كاهش هزينة سياسي
برخی از شرکتها از نظر سیاسی مور د توجه افکار عمومی هستند. این در مورد شرکتهای بسیار بزرگ وجود دارد زیرا فعالیتهای آنها بر زندگی افراد زیادی تاثیر میگذارد. همچنین شرکتهایی که در صنایع استراتژیک فعالیت می کنند. مانند شرکتهای نفت وگاز و شرکتهای انحصارگرا مانند شرکتهای هواپیمایی و شرکتهای تولید برق و نیرو در معرض زیاد افکار عمومی قرا دارند. برخی از این شرکتها برای این که کمتر در معرض افکار عمومی قرار بگیرند ممکن است از مدیر یت سود استفاده کنند برای مثال این شرکتها ممکن است از آن روشها و رویه های حسابداری استفاده کنند که موجب به حداقل رساندن سود خالص گزارش شده، بخصوص در سالهای بسیار سودآور گردد. در غیر اینصورت دولت ممکن است بخاطر فشار افکار عمومی، دخالت کرده و با افزایش مقرارات وقوانین وسایر ابزار، موجب کاهش سوداین شرکتها گردد.
اين فرضيه، پيش بيني ميكند كه شركت هاي بزرگ در مقايسه با شركت هاي كوچك، به احتمال زياد از رويه هاي حسابداري استفاده ميكنند كه سود را كمتر نشان ميدهند. اندازه و بزرگي شركت، شاخصي براي توجه و مدنظر بودن وجهه سياسي آن است. بر اين اساس، فرض بر آن است كه اگر اشخاص طرف قرارداد شركت بدانند كه سود حسابداري نشان دهندة تملك انحصاري مالك نسبت به سود است، در آن صورت ممكن است اين آگاهي براي شركت گران تمام شود. از اين رو، اگر مديران شركت ها حس كنند كه در كانون توجهات قرار گرفته اند، اين انگيزه را دارند تا از روشهاي حسابداري استفاده كنند كه سود را كمتر نشان ميدهد. آنها با اين گونه رفتار سعي دارند تا احتمال اقدامات سياسي عليه شركت و در نتيجه هزينه هاي مورد انتظار سياسي را كاهش دهند. هزينه هايي كه در پي افزايش سود از سوي اتحاديه هاي كارگري به منظور افزايش دستمزد از شركت ها درخواست ميگردد، از جمله هزينه هاي سیاسی است .
افزايش ارزش شركت
يك جريان ثابت سود ميتواند سطح بالاتري از سود تقسيمي؛در مقايسه با جريان سود متغير، را تضمين كند كه حاصل آن افزايش ارزش شركت است، زيرا ميزان ريسك كل شركت را كاهش مي دهد. از آنجا كه تغييرپذيري روند سودهاي خالص شركت ميتواند بر انتظارهاي ذهني سرمايه گذاران ؛در رابطه با دستاوردهاي محتمل آينده، از نظر سود خالص و سود تقسيمي، اثر بگذارد، اين امكان وجود دارد كه مدير بتواند از طريق هموارسازي سود ،يكي از ابزارهاي مديريت سود اثري مطلوب بر ارزش سهام شركت بگذارد.
جذب سرمايه
جريان ثابت سود و در نتيجه، سطح بالاتر سود تقسيمي، سبب افزايش تقاضا براي اوراق بهادار شركت شده، در نتيجه قيمت اوراق بهادارآن افزايش و ريسك سرمايه گذاري در شركت كاهش مي يابد. بنابراين، سرمايه گذاران و اعتباردهندگان چنين شركتي را محل امن تري براي سرمايه گذاري و اعطاي اعتبار ميدانند و شركت توانايي بيشتري براي جذب سرمايه خواهد داشت .
انگیزه های قراردادی
ازدیدگاه عقدقرار داد می توانیم مدیریت سود را از دو را ه مکمل یکدیگر مورد بررسی قرارر دهیم، نخست می توانیم مدیریت سود رابعنوان رفتار فرصت طلبانه مدیران درجهت به حداکثر رساندن درجه رضایت مندی خود در رابطه با حقوق و پاداش دریافتی، وقراردادهای استقراضی و وهزینه های سیاسی مورد توجه قرار دهیم. هرچند می توانیم مدیریت سود را از دیدگاه قراردادهای کارآمد مورد بحث قرر دهیم. شرکتها هنگام قرار داد با مدیرا ن انگیزه آنها را در اعمال مدیریت سود پیش بینی کرده وبا توجه به این عامل حقوق و پاداش پیشنهادی به مدیر را در قرار داد تعیین می کند. وام دهندگان نیز در تعیین نرخ بهره درخواستی بصورت مشابه عمل می کنند. بدین ترتیب قراردادها از کارآمدی بییشتری برخوردار می شوند. زیرا در عقد عایداتی آنها مدیریت سود پیش بینی شده و مبالغ پرداختی پیشنهادی مطابقا تعیین میگردد.
هرچند بعلت آنکه قراردادها سخت و انعطاف ناپذیر و ناکامل می باشند، مدیریت سود این امکان را به مدیر می دهد که درمقابل تحقق اوضاع طبیعت غیرقابل پیش بینی شده از شرکت دفاع کرده که این به نفع تمام طرف های قرار داد می باشد. تحقیقات هیلی نشان می دهد که مدیریت سود به منظور اثر گذاری بر پاداش در واقع انجام میگیرد. انگیزه اعمال مدیریت سود از ویژگی ها وشرایط طرح های پاداشی سرچشمه می گیرد. طرحهای پاداشی قرار دادهای بین شرکت ومدیران آن می باشد که براساس آن میزان پرداخت به مدیران تعیین می گردد. مدیریت سود در رابطه با شرایط قرار دادهای استقراضی توسط سوئینی درسال 1994 مورد تحقیق قرار گرفت. سوئینی متوجه شد که میزان استفاده ازتغییردر روش های حسابداری فزایندهی سود در نمونه ای از شرکتهایی که شرایط قرار دادهای استقراضی را رعایت نکرده بودند بمراتب بیش از شرکتهایی بود که این شرایط را کنترل کرده بودند او همچنین به این نتیجه رسد که شرکتهای مختلف سریعا از استانداردهای جدید حسابداری فزاینده سود گزارش شده استفاده کردند و بالعکس.
مدیریت سود برای قراردادهای ضمنی
انگیزه های مدیریت سود برای قراردادهای ضمنی ؛باقیدوشرط نیز قابل بررسی می باشد. این قراردادها به شکل رسمی مانند قراردادهای بدهی وپاداش، ارتباط مستقیم باارقام حسابداری ندارند. این قراردادها از ارتباط مداوم شرکت با ذینفعان :سهامداران، کارکنان، عرضه کنندگان مواد، مشتریان و…. بوجود می آید اگر مدیران شرکت بتوانندخوشنامی برای شرکت ایجاد نمایندآنها می توانند شرایط بهتری در قراردادها با عرضه کنندگان مواد، کارکنان و. . بوجود آورند. مدیریت سود در رابطه قرار دادهای تلویحی درسال 1995 توسط”باون”، ” دوچارم” و”شورز” مورد تحقیق قرار گرفت بحث آنها این بود که شهرت مدیران در ارتباط با قرار دادهای تلویحی می تواند بخاطر افزایش سود گزارش شده افزایش یابد و در نتیجه اعتماد طرف های معامله با شرکت در انجام تعهدات تقویت خواهد شد.
برای مثال آن ها پیش بینی کردند که شرکتهایی که قیمت تمام شده کالای فروخته شده وسفته های پرداختی انها ؛که به ترتیب جهت سنجش معاملات زیاد ومستمرباتامین کنندگان کالا واعتبار دهندگان کوتاه مدت شرکت مورد استفاده قرارگرفت ، رقمهای نسبتا بالایی است به احتمال زیاد از روش FIFO در قیمت گذاری موجودی کالا و روش خط مستقیم در محاسبه استهلاک، بجای روش LIFO وروش ها ی تسریعی محاسبه استهلاک استفاده میکنند. عقیده آن است که روش FIFO و روش خط مستقیم موجب افزایش سود می گردد. زیرا این روش ها در مقایسه با روش LIFO و روش تسریعی محاسبه استهلاک موجب سود گزارش شده بیشتر طی گذشت سالها میگردند.
منبع
احمدزاده ،معصومه(1393)، ارتباط بین بدهی های کوتاه مدت ومدیریت سودمبتنی براقلام تعهدی درشرکتها،پایان نامه کارشناسی ارشد، مدیریت بازرگانی ،دانشگاه آزاداسلامی
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید