مبانی نظری عزت نفس

در بررسی عزت نفس اولین کار توسط ویلیام جیمز ، انجام شده است وی به توضیح تمیز بین خود شناخته و خود شناسانده پرداخت و آن را به سه عنصر مادی (بدن ، خانواده ، خانه ) ، اجتماعی (فرد در عین داشتن سطح مختلف اجتماعی ، برای سایر افراد قابل شناخت است ) و روحانی (حالت هوشیاری و تمایلات) تقسیم کرد . او معتقد بود که تصور فرد از خود در حین تعاملات اجتماعی ، یعنی زمانی که متولد شده و مورد شناسایی دیگران قرار می گیرد ، شکل می گیرد.

در پژوهشی  ديويس و كاتزمن ، به اين نتيجه رسيدند كه كاهش عزت نفس جسماني موجب افزايش افسردگي مي گردد. همچنين بايبي ، در بررسي خود رابطه بين عزت نفس ، افسردگي ، وسواس و نارضايتي بدني را مورد مطالعه قرار داد. نتايج بدست آمده ، حكايت از آن داشت كه عزت بدني رابطه مثبت با عزت نفس دارد. همچنين عزت بدني با افسردگي ، وسواس و اضطراب رابطه منفي دارد.

اریکسون  ، اعتماد و ایمنی حاصل از پذیرفتن محیط و دیگران را ، اساسی برای تحول می شناسد ، به اعتقاد وی ، کودکی که کارهایش تائید می شود ، احساس شایستگی می کند ، اما کودکی که اعمالش به چشم نمی آید ، احساس خود کم بینی و حقارت می کند . به نظر اریکسون والدین و معلمانی که به کودک پاداش می دهند توانمندی و احساس شایستگی او را استحکام می بخشند . در مقابل کسانی که تند خویی می کنند وتلاش های کودک را به مسخره می گیرند ، به احساس خود کم بینی او دامن می زنند .براندن معتقد است که عزت نفس از دو بخش تشکیل می شود ، که یکی داشتن احساس اطمینان در برخورد با چالش های زندگی یا باور خود توانمندی است ، و دیگری احساس صلاحیت برای خوشبخت شدن یا حرمت نفس می باشد .

پپ ، آلیسی ، مچیل و ادوارد ، معتقدند که نحوه ی شکل گیری عزت نفس را می توان از طریق تفکر در مورد « خود ادارک شده » و « خود ایده آل » بررسی نمود . خود ادارک شده همان خود پنداره می باشد ، یعنی دیدگاه عینی فرد در مورد مهارت ها ، صفات  و ویژگی هایی که در خود می بیند یا فاقد آن است . خود ایده آل ، عبارت از تصویری است که هر فرد دوست دارد از خود داشته باشد . به اعتقاد وی ، زمانی که خود ادارک شده و خود ایده آل با هم همتراز باشند ، فرد از عزت نفس بالایی برخوردار است ، اما شکاف و فاصله بین خود ادارک شده و خود ایده آل ، عاملی است که مشکلات مربوط به عزت نفس را به وجود می آورد ، جرج کلی به اهمیت واکنش های افراد دیگر در شکل دادن به عزت نفس تاکید داشت.

از دیدگاه مزلو ، عزت نفس عبارت است از شایستگی ، توانمندی ، اطمینان ، استقلال و آزادی ، چنانچه عزت نفس ارضاء گردد ، افراد احساس ارزشمندی ، توانایی و مثمر ثمر بودن و اعتماد به خود می کنند و اگر ارضا نشود به احساس حقارت ، درماندگی و ضعف در فرد منجر می گردد .همچنین راجرز عزت نفس را ارزیابی مداوم شخص نسبت به ارزشمندی خویشتن می پندارد. رابسون عزت نفس را « حس رضامندی و خویش پنداری » می داند که از ارزیابی خود درباره ی ارزشمندی ، جذابیت ، شایستگی ، کفایت ، قدر و منزلت و توانایی جهت ارضای تمایلات و خواسته های فرد ناشی می شود .

همچنان که کودکان از خود درکی پیدا می کنند و هویت خود را می یابند ، تلویحاً برای خصوصیات خود ارزش منفی یا مثبت قایل می شوند . مجموعا این ارزیابی هایی که کودک از خود می کند ، عزت نفس او را تشکیل می دهد . عزت نفس همان مفهوم «خود » نیست ، مفهوم «خود » مجموعه ای است از عقاید فرد درباره خود که بیشتر بر مبنای توصیف است تا قضاوت ممکن است بعضی از بخش های مفهوم «خود » خوب یابد تلقی شود ولی بعضی از بخش ها نه خوب تلقی شود نه بد . اینکه کسی موی سیاه و صدای نرمی دارد ، بخشی از مهفوم «خود » است ولی این خصوصیات نه بد هستند و نه خوب .

از طرف دیگر ، عزت نفس به ارزیابی های شخصی از خصوصیاتش اطلاق می شود . مثالی ممکن است این تمایز را روشن کند یک پسر هشت ساله ممکن است از خودش این تصور را داشته باشد که زیاد دعوا می کند . اگر برای این توانایی در دعوا راه انداختن ارزش قایل باشد و به خودش حق بدهد این خصوصیت به عزت نفس او می افزاید . ولی اگر از اینکه مدام دعوا راه می اندازد ناخشنود باشد ، این خصوصیت احتمالاً عزت نفس او را کاهش می دهد.

توجه به عزت نفس در کودکان

یکی از دلایل توجه زیادی که به عزت نفس می شود ، این تصور است که ممکن است ضعف بعضی از کودکان در مدرسه ناشی از کمی عزت نفس آنان باشد . چندین برنامه تربیتی برای بالا بردن عزت نفس کودک به این امید طرح ریزی شده است که بتواند عملکرد او را در مدرسه نیز پیش ببرد .

عزت نفس ، اطمینان به خود و ارزش قایل شدن برای خود را به همراه می آورد . مردم منطبق با خودانگاره خود و توقعات خودشان و دیگران رفتار می کنند . تصور شخص از خودش ، تعیین کننده سرنوشت او خواهد بود . انتقاد کردن از کودک نه فقط از انگیزه حرمت می کاهد ، بلکه همچنین تاثیری منفی بر عزت نفس دارد که بر سطح توقع از خود تاثیر می گذارد . انتقاد مثبت ، توجه و حمایت از کودک در ایجاد خود انگاره ، دستیابی به یک حس مطلوب انتظار از خود و انگیخته باقی ماندن کمک می کند . هنگام تمجید از فرزندتان با استفاده از تعاریف متنوع می توانید بر او تاثیر گذاشته و اعتبار بیشتری به او ببخشید . نه فقط این تعاریف ، خود انگاره فرزندتان را بهتر می کند ، بلکه با استفاده بیشتر از آنها به نحو مثبت تری شاهد رشد کیفیات عملکردهای خوب در او خواهید بود.

کمک به رشد یک خود انگاره مثبت به دور از محدودیت های تصور قالبی ، گام مهمی در جهت صحیح می باشد . کودکی با خود انگاری خوب ، انضباط شخصی بیشتری دارد و برای یادگیری و ارتقای سطح مهارت هایشان بهتر انگیخته شده است . برای ارتقای خود انگاری فرزندتان اعتقاد داشته باشید که او مهم ترین کودک دنیا است سپس او را وادار به قبول این مطلب نمایید.عزت نفس بر موفقیت های مدرسه ای موثر است ، بچه هایی که احساس خوبی درباره توانایی های خود دارند ، به احتمال قوی در مدرسه بهتر از بچه هایی عمل می کنند که اغلب فکر می کنند نمی توانند کارها را به درستی انجام دهند . موفقیت های مدرسه نیز متقابلا در عزت نفس بچه ها اثر می گذارند . چگونگی موفقیت های مدرسه ای دانش آموزان بر احساس آنها در مورد خود موثر خواهد بود . بچه هایی که عملکرد آنها در سطح پایین است ، این سطح عملکرد را به سایر فعالیت های خود نیز تعمیم می دهند .

عزت نفس در نحوه ارتباط بچه ها با دیگران موثر است . بچه هایی که در مورد خود احساس خوبی دارند تمایل دارند که رابطه ای مثبت با دیگر افراد داشته باشند . عزت نفس در خلاقیت موثر است بچه هایی با عزت نفس پایین کمتر از بچه هایی که دارای عزت نفس مناسب هستند ، برای انجام کارهای خلاقانه ریسک می کنند ، والدین در عزت نفس کودکان خود موثرند . تحقیقات نشان می دهد که بچه های دارای عزت نفس بالا به داشتن والدینی گرایش دارند که به بچه های خود محبت می کنند و احساس مقبولیت به آنان می دهند . در حالی که بچه های باعزت نفس پایین به داشتن والدین نقاد و دقیق تمایل دارند . بچه های دارای عزت نفس پایین نسبت به بچه هایی که عزت نفس بالایی دارند ، گرایش خیلی بیشتری به کشمکش و ستیز با والدین نشان می دهند. موارد زیر کارهایی است که والدین می توانند با انجام آنها به افزایش عزت نفس منا سب فرزندان خود کمک نمایند .

  • فرزندان خود را تحسین و تشویق کنند .
  • محبت و عشق زیادی به فرزندان خود نشان دهید .
  • با بچه های خود با احترام رفتار کنید .
  • به رفتارها و نگرش های خود اهمیت دهید .
  • به بچه ها مسئولیت بدهید .
  • بچه ها را آزاد بگذارید تا بعضی مواقع خطر کنند .
  • به توانایی ها و علایق فرزندان خود اهمیت بدهید .
  • به سخنان کودکان گوش دهید و به آنها پاسخ دهید .
  • به قول هایی که به کودکان داده اید ، عمل کنید .

برای بهبود عزت نفس دانش آموزان باید کار را از کارکنان مدرسه آغاز کنیم . کودکان قبل از هر چیز ، از طریق الگوگیری و تقلید ،عزت نفس پیدا می کنند . اگر خود معلمان عزت نفس کمی داشته باشند ، احتمال دارد آن را به شاگردان خود منتقل کنند . در عین حال معلمین هر روزمی توانند کارهایی انجام دهند که عزت نفس دانش آموزان افزایش یابد و در پی آن چشم انداز موفقیت آنان گسترش یابد . بدین منظور ، الگویی را مطرح می سازیم که با استفاده از آن دانش آموزان را به سویی می رانیم که در زندگی خود برنده و موفق باشند .

  • این نگرش را ایجاد کنید که هر شخص مسئول نتایج و عواقب کار خود است .
  • بر نقاط مثبت تاکید کنید .
  • بیاموزید که گفتارهای خود را کنترل کنید .
  • در کلاس گروههای حمایت درست کنید .
  • نقاط قوت و منابع خود را شناسایی کنید .
  • اهداف و آرمان های خود را مشخص کنید .
  • به باز خوردها پاسخ بدهید و استقامت داشته باشید.

اهمیت عزت نفس

عزت نفس بالا یکی از پشتوانه های محکمی است که می تواند کودک را در مقابل چالش های دنیای خارج استوار سازد . به نظر می رسد کودکانی که احساس بهتری نسبت به خودشان دارند ، راحت تر می توانند از پس مشکلات بربیایند و در برابر فشارهای منفی خیلی راحت تر از سایرین مقاومت می کنند آنها بیشتر لبخند می زنند و از زندگی لذت بیشتری می برند . این نوع کودکان واقع گرا هستند و عموما خوش بین می باشند .

اهمیت مناعت طبع و عزت نفس در وجود هر شخص به هر نحوی که خودش فکر و تصور می کند در کارها ، وظایف روزانه ، در عشق ، در امور جنسی ، در نقش پدر و مادر به طور قطع و یقین جلوه گر می شود .پاسخ به حوادثی که برایمان رخ می دهد نشانگر آن هست که به چه نحو درباره خویشتن فکر و قضاوت می کنیم . واکنش در برابر حوادث زندگی دیدگاه ما را در برابر آنها نشان می دهد ، لذا  می بینیم که داشتن عزت نفس و مناعت طبع نه تنها کلید موفقیت و فقدان آن سبب شکست است بلکه موجب می شود تا خود و دیگران را بهتر بشناسیم . صرف نظر از مسائلی که در اصل از لحاظ زیست شناسی در شخص تجلی یافته است ، نمی توان تصور کرد که مانعی از نظر مشکلات روانی در انسان وجود داشته باشد .

اضطراب ، افسردگی ، وحشت از انس و عطوفت ، وحشت از عدم موفقیت در کارها ، اعتیاد به الکل یا مواد مخدر ، مردود شدن در امتحانات ، شکست در ازدواج یا آزار و ایذاء فرزندان ، انحرافات جنسی یا احساس ناشی از عدم رشد و بلوغ ، خودکشی و بزهکاری هیچکدام از اینها مربوط به فقدان عزت نفس در شخص نبوده و قابل طرح و استناد نمی باشند . عزت نفس مرکب از دو چیز ، یکی احساس شایستگی و قابلیت و دیگری ارزش شخصی می باشد.  به عبارت دیگر مناعت طبع و عزت نفس همان میزان اعتماد به نفس و بازگشت به خویشتن است .

علائم عزت نفس سالم و ناسالم

میزان اعتماد به نفس کودک در طی دورانهای مختلف زندگی با نوعی نوسان روبرو می شود . تجربیات کودک زیاد می شود و درک او نسبت به مسائل مختلف تغییر پیدا می کند ، به همین دلیل عزت نفس او به طور متناوب در حال تغییر است . این امر می تواند به والدین کمک کند تا  نشانه های عزت نفس سالم و ناسالم را درک کنند . کودکی که با عزت نفس پایین روبرو است ، هیچ گونه تمایلی به انجام کارهای جدید ندارد در این شرایط کودک ممکن است دائما در مورد توانایی های خود نگرش منفی داشته باشد و چیزهایی از این قبیل بگوید : ” من نادان هستم ” یا ” هیچ وقت یاد نمی گیرم که چگونه باید کارها را به درستی انجام دهد ” یا ” آخرش چه می شود ؟ به هر حال که هیچ کس به من اهمیت نمی دهد .”

تاب و توان کودک در برابر مشکلات کم می شود به راحتی تسلیم موانع خارجی می شود و همیشه منتظر کسی است که از راه برسد و بار مسئولیت های او را به دوش بکشد . این قبیل کودکان به شدت نسبت به انتقادهای خارجی از خود واکنش منفی نشان می دهند ، و به راحتی از خودشان ناامید می شوند . این افراد معمولا در برابر موانع خارجی به شدت بدبین هستند .

کودکی که دارای عزت نفس سالمی است ، از برقراری ارتباط با دیگران لذت می برد . او از قرار گرفتن در مکان های عمومی و اجتماعی لذت می برد و در عین حال تنهایی نیز به او آرامش می دهد . زمانیکه نوبت به مواجهه با مشکلات و چالش های خارجی می رسد می تواند به راحتی راه حل های کاربردی و مفید را پیدا کند . به راحتی متوجه کاستی ها می شود و هیچ موقع خود و یا اطرافیانش را زیر سوال نمی برد . به عنوان مثال به جای اینکه بگوید  : ” من نادان هستم ” می گوید : ” من این مطلب را به درستی متوجه نشده بودم ” این قبیل کودکان نقاط ضعف و قوت خودشان را به خوبی می شناسد و آنها را می پذیرند . این امر سبب می شود که نوعی نگرش خوش بینانه در آنها ایجاد شود.

منبع

رحمان پور،محمد(1389)، تاثیر آموزش مهارت های زندگی بر سلامت روان وعزت نفس، پایان نامه کارشناسی ارشد، روان شناسی عمومی، دانشگاه آزاد اسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0