مدل ارزشیابی سیستمی CIPPO

مسیر تحولی فرایند ارزشیابی

ارزشیابی در آموزش و پرورش برای اولین بار به عنوان اندازه گیری در نظر گرفته می شد و توجه آن به اندازه گیری سطح هوش یا توانایی کودک برای یادگیری موضوع بخصوصی بود. ویژگی مفهوم اولیه اندازه گیری تربیتی تفاوت های بین افراد بود و به چیزی دیگر کار نداشت و برای سنجش تفاوت های فردی از ابزارهای استاندارد شده استفاده می کرد. آموزش و پرورش فقط محتوای ماده درسی بخصوص را که در مدارس تدریس و آموخته می شد اندازه می گرفت.

تایلر در سال 1950 تعریف ارزشیابی را وسعت داد به طوریکه رسیدن به هدفهای آموزشی را در بر می گرفت و به اصلاح برنامه آموزشی مدرسه نیز اشاره داشت تایلر ارزشیابی را وسیله ای برای تعیین میزان موفقیت برنامه در رسیدن به هدفهای آموزشی میدانست که مقصود از هدفهای آموزشی تغییر مطلوبی است که انتظار می رود در اثر اجرای برنامه در یاد گیرنده ایجاد شود و برای بررسی اینکه آیا هدفها حاصل شده یا نه باید تست هایی با روایی بالا ساخته شود که بر پایه نتایج آن بتوان موارد قوت و ضعف برنامه را مشخص، بررسی و در صورت لزوم اصلاح کرد. به این ترتیب تایلر ارزشیابی را به فرایند تعیین میزان انطباق هدفها و کارکردهای برنامه تبدیل کرد و به عبارتی ارزشیابی را عمل مقایسه هدفها و عملکردهای برنامه می دانست که بر اساس انطباق هدفهای برنامه یا بازده های واقعی برنامه می توان در مورد موفقیت یا عدم موفقیت برنامه در رسیدن به هدفهای تعیین شده قضاوت کرد.

در دهه 1960 تعریف ارزشیابی در آموزش و پرورش توسعه بیشتری یافت و رابطه آن با تصمیم گیری نیز بیان شد. صاحبنظران ارزشیابی آموزشی در دیدگاهشان نسبت به اینکه ارزشیابی چیست و چگونه باید آن را انجام داد اختلاف نظر دارد و این اختلاف نظرها به ایجاد رویکردهای مختلف ارزشیابی آموزشی منجر شد. اما در تمام تعاریفی که برای ارزشیابی توسط صاحب نظران ارائه شده ارزشیابی آموزشی فرایندی در نظر گرفته می شود که به صورت مستقیم و یا غیرمستقیم هدف آن قضاوت ارزشی و تصمیم در مورد فعالیت ها، برنامه ها و دروس مورد ارزشیابی می باشد. اگرچه الگوهای ارائه شده برای انجام عمل ارزشیابی با یکدیگر متفاوتند ولی در دو ویژگی مشترک هستند:

  1. هدف اساسی همه الگوها فراهم کردن اطلاعاتی است که به فرد در بخش فعالیت های برنامه یا افزایشی این فعالیت ها کمک کند.
  2. هر الگو به شیوه خاص خود برای فراهم کردن اطلاعات دقیق و روا تلاش می کنند.

این الگوها از سه جهت با هم متفاوتند:

  1. روش های پژوهشی که به کار می گیرند (کمی، کیفی و یا هر دو؛ الگوهای تصمیم مدارا از هر دو روش استفاده می کنند).
  2. معیارهایی که جهت انجام عمل و قضاوت به کار می گیرند (معیارهای درونی یا بیرونی؛ الگوهای تصمیم مدار از معیارهای درونی استفاده می کنند.
  3. نوع قضاوت (عینی یا ذهنی؛ الگوهای تصمیم مدار بیشتر ذهنی هستند)

همه الگوها ارزشیابی از نظر فرایندهای اساسی و اجرای عمل ارزشیابی یکسان هستند به عبارتی فعالیت های تعیین هدفهای کلی و جزیی، معیارهای به کار گرفته شده برای استفاده از داده ها و تصمیم های اتخاذ شده برحسب اینکه ارزشیابی از فراگیران، برنامه درسی، مدرسه، کارکنان، پروژه ها و… باشد با یکدیگر متفاوتند.دکتر محمدمهدی نیز سه ویژگی اساسی و منحصر به فرد الگوهای مختلف ارزشیابی را اینگونه مشخص می سازد:

  1. جمع آوری و تجزیه و تحلیل داده ها (متدولوژی یا روش)
  2. روش هایی که به وسیله آنها داده ها مورد ارزیابی و قضاوت قرار می گیرد (ارزش ها)
  3. هدفهای فراهم سازی اطلاعات ارزشیابی (مصارف)

همه الگوها در برگیرنده این سه ویژگی هستند: اما ممکن است درباره نحوه انجام با یکدیگر متفاوت باشند. یعنی تمام ارزشیابی ها دارای نوعی روش برای توصیف و تبیین هستند: همه آنها مستلزم داوری و قضاوت در مورد داد های بدست آمده می باشند و تمام ارزشیابی ها به منظور کاربردهای معین و قصد شده اجرا می شوند.ریچاردولف در کتاب ارزشیابی آموزشی خود نیز تفاوت بیش مدل های مختلف ارزشیابی را در چهار دسته بیان کرده است:

  1. تفاوت در هدفهای اصلی ارزشیابی
  2. تفاوت در زمینه های آموزشی و تجربی صاحب نظران؛

 (ارائه دهندگان الگوها تلاش کرده اند دیدگاه های خود را با واقعیت ها و خواسته های واقعی ارزشیابی منطقی کنند و بنابر پیشینه خود دیدگاه ها، علایق و تأکیدهای خاصی را از رشته های دیگر وارد حوزه ارزشیابی کنند؛ این عمل باعث طرح موضوع ها و مسایل جدیدی در حوزه ارزشیابی می شود ممکن است مفید باشد ولی این واگرایی چون بیانگر نبود ساختاری اساسی در حوزه ارزشیابی است امکان دارد افراد تازه کار را دچار سردرگمی کند.

  1. تفاوت در تأکیدی که مدل روی بخش خاصی از فرایند ارزشیابی دارد؛

 تأکید بر جنبه خاصی از فرایند ارزشیابی ممکن است مبنای کل یک رویکرد به ارزشیابی قرار گیرد. مثلاً تأکید بر مدیریت و تصمیم گیری کسانیکه پیشینه مدیریتی دارند ممکن است تصمیم گیری را عنصر کلیدی فرایند ارزشیابی بدانند و برای آن طرح بریزند که در آن تصمیم گیری اصل و اساس باشد.

  1. تفاوت در ماهیت موضوع درس یا مطلبی که مرکز توجه کوشش های ارزشیابی است؛

 مثلاً درس هنر یا درس ریاضی؛ تفاوت میان متخصصان حوزه های مختلف اغلب نشان دهنده تفاوت های اساسی در جهت گیری آنها در زمینه ماهیت موضوع مورد مطالعه آنهاست، دیدگاهی که آیزنر از حوزه تخصصی خود در زمینه آموزش هنر دارد با دیدگاه بگل و بیرمن در زمینه آموزش ریاضی بسیار متفاوت است این تفاوت ها را نمی توان نادیده گرفت زیرا بیانگر تفاوت های اساسی در جهت گیری هایی است که از ماهیت هر موضوع درسی ناشی می شود.

بولانیز در علت تفاوت الگوهای ارزشیابی به سه نکته اشاره می کند:

  1. متخصصان ارزشیابی در انجام ارزشیابی تجربیات متفاوتی دارند و در این تجربیات از جهان بینی های متفاوتی استفاده کردند.
  2. موقعیت پیدایش الگوهای مختلف متفاوت از هم بوده و در شرایط متفاوتی ایجاد شده.
  3. متخصصان ارزشیابی بر الگوهای اولیه انتخابی خود چیزهای تازه تری اضافه کردند.

یکی از تقسیم بندی های رویکردهای ارزشیابی آموزشی توسط ورتن worthen و سندرز sanders انجام شد. اینان رویکردهای ارزشیابی را به شش دسته تقسیم کردند:

  1. رویکرد مبتنی بر هدف
  2. رویکرد مبتنی بر مدیریت
  3. رویکرد مبتنی بر مصرف کننده
  4. رویکرد مبتنی بر نظر متخصصان
  5. رویکرد مبتنی بر اختلاف نظر متخصصان
  6. رویکرد طبیعت گرایانه و مبتنی بر مشارکت کنندگان

دکتر کیا منش نیز در یکی از مقالات خود رویکردهای ارزشیابی را به پنج دسته تقسیم کرده اند: 1- الگوهای هدف مدار 2- الگوهای آزمایش مدار 3- الگوهای پاسخده 4- الگوهای مصرف کننده مدار 5- الگوهای تصمیم مدار

الگوهای ارزیابی در آموزش عالی:

با توجه به نقش ارزیابی کیفیت در افزایش احتمال دستیابی برنامه به اهداف خویش اکثر نظام های آموزش عالی جهان با توسل به الگوهای ارزیابی، تلاش مستمر در زمینه تعیین و تضمین کیفیت در برنامه ها و دوره های آموزشی خویش داشته اند. الگوهای ارزیابی آموزشی عالی بی شمارند که از آن میان می توان به الگوهای ذیل اشاره کرد:

  1. الگوی ارزیابی تحقق یافتن هدفها
  2. الگوی شبه آزمایش
  3. الگوی سیپو CIPPO
  4. الگوی استیک
  5. الگوی پاسخگویانه
  6. الگوی ارزیابی اختلاف
  7. الگوی ارزیابی اجرای عمل
  8. الگوی ارزیابی کارآگاهانه
  9. الگوی ارزیابی هدف- آزاد
  10. الگوی ارزیابی به مثابه روشنگری
  11. الگوی ارزیابی مبتنی بر خبرگی
  12. الگوی ارزیابی بر مدافعه
  13. الگوی ارزیابی مشارکتی
  14. الگوی ارزیابی اعتباربخشی

مدل سیپو CIPPO و شبکه ایپول (EIPOL)

مدل سیپو اغلب با نام دانیل ال. استافیل بیم ملازمت دارد. این الگو یکی از با معناترین الگوها در ارتباط با مفاهیمی که ریشه در هدفها، آزمون ها و طرح های تجربی دارد مطرح می شود. و لذا در بسیاری از مراکز آموزشی به عنوان عملی ترین و معروف ترین الگوی ارزشیابی به کار گرفته شده است.الگوی سیپو بر این باور شکل گرفته است که مهمترین هدف ارزشیابی بهبود و اصلاح دوره است نه اثبات برنامه بر طبق مدل سیپو CIPPO هدف ارزشیابی بدست آوردن اطلاعات مفید برای تصمیم گیرندگان است.این مدل با استفاده از استعاره سیستم ها و پارامتر (زمینه، درونداد، فرایند، نتیجه، محصول) به پنج نوع ارزشیابی اشاره دارد تا اطلاعاتی را برای پنج نوع تصمیم گیری فراهم کند.این الگو درصدد یافتن ابزاری است که بتواند برنامه را بهبود و آن را برای استفاده بهتر آماده کند و در این ارتباط هر گاه برنامه ای قابلیت بهبود اصلاح نداشته باشد به جای مربوط به آن برنامه استفاده کرده و آزادسازی برنامه، از منابع متعلق به آن در سایر برنامه ها استفاده خواهد کرد.

این الگو به مدیران و مسئولان برنامه های کمک می کند تا با دریافت بازخوردی نظام دار از جریان امور، نیازهای مهم را در اولویت قرار داده و منابع موجود را در خدمت بهترین نوع فعالیت قرار دهند.این الگو از دیدگاه ارزشیابی به قصد گردآوری اطلاعات برای تصمیم گیری هدایت می کند. در قبول دیدگاه ارزشیابی به قصدگردآوری اطلاعات برای حمایت از تصمیم گیری، تعیین نوع اطلاعات مورد نیاز مهم است.زیرا بر اساس این اطلاعات می توان رهیافتهای مناسب ارزشیابی را مطرح کرد.تعیین اینکه چه نوع تصمیمی باید گرفته شود کمک می کند تا اطلاعات مورد نیاز تعیین شود. به طور کلی مفاهیم و اصول سیپو را می توان به شرح ذیل بیان داشت:

  1. ارزیابی قسمتی به هم پیوسته از برنامه مرتب یک سازمان است. نه صرفاً فعالیتی ویژه که در یک برنامه به کار گرفته شود. لذا الگوی سیپو (CIPPO) یا هر گونه رویکرد دیگری قسمتی از کل به هم پیوسته ای از ارزیابی رسمی و غیررسمی است که در یک مؤسسه جریان دارد.
  2. ارزشیابی نقش حیاتی در تحریک و برنامه ریزی تغییر دارد.
  3. نیاز به کارگیری هر نوع ارزشیابی در الگوی سیپو (CIPPO) فقط زمانی مشخص می شود که به اطلاعات بیش از اطلاعات کنونی نیاز باشد.
  4. پدید آوردن برنامه های جدید باید شامل آمادگی کارکنان و استفاده از ارزشیابی در زمان به کارگیری آنان باشد.
  5. اطلاعات ارزشیابی نه تنها راهنمایی برای حل مشکلات مؤسسه فراهم سازد، بلکه در صورت ثبت و ضبط برای مطالعه عموم مدارکی دال بر توجه به ادامه فعالیت یا عدم فعالیت مؤسسه فراهم می سازد توجیهی که بتوان از آن دفاع کرد.
  6. در حالیکه الگوی سیپو CIPPO هیچ گونه تدارک ویژه ای برای صورت بندی و آزمون فرضیه ها فراهم نمی سازد.

اما از طریق تدارک اطلاعات بوسیله ارزشیابی زمینه، درونداد، فرایند، دسته یافته زنجیره ای از داده های قبلی را برای درک و تغییر بازده فراهم می سازد.

الگوی ارزشیابی سیپو CIPPO:

این الگو در سیستم ها و نظام ها کاربرد دارد و هر نظام دارای چهار عامل بافت (موقعیت یا زمینه) . درون داد input فرایند process، فراورده (بازده یا برون داد) prodact می باشد. برون داد را می توان به دو صورت برونداد واسطه ای و برون داد نهایی یا پیامد out come نشان داد. بنابراین الگوی سیپ با مفاهیم هسته ای آن کلمه مخفف CIPPO نشان داده می شود که در مدل تغییر یافته آن عامل برون داد را به دو صورت ذکر شده در نظر گرفته و آن را به الگوی سیپو CIPPO داده اند.

بنا به گفته استافل بیم مدل سیپ برای بدست آوردن یک تئوری ارزشیابی محکم و کامل با تلاش طولانی بدست آمده اما پیشرفت نسبتاً کمی حاصل کرده است. این مدل یک چارچوب کامل، وسیع و فراگیر برای راهنمایی و هدایت ارزشیابی های تکوینی و پایانی از طرح ها، برنامه ها، افراد و کارکنان، تولیدات، مؤسسات، سازمان ها سیستم ها و نظام ها می باشد. در تمام ایالات آمریکا به منظور تحقیقات بزرگ و کوچک در دوره های بلندمدت و کوتاه مدت به کار بسته میشود. میدان عمل گسترده ای دارد و در موارد گوناگونی چون آموزش، ایمنی حمل و نقل و بررسی سیستم های پرسنل ارتش و… خدمت دهنده می باشد. تمرکز مدل سیپو روی اصلاح و بهبود می باشد و تأکید می کند که مقصود و عزم اصلی ارزشیابی استدلال و اثبات چیزی نیست بلکه اصلاح و بهبود آن است. در این الگو، ارزشیابی فعالیت جهت دار برای حرکت طولانی در کمک به تصمیم گیران و ذینفعان و برانگیختن تلاش ها برای تحکیم، تقویت و یا اصلاح برنامه در حال انجام می باشد این مدل سعی می کند مقاصد نادرست بعضی برنامه ها را برطرف کند و این برنامه ها و طرح ها را بهبود دهد و آنهایی را که باید خاتمه یابد، خاتمه دهد و کمک می کند به توقف تلاش ها و فعالیت هایی که برای اهداف غیرضروری انجام می گیرد و منابع، دقت و بودجه را برای اقدامات مهم، شایسته و مناسب آزاد می کند.

بطور کلی برای ارزیابی. یک نظام با کمک این الگو ابتدا وضعیت موجود و وضعیت مطلوب، محیط و زمینه آن سنجیده می شود تا کیفیت هدفهای آن مشخص شود سپس راهبردهای برنامه و روش های اجرایی راهبردها جهت تحقق هدفها مورد قضاوت قرار می گیرد و هر کدام که مناسب تر است برگزیده می شود؛ سپس درباره چگونگی اجرای فعالیت ها قضاوت می شود تا مشخص شود فعالیت ها تا چه اندازه در دستیابی به هدفها مؤثر هستند و در نهایت برون دادهای نظام ارزیابی می شود تا مشخص شود که برنامه ها و طرح های اجرایی تا چه اندازه در جهت برآوردن هدفها بوده و اثربخشی داشته اند.

مبانی نظری الگوی سیپو CIPPO

با توجه به مبنای نظری مورد توجه در این الگو آن را می توان در دسته الگوها کمی قرار داد. مبانی، دانش و معرفت هایی هستند که به ارزشیابی در تصمیم گیری های مختلف کمک می کند. مبانی نظری به دسته اخلاقی، سیاسی، معرفت شناسی تقسیم می شود حال این الگو را در این سه دسته مبنا مورد بررسی قرار می دهیم:

ارزشیابی در مبانی اخلاقی معیار را مشخص می کند در مبانی معرفت شناسی داده ها را جمع آوری می کند و در مبانی اخلاقی جز دسته ذهنی گرایی اخلاقی است یعنی ارزش ها را نسبی و وضع کردنی و وابسته به فردی که به موضوع می نگرد می دانید فرد ممکن است آن موضوع را با ارزش و یا فاقد ارزش تلقی کند. در دسته ذهنی گرایی، سودمندگرایی را مبنای کار خود قرار داده و به این توجه داد که اکثریت چه می خواهند و چه می گویند. در این الگو می خواهیم بدانیم محصول و برون داد خوب و مفید است یا نه پس اگر اکثریت بپذیرند مفید است و در غیر این صورت خیر.

در مبانی سیاسی نگاه این الگو به اصلاح از بالاست و به این معنی که معتقد است کارارزشیابی باید توسط صاحبان قدرت مدیران و تصمیم گیران باشد و تا شخصی نباشد که متقاضی امر ارزشیابی باشد نباید به دنبال آن رفت، گزارش ارزشیابی به مافوق، مدیر و تصمیم گیر داده می شود.در مبانی معرفت شناسی روش های مبتنی بر تجربه گرایی را مورد استفاده قرار می دهد. یعنی روش هایی که با سنجش دقیق، کمی کردن، عینی گرایی، نمونه گیری و آزمون های آماری سروکار دارد، مورد استفاده قرار می گیرد.

تاریخچه الگوی CIPPO

کار روی مدل در سال 1965 آغاز شد. در آن موقع مدارس دولتی آمریکا نمی توانستند طرح ها و برنامه هایشان را به طور موفقیت آمیز و معنی دار ارزیابی کند دولت آمریکا یک هزینه چند میلیون دلاری جهت بهبود دانش آموزان محروم و بالا بردن سطح کلی سیستم آموزش و پرورش در مدارس ابتدایی و متوسطه اختصاص داد این برنامه که ESEA ارزشیابی ابتدایی و متوسطه ماه اکتبر نام داشت مسئولیت آموزشی و پرورش را موظف ساخت که پروژه های آموزشی را محور ارزشیابی قرار دهند. به علت عدم تجربه و توانایی مناطق آموزش و پرورش برای طرح ریزی و اجرای ارزشیابی از دانشگاه ها برای این منظور کمک گرفته است. استافل بیم طریقه ورود خود را به عرصه ارزشیابی اینگونه بیان می کند :

“در آن موقع مرکز پیشرفت آزمون در دانشگاه اوهایو را اداره میکردم. دکتر جان رامسیر نزد من آمدند و خواستند تا وارد کار ارزشیابی شوم و توضیح داد که دولت فدرال امتیازات زیادی را برای پیشرفت مدارس در نواحی آمریکا تحت عنوان ارزشیابی ابتدایی و متوسطه ماه اکتبر 1965 (ESEA) در نظر گرفته است. مدارس اوهایو پشتوانه ای برای پیشرفت ارزشیابی از وضعیت نامساعد دانش آموزان ندارند و لازمه های ارزشیابی ESEA مطابق شرایط نیست و برای کمک به این مدارس به مساعدت دانشگاه اوهایو نیاز دارد و به این ترتیب من به سوی ارزشیابی شدن رهسپار شدم.

اگرچه قبلاً در کار و فعالیت ارزشیابی نبودم اما در یک مکان مناسب برای شروع دوره ارزشیابی قرار گرفتم. نظر و صلاحدید رالف تایلر پدر ارزشیابی آموزشی که هشت سال مطالعه مدارس پیشرو را اداره میکرد؛ می توانست در این راه کمک خوبی برای من باشد. دکتر رامیسر$10.000 سرمایه را برای من فراهم کرد تا من بتوانم جاهائیکه فعالیت های ارزشیابی در آن مورد تردید قرار دارد مطالعه و بررسی کنم . من نیاز به بعضی دانش ها و مهارت ها داشتم تا بتوانم از آنها در کار ارزشیابی استفاده کنم. به همین دلیل آمار و طرح های تجربی، سنجش و روانشناسی بالینی، تحلیل کمی، آزمون های استاندارد شده و… را فرا گرفتم. و برای نوآوری در مدارس ایالت اوهایو مطالعاتی انجام دادم. با این اوصاف چطور شد که من در مأموریت ارزشیابی ام موفق نشدم؟

با استفاده از الگوی ارزشیابی هدف تایلر سعی کردم میزان موفقیت برنامه های اجرا شده را در کسب هدفهای تعیین شده مشخص نمائیم. برای این منظور مبادرت کردم به نوشتن هدفهای رفتاری، طرح ریزی آزمون های کلید دار برای این هدفها، طرح ریزی برای اجرای تصادفی این آزمون ها، اجرای آمون، اجرای تحلیل واریانس و آزمون های آماری مناسب برای بررسی معناداری آماری نتایج طرح و در آخر یک گزارش روش شناخته ای از یافته های قابل دفاع خود دارم.

در این امر با دوستانم در دانشگاه اوهایو که از نظر مهارت های تکنیکی و مفهومی در سطح بالایی قرار داشتند همفکری و مشورت کردم. در این ارزشیابی فراموش کرده بودم که دانش آموزان محروم چه نیازها و مشکلات و مسائلی دارند که در بسیاری از موارد نوع و میزان آنها بوسیله آزمون های استاندارد شده اندازه گیری و سنجش نمی شوند.

از طریق مشاهده فرایند برنامه ESEA این نتیجه حاصل شد که بیش آنچه که در عمل به اجرای در می آید و آنچه که در عمل به اجرا در می آید و آنچه که در طرح برنامه پیش بینی شده تفاوت اساسی وجود دارد و چگونگی اجرای یک برنامه در مدارس و حتی کلاس های مختلف با هم یکسان نمی باشد. بر اساس تجارب بدست آمده از ارزشیابی در مدارس و تحلیل منطقی شیوه های کلاسیک ارزشیابی به این نتیجه با هدف (الگوی تایلر) یکسان در نظر گرفته شود. هیچ کدام از این شیوه ها برای ارزشیابی پروژه کافی نبود در نتیجه ضرورت تدوین یک مفهوم بهتر از ارزشیابی به منظور غلبه بر ضعف های موجود مطرح گردید.” و به این ترتیب استافل بیم با ایجاد مرکز ارزشیابی توانست به کمک دوستان خود الگوی جدید را پیشنهاد طرح ریزی و ارائه کند.

نگرش سیستمی الگوی سیپو CIPPO:

نگرش سیستمی را به عنوان یک سری اجزای مرتبط و وابسته به هم تعریف کرده که این اجزا به گونه ای ترتیب داده شده اند که یک مجموعه یکپارچه بوجود می آورند، جوامع، کامپیوتر، اتومبیل و بدن انسان همگی مثال هایی از سیستم هستند. در نظریه سیستمی پدیده های جهان منفک از هم نیستند. این نگرش ابتدا در مدیریت وارد شد، سپس وارد عرصه تعلیم و تربیت گردید و در این عرصه ارزشیابی تعلیم و تربیت اولین گروهی بودند که از این نگرش استفاده کردند از جمله استافل بیم که در پدید آوردن الگوی سیپو CIPPO از این نگرش استفاده کرد. این الگوها ارزشیابی در مواردی استفاده می شود که در آن سیستم وجود دارد مثل نظام های آموزشی ابتدایی، آموزشی متوسطه، آموزش غیرانتفاعی و… هر سیستم برای پدید آمدن نیازمند برنامه program می باشد و مشخص می شود این برنامه در کجا، با چه برون داد، چه فرایند و چه برون دادی حاصل شده است یعنی هر سیستم دارای چهار قسمت زمینه، درون داد، فرایند، و برون داد می باشد.

هدف یا وسیله از نظر الگوی سیپو CIPPO: الگوی هدف تایلر جزو اولین الگوهای ارزشیابی بوجود آمده می باشد. در این الگو فقط دستاوردها مهم است به این معنی که اگر دستاوردهای حاصل شده پس خوبست؛ یعنی تحقق اهداف آنقدر مهم است که با هر وسیله ای می توان آن را دنبال کرد و باید با هر روشی به هدف رسید و به این دیدگاه معتقد است که هدف وسیله را توجیه می کند. در مقابل آن استافل بیم به این نکته توجه کرد که در رسیدن به دستاوردها فرایندها نیز حائز اهمیت اند و باید مورد توجه قرار گیرند یعنی همانقدر که تحقق اهداف مهم است بستر و زمینه ای که این اهداف در آن تحقق می یابد و روش ها و جریانات نیز مهم هستند؛ هر دستاوردی با هر روشی مقبولیت ندارد اینکه چقدر هزینه کرده ایم با چه روش و امکانات و… به این نتایج رسیده ایم که نیز مهم است. دستاوردها باید در کنار درون داد فرایند ارزیابی گردند.

ارزشیابی در مدل سیپو CIPPO

ارزشیابی عبارت است از فرایند تعیین کردن، بدست آوردن و فراهم ساختن اطلاعات توصیفی و قضاوتی در مورد ارزش و مطلوبیت هدفها، طرح، اجرا و نتایج به منظور هدایت تصمیم گیری، خدمت به نیازهای پاسخگو و درک بیشتر از پدیده های مورد بررسی.در این تعریف برای ارزشیابی سه هدف و دو نقش تعیین شده است و ارزشیابی را یک فعالیت مستمر و فرایندی مداوم می داند که شامل سه مرحله است.

  • اهداف: هدایت تصمیم گیری- فراهم کردن اطلاعات برای پاسخگویی- درک بیشتر از پدیده های مورد بررسی.
  • نقش: نقش تصمیم گیری یا تکوینی- نقش پاسخگویی یا پایانی
  • مراحل: تعیین کردن- بدست آوردن- فراهم کردن اطلاعات

مرحله تعیین کردن شامل فعالیت هایی نظیر مشخص کردن، تعریف کردن و روشن کردن می باشد که تصمیم گیرندگان به آنها نیازمندند. مرحله بدست آوردن شامل جمع آوری، سازمان دادن و تجربه و تحلیلی است که با استفاده از روش های تکنیکی نظیر اندازه گیری و آمار صورت می گیرد مرحله فراهم ساختن شامل ترکیب اطلاعات مختلف بدست آمده که این اطلاعات به صورت توصیفی و قضاوتی برای سنجش و کمک به بهبود برنامه مورد نظر و در اهداف ارزشیابی مورد استفاده قرار گیرد.

جنبه های کلیدی برنامه که باید مورد سنجش قرار گیرند عبارتند از: تعیین هدفهای برنامه، تهیه طرح مناسب برای رسیدن به اهداف، اجرای طرح تهیه شده، بررسی محصول یا بازده برنامه، که به ترتیب توسط ارزشیابی زمینه، درون داد، فرایند و برون داد مورد ارزشیابی قرار می گیرد. معیارهای اساسی برای هر پنج نوع ارزشیابی عبارت است از: ارزش و مطلوبیت. در الگوی CIPPO تصمیم های آموزشی را به پنج گروه تقسیم می شود که برای هر یک از پنج تصمیم یک نوع ارزشیابی معرفی می شود:

  • ارزشیابی زمینه تعمیم های برنامه ریزی جهت تعیین اهداف برنامه.
  • ارزشیابی درون داد تعمیم های ساختی جهت طراحی شیوه های آموزشی مناسب به منظور رسیدن به اهداف برنامه.
  • ارزشیابی فرایند تعمیم های اجرایی جهت به کارگیری، هدایت و بهبود اصلاح شیوه های آموزشی.
  • ارزشیابی برون داد واسطه ای تعمیم های دوباره سازی یا تکمیلی به منظور قضاوت و عکس العمل در مورد نتایج و بازده های بدست آمده و در اثر اجرای شیوه های آموزشی بدست آمده (ادامه، قطع و یا گسترش برنامه).
  • ارزشیابی برون داد نهایی تعمیم بر اثر نوع بازخوردها از جامعه.

بخش های ارزشیابی CIPPO:

وضعیت اهداف موضوعی است که در ارزشیابی زمینه مطرح می شود و اطلاعاتی معتبر برای اهداف تهیه می شود.فعالیت هایی برای ایجاد طراحی همراه با اصلاح و بهبود در ارزشیابی درون داد مطرح می گردد که مطابق آن قضاوت از طرح ها و دستور برای استحکام و تقویت طرح ها انجام می شود.فعالیت و عملیات برنامه در ارزشیابی فرایند مطرح می شود که قضاوت از فعالیت ها؛ بازخورد برای تقویت و تحکیم عملکرد و کارایی کارمندان می باشد.اجراها و عدم اجراها و ایجاد اثری جانبی در ارزشیابی برون داد مورد رسیدگی قرار می گیرد و قضاوت از نتایج و پیامدها برنامه ها و شناسایی نیازها برای بدست آوردن بهترین نتایج در این ارزشیابی انجام می گیرد.ارزشیابی تکوینی و پایانی:

 ارزشیابی تکوینی: این ارزشیابی برای هدایت و راهنمایی ارزشیابی های زمینه، درون داد، فرایند و برون دادهای واسطه ای و پایانی تلاش می کند و این سؤالات را مطرح می سازد: برای رفع چه نیازهایی کار انجام می شود؟ چگونه باید انجام گیرد؟ در حال انجام چیست؟ آیا نتیجه بخش است؟ارزشیابی برای آگاهی دادن به سرمایه گذاران طرح ها درباره یافته ها، کمک به هدایت و راهنمایی تصمیم گیرندگان و تقویت و تحکیم کار و فعالیت کارمندان طرح گزارش های موقتی برای جواب به این سؤالات ارائه می دهد. اگر در ارزشیابی تکوینی ارزشیابی را به طور اثربخش اجرا کنند، مستند کنند و گزارش بدهند این اطلاعات برای گزارش یک ارزشیابی پایانی قابل دفاع مورد نیاز خواهد بود.

ارزشیابی پایانی: برای قطعیت دادن گزارش پایانی ارزشیابی به اطلاعات موجود در مورد زمینه، درون داد، فرایند، برون داد مراجعه می کند، اطلاعات اضافی را نیز بدست می آورد و این اطلاعات را مورد استفاده قرار می دهد تا بدنبال آن این سؤالات را مورد خطاب قرار دهد، آیا نیازهای مهم مورد توجه قرار گرفته اند؟ آیا تلاش ها و کوشش های افراد با بودجه، امکانات و طرح قابل دفاعی هدایت و رهبری می شوند؟ آیا طرح نیازهای اصلاح شده و مناسب را اجرا کرده؟ تلاش ها و فعالیت ها نتیجه بخش بوده است؟ گزارش های ارزشیابی پایانی برای کمک به ارزیابی و شناسایی کیفیت، هزینه- سودمندی و محصولات و برون دادهای قابل رقابت استفاده می شود.

منبع

مرشدی ، لیلا(1391)، تحلیل سوره مبارکه انشراح بر اساس مدل ارزشیابی سیستمی CIPPO  ،پایان نامه کارشناسی ارشد،علوم تربیتی مدیریت آموزشی،دانشگاه آزاد اسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0