كارآفرینی، تعاریف و مفاهیم

تعاریف متفاوتی از دیدگاه­های گوناگون برای كارآفرینی ارائه شده است. به­طور­كلی واژه كارآفرین ترجمه فرانسوی Entreprendre به معنای متعهد شدن است كه در انگلیسی به آن Entrepreneur گفته می­شود، اصطلاح كارآفرین به كسی اطلاق می­شود كه متعهد می­شود مخاطره­های یك فعالیت اقتصادی را سازماندهی، اداره و تقبل كند.

 از واژه کارآفرینی تعاریف متعددی شده است که در ذیل به چند نمونه ازآن اشاره می­شود:شومپیتر کارآفرینی را به عنوان نیروی برهم زننده اقتصاد به­کار می­برد و آن را تحت عنوان تخریب خلاق نامگذاری کرد و کارآفرینی را سوق دادن منابع به­سوی ظرفیت­هایی که ایجاد ثروت می­کند می­داند. بنابراین کارآفرینی فرآیند کسب سود از ترکیب جدید و منحصر­ به فرد در محیطی همراه با ابهام و عدم قطعیت است، کارآفرینان افرادی هستند که نوآوری می­کنند، فرصت­های تجاری را شناسایی و خلق ترکیبات جدیدی از منابع را ارائه می­کنند تا در محیط عدم قطعیت از این نوآوری سود کنند.

 کارآفرینی فرآیندی است که منجر به ایجاد رضایت­مندی و یا تقاضای جدید می­شود، در واقع کارآفرینی از راه تشکیل مجموعه­­ای منحصر به فرد از منابع به منظور بهره­گیری از فرصت­ها می­باشد .تیمونز کارآفرینی را توانایی خلق و ساخت چیزی ارزشمند از هیچ چیز می­داند.  این مفهوم یعنی شروع، انجام، دستیابی و ایجاد یک شرکت یا سازمان.

کرزنر بر لزوم کارآفرینی به منظور بهره­برداری از فرصت­های کشف نشده تاکید می­­کند. از سوی دیگر شولتز کارآفرینی را توانایی مقابله با عدم توازن می­نامد و نه توانایی پرداختن به ابهامات. هایک نظری مشابه کرزنر دارد و آن را نیروی پایدار می­شمارد که باعث می­شود بازارها به توازن نزدیک­تر شوند و با هماهنگی بیشتری عمل نمایند. ریسک­پذیری نقطه ثقل مفهوم مایسز از کارآفرینی است.

 لینک و هربرت در تلاش برای ارائه یک تعریف ترکیبی از کارآفرینی هستند که موضوعات مهم تاریخی در باب کارآفرین، همچون ریسک، ابهام، نوآوری، درک و تغییر را یکپارچه می­سازند. آنان کارآفرین را فردی می­دانند که متخصص پذیرفتن مسئولیت اتخاذ تصمیمات قانونی است که بر نوع و استفاده کالاها، منابع یا نهادها تاثیر می­گذارد.

 پینکات نقش کارآفرین را خلق نوآوری می­داند و نوآوری را یک نوع نابودی خلاق می­داند. نقش او در موضوع کارآفرینی آن است که با کمک واژه کارآفرین، نقش کارآفرینانه یک سازمان را از سازمان دیگر جدا کند. ژان باتیست­سی نیز کارآفرینی را مختص فردی می­داند که منابع اقتصادی را از یک حوزه دارای بهره­وری پایین به حوزه دارای بهره­وری و سود بالاتر منتقل می­کند.

مفهوم کارآفرین

کارآفرینان افراد خلاق، برجسته و معمولا ماجراجویی هستند که می‌توانند بلادرنگ جامعه را در هم ریخته و پیشرفت را تقویت کنند. آن‌ها افراد ریسک پذیری هستند که فرصت‌ها را تسخیر کرده و از منافع و روش‌های غیرمعمول استفاده می‌کنند. کانتیلون کارآفرین را فردی معرفی می‌کند که محصولات را با قیمت معینی خریداری کرده و به قیمت نامعین به فروش می‌رساند، بنابراین در مورد کسب و کار و استفاده از منابع تحت اقدامی که ریسک حساب شده‌ای دارد، تصمیم گیری می‌کند.آدام اسمیت کارآفرین را فردی می‌داند که مدیریت شکلی از سازمان را جهت مقاصد تجاری می‌پذیرد. ژان باتیست سیکارآفرین را فردی معرفی می‌کند که هنرها و مهارت‌های معینی جهت ایجاد موسسات اقتصادی جدید و بینش خاصی در مورد نیازهای جامعه داشته و قادر به تامین این نیازها است.

منجر یک زنجیره عاملی از رویدادها را ارائه می‌کند و می‌گوید منابع صورت مستقیم جهت تامین نیاز انسان مورد استفاده قرار نمی‌گیرند و این تبدیل آن‌ها به محصولات ارزشمند است که موجب تامین نیاز می‌شود. شومپیتر کارآفرینی را نیروی «تخریب خلاق» می‌داند و می‌گوید کارآفرینی فرآیندی است که روشهای انجام کارها را از طریق کشف راههای جدید و بهتر تخریب می‌کند.شومپیتر کارآفرینی را یک فرآیند می‌داند و کارآفرین را فردی نوآور معرفی می‌کند که از این فرآیند، جهت متلاشی کردن وضعیت کنونی از طریق ترکیب منابع و روش‌های جدید تجارت، استفاده می‌کند. «تغییر شکل دادن و یا به هم ریختن الگوی تولید می‌تواند از طریق نوآوری یا اغلب از طریق امکان استفاده از فناوری امتحان نشده برای تولید یک کالای جدید یا تولید یک کالای قدیمی با یک روش جدید، یا از طریق بهره برداری از یک منبع مواد اولیه جدید، یا محل فروش جدید برای محصولات باشد. کارآفرینی در تعریف اساسا شامل انجام کارهایی می‌شود که عموما در دوره‌های معمولی عملیات روزانه کسب و کار انجام نمی‌شود.»

این نکته توسط پیتر دراکر نیز بیان شده است. او نقش کارآفرینانه را جمع آوری و استفاده از منابع می‌داند اما اظهار می‌کند که منابعی که منجر به ایجاد نتیجه می‌شود باید به فرصت‌ها اختصاص داده شوند نه به مسائل و مشکلات. از دیدگاه دراکر، کارآفرینی هنگامی اتفاق می‌افتد که منابع در جهت فرصت‌های پیشرفت به کار گرفته شوند نه در جهتی که ما را ازکارایی مدیریت مطمئن کند. این جهت دهی به منابع نقش کارآفرین را از نقش سنتی مدیریت متفاوت می‌کند. دیوید سیلور یکی از سرمایه گذاران موفق کسب و کار و نویسنده، توضیح می‌دهد که کارآفرینان افرادی پرانرژی و از لحاظ فکری مستقل بوده که بینش و ماموریت روشنی دارند. او تمایل دارد که بر مبنای این بینش، محصول یا خدمتی خلق کند که موجب بهبود زندگی میلیون‌ها نفر شود. در ضمن سیلور اظهار می‌کند که کارآفرینان به دلیل نارضایتی از سازمان هایی که در آن‌ها کار می‌کرده اند، کسب و کار جدیدی را راه اندازی می‌کنند در حالی که از حرفه خود ناراضی نیستند.

 آلبرت شاپیرو مطالعات مقایسه‌ای بین ملت ها، مردم و گروههای اخلاقی انجام داده:افراد به دلیل قرار گرفتن در شرایطی که مجبور به امرار معاش می‌باشند کارآفرین می‌شوند. اوبیان می‌کند که چگونه بین بیکاری و افزایش کسب و کارهای جدید، یک همبستگی مثبتوجود دارد. کلمه کارآفرین، احتمالا برای افرادی که یک ایده را می‌پرورانند، بر مبنای آن کسب و کاری را راه اندازی می‌کنند و به دنبال ابتکارات خود برای جامعه ارزش افزوده ایجاد می‌کنند، مناسب است. در حالی که افراد یا سازمان‌هایی را که درآمد جایگزین از طریق ترک شغل و راه اندازی یک مغازه یا کسب و کار خدماتی و سنتی به دست می‌آورند را می‌توان کاسبان نامید.

 اقتصاد و شرایط جهانی تغییرات و مقتضیات خاص و جدیدی را در برابر شرکتها و سازمان‌ها قرار می‌دهند و به اجبار آنان را به سمت و سوهای جدیدی راهنما می‌شوند که به طبع آن این سازمان‌ها برای بقا ناچار به واکنش و حتی سعی در عملکرد پیش بینانه در محیط، می‌کند. پیتر دراکر توسعه هایی را که موجب تغییر محیطها و بازار شده و به طبع آن فعالیت سازمان‌ها را در جهت کارآفرینی تحت تاثیر قرار می‌دهد در چهار گروه زیر دسته بندی می‌کند:

  • اول: تکامل علم و فناوری، استفاده از حرکتهای کارآفرینی با استفاده از فناوریهای بالا را گسترش داده است.
  • دوم: تکامل و تغییرات جمعیتی مثل، تقاضا برای تحصیلات بیشتر، خانواده‌های دوشغلی و روابط فردی بیشتر، بالا رفتن میانگین سن جمعیت و… موجب شده است تا نیازها و پروژه‌های جدید اقتصادی و تجاری تعریف و اجرا شود.
  • سوم: بازارهای سرمایه شرایط و مکانیزمهای لازم برای کارآفرینی را فراهم آورده و به این سمت متمایل شده اند.
  • چهارم: صنایع و صاحبان کسب و کار کم و بیش فراگرفته اند که چگونه کارآفرینی را اداره کنند و از آن برای بقا و پیشرفت و پاسخ گویی به تغییرات محیطی استفاده کنند.

 انواع کارآفرینی

  کالینز و موردر سال 1970 اولین محققانی بودند که در مطالعات خود بین کارآفرینان تمایز قائل شدند. آن‌ها معتقد بودند که باید بین کارآفرینانی که شرکت­های جدید تاسیس می­کنند و افرادی که در سازمان‌های موجود فعالیت کارآفرینانه انجام می­دهند تفاوت قائل شویم. نوع شناسی­های متعددی از کارآفرینی ارائه شده است. یکی از این دسته­بندی­ها را کورنوال و پرلمن انجام داده­اند و کارآفرینی را به سه دسته:کارآفرین مستقل، کارآفرین درون سازمانی و کارآفرین سازمانی یا سازمان کارآفرینانه تقسیم می­کنند.کارآفرینی مستقل یا فردی فرآیندی است که یک کارآفرین طی می­کند تا فعالیت کارآفرینانه­ای را به­طور مستقل به انجام برساند.کارآفرینی درون سازمانی فرآیندی است که یک کارآفرین طی می­کند تا فعالیت کارآفرینانه­ای را در یک سازمان به ثمر برساند.کارآفرینی سازمانی، فرآیندی است که سازمان طی می­کند تا تمام کارکنان بتوانند در نقش یک کارآفرین انجام وظیفه کنند.

 اگر یک فرد آغازگر فعالیت‌های مخاطره­آمیز در شرکت باشد به این فرآیند کارآفرینی سازمانی و به فرد مورد نظر کارآفرین سازمانی گفته می­شود و اگر کل شرکت و کارکنان دارای روحیه کارآفرینی باشند از آن به­عنوان کارآفرین شرکتی یا درون سازمانی نام برده می­شود.علاوه بر تقسیم­بندی فوق آکباساران و وستهد در سال 2003تقسیم­بندی دیگری از کارآفرینی بیان نموده­اند: کارآفرین سنتی و کارآفرین نوظهور، چندین مطالعه بینکارآفرینان سنتی و کارآفرینان نوظهور تمایز قائل شده است.کارآفرینان نوظهور افرادی هستند که از تجربه قبلی مالکیت مستقل تجاری در یک کسب و کار برخوردارنمی­باشند و در مقابل کارآفرینان سنتی افرادی هستند که درحال حاضر یا در گذشته یک یا چند تجربه مستقل را از خود داشته­اند.

از آن­جایی­که تجربه عامل مهمی در شکل­گیری معلومات محسوب می­شودتوجه در تفاوت­های بین کارآفرینان سنتی و نوظهور می­تواند بینش مهمی را در خصوص ناهمگنی موجود در رفتار کارآفرینی در اختیار ما بگذارد.بخشی از مطالعات انجام شده در زمینه تفاوت­های کارآفرینان سنتی و نوظهور درباره پیش­زمینه­ها وویژگی­های آنان بوده است. این دو محقق دریافتند که بین کارآفرینان سنتی و نوظهوراز لحاظ جستجوی اطلاعات تفاوت معنی­داری وجود ندارد، اگر چه احتمال آنکه کارآفرین سنتی فرصت­های بیشتری را شناسایی کند بیشتر است و این خود ناشی ازتفاوت­های شناختی آن‌هااست.

ضرورت کارآفرینی                                                                     

مطالعه فرآیند کارآفرینی به چند دلیل حائز اهمیت است. نخست به این دلیل که کارآفرینی جامعه را به سمت تغییرات تکنیکی و مبتکرانه سوق داده و رشد اقتصادی را باعث می­شود، همچنین فرآیند کارآفرینی باعث توازن بین عرضه و تقاضا می­شود. از جمله موضوعات مهم دیگر در ارتباط با کارآفرینی آن است که این فرآیند مهم باعث می­شود تا دانش جدید تبدیل به خدمات و محصولات جدید شود. دیگر آنکه کارآفرینی تبدیل به حرفه بسیار مهمی شده است و ما نیازمند هستیم که نقش آن را درتوسعه ظرفیت­های انسانی درک کنیم. همچنین کارآفرینی برای سیاست­گذاران و مسئولان توسعه پایدار هر جامعه دارای دو پیامد بسیار مهم می­باشد، اولا نتیجه سیاست­های ترویج و تسهیل کارآفرینی ایجاد اشتغال است، ثانیا با کارآفرینی رفاه نیز تحقق می‌یابد.

کارآفرینان در اجتماع سبب پویایی و افزایش بهره­وری می­شوند و در سطوح اجتماعی ارزش­های کار را افزایش می­دهند و باعث بالا رفتن روحیه سعی و تلاش در جامعه می­شوند. کارآفرینان سبب تشویق جامعه به کارهای خلاق و کارآفرینانه می­شوند. زمانی که کارآفرینی به­عنوان یک شیوه زندگی توسط اکثریت افراد یک جامعه پذیرفته شود آن جامعه بسیار سریع­تر توسعه می­یابد. سالازار میلتودر سال 1983 و در كتاب مقدمه­ای بر كارآفرینی عواملی نظیر: ایجاد اشتغال، بهبود كیفیت زندگی، توزیع مناسب درآمد و كاهش اضطراب­های اجتماعی، بهره­برداری از منابع و فعال شدن آن‌ها برای بهره­برداری عظیم ملی را از فواید كارآفرینی می­داند.

منبع

 نسرانی، غلامرضا(1394)، رابطه ساختار سازمانی و کارآفرینی استراتژیک، پایان‌نامه کارشناسی ارشد، مدیریت کارآفرینی، دانشگاه خوارزمی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0