مدیریتی، عملکردی و فنی ثبت کردن اختراع و کارآفرینی زنجیره ای شناسایی کردهاند.در میان آنها ما مهارتهای مدیریتی،عملکردی و فنی را برای مدلمان به کار می بریم. ما معتقدیم این ابعاد همچنین شامل دانش ها و مهارتهای خاصی است که ممکن است افراد، آنها را از طریق تجربیات اولیه (یعنی ثبت کردن اختراع و فعالیتهای کارآفرین قبلی) توسعه داده باشند.مطابق با این نگرش، ما معتقدیم که مهارتهای مدیریتی، عملکردی و فنی شکلگیری نگرش های کارآفرینانه را تحت تأثیر قرار میدهند.بنابراین مهارتهای مدیریتی، عملکردی و فنی را بهعنوان ابعاد اصلی یک عامل مرتبه دوم، که مهارتهای فردی نامیده میشود، مدل سازی کرده و اثر مستقیم آن را بر نگرش نسبت به حرکت کارآفرینانه ارزیابی می کنیم.اثرات و حمایت محیطی بهعنوان دو حوزه مسئول در قبال کنترل عینی رفتار کارآفرینی ( مانند باورهای افراد در ارتباط با اینکه ایجاد ارزش از طریق تعامل در اقدامات پرمخاطره،پویا و نوآورانه چقدر برایشان آسان است) می باشند.حمایت محیطی، اجرای حرکت ها و مقاصد کارآفرینی را تحت تأثیر قرار میدهد. محققان اثری را که دولت، چهارچوب ها و مکانیسم های حمایتی دانشگاه بر اجرای حرکت های کارآفرینی دارند، ارزیابی کردهاند.دولت ها با طرح های بودجه و سیاست های مالی ،چهاچوب های محلی ،حمایت مالی و خدمات پشتیبانی کارآفرینی و همچنین دانشگا ها با دفاتر انتقال فناوری انکوباتورهای دانشگاه ومنابع فیزیکی نقش مناسبی را در پرورش و حمایت از حرکت های کارآفرینی بازی میکنند. ما به خصوص معتقدیم وجود مکانیسم های حمایت بیرونی، کنترلی را که افراد بیش از حد توانایی خود به منظور ایجاد حرکات کارآفرینی دارند،بهطور مثبت تحت تأثیر قرار میدهند.به عبارت دیگر وقتی حمایت بیرونی در جای مناسب خود قرار بگیرد،افراد اطمینان بیشتری را در مورد پتانسیل خود جهت کسب موفقیت هنگام اجرای حرکت های کارآفرینی احساس میکنند.در نتیجه ما حمایت های دانشگاهی، چارچوبی و دولتی را بهعنوان ابعاد اصلی یک عامل مرتبه دوم که ما آن را حمایت محیطی نامیده و اثر مستقیم آن بر کنترل عینی حرکت کارآفرینی را مدل سازی می کنیم، در نظر می گیریم.در مورد اثرات محیطی هم جای تعجب نیست که محیطهای گوناگون و پویا، حرکت های پرمخاطره و نوآورانه را (مانند حرکت های کارآفرینی) ترویج دهند.محققان معتقدند که بدون وجود بازاری گوناگون و متنوع،جایی برای کارآفرینی نیست.در نتیجه برای افراد فرصتهای کمتری جهت تحت تأثیر قرار دادن و کنترل کردن حرکت های کارآفرینی وجود ندارد. شرکت های فعال در بسیاری از بازارهای مختلف، به احتمال زیاد از تجربه گسترده ی خود با رقبا و مشتریان چیزهایی را می آموزند.بنابراین ما پیشنهاد می کنیم، آن دسته از کارآفرینانی که در بازارهای پویا و متنوع فعالیت میکنند،کنترل بیشتری را روی حرکت های کارآفرینانه ی خود مشاهده خواهند کرد.تنوع بازار، کارآفرینان را نسبت به امکان تنوع بخشی به فعالیاتشان و حتی در دوره های مختلف جهت یافتن راه حل های بیشتر به منظور کسب موفقیت در کار خود،مطمئن تر ساخته و در نتیجه فرصتهای بیشتری جهت پیاده سازی حرکت های کارآفرینی خواهند داشت. همین استدلال، جهت عملکرد کارآفرینان در صنایع مشخص با نرخ رشد بالا، پتانسیل نوآوری بالا و در مراحل اولیه ی چرخه ی زندگی خود به کار می رود. ما معتقدیم که این ویژگیها درک افراد را از فرصتها و در نتیجه از پتانسیل پیاده سازی و اعمال کنترل بر حرکت های کارآفرینانه ی خود افزایش میدهند.در نتیجه، مطابق با این نظریه که محیط، حرکت های کارآفرینانه را شکل داده و پرورش میدهد،ما تنوع بازار همانطور که توسط میلرو فریزن تعریف شده و فرصتهای شغلی همانطور که توسط میلر تعریف شده را بهعنوان ابعاد اصلی عامل مرتبه ی دوم که آن را تأثیر محیطی می نامیم، در نظر گرفته، و تأثیرمستقیم آن بر کنترل عینی رفتار کارآفرینانه مدل سازی کنیم.
منبع
رحمانی ، سارا (1391) ، بررسی تاثیر خود کارآمدی کار آفرینانه بر تقویت قصد کار آفرینی دانشجویان دانشگاه مدیریت و حسابداری دانشگاه علامه طباطبایی ،پایان نامه کارشناسی ارشد حسابداری و مدیریت ، دانشگاه علامه طباطبایی
ازفروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید