فرایند مدیریت عملکرد
مدیریت عملکرد کارکنان فرآیندی است سیستماتیک که شامل مراحل زیر میباشد:
- برنامهریزی کار و تنظیم انتظارات
- کنترل مداوم عملکرد
- توسعه و بهبود ظرفیت کاری کارکنان
- ارزیابی متناوب عملکرد
- پاداش به عملکرد مطلوب
- برنامهریزی عملکرد
مرحله اول فرآیند مدیریت عملکرد میباشد. در این مرحله از سرپرستان و مدیران انتظار میرود، حدود انتظارات عملکردی را روشن نموده و به طور شفاف درباره اهداف و اولویتهای کاری با کارکنان تحت سرپرستی به توافق برسند. همچنین در این مرحله فرصتی برای بازنگری در شرح شغل کارکنان به وجود میآید به ویژه اگر هیچگونه تغییری از زمان آخرین بررسی صورت نگرفته باشد. درگیر شدن کارکنان در فرآیند برنامهریزی به آنها کمک میکند تا: اهداف سازمان، آنچه نیاز به انجام دادن دارد، چرا این مهم باید انجام شود و نیاز به انجام دادن دارد و چگونه بایستی انجام شود را درک کنند.برنامه ریزی عملکردی کارکنان در برگیرنده تدوین و ایجاد عناصر و استانداردهای برنامه ارزیابی عملکرد است. منظور از عناصر، توصیفی کلی از مسئولیت کارمند در زمینه خاصی از کار میباشد. از این نظر میتوان وظایف شغل را به دو دسته تقسیم کرد.
عناصرمهم: آن دسته از وظایف و مسئولیتهای شغلی میباشند که به دلیل اهمیتشان، انجام غیر صحیح آنها باعث میشود عملکرد کافی فرد غیر قابل قبول تشخیص داده شود. این عناصر بایستی فقط برای اندازهگیری در سطح دیگری نه در سطح بعدی (نه در سطح گروهی) بکار روند.
عناصر غیرمهم: چنین عناصری از اهمیت چندان برخوردار نبوده و ممکن است در برگیرنده اهداف برنامههای کاری باشد اما محدود به اینها نیست.
استانداردهای عملکرد الگویی موجز برای ارزیابی عملکرد کار ارائه میدهد. استاندارد عملکرد با شرح شغل متفاوت است. شرح شغل وظایف ضروری و کارهایی که باید انجام شود را شرح میدهد، در حالیکه استاندارد عملکرد میگوید هر وظیفه یا کار بایستی با چه کیفیتی انجام شود تا انتظارات کمین شده یا فراتر از انتظارات محسوب گردد.
جدول: مقیاس برای تشریح عملکرد کارکنان
علامت اختصاری | سطح | شرح |
E | استثنایی | عملکرد، کاملاً فراتر از انتظارات و همواره عالی میباشد |
A | بالاتر از انتظارات | عملکرد فراتر از انتظار میباشد |
S | عملکرد بیکم و کاست | عملکرد، کاملاً انتظارات را تأمین میکند و در پارهای مواقع فراتر میرود |
I | نیاز به بهبود | عملکرد فرد به طور کامل انتظارات را تأمین نمیکند |
U | غیر رضایت بخش | عملکرد کاملاً زیر انتظار بوده و عدم کارایی بایستی در ارزیابی عملکرد ثبت گردد |
در هنگام تدوین استاندارد عملکرد بایستی چند نکته را مد نظر قرار داد: استفاده از معیارهای کمی برای تمام وظایف امکانپذیر نیست. در این قبیل موارد از اصطلاحات خاص و شفاف به عنوان ویژگی کیفی عملکرد استفاده شود، استانداردهای عملکرد بایستی مربوط به وظایف کاری شده به پرسنل و الزامات شغلی باشد و عناصر و استانداردهای عملکردی بایستی قابل اندازهگیری قابل فهم، عادلانه و فهم اثبات و دست یافتنی باشد.
- کنترل
کنترل خوب به معنی اندازهگیری مد عملکرد و فراهم آوردن بازخوردی مداوم برای کارکنان گروههای کاری در پیشرفت به سوی دستیابی به اهداف میباشد. برای انجام کنترل عمل را با استانداردهای عناصر تدوین شده مقایسه نمود. منظور از بازخورد، ارائه اطلاعاتی در زمان حال در رفتارهای گذشته میباشد که ممکن است بر رفتارهای آینده مؤثر باشد. بازخورد اثربخش به کارمند کمک میکند که عملی خوب را ادامه داده و مهارتهای جدید را در خود توسعه و در مواقع ضروری عملکرد خود را بهبود بخشد. یکی از کارهای مهم در مرحله کنترل مدیریت عملکرد، مشابهت عملکرد کارمند میباشد. از دیدگاه مدیریت عملکرد مشاهده شامل یادآوری حقایق خاص، وقایع و رفتارهای مرتبط با عملکرد کاری و نتایج عملکرد کاری میبایست هدف از مشاهده رفتار کارمند و نتایج عملکرد کاری عبارت است از شناسایی و تشریح آن به منظور کمک به موفقیت کارمند و استمرار آن جهت توسعه مهارتها، دانش و تجربه زمانی که شما نمیتوانید جهت مشاهده رفتار کار حاضر باشید میتوانید از راههای زیر استفاده کنید:
- بررسی ارزیابی خروجی و محصولات کاری کارمند
- ملاقاتهای روزانه با کارکنان و بحث در خصوص عملکرد
- از کارکنان بخواهید که گزارشات دورهای ارائه کنند آنها را برای بحث با شما در میان بگذراند.
- در صورت امکان از مشتریان بازخورد مکتوب به دست آورید
- از شخص مناسبی بخواهید که به عنوان رهبر کار به طور روزانه کار افراد را مشاهده کند، البته مطمئن شوید تمام افراد نقش این فرد را درک میکنند. ارزیابیهای محرمانهای از عملکرد کارمند و به وسیله همکاران وی انجام دهید. در ارائه بازخورد نکته مهم ارائه بازخورد رفتاری است یعنی بازخوردی از حقایق و رفتارهای مشاهده شده قابل اثبات نه بازخوردی براساس فرضیات، تفسیرها و کلی گوییها و قضاوتها در مورد رفتار فرد.
- توسعه ظرفیت کار کارکنان
توسعه و بهبود در مدیریت عملکرد به معنی افزایش ظرفیت انجام کار از طریق آموزش، ایجاد مهارتهای جدید و دادن وظایف در سطوح بالاتر مسئولیت به افراد، همچنین بهبود فرآیندهای کاری و یا ارائه روشهای دیگر جهت انجام بهتر کارها میباشد. اجرای فرآیندهای مدیریت عملکرد یک فرصت طلایی برای شناسایی نیازهای آموزشی فراهم میکند.هدف اصلی مدیریت عملکرد نیز همین امر یعنی توسعه کارکنان میباشد. چنانچه آرمسترانگ معنقد است: مدیریت عملکرد بایستی بر برنامهریزی عملکرد آینده و بهبود آن تأکید و تمرکز کند تا بر ارزیابی عملکرد گذشته .
- ارزیابی و رتبهبندی عملکرد
این امر برای مقایسه عملکرد کارمند از زمانی به زمان دیگر و در مقایسه با کارکنان دیگر میباشد. ارزیابی به معنی ارزیابی عملکرد کارکنان و گروهها در برابر عناصر و استانداردهایی که در برنامه عملکرد کارکنان تدوین شده است میباشد.
- پاداش
پاداش به معنی قدردانی از کارکنان به صورت فردی یا به عنوان عضوی از گروه بخاطر عملکردشان و سپاسگزاری از کمکشان در دستیابی به رسالت شرکت میباشد. پاداش بر اساس این اصل مهم استوار است که منبع نهایی ایجاد ارزش کارکنان سازمان بوده و میتواند فعالیت سازمان را تقویت و به آن جهت بخشد.
چگونگی استقرار برنامه مدیریت عملکرد
مدیریت عملکرد، رویکردی سیستماتیک است که از طریق فرآیندهایی نظیر: تعیین اهداف استراتژیک؛ تعیین شاخصها؛ جمعآوری؛ تحلیل، گزارشدهی دادهها و به کارگیری آنها به بهبود عملکرد سازمان میانجامد. بنابراین، جهت استقرار این برنامه در چارچوبی کلی باید مراحل زیر را طی کرد:
- تعیین مأموریت و اهداف استراتژیک عملکرد جهت شناسایی اهداف سازمان برای تصمیمگیری هرچه بهتر،
- استقرار نظام هماهنگ سنجش عملکرد برای سنجش نقش هر یک از فعالیتها در جهت اهداف،
- استقرار نظام پاسخگویی به شکل مجموعهای منسجم برای مشتریان و ذینفعان سازمان،
- استقرار نظام جمعآوری دادههای عملکرد جهت پیبردن به نوع اطلاعات مؤثر در سیاستگذاری تصمیمگیریها،
- استقرار نظام تحلیل، بازنگری و گزارشدهی دادههای عملکرد،
- استقرار نظام استفاده از اطلاعات عملکرد در جهت بهبود سازمان از طریق مهندسی مجدد و بهبود مستمر
جدول: عوامل مثبت و منفی مدیریت عملکرد
عوامل مثبت در مدیریت عملکرد | عوامل منفی در مدیریت عملکرد |
آگاهی از آنچه از شما انتظار میرود آگاهی از چگونگی کار کردن داشتن اهداف و آرمانهای مناسب مشارکت در تعیین اهداف و شاخصهای عملکرد فراهم شدن فرصت آزمون چیزهای تازه قدردانی به واسطه داشتن استعدادها و مهارتها آگاهی از نقش و سهم خود در یک تصویر وسیع در ارتباط با دیگران آگاهی از تصمیماتی که میتوانید اتخاذ و اجرا کنید | احساس یورش به هوش شما بررسی دائمی که به بیاعتمادی منجر میشود داشتن اهداف و آرمانهای غیرواقعی که به احساس شکست منجر میشود ارزیابی شدت تحت قید و فشار و ناتوانی در بیان نظرات مورد سوال واقع شدن استعدادها محروم شدن از چشماندازهای جامعتر و جدیدتر حاشیهای شدن افراد کار خواستن از شما و عدم نظر خواهی |
مدلها و ابزارهای مدیریت عملکرد
امروزه مدلها و ابزارهای متنوعی در مدیریت عملکرد وجود دارد که برای طراحی و اجرای هر برنامه مدیریت عملکرد انتخاب آنها ضروری خواهد بود. مدلها نسبت به ابزارها جامعیت بیشتری دارند مدلهای مدیریت عملکرد، ساختار سازمان را در چارچوبی کلی بررسی میکنند. این مدلها بر چگونگی دستیابی به اهداف سازمان تأکید میورزند. مدلهای مختلفی وجود دارد، اما شالوده و هدف آنها با یکدیگر مشابه است و در نهایت در بهبود عملکرد سازمان مؤثرند. مدل دفتر حسابرسی کانادا، مدل سازمان بهداشت جهانی، مدل سرآمدی، مدل خطی درون داد- برون داد، مدل دلفین، مدل کارتهای امتیازی و جز اینها، از مدلهای قابل ذکر هستند.ابزارهای مدیریت عملکرد نیز متنوعاند و هدف آنها هم بهبود کارایی سازمان است اما این ابزارهای برای وظیفه یا جنبهای از عملکرد سازمان طراحی میشوند و بدین ترتیب محدودیت زمانی خاصی را دارندبرخی از این ابزارها عبارتند از: شش سیگما، کایزن بلیتز، کیفیت ایزو 9001 و … .حال به بحث درباره برخی از مدلهای مدیریت عملکرد میپردازیم:
- مدل دفتر حسابرسی عمومی کانادا
این مدل را دفتر حسابرسی کانادا ارائه کرده و در 9 گام به شرح زیر است:
- تشخیص نقش برنامه در میزان دستیابی سازمان به اهداف استراتژیک خود،
- تعیین فعالیتها و برون دادهای کلیدی سازمان جهت تأمین هداف آن،
- شناسایی پاسخخواهان، مشتریان و گروههای ذینفع خدمات سازمان،
- تعیین اهداف برنامه و نتایج حاصل از آن،
- تعیین اهداف عملکرد و راههای دستیابی به اهداف سازمان،
- تعیین شاخصهای بالقوه عملکرد جهت برآورد فاصله بین وضع موجود و مطلوب و اجرای اقدامات اصلاحی،
- جمعآوری اطلاعات پایه برای شاخصها از شواهد موجود و قابل دسترس در سازمان،
- ارزیابی کفایت شاخصهای عملکرد از نظر میزان دستیابی سازمان به اهداف سازمان،
- استقرار نظام پاسخگویی برای تشخیص ارتباط بین نتایج، بروندادها، فعالیتها و منابع،
دفتر حسابرسی کانادا برای بررسی عملکرد این دفتر، از این مدل استفاده میکند. اساسیترین گام در این مدل تعیین اهداف استراتژیک است؛ پس از آن برای تشخیص فاصله بین وضع موجود و مطلوب باید فعالیتها و به ویژه برون دادهای کلیدی مشخص و شاخصهای عملکرد دقیقاً تعیین شود تا نظام پاسخگویی در سیستم استقرار یابد.
- مدل سازمان بهداشت جهانی
سازمان بهداشت جهانی معتقد است: باید عملکرد کارکنان نسبت به اهداف سیستم ارزیابی شود. بدین لحاظ برای استقرار یک مرجع معتبر باید از شاخصهای ویژهای برای بررسی عملکرد منابع انسانی استفاده کرد تا کارکنان سازمان بتوانند با این شاخصها خود را با سازمانهای مشابه مقایسه کنند تا به تفاوت عملکرد سازمان خود نسبت به سازمانهای مشابه پی برند. پس، مفروضه اساسی در این مدل مقایسه عملکرد سازمان با سازمانهای مشابه است. اما قبلاً باید اهداف و استراتژیهای سازمانی مربوط و فعالیتها و فرآیندهای آن به دقت شناسایی شوند.این مدل بر 7 مرحله استوار است:
- شناسایی اهداف و تعیین استراتژیهای سازمان،
- تعیین فرآیندهای حیاتی درون سازمان به همراه درون داد و برون دادهای آن،
- مقایسه عملکرد این سازمان با سازمانهای مشابه،
- تعیین شکاف (فاصله) بین عملکرد سازمان با سازمانهای مشابه جهت تشخیص نیازهای اساسی کارکنان،
- تعیین معیار و شاخص عملکرد بر اساس اولویتبندی نیازها،
- جمعآوری اطلاعات و تجزیه و تحلیل استخراج نتایج حاصل از آنها،
- بهبود مستمر فرآیندها، تعیین نظام سنجش عملکرد و اصلاح مداوم آن بر اساس نیازهای در حال تغییر.
سازمان بهداشت جهانی با همکاری بانک جهانی برای ارزیابی عملکرد سیستمهای بهداشتی و طبقهبندی منابع انسانی آنها با استفاده از مدل فوق، پس از شناسایی اهداف و درونداد، برونداد و فرآیندهای سیستم و مقایسه آنها با یکدیگر شاخصهای عملکرد منابع انسانی را طراحی کردند. برخی از این شاخصها عبارتند از: درصد پستهای خالی، نسبت تجهیزات به کارکنان، نسبت نیروی انسانی به هزار نفر جمعیت و … .
- مدل سرآمدی (EFQM)
این مدل به عنوان ابزاری قوی برای سنجش میزان استقرار سیستمها در سازمانهای مختلف به کار گرفته میشود. به طوری که سازمان میزان موفقیت خود را در اجرای برنامههای بهبود در مقاطع مختلف زمانی ارزیابی کند و نیز عملکرد خود را با سایر سازمانها به ویژه با بهترین آنها مقایسه نماید. اما باید دانست که مدل فوق براساس مفاهیم بنیادین سرآمدی بنا شده است که سازمان را مقید به بکارگیری آنها میکند:
- رهبری: تعیین چگونگی امکان توسعه و دستیابی به مأموریتها و چشمانداز توسط رهبر،
- خط مشی و استراتژی: استقرار یک استراتژی شفاف، جهت رسیدن به مأموریتها و چشماندازهای سازمان،
- منابع انسانی: مدیریت دانش و توانایی منابع انسانی و اجرای دقیق استراتژیها،
- شراکتها و منابع: مدیریت شرکا و منابع داخلی و خارجی سازمان در راستای خط مشیها و استراتژیها،
- فرآیندها: طراحی فرآیندها در راستای خط مشی و استراتژی سازمان جهت جلب رضایت کامل مشتریان،
- نتایج مشتریان: تعیین نتایج مرتبط با مشتریان بیرونی،
- نتایج منابع انسانی: تعیین نتایج مرتبط با منابع انسانی،
- نتایج جامعه: تعیین نتایج مرتبط با جامعه محلی، ملی، بین المللی،
- نتایج کلیدی عملکرد: تعیین نتایج مرتبط با عملکرد.
