مداخلات خودتعيين گري :‌پايه ريزي براي اتمام مدرسه

هدف اين بحث عبارتست از (الف) آشكار نمودن پيوندهاي بين خودمختاري واتمام مدرسه كه گذرگاهي است به سوي اشتغال وتحصيلات پس از مدرسه ، و (ب) نشان دادن اهميت مداخلات خودتعیین گری به عنوان ابزارهايي اساسي در تلاش مدارس براي كمك به جوانان داراي يا بدون ناتواني به منظور باقي ماندن در مدرسه ، وقتي مدارس رشد خودتعیین گری را بهبود بخشند ، مي توانند به تمام دانش آموزان كمك كنندتا امتيازات رشدي محافظتي كه احتمال ترك تحصيل آنهارا كاهش مي دهد را گرد آوري كنند. همچنين براي دانش آموزاني كه در معرض خطر به اتمام نرساندن مدرسه به سر مي برند و كساني كه درديگر برنامه هاي تحصيلي ثبت نام كرده اند ، آموزش مهارت هاي خودپیروی مي تواندبه منزله فعاليت هاي پيگيرانه موثري صورت گيرد كه هدف آنها ، كاهش درگيري دانش آموزان در رفتارهاي پرخطر و تغيير شرايط به نفع  پايداري آنها در مدرسه است .

تمركز بر مداخله هايي كه موجب ترغيب اتمام مدرسه ( نه فقط جلوگيري از ترك تحصيل) مي شود، همسو با اين تفكر رايج است كه كليد حل مشكل ترك تحصيل،‌شركت دادن دانش آموزان درفرآيند هاي مربوط به مدرسه مي باشد . مداخلات اتمام مدرسه ، با آموزش مهارت هاي لازم براي موفقيت تحصيلي،‌برقراري روابط معنا دار واداره محيط مدرسه به صورتي كه هماهنگي دانش آموز – مدرسه تقويت شود ، نقطه نظري خط دهنده پيدا مي كنند.علي رغم اينكه مطالعات  تجربي اندكي درخصوص اثرات مداخلات اتمام مدرسه يا ترك تحصيل وجود دارد،‌به نظر مي رسد اميدوار كننده ترين برنامه ها،‌با توجه به عوامل جايگزين شونده درزندگي پيچيده دانش آموزان مشاركت آنها در مدرسه را بهبود مي بخشند.

مربيان نمي توانند جايگاه يك دانش آموز را به عنوان فردي كه ناتوانايي هايي دارد يا از خانواده اي كم درآمد يا آفريقايي – آمريكايي ،‌اسپانيايي يا بومي آمريكا است – تمامي عواملي كه با سطوح بالاي ترك تحصيل است – را تحت تأثير قرار دهند .مربيان مي توانند بر متغيرهاي مربوط به درگيري دانش آموز درتحصيل موثر واقع شوند كه اين متغيرها نيز جايگاه ترك تحصيل همچون آرمان هاي تحصيلي پايين ،‌سطوح موفقيت پايين ، نگرش منفي نسبت به مدرسه و نامربوط دانستن مدرسه را پيش بيني مي كنند. علاوه براين ، مدارس مي توانند كارآيي مداخلات را افزايش دهند. بدين گونه كه آنها را به گونه اي طراحي كنند كه به جاي مورد هدف  قرار دادن عوامل فردي درميان عوامل بسياري كه منجر به ترك تحصيل دانش آموز مي شود،‌عوامل متعدد مربوط به متن جامعه ، مدرسه وخانه دانش آموز را مورد توجه قرار دهد.بررسي دقيق برنامه هاي موفق در پيشگيري از ترك تحصيل نشان مي دهد كه چهار عنصر ، مشاركت دانش آموز درمدرسه را تأييد مي كند : الف) تجربه موفقيت تحصيلي (ب) اين تصور كه بزرگسالان درمدرسه مراقب آنها هستند ،‌(ج) دريافت پشتيباني براي مديريت مسائل فردي ،‌و(د) ارتباط آنچه در مدرسه انجام
مي دهند با اهداف مهم فردي .

 اين عناصر اساس محكمي درنظريه مورد تأييد تحقيقات دارند . نظريه خودتعيين گري ، نقش انگيزش خود پیرو و شایستگی ادراک شده دانش آموزان كه بر موفقيت ورفتارهاي تحصيلي آنان تأثير مي گذارد را مورد توجه  قرارداده است . اين نظريه همچنين توضيح مي دهد كه رفتارهاي بزرگسالان – به ويژه رفتارهايي كه بيشتر حمايت كننده استقلال روبه رشد دانش آموز است تا آنهايي كه بيشتر كنترل كننده هستند – تصور آنان از توانايي خود و ايجاد انگيزش خود مختار راتحت تأثير قرار مي دهد . دانش آموزاني كه احساس توانا بودن دارند ، خود را قادر به انجام مطلوب تكاليف چالش برانگيز و دارنده ابزارهاي مناسب براي راه اندازي ونظم دادن به رفتارهاي خود مي دانند،‌انگيزش خودپیرو از «‌توانايي كه فرد درانجام يك تكليف وآزادي ادراكي درتعريف وانتخاب تكليف احساس مي كند »‌ناشي مي شود.

براساس نظريه خود تعيين گري،‌انگيزش خودپیرو شامل انگيزش دروني (من كاري را انجام مي دهم چون ازآن لذت مي برم ) و تنظيم شناسایی شده ( من كاري را انجام مي دهم چون به من كمك مي كند به يك هدف فردي برسم ) مي شود. شكل هاي خود مختار درتضاد با تنظيم درون فكن يا بيروني ( من اين كار را انجام مي دهم فقط به خاطر اينكه مجبورم ) و فقدان انگيزش (هيچ هدفي درآن نمي بينم ونمي توانم اين فعاليت را كنترل كنم ) –شكايت معمول دانش آموزاني كه تصميم مي گيرند مدرسه را به اتمام نرسانند،مي باشد.سطح شایستگی ادراک شده وانگيزش دانش آموزان مي تواند هم ميل آنها به ترك تحصيل و هم جايگاه بعدي آنهارا پيش بيني نمايد . والراند، فورتير وگاي ،‌نظريه خود تعیین گری را دريك مدل انگيزشي از پايداري وبا نمونه بزرگي ازدانش آموزان شهري كلاس نهم ودهم به كاربردند .

آنهادريافتند دانش آموزاني كه نشان دادند معلمان ، والدين ومديران آنها به شيوه اي مستقل وحمايتي عمل كردند، درخصوص خودمختاری وتوانايي خود مثبت تر فكر مي كردند و سطوح بالاتري از انگيزش خودپیرو داشتند . به همين ترتيب ،‌دانش آموزان داراي انگيزش خودپیرو بيشتر احتمال داشت كه مايل به ماندن درمدرسه باشند . ودرنهايت هم اين كار را انجام دادند ، برخلاف آنها، همسالان داراي انگيزش خود پیرو پايين تر ، قصد ترك تحصيل آنها بعداً‌عملي شد . هاردر وريو درمطالعه  خود ازدانش آموزان روستايي نيز تأييدي بر مدل انگيزشي اتمام مدرسه يافتند .

آنهانشان دادند كه داشتن منابع انگيزشي براي شایستگی ادراک شده و خود پیروی،‌اثر مستقيم برقصد دانش آموزان برماندن درمدرسه دارد واين عوامل برعملكرد تحصيلي آنان نيز موثر هستند . آنها همچنين دريافتند  كه انگيزش خودپیرو و شایستگی ادراک شده دانش آموزان تأثير قوي تري بر قصد آنها مبني بر ماندن در مدرسه دارد تااينكه برعملكرد تحصيلي آنان داشته باشد . اين مشاهده با يافته جانوس، ‌لي بلانك ، بولريسو ترمبلي مبني براينكه تعهد دانش آموزان به تحصيل اثر مهمي برتصميم آنها به اتمام مدرسه ،‌هماهنگي دارد. آنها دريافتند ،‌دانش آموزاني كه از نظر تحصيلي خوب عمل نمي كردند ، درعين اينكه به اهميت تحصيل واقف بودند،‌احتمال ترك تحصيل آنها كمتر از ديگر دانش آموزاني بود كه به ترك مدرسه فكر مي كردند .

مباحث اخير در مورد نظريه يادگيري خود مختار ،‌مجموعه خاص مهارت هاي خود تنظيمي كه براي نظم دادن دروني به انگيزش خودپیرو اساسي به شمار مي روند را بيشتر موردتأكيد قرار مي دهند . عناصر عاطفي خود پیروی (يعني خود شكوفايي وقدرتمندي روانشناختي) تحت حمايت رفتارهايي (يعني عمل مستقل وخود تنظيمي) است كه فرد را قادر مي سازد يك تكليف را انجام دهد ودرنتيجه تلاش فردي ، موفقيت را تجربه نمايد . با فراگيري مهارت هاي خود تنظيمي  تصميم گيري ، پذيرش عمل ، ارزيابي وسازگاري ، افراد بهتر مي توانند تمايلات ونيازهاي فردي خود را با اعمال خود تنظيم كنند و بدين ترتيب بيشتر احتمال مي رود كنترل فردي بيشتري برفرآيند يادگيري داشته باشند . با وجود اينكه هيچ مطالعه اي نظريه يادگيري خود مختار را دررابطه با پيامدهاي بلند مدت اتمام مدرسه مورد بررسي قرار نداده است ، اجزاي نظريه يادگيري خو دمختار با مطالعاتي كه پايداري  در مدرسه رابا اهداف انتقالي معنا دار فردي تعيين كننده مرتبط مي داند هماهنگ است كه اين موضوع درك خوددردانش آموزان را افزايش مي دهد به طوري كه آنها را قادر مي سازد تا از خود پشتيباني به عمل آورده وبه واسطه يك برنامه متناسب ، براي دستيابي به اهداف ، حمايت ديگران رانيز دريافت نمايند .

نظريه ، تحقيق و تجربه نشان داده است كه به منظور نگه داشتن جوانان در مدرسه ، مربيان بايد خودپیروی و شایستگی ادراک شده دانش آموزان را ترغيب نمايند . براي انجام اين كار ، آنها مي توانند مهارت هاي جزيي خودمختاري درمحيط هاي حامي استقلال ، مدرسه را به دانش آموزان بياموزند و به دانش آموزان كمك كنند مهارت هاي خود مختاري خودرا براي رسيدن به اهداف تعيين شده ازسوي خود به كارگيرند .دانش آموزان ، از طريق مداخلات خودپیروی ميتوانند بياموزند چگونه ارتباط بين فعاليت هاي مربوط به مدرسه و اهداف شخصي خود را ايجاد نمايند . آنها مي توانند مهارت هاي حمايتي خود را به گونه اي بهبود بخشند كه خدمات يا حمايت بزرگسالان مورد نياز خودر ا كسب نمايند . همچنين مي توانند بياموزند موفقيت خود را تحت كنترل داشته ونقشه هاي خود را هماهنگ سازند كه اين كار حس كنترل و استقلال كه اثر مهمي بر تصميم آنها مبني بر ماندن درمدرسه دارد را درآنها ايجاد مي كند .

مداخلات خودتعیین گری

اهداف مداخلات خودمختاري ميتواند از مهارت هاي تكي (مثل آموزش انتخاب از ميان چند گزينه معين ) تامجموعه هاي چند مرحله اي پيچيده تر(مثل استفاده از راهكارهاي ارتباطي پذيرفته شده براي جلب كمك از بزرگسالان به منظور دستيابي به اهداف فردي ) متغير باشد. اهداف آموزشي معمول شامل مهارت ها و شيوه هاي مرتبط با انتخاب كردن ، تصميم گيري ،‌حل مشكل ، تنظيم هدف ودستيابي به آن ، خويشتن نگري ، خود آگاهي ودرك خود مي باشد مداخلات مورد تأييد  تحقيقات ، انتخاب كردن را براي افراد داراي عقب ماندگي ذهني،‌يا مهارت هاي حمايتي را براي افرادي كه نا توانايي هاي يادگيري يا عقب ماندگي ذهني دارند مورد بررسي قرار داده اند مطالعات كمتري اثرات روش هاي مرتبط با ديگر اجزا ( مثل دستيابي به هدف ) را ارزيابي كرده اند و هنوز تحقيقات زيادي درخصوص اثرات برنامه هاي خود پیروی جامع (يعني چند قسمتي ) وجود ندارد.

مراحل خود مختاري يكي از مثال هاي برنامه جامعي است كه حمايت تجربي را نيز به همراه داشته وبه عنوان يك مداخله بالقوه براي جوانان در معرض ترك تحصيل ، مورد تأييد شوراي ملي براي ناتوانی  قرارگرفته است . دانش آموزان و معلمان،‌ طي 18 جلسه با يكديگر همكاري مي كنند تا روش ها ومهارت هاي مرتبط با شناخت و ارزيابي خود فرد به عنوان اساس طرح ريزي ، عملكرد ويادگيري طي تجربه را بياموزند .اطلاعات بيشتر در مورد ساير گزينه هاي آموزشي رامي توان درآثار فيلد ،‌مارتين،‌ميلر،‌وارد ، همير ،‌برودر ، ووود ،‌تست ،‌كاروونن وآلگوزين  به دست آورد .

شايان توجه است كه مفاهيم اصلي زير بناي خودتعیین گری وابسته به فرهنگ نيستند . لزوم مربوط بودن ، توانايي واستقلال درميان خانواده ها وفرهنگ ها مشهود است  .اما كاربرد مداخلات خودتعیین گری بايد هماهنگ با متون جامعه وخانواده باشد زيرا خانواده ها انتظارات مختلفي براي
نقش هاي اجتماعي ونقاط عطف رشدي فرزندان خود دارند به علاوه دانش آموزان اغلب درزمان طرح ريزي براي آينده خود ، تصميمات ،‌توقعات واهداف خانواده هاي خود را درنظر مي گيرند علي رغم اينكه عوامل دانش آموزي مثل سن دانش آموز، پيش بيني كننده هاي قوي تري براي اتمام مدرسه هستند ، عوامل خانوادگي همچنان پيش بيني كننده هاي مهمي طي دوره  دبيرستان به شمار مي روند . بنابراين ، توجه به اهداف،‌ و متن خانواده بايد بخش منسجمي ازهر مداخله اي باشد كه درپي حفظ دانش آموز درمدرسه است .

دستور العمل حامي خود تعیین گری

مهارت هاي لازم براي خود مختاري را مي توان واغلب بايد به طورآشكار آموزش داد تا نوجواناني كه موفقيت هاي تحصيلي كمتري را تجربه كرده اند ، به جاي اينكه يادگيرندگان واكنشي باشند ، به افرادي مبتكر مبدل شوند  ،‌بنابراين برنامه خود مختاري جامع كه مهارت هاي خاص را به طور مستقيم آموزش مي دهد وفرصت  هاي متعددي را براي  تمرين فراهم مي سازد ،‌مي تواند مورد نياز برخي از دانشجويان باشد. اين برنامه را مي توان به عنوان بخش هايي از برنامه هاي جلوگيري از ترك تحصيل براي جوانان در معرض خطر به كاربرد يا مي توان آن را به رشته هاي موجود در خصوص مهارت هاي زندگي، ‌آموزش شغلي يا علوم خانواده / مصرف كننده القا نمود .

علاوه برآن ، فرصت يادگيري اجزاي خودپیروی ، دردستور كار كلي وطي سطوح كلاس وجود دارد راهكارهاي مرتبط با مدلهاي مختلف حل مشكل ،‌تنظيم اهداف عملي ، نظارت براتمام تكاليف وارزيابي نتايج حاصله را مي توان دركلاسهاي بسيار گنجاند . يكي از مزاياي گنجاندن برنامه رشد خود مختاري دردستور كاركلي براي «همه » دانش اموزان اين است كه انجام اين كار از بروز مشكل توجه به يك گروه خاص از دانش آموزان ، يايك مداخله خاص كه اغلب منجر مي شود دانش آموزاني كه نياز بيشتري به يك مداخله دارند آن را رد كنند . جلوگيري مي نمايد مربيان مي توانند اين راهكارها را به عنوان ابزارهايي كه هم ازلحاظ آموزشي وهم از نظر فردي براي دانش آموزان سودمند است. تعيين كرده وآموزش دهند .

يكي از نمونه هاي يك شيوه راهبردي قابل تطبيق براي آموزش حل مشكل خود تنظيم ، « مدل يادگيري خود مختار براي آموزش» ( SDLMI )است كه داراي قابليت كاربرد براي دانش آموزان مقاطع ابتدايي وراهنمايي با سطوح توانايي مختلف مي باشد . معلمان،‌دانش آموزان را طي سه مرحله آموزشي راهنمايي  مي كنند، ‌(الف) تنظيم هدف (ب) اقدام به عمل و (ج) سازگاري با هدف يا طرح . در هر مرحله،‌ دانش آموزان به مجموعه اي از چهار سوال كه نشان دهنده مراحل حساس فرآيند حل مشكل است پاسخ مي دهند. براي هر سوال ، اهداف معلم مشخص است . معلمان،‌درهر مرحله براساس نيازهاي فردي يادگيرندگان حمايت هاي آموزشي را فراهم مي آورند .

دانش آموزان نه تنها بايد مهارت هاي راهبردي كه از نظر فردي سودمند هستندرا بياموزند ، بلكه بايد بدانند بزرگسالان ، موفقيت آنها را تحت نظر داشته و آماده اند درهرنقطه اي كه دانش آموز دشواري هايي را تجربه ميكند از وي پشتيباني كنند ايجاد رابطه با بزرگسالان در مداخلات اتمام مدرسه نقش مهمي دارد. اما ترغيب خودپیروی به معناي محافظت ازدانش آموز دربرابر شكست نيست . بلكه مستلزم اين است که بزرگترها فرصت هاي ساختار
يافته اي را براي دانش آموزان فراهم كنند تا ريسك كرده واز اشتباهات خود چيزي بياموزند .بايد به دانش آموزان اجازه داده شود تا انتخاب هايي را كه از نظر فردي معنا دار هستند را در فرآيند هاي مربوط به مدرسه اعمال دارند تا پيامدهای اعمالي را كه انتخاب مي كنند تجربه كنند. درارزيابي و تنظيم انتخاب ها واعمال خود راهنمايي هايي دريافت دارند ، و براي كسب موفقيت فرصت هاي بيشتري به دست آورند. وقتي مربيان بدين گونه حامي استقلال باشند، ‌نظم دهي معين وانگيزش دروني دانش آموزان افزايش پيداكرده وآنان ارزش فرآيند هاي مربوط به مدرسه را دروني سازي مي كنند .

معلمان مي توانند حامي استقلال باشند بدين نحو كه ازعقايد واعمال دانش آموزان گزينش هايي به عمل آورند ،‌به احساسات دانش آموزان اعتنا كنند ، اهداف درنظر دانش آموزان را در فعاليت هاي آنان بگنجانند،‌تكاليف چالش برانگيز اصلاح كننده ارائه دهند، رهنمودها وساختارهايي رامطرح سازند كه دلايل فعاليت هاورفتارهاي خاص را مورد توجه قرار مي دهند . وكاربرد وابستگي هاي  خارجي همچون اهداف تحميلي معلمان يا قياس هاي اجتماعي را به حداقل برسانند اين شيوه ها وروش هاي ديگر در ذیل مشخص شده اند كه همانند اهداف عاطفي يك دستور كار « تشديد يافته  »براي نوجوانان است :‌

  • شركت فعال ، ريسك كردن و بازتاب بيشتر دانش آموز.
  • تأكيد بيشتر بر رشد مسئوليت پذيري اجتماعي ومهارت هاي همكاري درميان دانش آموزان
  • تأكيد بيشتر بر حمايت از حس توانايي فردي و تقويت عزت نفس اجتماعي وتحصيلي
  • حمايت اجتماعي بيشتر از موفقيت دانش آموز
  • آموزش متمركز وهمه جانبه بيشتر با مورد هدف قرار دادن نقاط حساس نياز؛ اين پيشرفت به دقت تحت نظر است

مطالعات فراواني متذكر شده اند كه جدايي از مدرسه ازهمان سالهاي ابتدايي آغاز مي شود بنابراين فعاليت هايي كه موجب رشد خود مختاري مي شود ، همانطور كه طي سال هايي كه مشاركت در مدرسه در معرض خطر قراردارد، مثل انتقال به مقطع راهنمايي ودبيرستان ،فراهم مي شود، بايد طي سالهاي اوليه مدرسه دركلاسها ومدارس موجود باشد . انتقال از مقطع راهنمايي به دبيرستان مي تواند به گونه اي خاص بحراني باشد . دراين مقطع،‌هم قصد دانش آموزان به اتمام مدرسه وهم ضروريات بيروني براي حضور اجباري درمدرسه مي تواند برانگيخته شود.لن و لنسير درتحليل خود از پرسشنامه طولي تحصيلي ملي» (NELS) دريافتند دانش آموزاني كه بين سالهاي دهم ودوازدهم ترك تحصيل كردند، ‌عملكرد تحصيلي پايين تري نسبت به همسالان خود دركلاس هشتم نشان دادند – اين موضوع خيلي جاي شگفتي نيست . اما ديگر عوامل پيش بيني كننده ترك تحصيل (مثل تصور از مدرسه ، انگيزش دركار كلاسي)دراين نقطه ،‌مشابه هستند متأسفانه از كلاس دهم به بالاتر ،‌همان دانش آموزان نمرات كمتري در روابط خود با معلمان ،‌تصور از مدرسه ، انگيزش دركارهاي كلاسي و شركت درفعاليت هاي مدرسه داشتند . ملاحظات خودپیروی بايد زود شروع شوند تا از وخامت دروضعيت عملكرد ، انگيزش و مشاركت جلوگيري به عمل آيد.

به كارگيري مهارت هاي خود مختاري براي اهداف دانش آموزان

يكي از معمول ترين عوامل ترك تحصيل،‌افزايش مشكلات انضباطي وحضور ضعيف است كه منجربه عدم موفقيت در دروس وحفظ دانش آموز مي شود . مورد دوم يكي از قوي ترين پيش بيني كننده هاي ترك تحصيل است . دانش آموزاني كه از اين تجربيات  برخوردارند مي تواننداز گسترش اهداف وطرح هاي عملي كه به آنها در حل مشكلات درمحدوده اين مسائل كمك مي كند بهره برند برنامه « بازبيني كردن وپيوند دادن » سينكلر وديگران  كه از نظر تجربي به اثبات رسيده است شامل چنين قسمتي است .

نمونه هايي از رفتارهاي حامي استقلال معلم  دركلاس هاي آموزشي

  • كمك به دانش آموز درتعيين آنچه تا به حال مي دانسته و آنچه كه خواستار يادگيري درمورديك موضوع است
  • فراهم آوردن فرصت هاي مناسب براي دانش آموزان جهت به بحث گذاشتن اهداف و علايق فردي
  • اجازه دادن به دانش آموز براي انتخاب موضوع مطالعه اي كه مطابق با علايق فردي اوست .
  • توضيح درمورد اينكه دانش ، مهارت وتجربه چگونه مي تواند به دانش آموز در رسيدن به اهداف فردي كمك كند .
  • اجازه دادن به دانش آموز براي انتخاب از ميان فعاليت هاي يادگيري وترتيب دادن به توالی
    فعاليت ها .
  • آموزش چگونگي تعيين يك هدف عملكردي چالش برانگيز اصلاحی براي تكاليف خاص
  • اجازه دادن به دانش آموز براي انتخاب هدف اجرايي خود براي يك تكليف
  • گسترش تماس هاي عملكردي فردي با دانش آموز
  • پيشنهاد منابع ،فعاليت ها وافرادي كه مي توانند در رسيدن به اهداف به دانش آموز كمك كنند
  • آموزش راهكارهاي دستيابي به هدف وحل مشكل به صورت آشكار وروشن
  • واداشتن دانش آموز به ثبت نتايج عملكرد خود و تحت نظر داشتن پيشرفت خود به سوي هدف
  • تحسين تلاش هاي دانش آموز دررسيدن به اهداف
  • كمك به دانش آموز درتعيين آنچه به خوبي انجام داده است و دركجا به بهبود نياز دارد .
  • ابراز كردن اين باور كه دانش آموز مي تواند با چالش ها روبروشود؛ واعمال حمايت درصورت نياز
  • جشن گرفتن موفقيت ها

حتي دانش آموزاني كه الگوهايي از مشكلات مدرسه وحمايت محدود خانواده كه اغلب منجر به ترك تحصيل مي شود را دارا هستند ، ارزش ديپلم را مي دانند و خواستار ماندن  درمدرسه هستند اين دانش آموزان ،‌نخستين كانديداها براي يك برنامه پيشگيري از ترك تحصيل جامع براساس خود مختاري هستند كه به آنها راهكارهاي دستيابي به اهداف مشخص ومعيني را مي آموزد . يكي از كاربردهاي خاص ،‌مداخلات خود تعیین گری،‌شامل مستقيم هدف قرار دادن قصد واعمال دانش آموزان در رابطه با اتمام مدرسه مي شود.

فين براين نكته تأكيد مي كند كه عملكرد موفق دانش آموزان درمدرسه به حس تعلق آنها به مدرسه وشركت آنان در فعاليت هاي مدرسه بستگي دارد . احتمال ماندن دانش آموزان در مدرسه زماني افزايش  مي يابد كه آنها ابزارهاي لازم جهت پاسخگويي به ضروريات مدرسه را در اختيار داشته و در
فعاليت هاي فوق برنامه آموزشي مرتبط شركت داشته باشند . اين يافته ها توسط دان وديگران  ودرمطالعه آنها درخصوص متغيرهاي موثر برتصميم به ترك تحصيل دانش آموزان انعكاس يافته است . علاوه بروضعيت ناتواني، ‌عوامل پيش بيني كننده براي ماندن در مدرسه عبارتند از (الف)داشتن اين تصور كه دبيرستان يك آمادگي كلي براي زندگي بعد از مدرسه فراهم مي نمايد (ب) شناسايي يك فرد ياري رسان در مدرسه (ج) شناسايي يك كلاس سودمند متأسفانه ، از هر 10 دانش آموز داراي ناتواني موردارزيابي دردومين «پرسشنامه انتقال طولي ملي » ،‌چهار نفر گزارش كردند، احساس نمي كردند كه بخشي از مدرسه خود هستند . اين گونه عوامل مشاركتي ، نشان دهنده اهميت در نظرگرفتن روابط و فعاليت هاي اجتماعي درمدارس به عنوان يكي ديگر از اهداف مداخلات خود تعیین گری مي باشد . به طور خاص،‌ترغيب دانش آموزان به بنياد نهادن اهداف و طرح هاي عملي كه شامل (الف) شركت بيشتر در فعاليت هاي كلاسي و مدرسه اي (ب) روابط قوي تر با بزرگسالان مي شود،‌مي تواند پايداري آنها در مدرسه را به همراه داشته باشد. مداخلاتي كه به طور عمد روابط اجتماعي دانش آموزان را هدف قرارنمي دهند ، ممكن است دانش آموزان را با مهارت هاي مهمي تجهيزكنند اما احتمالاً‌ درترغيب مشاركت لازم براي نگه داشتن دانش آموز درمدرسه با شكست مواجه خواهند شد .

منبع

شریفی، روح الله (1388)، تدوین و آزمون مدل انگیزشی برای تصمیم به ترک یا ادامه تحصیل دانش آموزان، پایان نامه درجه کارشناسی ارشد ،مشاوره، دانشگاه آزاد اسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0