مدلهای تاب آوری
- مدل تاب آوری ریچاردسون
ریچاردسون، یک مدل تاب آوری را ارائه نمود که برطبق آن، شخص ابتدا در حالت تعادل جسمانی و روانی قرار دارد، سپس یک حادثه اسیب زا مثل طلاق رخ میدهد و بعد از این رویداد، شخص به یکی از چهارحالت زیر دست می یابد: آشفته، شکست خورده، برگشت به تعادل، تاب آور . برطبق مدل ریچاردسون، تابآوری مستلزم دوچیزاست:وجودمشکل وعملکرد بهترازقبل.
- مدل تابآوری خانواده ماستن
ماستن، در مدل خود اعلام میکندتابآوری میتواند در هرزمانی درطی چرخه زندگی خانوادگی ایجاد شود و غالبا ازطریق حل مسئله بهبود و تصحیح میشود. این مدل بررسی میکند که چگونه استرسهای زندگیخانوادگی در سیستم خانواده تغییر ایجاد میکند و چگونه عوامل تاب آوری برسازگاری و بهزیستی افراد خانواده یا خود خانواده تاثیر میگذارد .
- مدل تابآوری خانواده الیسون
تاب آوری خانواده بصورت توانایی خانواده برای مقابله موفق با رویدادهای آسیب زا با کمک یکدیگر است که آنها را قادر میسازد با ارتباطات خانوادگی ، صمیمت و سرسختی، رشد و پیشرفت کنند، ارکان این مدل برای افزایش تابآوری عبارت است از ارتباطهای درونخانوادگی مبنی بر همدلی، تقسیم کار، گشودگی وبازبودن.
- مدل تاب آوری کارور
کارور ،میگوید چهار پیامد رایج بعد از هر اتفاق ناگوار مشاهده می شود :
از پای در آمدن یا تسلیم شدن مثلا :خودکشی یا معتاد شدن.
ادامه دادن همراه با اختلال و اشفتگی : اثرات روانی منفی بلند مدت.
بهبود یافتن : برگشت به سطح قبلی سازگاری .
پیشرفت کردن: رسیدن به سطحی بالاتر از سطح سازگاری قبلی.
کارور سه مورد آخر را بعنوان تاب اوری در نظر گرفته است.
سه موقعیت اصلی تابآوری
در روان شناسی، تاب آوری معمولاً سه نوع پدیده را توصیف می کند:
- تحول مثبت همراه با خطر: پیامدهای رشدی خوب، با وجود وضعیت مخاطره آمیز که فردا آن مواجه است مانند : وضعیت اجتماعی اقتصادی پایین، تحصیلات پایین مادر و فقر.
- شرایط استرسزا: حفظ شایستگی و صلاحیت در شرایط تهدید آمیز و استرس زامانند : طلاق و بیماری یکی از اعضای خانواده .
- فرایند بازگشت : برگشت به حالت اولیه پس از تجربه ضربه روانی مانند: بدرفتاری و سوء استفاده.
درواقع، تاب آوری قابلیت یا فرایند تبدیل شدن از قربانی به موفق است. در دوره کودکی و نوجوانی، احساس تعلق، عزت نفس، روابط بین فردی سالم، احساس استقلال ، حل مساله، دلگرمی، تحمل استرس، خودشکوفایی و شادمانی از ارکان مهم بهزیستی روانی هستند. از سوی دیگر، شرایط نامناسب رشدی، مانند استرس بالا، فقر ، شرایط زیستی ضعیف و مواردی از این دست، شرایط زندگی و میزان تاب آوری آنها را به چالش می کشند. با جرأت می توان گفت که این سبک تفکر است که تعیین کننده تاب آوری افراد است ، بیشتر از وراثت، بیشتر از هوش و بیشتر از هر عامل منفرد دیگر.
راتر ، بر این باور است که افراد تاب آور لزوماً با چالش های کمتری مواجه نمی شوند، بلکه آنها وقتی با این تغییرات برخورد می کنند، تعادلشان را سریع تر به دست می آورند و کارایی خود را بهتر حفظ می کنند، از لحاظ جسمی و روانی سالم تر هستند و سریع تر به حالت اولیه خود باز می گردند و حتی نسبت به قبل قوی تر می شوند.تاب آوری عاملی مهمی برای مقاومت و پایداری افراد در برابر وقایع استرس زای زندگی است.
کانون تاب آوری
کانون تاب آوری باورهای افراد است، همانطوری که مطالعات سرسختی روانی ، خودکارآمدی و خوش بینی نشان داده اند که پاسخ افراد به رویدادها به میزان زیادی تحت تأثیر باورها و افکارشان است، زیرا باورهای فردمی توانند زندگی فرد را به طور کلی تغییر دهند یا متحول کنند. تحقیقات نشان داده اند که الگوهای تفکر تاب آورانه می توانند توسط کودکان و بزرگسالان آموخته شوند .در رابطه با تاب آوری، شاته بر این باور است که این سبک تفکر است که تعیین کننده تاب آوری افراد است – بیشتر از وراثت، بیشتر از هوش و بیشتر از هر عامل منفرد دیگر.
سبکهای تفکر ناتابآورانه باعث میشوند فرد به عقاید نادرست خویش در رابطه با دنیا و راهبردهای نامناسب حل مساله که منجر به هدر دادن انرژی های روانی و منابع با ارزش تاب آوری می شود، وابسته شود . سبک تفکر می تواند توانایی افراد در پاسخدهی تاب آورانه به دست اندازها و ضربه های غیر قابل اجتناب در مسیر زندگی را تسهیل کند و یا به عنوان مانعی در برابر آنها عمل کند.
افراد با بحران ها و شرایط ناگوار از طریق معنایی که به تجارب شان می دهند، یعنی مرتبط کردن آن با دنیای اجتماعی، باورهای فرهنگی و معنوی، گذشته چند نسلی و امیدها و رویاهایشان برای آینده کنار می آیند. هنگامی که به سختی ها ، فجایع، شکست ها و ناامیدی ها به عنوان یک رویداد آموزنده نگریسته شود و نیروی برانگیزاننده رشد و تغییر باشند، تاب آوری افزایش می یابد. نظام باورها نقش مهمی در عملکرد خانواده و تابآوری افراد ایفا می کنند. نظام باورها در بر گیرنده ارزش ها، اعتقادات، نگرش ها و سوگیریهایی که یک مجموعه از فرض های اساسی را شکل می دهند که برانگیزاننده پاسخ های هیجانی، تصمیمات و اعمال فرد هستند. اعتقادات و باورهای غالب تعیین می کنند که چگونه فرد یا خانواده با موقعیت های دشوار مواجه گردد.
منبع
عاصمی،زهرا(1394)، اثربخشی برنامه مداخلهای کودکان طلاق بر بهبود راهبردهای خودکنترلی،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی،دانشگاه پیام نور
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید