كنار آمدن با اضطراب

از آنجا كه اضطراب هيجان بسيار ناگواري است نمي‌توان آنرا مدت درازي تحمل كرد. در اين موارد سخت تمايل داريم كاري كنيم كه ناراحتي تخفيف يابد . براي كنارآمدن با اضطراب دوخط مشي اصلي وجود دارد.

  •  در يكي از آنها خود مسأله در مدار توجه قرارمي‌گيرد : شخص موقعيت را ارزيابي مي‌كند و سپس دست به كار مي‌زند تا آن موقعيت اضطراب زا را تغيير دهد يا از آن اجتناب نمايد.
  • در خط مشي ديگر خود هيجان در مدار توجه قرارمي‌گيرد : شخص به جاي درگيري مستقيم با مسأله اي كه اضطراب زا است مي‌كوشد تا از راههاي گوناگون از احساس اضطراب خود بكاهد.

هرآدمي براي رويارويي با موقعيتهاي فشارزا راه و روش خاص خود دارد كه در هر حال آميزه اي است از دو خط مشي هيجان ـ مدار و مسأله ـ مدار. در غالب موارد گرايش مسأله ـ مدار گرايش سالم تري .

 مكانيزمهاي دفاعي

برخي از شيوه هايي كه بدون رودررويي با خود مسأله احساس اضطراب را كم مي كنند، چنان به كار رفته اند كه اينك نام و نشاني هم يافته اند . فرويد براي فرايندهاي ناهشياري كه واقعيت را تحريف مي كنند تا آدمي را در برابر اضطراب محافظت كنند، اصطلاح مكانيزمهاي دفاعي را به كار برده است . اين شگردها تغييري در وضع عيني خطر نمي‌دهند بلكه فقط شيوه ادراك يا انديشه آدمي را درباره آن عوض مي‌كنند . پس در تمام مكانيزمها عنصري از خود فريبي در كار است . با ميانه روي در كاربرد مكانيسمهاي دفاعي مي توان موقتاً‌ يك موقعيت فشارزاي سخت را از سر گذراند تا شرايطي فراهم شود كه بتوان به شكل مستقيم تري با آن موقعيت رو در رو شد . كاربرد مكانيسم‌هاي دفاعي فقط هنگامي حاكي از ناسازگاري شخصيت است كه در روبروشدن با دشواريها به صورت شيوه اصلي پاسخدهي آدمي درآيد.

انكار

وقتي مكانيسم دفاعي انكار به كار گرفته مي‌شود كه منشأ اضطراب معمولاً يك ادراك است كه اگر معناي حقيقي آن تشخيص داده شود ممكن است قابليت انجام وظيفة‌خود را مضمحل كند. وقتي كه يك واقعيت بروني بيش از آن ناگوار است كه آدمي بتواند با آن رودررو شود در آن صورت وي ممكن است وجود آنرا انكار كند . گاه ممكن است انكار يك واقعيت بهتر از رودر رو شدن با آن باشد. هنگام درگيري در يك بحران وخيم ، آدمي از راه انكار ، فرصت مي‌يابد واقعيتهاي دردناك را به تدريج لمس كند . در بعضي موقعيتهاانكار آشكارا به سازگاري فرد كمك مي‌كند و بعضي جنبه ‌هاي منفي نيز دارد مثلاً‌ آدمي را در جستجوي خدمات پزشكي دچار تعلل مي‌كند.

 واپس راني

مهمترين و اساسي ترين مكانيسم هاي دفاعي واپس راني است. فرويد آنرا سنگ زيربنايي ناميد كه روانكاوي بر آن استوار است. واپس راني با بيرون نگاه داشتن افكار پر اضطراب و تكانه‌ها از دايره هشياري شخص، اضطراب، را كاهش مي‌دهد. واپس راني را غالباً‌ فراموش‌هاي با انگيزه به حساب مي‌آورند .واپس راني دفاعي است در برابر تهديد دروني. در واپس راني، تكانه ‌ها يا خاطراتي كه تهديد سختي در بر دارند از ميدان كار يا حوزة‌ هشيار آگاهي آدمي بيرون رانده مي‌شوند. آدمي نسبت به تكانه­هاي فرونشانده اش هشيار اما نسبت به تكانه ها يا خاطرات واپس رانده اش نا هشيار است که جنبه هاي واپس راني در بيماران مبتلا به ياد زدودگي ديده مي‌شود.

دليل تراشي

به جرياني اشاره دارد كه طي آن، آدمي رفتار و كردارخود را به انگيزه‌هاي جامعه پسند يا منطقي منسوب مي‌كند تا چنين به نظر آيد كه واقعاً‌ هم درست و معقول رفتار كرده است.تفاوت دليل تراشي و بهانه جويي در اين است كه فرد در حالت صداقت كامل اقدام به دليل تراشي مي‌نمايد،‌ در صورتي كه در موقع بهانه جويي فرد مي‌داند كه دليل واقعي را انكار مي‌كند .

واكنش وارونه

در موقع واكنش وارونه ، تحريكات ناهشيار به صورت رفتار متضاد ظاهر شده و بالاخره نحوه بياني در سطح هشياراست .واكنش وارونه همانند فرافكني نه مؤثر است ونه سازنده .در واقع مردم، گاه انگيزه معيني را با زياده روي در گرويدن به يك انگيزه متضاد از خودشان پنهان مي‌كنند، اين گونه واكنشها را واكنش وارونه ناميده اند.

فرافكني

فرافكني هنگامي به عنوان مكانيزم دفاعي به كار برده مي‌شود كه تحريكات غير قابل قبول فرد به ديگران نسبت داده شود .در همه ما ويژگي ‌ها و صفات ناخوشايندي وجود دارد كه آنها راحتي از خودمان هم كتمان مي‌كنيم. به وسيله فرافكني كه يك مكانيسم دفاعي ناهشيار است ما اين ويژگيهاي ناخوشايند را در شكل اغراق آميزي به ديگران نسبت مي‌دهيم تا به وجود آنها در خودمان اعتراف نكنيم .

فلسفه بافي

 كوششي است جهت گسلش عاطفي از يك موقعيت تهديد كننده از راه رودررويي انتزاعي و فكري با آن . بايد افزود كه اين گونه فلسفه بافي فقط هنگامي مسأله مي‌شود كه به شكلي فراگيرنده، به صورت نوعي سبك زندگي درآيد و راه را بر همه تجارب عاطفي ببندد .

جا به جاسازي  

مكانيسمي است كه همراه با ايفاي نقش خود ؛  يعني كاهش اضطراب  تا حدودي هم انگيزه نا پذيرفتني ارضاء مي‌شود . فرويد جابجا سازي را رضايت بخش ترين شيوه براي اداره تكانه هاي جنسي و پرخاشگرانه مي‌دانست . سائقهاي نخستين را نمي‌توان دگرگون ساخت اما مي‌توان هدفي را كه سائق به سوي آن سمت گيري كرده تغيير داد .

منبع

زاهدی عراقی،فریبا(1394)، روایی تشخیصی فرم بازسازی شده پرسشنامه شخصیتی چندوجهی،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی،دانشگاه آزاداسلامی

از فروشکاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0