مبانی و مفاهیم افسردگی
افسردگی چیست؟
ما در زبان روزمره، از کلمه « افسردگی » جهت توصیف ترکیبی از احساسات غمگینی، ناکامی، نا امیدی، و شاید رخوت و بیحالی استفاده می کنیم اما زمانی که در می یابیم پزشکان، روانپزشکان، و روانشناسان بالینی این کلمه را به شیوه ای متفاوت به کار می برند. سر در گم می شویم. از دید آنان افسردگی، حالتی است که به درمان ویژه ای نیاز دارد.بعضی افراد ممکن است چنین تصور کنند که افراد افسرده تن پرور، خود خواه و یا اهل تمارضند. و آنان را با چنین عباراتی نصیت می کنند: « سعی کن خودت را جمع و جور کنی» یا « خودت را از این حالت خارج کن، به آن بدی که فکر می کنی نیست.» به طور کلی افسردگی رایجترین اختلال روانی است که در سالهای اخیر به شدت افزایش داشته است.
افسردگی یک حالت خلقی و پایدار است که میتواند جنبه های مختلفی از زندگی فرد را در برگرفته و در آنها تداخل نماید.افسردگی با احساس بی ارزشی وگناه افراطی و تنهایی یا غمگینی و تردید در کفایت خود مشخص میگردد.افکار خودکشی نیز ممکن است وجود داشته باشد.افسردگی معمول ممکن است از چند دقیقه تا چند روز طول بکشد.همه افراد گاهی احساس دلتنگی و غم میکنند.این احساس جزء طبیعی موجود انسانی است.از سوی دیگر نوعی از افسردگی که تشدید یافته و برای دوره های زمانی بیشتری تداوم می یابد میتواند شکل ناسازگارانه ای از افسردگی بوده و متفاوت با افسردگی ((روزمره)) باشد. افسردگی عللی نظیر فقدان های قابل توجه و انتظارات غیر واقع بینانه و یا فقدان کنترل برمحیط و نهایتا ناکامی درک شده میتواند داشته باشد.
تاریخچه افسردگی
اين اختلال از زمان بابلي ها مورد شناسايي قرار گرفته بود. کلمه ي افسردگي از یک عبارت لاتين به معناي در هم فشرده شدن گرفته شده است. از اين رو افسردگي به معناي احساس در هم فشرده شدن روح، غم يا بي ارزشي است. در اواخر قرون وسطي، رهبران مذهبي اروپا بر اين عقيده بودند که افسردگي به واسطه ي نفوذ و تسلط ارواح شيطاني بر انسان به وجود مي آيد. مارتين لوتر، اصلاح طلب مذهبي آلماني نوشت:”تمامي سنگيني روح و ماليخوليا از شيطان سرچشمه مي گيرد در واقع همين اصطلاح ماليخوليا يا ملانکوليا، به افراد افسرده اشاره داشت و چنين افرادي جن زده، شيطاني، ماليخولياي يا ملانکوليک خوانده مي شدند. به همين دليل ساليان دراز افسردگي، با روش هايي مانند شلاق زدن(براي خرج کردن ارواح شيطاني و جن)، حجامت، جن گيري و سال هاي اخير با دوش گرفتن آرامش بخش تحت درمان قرار مي گرفت. در نهايت با کشف داروي ضد افسردگي در دهه ي 60 ميلادي و تسکين افسردگي با تجويز اين داروها، کم کم روش هاي خرافي برچيده شد.
از عهد باستان مواردی از افسردگی را مردم ثبت کرده اند. توصیفاتی در مورد آنچه امروزه اختلالات خلقی نامیده می شود، در بسیاری از متون کهن یافت می شود. بقراط در حدود چند صد سال پیش از میلاد مسیح(ع) اصطلاحات مانیا(شیدایی) و مالیخولیا را برای توصیف اختالات روانی به کار برده بود، حدودسال سی ام میلادی «آنولوس کوتیلوس سلسوس» کتابش به نام «درباره ی طب» مالیخولیا را به عنوان نوعی افسردگی، ناشی از غلبه صفرا ذکر کرده است. پزشک یهودی قرن دوازدهم« موسس میونیدس»مالیخولیا را بیماری جداگانه ای می دانست. «بونه» در نیز یک بیماری روانی را ذکر کرده که عنوان مالیخولیا شیدا گونه (مانیا کوملا نکولیکوس) به آن داده بود. در 1854 «ژول فالره» بیماری بنام جنون دوره ای (فولیسیر کولار) را توصیف کرده بود که در آن حالات خلقی افسردگی و مانیا متناوب پیدا می شد. تقریبا همزمان با او روان پزشک فرانسوی دیگری بنام «ژول جی . اف. بالارژه» بیماری جنون دو شکلی (فولی آدوبل فورم) را توصیف کرده بود که در آن، فرد عمیقاً افسرده و دچار نوعی حالت بهت می شد و سرانجام از آن حال در می آمد.
در 1882 روانپزشک آلمانی «کارل کال بام» اصطلاح (سیکلو تایمی) را به کار برده و مانیا و افسردگی را مراحلی از یک بیماری واحد قلمداد کرد. افسردگی اختلالی است که بر عقاید، افکار، اخلاق، احساسات، رفتار و حتی سلامت جسمی شما تأثیر می گذارد. پزشکان اکنون به خوبی می دانند که افسردگی صرفاً یک حالت ناخوشی نیست و بطور خود به خود درمان نمی شود، بلکه یک اختلال پزشکی است که ریشه ی بیولوژیکی و یا شیمیایی دارد. گاهی اوقات، افسردگی می تواند بدون یک علت مشخص و بطور خود به خود ایجاد شود. افسردگی ممکن است تنها یکبار در طول زندگی یک فرد اتفاق بیفتد.اما اغلب بطور دوره ای در طول زندگی ادامه می یابد و نیاز به درمان دائمی دارد با اجرای یک برنامه درمانی مناسب شایسته، بیشتر افراد دچار افسردگی، بهبود می یابند و اغلب پس از یک هفته درمان می توانند به زندگی طبیعی خود بازگردند
طبقه بندی افسردگی
دو نوع اختلال افسردگی وجود دارد.افسردگی یک قطبی که طی آن فرد از نشانه های افسردگی رنج میبرد بدون اینکه اصلا به مانی مبتلا شود و افسردگی دو قطبی(مانیک دپرسیون)که طی آن هم افسردگی و هم مانی رخ میدهد.مانی عبارت است از :سرخوشی وگشاده رویی و همراه با تحریک پذیری و پر حرفی و عزت نفس کاذب و پرش افکار افراطی.وجود این دو اختلال خلقی که در ظاهر در دو جهت مختلف پیش میروند باعث پیدایی نام اختلالات عاطفی شده است تا افسردگی یک قطبی و افسردگی دو قطبی و مانی را در بر میگیرد.افسردگی بهنجار از نظر درجه با افسردگی یک قطبی فرق دارد.هر دوی آنها نشانه های مشابهی دارند اما افسردگی یک قطبی نشانه های بیشتر و شدت و فراوانی بیشتر وزمان طولانی تری دارد.مرز بین اختلال افسردگی(( بهنجار)) و اختلال افسردگی که اهمیت بالینی دارد نامشخص است.
در طبقه بندی علاوه بر تمایز افسردگی یک قطبی و دو قطبی افسردگی های دوره ای و مزمن را نیز متمایز می کند.در افسردگی مزمن یعنی اختلال افسرده خویی فرد حداقل دو سال تمام افسرده است بدون اینکه حداقل دو ماه به حال طبیعی برگشته باشد.افسردگی دوره ای که بسیار متداول تر است کمتر از دو سال دوام دارد و شروع آن مشخص است که این مورد آن را از عملکرد غیر افسرده قبل از آن متمایز میکند.بعضی افراد به افسردگی مضاعف دچار میشوند که علاوه بر اختلال افسرده خویی اساسی دوره افسردگی را نیز شامل میشود.کسانی که به افسردگی مضاعف مبتلا هستند نشانه های شدیدتر و میزان بهبودی کمتری دارند.
انواع افسردگي
همان طور كه گفته شد افسردگي درجاتي از يك حالت احساسي زود گذر تا يك اختلال شديد را در برمي گيرد. براي فهم بهتر اين نكته، لازم است اشاره اي به انواع افسردگي داشته باشيم:
- احساس افسردگي:
كه معمولا به عنوان اندوه شناخته مي شود و در اثر تغييرات موقعيتي و شرايط جديد يا برخوردهاي مقطعي ايجاد مي شود. اين احساس معمولا بعد از برطرف شدن موقعيت و سازگار شدن شخص با شرايط تازه، به سرعت از بين مي رود.
- داغديدگي يا واكنش سوگ:
غمی است که در اثر از دست دادن نزدیکان به وجود می آید در افراد رفتاری عادی است اما اگر این رفتار ادامه داشته باشد تبدیل به سوگ میشود.
- اختلال سازگاري با خلق افسرده:
مواجهه ي فرد با يك موقعيت قابل توجه گاهي منجر به اين حالت مي شود. در چنين وضعيتي، انتظار مي رود با كاهش تأثير موقعيت، حالت هاي بيمار گونه نيز از بين برود.
- اختلال افسردگي عمده و افسردگي خويي:
زماني كه شدت علائم افسردگي به حدي باشد كه كليه ي عملكردهاي آدمي را تحت الشعاع قرار مي دهد و باعث تأثيرات عمده در عواطف، رفتار، تفكر و روابط اجتماعي مي گردد، اختلال افسردگي عمده ناميده مي شود. در صورتي كه شدت علائم افسردگي به اندازه اي باشد كه عملكردها كمتر آسيب ببينند، اختلال افسرده خويي وجود دارد.
- اختلال دو قطبي و ادواري خويي:
نوسانات خلقي شديدي كه بين دوره هاي شيدايي (شادي و خوشي افراطي كه به نشئه تعبير مي شود) و افسردگي به وجود مي آيد، نشان دهنده و شاخص اصلي اين اختلال است. در صورتي كه نوسانات خفيف باشد و كمتر بر عملكرد آدمي تأثير بگذارد، به آن اختلال خلقي ادواري يا ادواري خويي گفته مي شود.
- اختلال دلبستگي واكنشي:
وابستگي هاي بيمار گونه ي دوران كودكي كه از آن به عنوان افسردگي هاي دوران كودكي ياد مي شود، تحت اين گروه طبقه بندي مي شود.
- اختلال خلقي يا افسردگي فصلي:
نوعي يا دوره اي از افسردگي است كه معمولا در پاييز و زمستان تجربه مي شود و يكي از عوامل مهم آن نور ناكافي است. احتمالا نور ناكافي تغييرات معني داري را در سطوح برخي از هورمون ها به ويژه “ملاتونين” ايجاد مي كند و از طرفي تغييرات دما و نور موجب به هم خوردن ساعت دروني بدن كه الگوهاي خواب و بيداري را كنترل مي كند، مي گردد و اين تغييرات منجر به بروز اين اختلال مي شود.
جنبه جسمانی افسردگی
تا كنون بیشتر به جنبههای روحی حالت افسردگی اشاره شده و برخی پزشكان و روان پزشكان و روان شناسان آن را یك بیماری روانی دانستهاند. پژوهش های 50 سال اخیر نشان میدهد، كمبود مادهای به نام “سروتونین” در مغز نیز یكی از عوامل ایجاد این بیماری است. دلتنگی فعال در كتاب (ذهن ناآرام) نوشته كی جیمیسون آمده است:”درباره حالت افسردگی هیچ چیز خوبی نمیتوان گفت، جز این كه به شما تجربهای میدهد كه میفهمید سالخوردگی یعنی چه، پیری و بیماری چه جور است، حالت مردن چگونه است و این كه میگویند ذهن انسان كند و آدمی خرفت میشود، به چه معناست.
در ضمن شما معنای حالت هایی مانند: وقار، آراستگی، هماهنگی را میفهمید و خلاصه اینكه متوجه میشوید زشتی رفتار به چه میگویند. در این حالت شما هیچ باوری نسبت به امكانات خوش زندگی ندارید، به لذتهای جنسی بی عقیده میشوید، زیبایی فعالیت را درنمییابید و سرانجام توانایی خود را برای خندیدن و خنداندن دیگران از دست میدهید. دانشمندی دیگر به نام “آن پایكی” در مقالهای كه خلاصه آن در اینجا میآید، میگوید: افسردگی همان غم و اندوه معمولی نیست، در مرحلهای از زندگی خود، همهما درد و رنج را احساس میكنیم، اما افرادی كه گرفتار افسردگی هستند، تجربهای كاملا متفاوت دارند. یك احساس فلج كننده، از دست دادن همه چیز و پوچی بر ما مستولی میشود.در این حالت انسان فكر میكند و غصه میخورد كه همه چیز از جمله تمام عزیزان و نزدیكان خود را از دست داده است. سایر عوارض و نشانگان افسردگی شامل:”بی خوابی، اختلال در غذا خوردن، احساس گناه یا بی ارزشی، لذت نبردن از فعالیت هایی كه روزی دلخواه و دلانگیز بوده، اشكال در تمركز ذهن و فكر و خیال كردن درباره مرگ است .
علائم و نشانه هاي افسردگي :
افسردگي ممکن است به صورت هاي زير زندگي آدمي را تحت تأثير قرار دهد:
- تغييرات در احساسات و ادراکات:
- گريه هاي مکرر يا فقدان پاسخ دهي عاطفي
- ناتواني از لذت بردن از هر چيزي
- احساس نا اميدي يا بي ارزشي
- احساس افراطي گناه يا خود سرزنشي
- فقدان صميميت نسبت به خانواده و دوستان
- بدبيني نسبت به آينده
- احساس درماندگي
- افکار خودکش
- غمگيني، اضطراب، خشم و ديگر عواطف ناخوشايند
- تغييرات در رفتار و نگرش:
- فقدان علاقه به فعاليت هاي قبلي و کناره گيري از ديگران
- غفلت از مسئوليت ها و توجه نکردن به ظاهر شخصي
- تحريک پذيري و به آساني دستخوش خشم شدن
- فقدان انگيزه به منظور پيگيري اهداف
- نارضايتي کلي از زندگي
- کاهش توان حافظه، ناتواني در تمرکز
- کاهش توانايي رويارويي با مسائل روزمره
- تغييرات جسماني و شکايات بدني:
- خستگي مزمن و فقدان انرژي
- فقدان کامل اشتها يا خوردن اجباري
- بي خوابي، بيداري زود هنگام صبحگاهي يا خواب بيش از حد
- سردردها ، پشت دردها و ساير شکايات مشابه بدون دليل
- مشکلات گوارشي شامل درد معده، تهوع، اشکال در هضم و تغيير در کارکردهاي روده اي مثل يبوست
- چرخه هاي نامنظم قاعدگي
- کاهش يا افزايش غير متعارف وزن
- فقدان يا کاهش تدريجي ميل جنسي
توجه به اين نکته ضروري است که با توجه به علائم و انواع افسردگي گفته شده، وجود برخي از علائم در افراد، دليل بر بيماري و اختلال نيست، بلکه هدف صرفا شناسايي انواع افسردگي مي باشد و تشخيص بايستي صرفا توسط افراد متخصص صورت گيرد.
نشانه های افسردگی :
افسردگی می تواند نشانه های عاطفی و شناختی و جسمانی و رفتاری را دربر داشته باشد.که در ادامه به آنها اشاره می شود:
- نشانه های عاطفی یاهیجانی
- غمگینی
- احساس گناه
- نوسانات خلقی
- ناامیدی
- اضطراب
- خشم
- درماندگی
- نشانه های جسمانی
- خواب بیش از حد زیاد یا بیش از حد کم
- خوردن افراطی یا فقدان اشتها
- یبوست
- کاهش یا افزایش وزن
- چرخه های نامنظم قاعدگی
- فقدان تدریجی میل جنسی
- نشانه های رفتاری
- گریه های بدون دلیل واضح
- کناره گیری از سایر مردم و موقعیتهای جدید
- به آسانی دستخوش خشم شدن
- فقدان انگیزه جهت پیگیری اهداف
- عدم علاقه به آرایش ظاهر شخصی
- مصرف مجدد داروهای(مخدر)یا الکل
- نشانه های شناختی
- احساس بازنده بودن
- انتقاد مکرر از خود
- یاس
- احساس درماندگی و ناامیدی
- سرزنش خود بخاطراتفاقات ناخوشایند
- بدبینی نسبت به آینده
- افکار و ادراکات خود تخریب گرانه
سن شیوع افسردگی :
افسردگی سن خاصی ندارد، از کودک خردسال ممکن است افسرده شود تا جوان و سالمند : اما افسردگی میان زنان شایع تر از مردان است و در سنین بالا شیوع بیشتری دارد.
چه عواملی باعث افسردگی فرد می شوند ؟
در سبب شناسی بیماریهای روانی باید عوامل مختلفی را درنظر گرفت. هم عوامل بیولوژیک و هم عوامل اجتماعی. تمام مسائل پیرامون فرد را دربرمی گیرد. عواملی وجود دارد که در چند سال چندین هزار نفر جان خود را در تصادف جاده ها از دست می دهند، درنظر بگیرید این افراد فوت شده چه تعدادی را داغذار می کنند و چه تعدادی افسرده می شوند. یکی از عوامل ایجاد افسردگی، استرس های محیطی است. از نظر کلی، نابسامانی های اجتماعی و نداشتن تأمین اجتماعی یکی از مسائلی است که در بهداشت روان جامعه تأثیر گذار است.
تفاوت های جنسیتی در افسردگی
به نظر می رسد که زنان دو برابر مردان در معرض خطر افسردگی باشند.کثرت افسردگی در زنان آشکارا تایید شده است.اما چرایی این مشاهدات بطور کامل روشن نیست.برای توجیه این تفاوت جنسیتی در افسردگی چندین فرضیه ارایه شده است.اول اینکه ممکن است در جامعه ما زنان بیشتر باشند.وقتی زنان با ضایعه روبرو می شوند برای عدم تحریک و گریه بیشتر تقویت می شونددر حالیکه مردان برای خشم و بی تفاوتی بیشتر تقویت می شوند.دوم اینکه فرضیه های زیستی عنوان می کنند فعالیت آنزیم شیمیایی و استعداد ژنتیکی و دوره ماهیانه پیش از قاعدگی بر آسیب پذیری زنان تاثیر دارند.همچنین امکان دارد ناقلان ژن افسردگی افسرده شوند در حالیکه ناقلان مردانه این ژن الکلی شوند.
فرضیه سوم از نظر درماندگی آموخته شده ناشی می شود.اگر افسردگی به درماندگی مربوط یاشد پس چنانچه زنان یاد بگیرند که درمانده تر از مردان باشند افسردگی در زنان فراوان تر از مردان آشکار خواهد شد.چهارم اینکه زنان بیشتر از مردان حالت گرا هستند و به همین خاطر برای نگران شدن درباره رویدادهای ناگوار زندگی و توضیح دادن آنها آمادگی دارند که مهمترین آنها افسردگی است.در حالیکه مردان بیشتر به عمل و کمتر به فکر گرایش دارند.پنجمین تبیین یافته هایی است که نشان می دهند که افسردگی بیشتر زنان از مردان به تغییرات خلق پیش از قاعدگی مربوط می شود.فرضیه ششم و جالبترین آنها به تصویر ذهنی از بدن و تعقیب لاغری از طریق رژیم غذایی مربوط می شود به طوری که علت ریشه ای افسردگی ناکامی و درماندگی است و رژیم غذایی می تواند یک چرخه ناکامی و درماندگی را تشکیل دهد.در سراسر جهان ایده ال لاغری و رژیم غذایی نه تنها موجب اختلالهای غذایی بلکه باعث می شوند که زنان افسرده تر از مردان باشند.
افسردگی در سالمندان
افسردگی یک اختلال سلامت روانی است که باید در سالمندان به طور جدی مورد نظر قرار گیرد. براساس آمارهای موسسه ملّی سلامت روان (NIMH) آمریکا، دو میلیون نفر از ۳۵ میلیون آمریکایی بالای ۶۵ سال به نوعی دچار این بیماری هستند.افسردگی معمولاً نادیده گرفته شده و یا طبیعی و گریز ناپذیر در نظر گرفته می شود و به همین دلیل تشخیص داده نمی شود و درمان نمی گردد. این امر به ویژه در شرایطی که بیماری دیگری وجود داشته باشد یا رویداد ناگواری اتفاق افتاده باشد (مثل مرگ عزیزان)، که غالباً در مورد سالمندان وجود دارد، صادق است. امّا نکته ای که باید توجه داشت این است که افسردگی به هیچوجه بخشی عادی و طبیعی از فرایند پیرشدن نیست.بسیاری از سالمندان ممکن است در معرض خطرات دیگر ناشی از افسردگی قرار داشته باشند. برای مثال، افسردگی در سالمندان به مراتب بیشتر از جوانان احتمال دارد که به خودکشی بیانجامد. بنابر آمارهای NIMH ، در حالی که تنها ۱۳ درصد از جمعیت آمریکا از افراد بالاتر از ۶۵ سال تشکیل می دهند امّا ۱۸ درصد خودکشی های منجر به مرگ در بین این گروه روی می دهد.
علّت افسردگی هنوز به طور کامل و دقیق مشخص نشده است امّا برخی از عواملی که به طور بالقوّه می توانند در پدید آمدن افسردگی نقش داشته باشند شناسایی شده اند. در حال حاضر، بیشتر احتمال داده می شود که ترکیبی از عوامل ژنتیکی و محیطی باعث افسردگی باشند. افسردگی ممکن است به صورت خفیف وجود داشته باشد و بر اثر استرس (مانند مرگ یک عزیز) تشدید گردد. افسردگی در بین زنان و افرادی که دچار بیماری های مزمن هستند بیشتر وجود دارد.علائم و نشانه های افسردگی در سالمندان ممکن است با علائم و نشانه های افسردگی در جوانان تفاوت داشته باشد. در بین شایع ترین تغییرات خلق و خو در سالمندان بر اثر افسردگی می توان به عصبی بودن، احساس پوچی، بیقراری، تندخویی، تحریک پذیری یا احـــساس عدم محبـــوبیت اشــاره کرد. کاهش اشتها، از دست دادن وزن، بیخوابی خستگی، مشکلات حافظه و گیجی نیز در این بیماران شایع است. سالمندان بیشتر از بیماران جوان احتمال دارد که نشانه های جسمی نامشخص و مبهم (مثل درد و بی تابی) از خود بروز دهند.
افسردگی در سالمندان حتی توسط پزشکان نیز به سختی تشخیص داده می شود. بسیاری از افراد، از جمله پزشکان، به افسردگی به عنوان پدیده ای عادی یا قابل انتظار برای سالمندان می نگرند. این عقیده درست نیست و غالباً تشخیص و درمان را به تاخیر می اندازد. تشخیص افسردگی مستلزم بررسی کامل سابقه پزشکی، از جمله اطلاعاتی در باره زمان بروز، مدّت دوام و شدّت علایم است.سالمندانی که دارای افسردگی خفیف باشند به روان درمانی به خوبی پاسخ می دهند امّا افسردگی متوسط یا شدید ممکن است به دارودرمانی نیز نیاز داشته باشد. گرچه عموماً ترکیبی از روان درمانی و دارودرمانی نتیجه بهتری به بار می آورد. سالمندان معمولاً در مقایسه با جوانان نسبت به اثرات جانبی دارودرمانی حساسیت بیشتری دارند و احتمال این که بیماری های دیگری نیز داشته باشند بیشتر است. به این دلیل، معمولاً SSRIها (بازدارنده های جذب مجدّد سروتونین) بیشتر از بقیه داروها برای سالمندان تجویز می گردد.
افسردگی یک بیماری شایع است که نشانه های جسمی و روانی بسیاری از قبیل غمگینی شدید، از دست دادن علاقه یا لذت بردن از فعالیت هایی که معمولاً لذت بخش هستند (anhedonia) و سایر نشانه هایی که توانایی کارکردی فرد را مختل می کند دارد.افسردگی به صورت فزاینده ای سلامت سالـمـنـدان را تهدید می کند. بـنابر آمار موسسه ملی سلامت روان آمریکا (NIMH)، ز۸/۵ درصد افراد بالاتر از ۶۵ سال در این کشور دچار نوعی افسردگی قابل تشخیص می باشند. (در حدود ۲ میلیون نفر از ۳۴ میلون نفر). NIMH همچنین تخمین می زند که پنج میلیون نفر دیگر نیز دارای نشانه های جدّی مرتبط با افسردگی باشند. ۲۰ درصد کسانی که در آمریکا اقدام به خودکشی می کنند نیز بیشتر از ۶۵ سال سن دارند. میزان خودکشی در بین مردان سفیدپوست بالاتر از ۸۵ سال، شش برابر میانگین ملّی در آمریکاست.
افسردگی در سالمندان معمولاً به دلایل زیر تشخیص داده نمی شود و درمان نمی گردد:
افسردگی غالباً به سایر بیماری ها نظیر بیماری های قلبی، سکته مغزی، پارکینسون و سرطان نسبت داده می شود. بیماران و خانواده آن ها غالباً در این مورد هم عقیده اند. به علاوه، توجه پزشک عموماً معطوف درمان این بیماری ها می گردد.افسردگی به درگذشت عزیزان نسبت داده می شود. غم و اندوه ناشی از از دست دادن همسر و دوستان نزدیک کاملاً طبیعی است اما افسردگی نه.سالمندان بیشتر به پزشک عمومی یا پزشک خانواده خود اتکاء دارند و این پزشکان، متخصص سلامت روان نیستند. بنابر آمار NIMH ، تنها کمتر از ۳ درصد افراد بالاتر از ۶۵ سال توسط متخصصان سلامت روان درمان می گردند.پزشکان عمومی غالباً آموزش های لازم برای تشخیص بین علایم پیری و افسردگی را ندیده اند. بنابر آمار NIMH ، پزشکان عمومی کمتر از ۵۰٪ افرادی که دچار افسردگی بوده اند را به درستی تشخیص داده اند.علاوه بر موارد فوق، نگرش عمومی در سالمندان نیز بر پیچیدگی وضعیت می افزاید. بسیاری از سالمندان به افسردگی به عنوان یک نقص رفتار و منش می نگرند تا یک اختلال اصلی. این نگرش غالباً مانع از این می شود که سالمندان به جستجوی کمک های تخصصی برآیند.
مطالعات نشان می دهد که سالمندان به طور کلّی در مقایسه با عموم مردم دانش کمتری نسبت به افسردگی دارند. بنابر آمار انجمن ملی سلامت روان آمریکا (NIMH)، در حدود ۶۸ درصد سالمندان بالاتر از ۶۵ سال، اطلاعات بسیار کم و محدودی از افسردگی دارند. ۵۸ درصد آنان فکر می کنند که با افزایش سن، دچار شدن به افسردگی طبیعی است و تنها ۲۸ درصد بالغان در این گروه سنی، افسردگی را به عنوان یک مشکل سلامت روان در نظر می گیرند.افسردگی با ناتوانی و وابستگی به کمک دیگران (مانند پرستار)، ارتباط نزدیک دارد. همچنین افسردگی با هزینه های رو به افزایش بهداشتی مربوط است. بنابر آمارهای NIMH ، سالمندانی که دارای نشانه های افسردگی هستند در حدود ۵۰ درصد هزینه های درمانی و بهداشتی بیشتری از همسالان خود که فاقد چنین نشانه هایی هستند دارند. افسردگی در سالمندان را باید از سوگ طبیعی و عادی متمایز دانست. این گروه سنی غالباً با مرگ عزیزانی مثل همسر یا دوستان قدیمی روبرو هستند. سوگ ناشی این گونه رویدادها کاملاً طبیعی است. این غم و اندوه ممکن است درکوتاه مدّت علائمی بسیار شبیه به افسردگی داشته باشد. امّا در واقع، بین این نشانه ها در فرد سوگمند با بیمار افسرده تفاوت وجود دارد. سالمندان سوگمند بیشتر تمایل دارند بر روی فرد متوفی تمرکز نمایند و علایم افسردگی آنان معمولاً بسیار انفعالی تر و خفیف تر از افرادی است که واقعاً دچار افسردگی هستند. بیماران افسرده، بیشتر تمایل دارند درون خود فرو رفته و به خود فکر کنند. آن ها غالباً احساس گناه و کمبود اعتماد به نفس می کنند.
درد و ناراحتی ناشی از سوگمندی، موقتی و زودگذر است. در حالی که افسردگی، بسیار دیر پا تر می باشد. به عبارت کلی تر، شدیدترین علائم سوگمندی عادی و طبیعی، در چند هفته پس از مرگ عزیزان وجود دارد. علائم شایع در خلال این دوره شامل شوک، ناباوری، بهت زدگی و احساس پوچی می باشد. اضطراب و بی خوابی و ناراحتی های جسمی نیز ممکن است پدیدار گردند.نخستین سال پس از مرگ یک عزیز، دوره تطبیق با شرایط جدید است. افراد معمولاً در این دوره از دست دادن عزیزشان را می پذیرند. پس از نخستین سال، فرد سوگمند رفته رفته التیام می یابد و یاد می گیرد که زندگی بدون وجود آن عزیز را بپذیرد.دوره زمانی برای سوگ طبیعی و عادی به طور دقیق مشخص نیست. برخی از افرادسریع تر و برخی دیگر دیرتر این دوران را طی می کنند. امّا اغلب سالمندان که عزیزی را از دست می دهند پس از گذشت یکسال، رفته رفته به زندگی عادی باز می گردند. اگر فردی پس از گذشت این مدّت همچنان دچار غم و اندوه باقی مانده باشد یا نشانه ها و علائم شدیدی چون افکار خودکشی، روان پریشی یا از دست دادن شدید حس اعتماد به نفس و قدرت کارکردی بروز کرده باشد، توصیه می شود که فرد تحت مراقبت پزشکی قرار داده شود.
منبع
صادقی پور، زهره(1391)، تاثیر موسیقی درمانی بر کاهش افسردگی، پایان نامه کارشناسی ارشد، روان شناسی،دانشگاه آزاد اسلامی
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید