مدل فراشناختي اختلال روانشناختي

نظريه فراشناختي، نوعي مدل عملکرد اجرايي خود تنظيمي است. دليل چنين نام گذاري اين است که مدل حاضر به تبيين عوامل شناختي و فراشناختي دخليل در کنترل نزولي يا تداوم اختلال هيجاني مي پردازد. در اين مدل، فرآيند هاي شناختي در سه سطح متعامل مد نظر قرار گرفته اند: پردازش خود کار و انعکاسي ، پردازش سطح پايين، پردازش هشيار و پيوسته ي افکار و رفتارها،که به عنوان سبک شناختي مشهور است و مجموعه ي دانش يا باورهايي که ماهيتي فراشناختي داشته و در حافظه ي بلند مدت ذخيره مي شوند.

فراسيستماز بقيه سيستم شناختي معمول متمايز است، اما نظير هر سيستم ديگري عملکردهاي آن در سطوح مختلف پردازش صورت مي گيرد. فراسيستم، يک مدل يا نمونه از پردازش شناختي متدوول و فعلي را در بطن خودش به وجود مي آورد و آن را به سمت دستيابي به اهداف نقشه ي فعاغل شده رهنمون مي سازد. فراشناخت درماني بر اين اصل اساسي بنا شده است که اختلال روانشناختي بر اثر فعال سازي سبک فکري خاص و زهر آگيني به وجود مي ايد که به اين سبک فکر ي، سندرم شناختي – توجهي مي گويند. اغلب مردم دوره هايي از هيجان و ارزيابي منفي  مثل:غمگيني، اضطراب، خشم، بي ارزشي را به طور موقتي و گذرا تجربه مي کنند، سندرم شناختي – توجهي باعث ميشود،افراددردام آشفتگي هاي تکراري و دير پابیفتند.

افکار و باورهاي ناکارآمد بر آيند پردازش هايي است که توسط فراشناخت هدايت مي شود. براي مثال: من بي ارزش هستم محصول نهايي انديشناکي است. اين باور، دانشي است که ناشي از سبک تفکر فردي است .انديشناکي يک نمونه از دانشي است که توسط سبک فکر فرد توليد مي شود. بنابراين براساس ديدگاه فراشناختي مي توان اين فرضيه را مطرح کرد که استفاده از تکنيک هايي مثل: پيکان عمودي رو به پايين  در شناخت درماني، تشويق بيمار به انديشناکي با صداي بلند در پاسخ به افکار منفي است.

در مقابل رويکرد فراشناخت درماني  نرم بر اين عقيده است که دانش فراشناختي جدا از ساير دانش هاي منفي اجتماعي ذخيره شده است ولي هر دوي آنها در حافظه، بازنمايي هاي با ثباتي به حساب مي آيند. بنابراين ساير دانش ها، محصول پردازش فراشناختي هم زمان در موقعيت ها نمي باشند. پرسش درباره اتخاذ کدام رويکردها حائز اهميت است، زيرا اگر باورهاي منفي درباره خود به طور مکرر و طولاني توسط فراشناخت واره هايي که هدايتگر پردازش اطلاعات هستند نسخه سخت فراشناخت درماني، توليد مي شوند، آنگاه برداشت ما از شکايت هاي بيماران مان که به صورت مکرر خود را بد مي پندارند، احتمالا اين حقيقيت خواهد بود که اين احساس ها و شکايت ها محصول فراشناخت واره هايي است که اين برونداد را توليد مي کنند، اگر چه آنها قادرند به باورهاي غلط شان آگاهي پيدا کنند. اما ارزيابي عقلاني الزاما باعث تغيير فراشناخت واره ها نمي شوند و فرايند تفکر، زمينه را براي تجربه ي اين احساس ايجاد مي کند.

در فراشناخت درماني  سخت تجربه احساس ناکارآمدي، نشان مي دهد که که فراشناخت واره هايي که اين اطلاعات را ايجاد کرده اند، هنوز وجود دارند ولي شخص با توانايي فراشناختي اکتساب شده خود به ارزيابي منطقي اين پيامدها آگاه است يعني منطقا مي دانم که بد نيستم، ولي هنوز احساس بدي دارم. بنابراين چالش شناختي با يک باور، ارزيابي فراشناختي را بر مي انگزاند، ولي لزوما شيوه ي پردازش و شيوه تجربه افکار را تغيير نمي دهد. به عبارت ديگر اعتقادي جداي از عمل ارزيابي اعتبار فکر و يا معناي احساس به عنوان يک بازنمايي ثابت وجود ندارد. شايد عاملي که موجب درک افکار يا واقعي شدن آنها براي ما مي شود، کيفيت ناخواسته بودن آنها و يا شيوه اي که تجربه مي شوند، باشد ربطي به اعتقاد ما به افکار و باور نداشته باشد. تغيير جنبه هاي مزاحم و ناخوانده بودن افکار و سبک عيني تجربه آن فکر ،حالت عيني در برابر فراشناختي، واقع گرايي آنها را تغيير مي دهد. بنابراين تغيير مدل فراشناختي  دروني بيمار از افکارش، به جاي تغيير باورها، احتمالا عملي است که در بطن روان درماني هاي موثر قرار دارد.

خلاصه اي از مدل درماني فراشناختي

در مجموع درمان فراشناختي بر اين اصل بنيادين استوار است که اختلال روانشناختي به دليل اثرات سبک تفکر، يعني، سندرم شناختي- توجهي بر تجارب هيجاني و دانش ،باورها تداوم مي يابند. سندرم شناختي – توجهي از طريق مسيرهاي خاص موجب تداوم احساس منفي فرد درباره ي خودش و ادراک تهديد مي شود. سندرم شناختي- توجهي با فعال سازي باورهاي فراشناختي مثبت و منفي مرتبط است. جداسازي سطح فراشناختي از سطح شناختي متداول، اين پيامد را در بردارد که ممکن است تجارب وقايع دروني مثل: افکار، باورها و هيجان ها در ذهنيت هاي شناختي و فراشناختي پردازش شوند.اين مدل دامنه اي ازروش هاي درماني احتمالي ارائه مي کندکه متمرکز برکنارنهادن سندرم شناختي- توجهي،اصلاح باورهاي فراشناختي،شکل دهي شيوه هاي متفاوتي ازتجربه ورابطه باوقايع دروني مي باشند.

مدل بازسازي شده A-B-C

يکي از راه هاي درک مدل فراشناختي و فهم تفاوت موضع آن با نظريه هاي شناختي- رفتاري اوليه، بررسي تغييراتي است که مدل فراشناختي در الگوي استاندارد A-B-C که اساس کار شناخت درمانگران تلقي مي شود، ايجاد نموده است. مدل استاندارد A-B-C در شکل 2-2 نشان داده شده است. واقعه ي فعال ساز (A) باعث راه اندازي طرحواره يا باور  غير منطقي (B) مي شود که خود اين باورها به پيامدهاي هيجاني و رفتاري (C) دامن مي زنند.

مسأله ي مهم لاينحل در نظريه هاي شناختي اختلال روانشناختي تبيين ارتباط بين ارزيابي ها و باورهاي منفي متداول با تداوم هيجان ها و افکار منفي مي باشد. علاوه بر اين، سؤال ديگري نيز در نظريه هاي شناختي بي پاسخ مانده است:  چه چيز باعث مي شود افراد مبتلا به مشکلات روانشناختي در کنترل الگوهاي فکري مشکل پيدا کنند؟در درمان فراشناختي با قرار دادن باورهاي فراشناختي در وسط مدل استاندارد A-B-C و جايگزين کردن تجربه دروني يک فکر منفي يا باور معمول به جاي رويداد فعال ساز، فرمول بندي جديدي از مدل A-B-C ارائه مي کند.در مدل A-M-C بر خلاف مدل استاندارد A-B-C، لازم نيست واقعه ي فعال ساز موقعيت هاي بيروني باشند، بلکه حوادث شناختي دروني نيز مي توانند در حکم واقعه ي فعال ساز عمل کنند.

رويکرد درماني فراشناختي

درمان فراشناختي را مي توان درماني تلقي کرد که بيماران را در شناسايي الگوهاي فکري و مقابله اي ناکار آمد که باعث آشفتگي هاي هيجاني مزمن مي شوند، توانمند مي سازد. همچنين درمان فراشناختي به بيماران کمک مي کند تا اين الگوها را تغيير دهند و به اصلاح فرا باورها درباره ي افکارواحساساتشان بپردازند.

دردرمان فراشناختي بر خلاف درمان شناختي – رفتاري تمرکز اوليه برارزيابي واقعيت باورهاي منفي متداول،درباره ي خويشتن و جهان نيست. فراشناخت درمانگر براي درمان بيمار افسرده، به دنبال واقعيت آزمايي باورهاي بيمارهيچ اميدي نيست ،از طريق نقد و بررسي شواهد تأييد کننده و رد کننده نيست، بلکه به او کمک مي کند از طريق چالش باورهاي فراشناختي و حذف سندرم شناختي – توجهي، در واکنش به افکار خشم و عصبانيت يا بي ارزش بودن خود به شيوه جديدي پاسخ بدهد. فکر يا باور فرد درباره ي اين که هيچ اميدي به تغيير پيش روي خود نمي بيند به اين دليل پايدار و تغيير ناپذير است که سندرم شناختي- توجهي، به تقويت آن دامن مي زند.

منبع

افتخاری،فرزانه(1392)، اثر درمان فراشناختي در افزايش عزت نفس و کاهش پرخاشگري نوجوانان بزه کار،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی بالینی،دانشگاه آزاداسلامی

از فروشکاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0