مبانی و مفاهیم هوش استراتژیک چیست ؟
لییبوویتس بیان میدارد، که تغییر همیشه و به طور مستمر وجود دارد، شاید تنها در مدت زمان بسیار کوتاهی همه چیز به ظاهر بدون تغییر و ثابت به نظر برسد اما اگر کاوش عمیق تر درباره موضوع به ظاهر ثابت انجام شود به نشانههایی از تغییر پی میبریم. اگر هدف بقاء سازمان در طولانی مدت باشد باید رشد و دگرگونی فردی و سازمانی حاصل شود. بهبود تدریجی از طریق یادگیری فردی میتواند به تغییر و تحول سازمانی منجر شود. لیبوویتس اظهار میدارد که تداوم دگرگونی فردی یکی از اجزاء مهم برای دگرگونی و رشد سازمانی و افزایش هوش سازمان است.مفهوم هوش برای اولین بار در سال 1967 توسط پروفسور آمریکایی به نام ویلنسکی پیشنهاد شد. او اظهار داشت که هوش به جمع آوری داده و پردازش اطلاعات به منظور تعیین کردن یک سازمان صحیح و درست دلالت میکند و نتیجه گرفت که هوش تأثیر زیادی بر بهره وری و اثر بخشی سازمان دارد و پشتیبانی برای تسهیل استفاده از اطلاعات سازمانی و شرکتها مانند تحلیل پردازش آنلاین، داده کاوی، تجزیه و تحلیل کسب و کار، پیاده سازی شبکههای سازمانی و شبکه مدیریت دانش و سایر فعالیتهای سازمان است. ویلنسکی بیان میدارد که هوش سازمانی و اثرات متقابل آن به پنج بخش تقسیم میشوند: 1. حافظه 2. یادگیری سازمانی 3. شرکت در ارتباطات 4. استدلال 5. محصول هوش.هوش سازمانی اجتماع سودآوریهای ارزش افزوده از محل اموال غیر منقول سازمانی است .(دانش استخدام شدگان، مدیران، ذینفعان و مشتریان). برای افزایش هوش سازمان، در ابتدا باید یک سلسله مراتب از اجزایی که برای هوشمندی سازمان توزیع شدهاند، بسازیم.
منبع
بایی ،فهیمه (1394) ،رابطه هوش استراتژیک مدیران با توسعه سازمانی و رفتار کار آفرینانه در سازمانهای دولتی اداره کل امور تعاون کار و رفاه اجتماعی مازندران ،پایان نامه کارناسی ارشد مدیریت اجرایی ، دانشگاه آزاد اسلامی ساری
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید