قصد کارآفرینانه چیست ؟

تعدادی از محققان بر نقش مهمی که توسط قصد ایفا می‌گردد تاکید نموده اند . در زیر به تعدادی از تعاریف ارائه گردیده از سوی محققان در رابطه با ماهیت و مفهوم قصد اشاره می‌گردد: از نظر کولورید  قصد شاخص تمایلفردی به عمل است.

برد  یکی از اولین محققان کارآفرینی، بر این اعتقاد است که کارآفرینی فرآیندی است که قصد در آن نقش کلیدی را ایفا می‌کند. مقاصد کارآفرینانه رابط میان کارآفرین به‌عنوان یک فرد و زمینه‌ای که یک کسب‌و‌کار در آن شکل می‌گیرد محسوب می‌گردند.

از دیدگاه دِجورج مقاصد کارآفرینانه لحظه‌ای از تفکر (تامل)هستند که فعالیت‌های افراد را به‌سمت ظهور یا اصلاح یک مفهوم جدید هدایت می‌کند.

از دیدگاه شوک و براتیانو قصد کارآفرینانه نمایش دهنده قصد فرد برای شروع یک کسب‌و‌کار می‌باشد و یک فرآیند آگاهانه ذهنی است که مقدم بر عمل بوده و تمایل فرد را به‌سمت شروع یک کسب‌و‌کار جدید  هدایت می‌کند.

بر اساس دیدگاه زائو، سی بِنت و لامکین  قصد کارآفرینانه یک نیروی ذهنی است که زمینه درک ارزشِ فرصت‌های کسب‌و‌کار جدید را فراهم می‌نماید. به‌عبارت بهتر قصدِ خلق و مدیریت کسب‌و‌کار شخصی به‌عنوان گام کلیدی ابتدایی در فرآیند کارآفرین شدن محسوب می‌گردد.

بر اساس نظر برد قصد می‌تواند به‌عنوان یک حالت ذهنی هدایت‌کننده تمایلات، تجربیات و اعمال فرد به‌سمت یک هدف یا مسیر مشخص تعریف گردد.

بر اساس نظر ترکر، سِلکوک و تِرکِی عمل کارآفرینانه می‌تواند به‌عنوان یک رفتار وابسته به قصد در نظر گرفته‌شود. یا قصد به‌عنوان یک عامل پیشگوی رفتار کارآفرینانه ملاحظه گردد.باندورا  قصد و دورانديشي را عمق خصيصه‌ي انساني مي‌داند. قصد نمايش‌دهنده مسير رفتار و عمل آينده‌ فرد است. نيّت متأثر از انتخاب شخص است و به تداوم و هدايت رفتار منجر مي‌شود. پژوهش‌هاي انجام شده مختلفي در زمينه‌هاي رفتار سلامتي، رفتار انتخاباتي، فعاليت‌هاي‌ اوقات‌ فراغت يا  شغل‌يابي، نشان مي‌دهد که قصد پيش‌گو‌کننده قوي و توانمند رفتار است.قصد کارآفرينانه به‌عنوان يک حالت آگاهانه قبل از عمل و هدايت‌کننده‌ به‌سوي هدفي مانند ايجاد يک شغل تعريف‌ مي‌شود.قصد و نيّت ايجاد يک شغل جديد، اولين مرحله‌‌اي است که غالباً فرآيندي طولاني و مخاطره‌‌آميز را دربر‌مي‌گيرد. از اين جهت ايجاد شغل نتيجه قصد کارآفرينانه و رفتار‌هايي است که به‌دنبال آن انجام مي‌گيرد.قصد کارآفرینی در حقیقت آگاهی و باور آگاهانه فردی است که می‌خواهد یک کسب‌و‌کار مخاطره‌آمیز جدید را راه‌اندازی نموده و قصد دارد که این کار را در آینده انجام دهد. نقش مقاصد در تحقیقات مدیریتی قابل توجه تشخیص داده شده است. تحقیقات پیشین نشان‌می‌دهند که مقاصد، توانایی پیش‌بینی حرکت‌های فردی و نتایج سازمانی از قبیل: رشد، توسعه و بقا را دارند . از این رو توانایی درک و پیش‌بینی مقاصد، به نقطه مورد توجه مدیران و کارآفرینان تبدیل می‌شود .در مطالعات کارآفرینی بسیاری از محققان روی مقاصد متمرکز شده‌اند. ثابت شده‌است که مقاصد، بهترین پیش‌بینی کننده حرکت‌های فردی هستند. به خصوص زمانی که آن حرکت کمیاب بوده و به‌سختی مشاهده و درک شود و یا گرفتار وقفه‌های پیش‌بینی نشده‌ای شود . از دیدگاه کلووريد و آيسکسن قصد کارآفريني عامل تصميم‌گيري براي رفتار کارآفرينانه است.کروگر قصد کارآفرینانه را این‌گونه تعریف می­کند: تعهد و تصمیم برای انجام‌دادن رفتاری که برای خلق یک کسب‌و‌کار کوچک ضروری است. قصد کارآفرینانه به‌عنوان یک عنصر کلیدی برای درک و فهم فرآیند کارآفرینی و خلق کسب‌و‌کار کوچک مورد توجه قرار گرفته‌است.آجزن خاطرنشان کرد که قصد، توانایی پیش­بینی رفتار فرد را دارد.قصد کارآفرینانه به‌عنوان بهترین پیش‌بینی کننده رفتار کارآفرینی شناخته شده است. بر اساس دیدگاه شوک و براتیانو یکی از دلایل کلیدی تمرکز بر قصد کارآفرینانه این است که فرآیند شکل‌گیری کسب‌و‌کار زمانی‌که فرد، قصد بروز آن‌ را در خود می‌پروراند به‌وقوع می‌پیوندد.تحقیقات نشان داده که قصد کارآفرینی بهتر از شرایط محیطی و ویژگی‌های شخصیتی می‌تواند آینده کارآفرینی را پیش‌بینی کند.بر اساس دیدگاه زمپتاکیس و موستاک تحلیل‌های تجربی نمایان‌گر آن است که مقاصد به‌طور موفقیت‌آمیزی رفتار را پیش‌بینی نموده و نگرش‌ها زمینه پیش‌بینی مقاصد را فراهم می‌آورند. به‌منظور ترویج و توسعه کارآفرینی بررسی عواملی که ممکن است مقاصد افراد نسبت به تاسیس یک کسب‌و‌کار جدید را تحت تاثیر قرار دهد اهمیت دارد. از آنجایی که انسان‌ها عوامل پویای موجب پیشرفت خود هستند، به‌طور تصادفی درگیر کارآفرینی نمی‌شوند. آن‌ها کارآفرینی را بر اساس قصد بروز آن در نتیجه انتخاب این مسیر  برمی‌گزینند. براساس روش های ادراکی، مقاصد، موقعیتی مهم را در مطالعه حرکت‌های انسان به خود اختصاص می‌دهند . همان‌طور که فیشبن و آجزن در مقاله مشترک خود مورد بحث قرار می‌دهند: بیشتر حرکت‌های ارتباط اجتماعی از قبیل حرکت‌های مرتبط با تأسیس نهادهای جدید، تحت کنترل ارادی هستند. محققان مختلف، با به اشتراک گذاشتن این دیدگاه و جستجوی مدارک تجربی و نظری اثبات کرده‌اند که مقاصد، بهترین پیش‌بینی کننده برای این‌گونه حرکت‌های ارادی هستند.