مدل های هوش معنوی

اولین بار پس از انتشار کتاب چارچوب های ذهن توسط گاردنر، هوش معنوی به عنوان یکی از انواع هوش مورد استفاده قرار گرفت. گاردنر در این کتاب در سال 1983 نظریه هوش های چندگانه را مطرح ساخت و از هوش وجودی که با تردید آن را هوش معنوی می نامید، نام می برد.

مدل چهار مولفه ای کینگ

  1. درک معنی فردی: توانایی اخذ معنی فردی و درک تجارب فیزیکی و ذهنی، شامل قابلیت خلق و تسلط بر هدف زندگی
  2. آگاهی متعالی: قابلیت شناسایی ابعاد متعالی خود، دیگران و جهان فیزیکی (غیرمادی بودن) در حالات طبیعی و هوشیاری همراه با قابلیت شناسایی روابط ابعاد فوق با خود.
  3. تفکر انتقادی وجودی: قابلیت تعمق و تفکر نقادانه در طبیعت وجودی، واقعیت، هستی، فضا، زمان و دیگر موارد وجودی/ متافیزیکی. همچنین قابلیت تفکر در موارد غیر وجودی مرتبط با وجود یک فرد (از دیدگاه وجودی).
  4. حالات هوشیاری بسط یافته: توانایی ورود و خروج از حالات هوشیاری (مثل هوشیاری خالص، هوشیاری کیهانی، یگانگی، یکی بودن) و دیگر حالات تفکر در خود (مثل تفکر عمیق، تعمق، دعا و نیایش) .

 مدل زهر و مارشال

زهر و مارشال مدل هوش معنوی خود را به شکل هرمی از هوش انسانی نشان می دهند که هوش معنوی در بالای این هرم قرار گرفته و در زیر هوش معنوی، هوش هیجانی (جنبه های محتمل هوش اجتماعی) و در پایین این هرم هوش استدلالی قرار دارد که منتج از فرایندهای ابتدایی مغزی است. اساسا این مدل رویکردی کل نگر به روانشناسی دارد که عوامل فیزیکی، روانی، هیجانی و معنوی را به صورت سطوح چندگانه گرد هم می آورد.

مدل زهر و مارشال دیدگاه روانشناسی غرب و فلسفه شرق و نیز علم قرن بیستم را به هم پیوند می دهد. سمبل آن ها برای هوش معنوی گل نیلوفر است که معتقدند هوش معنوی به ما کمک می کند با برداشتن محدودیت ها و شناخت خویش مانند نیلوفری از درون مرداب بشکفیم و به سمت خورشید حرکت کنیم و عرش و زمین را به هم اتصال دهیم. در فلسفه آسیایی، نیلوفر سمبل تمامیت است و هدف معنویت غرب دستیابی به این تمامیت بوده و روانشناسی این تمامیت را کمال می نامد .

مدل پنج مولفه ای ایمونز

  1. ظرفیت برتری
  2. توانایی ورود به موقعیتی که افزایش دهنده آگاهی معنوی باشد
  3. فعالیت های خود را با احساس معنویت انجام دادن
  4. توانایی بهره گیری از منابع معنوی جهت حل مشکلات
  5. ظرفیت ورود به رفتارهای فضیلت مآبانه برای نشان دادن بخشش، سپاسگزاری، رحم و تواضع.

ایمونز در پاسخ با انتقاد مه یر مبنی بر این که ظرفیت رفتارهای فضیلت مآبانه رفتاری است که به شخصیت و اخلاقیات نسبت داده می شود نه به هوش، بعد پنجم مولفه اش را کنار گذاشت و چهار بعد اول را به عنوان عناصر مدل خود تایید نمود.

مدل پنج مولفه ای سیسک

سیسک مدلی پنج مولفه ای برای هوش معنوی معرفی می نماید که این مولفه های کلیدی در بردارنده تجارب، ارزش ها، ظرفیت ها، خواص و سیستم های هوش معنوی است و عبارتند از:

  1. ارزش های بنیادین: اتصال، رحم و شفقت، وحدت در همه چیز، احساس تعادل، خدمت و مسئولیت.
  2. فضایل بنیادین: صداقت، انصاف، دلسوزی، مهربانی.
  3. تجارب بنیادین: آگاهی از ارزش های نهایی و غایی و معنای آن ها، تجربه اوج، احساس تعالی، و آگاهی وسعت یافته.
  4. قابلیت های بنیادین: دغدغه و دل مشغولی به مسائل هستی و مهارت شهود و مراقبه و بینش.
  5. نظام های نمادین: شعر، موسیقی، استعاره، داستان.

مدل امرم

مدلی که امرم برای هوش معنوی ارایه می دهد بر اساس مصاحبه ای بود که با 71 نفر از پیروان سنت های معنوی مختلف (اسلام، بودیسم، مسیحیت، بت پرستی، صوفی گری، هندوئیسم و …) که از نظر اطرافیانشان (شیخ، کشیش، روحانی و …) افراد باهوش معنوی معرفی شده بود و برخی دیگر که معنویت را به نوعی با زندگی خود در آمیخته بودند، انجام داد و از آنان خواست توضیح دهند:

  1. چگونه معنویتشان را بر اساس اعمال روزانه افزایش می دهند؟
  2. معنویت چگونه کار و روابطشان را شکل می دهد؟
  3. چگونه از معنویت برای حل مسائل روزمره کمک می گیرند؟

در پایان از آن ها خواست انتقادات خود را مطرح کنند. سپس با تحلیل کیفی این مصاحبه ها، مدلی با هفت بعد همراه با زیر شاخه های آن ارایه کرد:

  • هوشیاری: آگاهی و خود آگاهی رشد یافته
  • دقت (توجه): شناخت خویشتن و زندگی خود با داشتن هدف روشن و توجه آگاهانه
  • آگاهی فراعقلانی: فرا رفتن از عقلانیت از طریق تلفیق تناقضات و استفاده از موقعیت های متعدد هوشیاری از جمله نیایش، سکوت، شهود، و مراقبت
  • عمل (تمرین): به کارگیری فعالیت های متنوع جهت رشد و بهبود آگاهی همراه با کیفیات معنوی

متانت: پیوستن به معنویت به نحوی که عشق و اعتماد به زندگی را نشان دهد.

  • تقدس: پیوستن به یک نیروی عظیم و نیز پیوستن به طبیعت
  • عشق: محترم شمردن و گرامی داشتن زندگی بر اساس شکرگزاری، سرزندگی و لذت
  • توکل: داشتن چشم انداز امیدوارانه و خوش بینانه بر اساس ایمان و توکل

معنا: تجربه معنا در فعالیت های روزانه دربردارنده درک هدف است که شامل مواجه شدن با دردها و رنج ها می باشد.

تعالی: فراتر رفتن از خود در جهت یک کل مقدس

  • ارتباط کامل، متقابل و مستقیم به شیوه ای عقلانی: رشد ارتباطات به همراه پذیرش، احترام و یکدلی، دلسوزی و رحم، و مهربانی و شفقت.
  • کل نگری: به کارگیری دیدگاهی که به کلیت، وحدت و اتصال میان تنوع و تفاوت می نگرد.

صداقت: زندگی به همراه کنجکاوی، پذیرش و عشق به همه موجودات.

  • پذیرش: بخشیدن و عفو کردن و در آغوش گرفتن آن چه منفی است.
  • صراحت: ذهن و قلب باز، کنجکاوی، و احترام به سنن گوناگون.

تسلیم آرام و بی دغدغه:

  • آرامش: تمامیت، تعادل فکری، پذیرش خویشتن، و رحم به خود
  • عدم خودخواهی، و فروتنی

وابستگی درونی:

  • آزادی درونی به همراه فعالیت معقول
  • آزادی: رهایی از شرطی سازی ها، ترس ها، و تعلقات به همراه نمایش جرات و خلاقیت
  • تشخیص: داشتن خرد با کمک تدبیر درون
  • درستی: درست عمل کردن، با مسئولیت بودن و پیوستن به ارزش ها

مدل نوبل

نوبل به توانایی ها و مولفه های اصلی ایمونز دو مولفه دیگر نیز می افزاید:

  1. تشخیص آگاهانه این موضوع که واقعیت فیزیکی درون به صورت واقعیت بزرگ تر و چند بعدی که ما هوشیارانه یا ناآگاهانه با آن لحظه به لحظه در تعامل هستیم، قالب بندی می شود.
  2. پیگیری آگاهانه سلامت روان شناختی نه تنها برای خودمان بلکه برای جامعه جهانی.

دل سه مولفه ای وگان

  1. توانایی معنی یابی بر اساس درک مسائل هستی و وجودی
  2. آگاهی از سطوح چندگانه هوشیاری و استفاده از آن در حل مسائل روزمره
  3. آگاهی از جهان غیرمادی و تعامل بین همه موجودات و تعامل شان با ماوراء .

مدل بدیع و همکاران

بدیع و همکاران مدلی چهار مولفه ای برای هوش معنوی معرفی می نماید که عبارتند از:

  1. تفکر کلی و بعد اعتقادی
  2. توانایی مقابله و تعامل با مشکلات
  3. پرداختن به سجایای اخلاقی
  4. خودآگاهی و عشق و علاقه

اجزای هوش معنوی

عقل شهودی: نور بصیرت که به انسان اجازه می دهد در مورد جنبه های خاصی از واقعیت، خیالبافی کند. همچنین این ویژگی حس درک هیبت و عظمت خلقت و حس خودشناسی را امکان پذیر می سازد.

ادراک مستدل: نقطه مقابل عقل شهودی است. این فرآیند شامل ترسیم، توسعه و تحلیل بصیرت به دست آمده از طریق شهود در راستای روشن کردن معنا و جزئیات خاص بصیرت است.

آگاهی بر خواسته ها و نیات: با ترکیب عقل شهودی و ادراک مستدل انسان قادر خواهد بود که به یک حالت آگاهی وارد شود یعنی آگاهی کامل از اهداف و خواسته هایش.

 قدرت و عدالت متمرکز: نقطه مقابل عشق، زور و محدودیت است. زمانی که قدرت در شکل مثبت ظهور یابد نشان دهنده عدالت و انصاف خواهد بود. این ویژگی، ایجاد کننده نظم و احساس مسئولیت، توانایی کنترل و ارزشیابی رفتارهای خود شخص است.

عشق و شفقت: نعمت عشق بیانگر جریان نامحدود عشق و انرژی الهی است.

شفا و بخشش: وقتی عشق و قدرت به طور مطلوب متعادل شوند، نتیجه عبارت است از بهبود و تعدیل انرژی های متعادل نشده شامل بخشش خود و دیگران، ابراز دلسوزی، و فرونشاندن عصبانیت بدون شکستن حریم دیگران.

زندگی باشوق: بروز کامل عشق در شخصیت فرد و ایجاد توانایی برای زندگی با شادی و شوق

زندگی باوقار، یکدلی و تعهد: به صورت پایبندی به اصول شخصی و نیروی متعالی بوده و بدون این حس شخص دچار لاقیدی می شود. در این حالت فرد می تواند وسوسه را رد کند و رفتارها و صحبت هایش تعهد به ارزش های شخصی را نشان دهد و نیز مسیر اخلاقی وی راهنمای او در زندگی و کسب و کار خواهد بود.

پیوند و خدمت خلاق: این ویژگی بر دو عملکرد اشاره دارد: داشتن خلاقیت و ارتباط و پیوند داشتن با دیگران. در این جا شخص ترکیبی از حضور خداوند، عشق و وقار را در امور عادی زندگی اش از خود بروز می دهد و رفتارهای او بر اساس کارهای مثبت و متعهدانه است.

پادشاهی خداوند، شادی و تکامل، و زندگی همراه با هوش معنوی مطلوب: یعنی شخص هر چه را در زندگی با آن سرو کار دارد یا اساسا هر آن چه در دنیا وجود دارد، را نشانه ای از وجود خداوند و حضور پروردگار و نظارت او بر اعمالش بداند و این که همه چیز به خواست و اراده خداوند صورت می پذیرد.

منبع

 روحانی، مریم(1394)، رابطه بین هوش معنوی و سلامت سازمانی در ادارات دولتی، پايان نامه کارشناسي ارشد، مدیریت منابع  انسانی، دانشگاه آزاد اسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0