محققان قصد را در بسیاری از زمینه‌ها شرح داده‌اند، برد آن را در کار خود به‌عنوان یک حالت ذهنی که هدایت کننده توجه فرد و در نتیجه آن تجربه و عمل به سمت یک شیئ یا یک مسیر خاص، جهت دستیابی به چیزی است، تعریف می‌کند. قصد می‌تواند به‌عنوان یک الگوی شناختی هم برای هدف و هم برای برنامه عمل توصیف شود. مهم‌ترین بخش هر دو تعریف، نقش مقصودها و توانایی آن‌ها جهت ترویج و تحت تأثیر قراردادن قصد است.شین و برد و ونکترمن تأسیس شرکت‌های مستقل و جدید و ارزش‌گزاری جدید در واحدهای موجود را دو مقصود عمده کارآفرینی بیان می‌کنند. در راستای این دیدگاه، به‌منظور ایجاد سرمایه‌گذاری‌های مستقل جدید یا ارزش‌گزاری جدید در شرکت‌های موجود، قصد کارآفرینی را به‌عنوان الگوی شناختی کارهایی که توسط افراد انجام می‌شوند، تعریف می‌کنند. ایده‌های کارآفرینی با الهام گرفتن شروع می شوند؛ اگرچه مقاصد، جهت ظاهر شدن ایده‌ها مورد نیاز هستند .طبق نظر کروگر و همکاران  افراد یک کسب‌و‌کار را به‌عنوان یک عکس‌العمل غیرارادی به‌طور خود به خود شروع نمی‌کنند، بلکه این کار را با قصد و هدف انجام می‌دهند. از این رو به‌ویژه در بدو تولد یک سازمان، تأثیر قصد کارآفرینی، غالب است. در نتیجه قصدکارآفرین، شکل و سیر یک سازمان نوظهور را در ابتدای تأسیسش تعیین می‌کند. مقاصد کارآفرینی، اقدامات سازمان‌های موجود را نیز تحت تأثیر قرار می‌دهند. در شرکت‌های تأسیس شده، افراد در نتیجه فرآیندهای قصدی، فرصت‌ها را دنبال کرده و از آن‌ها بهره‌برداری می‌کنند.در نتیجه سازمان‌های موجود، مقاصد را که نهایتا موفقیت یک سرمایه‌گذاری را تحت تأثیر قرار می‌دهند، مجسم کرده و به‌دقت شرح می‌دهند. به‌عنوان مثال، میشل بر این عقیده است که مقاصد مدیران اجرایی و کارآفرینان، سازمان‌هایی را که هدایت می‌کنند، مستقیما تحت تأثیر قرار می‌دهند.مقاصد مدیران اجرایی با هدف ارزش‌گزاری جدید، که بواسطه اقدامات نوآورانه، پویا و پرمخاطره در سازمان‌های موجود صورت گرفته است، رشد سرمایه‌گذاری را تحت تأثیر قرار می‌دهند. در رویکردی مشابه، به‌طور تجربی نشان می‌دهند که قصد خلاق، پویا و ریسک‌پذیر بودن، عملکرد یک شرکت را تحت تأثیر قرار می‌دهد.هنگامی که ما کارآیی قصد کارآفرینانه را تصدیق کردیم، ممکن است این سؤال برای ما ایجاد شود که چه عواملی قصد فرد را سبب شده و به مرحله اجرا در‌می‌آورند. شناخت عوامل مربوط به قصد کارآفرینی می‌تواند به ما این امکان را بدهد که راه‌های کاهش شکاف بین تمایل و عملکرد فرد را افزایش دهیم. قصد کارآفرینی با تمایل کارآفرینی تفاوت دارد. تمایل کارآفرینی، میزان کشش یک فرد به مالکیت یک کسب‌و‌کار است، که می‌تواند منجر به قصد کارآفرینی بشود یا نشود. می‌توان این‌گونه فرض کرد که ارتقاء سطح تمایل کارآفرینی به ارتقاء سطح قصد کارآفرینی کمک می‌کند. برای درک چگونگی ارتباط عوامل با قصد کارآفرینی، می‌بایست اجزای مختلف قصد شناخته شوند.تحقیقات موجود، بسیاری از عوامل را به‌عنوان شکل‌گیری قصد کارآفرینی می‌پذیرند. محققان آن‌ها را در دو گروه بزرگ، که مربوط به حوزه‌های زمینه‌ای و فردی هستند، طبقه بندی می‌کنند.گروه اول شامل جمعیت، صفات شخصی، ویژگی‌های روان‌شناختی، مهارت‌های فردی و دانش اولیه، شبکه فردی و روابط اجتماعی است. گروه دوم حمایت محیطی، اثرات محیطی و عوامل سازمانی را در‌برمی‌گیرد.تحقیقات انجام شده، حوزه‌های فردی (مانند: شخصیت، انگیزه و تجربه‌های قبلی) و متغیرهای زمینه‌ای (مانند: زمینه‌های اجتماعی، بازارها و اقتصاد) را به‌عنوان دو بعد مسئول در قبال شکل‌گیری مقاصد کارآفرینی مشخص می‌کنند.

منبع

رحمانی ، سارا (1391) ، بررسی تاثیر خود کارآمدی کار آفرینانه بر تقویت قصد کار آفرینی دانشجویان دانشگاه مدیریت و حسابداری دانشگاه علامه طباطبایی ،پایان نامه کارشناسی ارشد حسابداری و مدیریت ، دانشگاه علاهمه طباطبایی

ازفروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0