سیستم بهداشت اسپانیا برای ارائه یک چارچوب مفهومی در بخش خدمات بهداشتی منطقهای جهت استقرار مدیریت کیفیت از مدل سرآمدی استفاده کرد و کلیه مفاهیم و معیارهای فوق را مد نظر قرار داد و به ویژه بر فرآیندها و نتایج مشتریان، منابع انسانی، جامعه و نتایج کلیدی عملکرد تأکید داشت. سیستم مراقبت بهداشتی هلند نیز برای دستیابی به عملکرد مطلوب در سیستمهای بهداشتی از مدل سرآمدی استفاده کرد، پس، ماهیت اساسی این مدل بهبود کیفیت عملکرد است که از طریق ارائه یک چارچوب برای مدیریت کیفیت چنین مسئلهای امکانپذیر خواهد شد
- مدل خطی درون داد، فرآیند، برون داد، پیامد (IPPO)
این مدل خطی را توسط وینستون در سال 1998 ارائه کرد. او معتقد است که باید سازمان را به عنوان یک سیستم در نظر گرفت. این سیستم مجموعهای از اجزای به هم پیوسته است که برای تحقق هدف معینی استقرار مییابد. اجزای اصلی این سیستم عبارت است از درونداد، فرآیند، برونداد، پیامد. بدین ترتیب درون دادها پس از گذشتن از فرآیند تغییر و تبدیلهای مناسب، برونداد مورد انتظار را ایجاد میکنند. حال برای سنجش عملکرد هر سازمان میتوان برای هر یک از اجزای فوق یک سری شاخص تعریف کرد. شاخصها عموماً مجموعهای از اطلاعات را توصیف میکنند که برای اندازهگیری میزان دستیابی به آرمانها یا اهداف از قبل تعیین شده، در سازمان استفاده میشود. پس، براساس فعالیت هر سیستم میتوان در چهار حوزه درونداد، فرآیند، برونداد، پیامد عملکرد آن سیستم را بررسی کرد. این تعبیر در نمودار زیر ارائه شده است. بدین ترتیب، عملکرد سیستم در چهار جنبه به صورت دروندادها (منابع انسانی، مالی، فیزیکی، اطلاعاتی، و فرآیندها (کلیه فعالیتها و اقدامات سازمان در راستای اهداف از قبل تعیین شده)، بروندادها (محصولات یا خدمات ارائه شده سازمان) و پیامدها (آثار یا نتایج حاصل از فعالیتها) طبقهبندی میشود.
جولی در سال 1999 جهت طراحی و شناسایی شاخصهای منابع انسانی سیستم بهداشتی جنوب استرالیا از این مدل خطی استفاده کرد. وی معتقد است که شاخصهای عملکرد عموماً یک سری از اطلاعات را توصیف میکنند و این اطلاعات برای اندازهگیری و سنجش میزان دستیابی به آرمانها و اهداف از قبل تعیین شده در سازمان به کار میروند. با این همه انتخاب شاخصهای مناسب بسیار دشوار است و باید مشخصات زیر را داشته باشد: با اهداف مرتبط باشند، نتایج را اندازهگیری کنند، اعدادی که نسبت یا درصد، بیان کنند، به سهولت جمعآوری شوند و نیز به سادگی قابل استفاده باشند، برای اجرا شدن یا استفاده از آنها نباید هزینه زیادی مصرف شود و منعکس کننده دلیل یا ارتباط بین درون دادها، برون دادها، پیامدها در سازمان باشند. . خلاصه ویژگیهای چهار مدل در جدول زیر ارائه شده است.
نوع مدل | تأکیدات/ مفروضات | مراحل کار | طراحی شغل | مزایا | محدودیتها |
مدل دفتر حسابرسی کانادا | اهداف استراتژیک سازمان | تشخیص نقش برنامه، تعیین فعالیتها و برون دادهای کلیدی، شناسایی مشتریان، تعیین اهداف برنامه، تعیین شاخصهای عملکرد، ارزیابی شاخصها، استقرار نظام پاسخگویی | شاخصها بر اساس برون دادهای سیستم طراحی شوند | توجه به اهداف، تأکید بر بروندادها، استقرار نظام، پاسخگویی | عدم توجه به سایر اجزای سیستم |
مدل سازمان بهداشت جهانی (WHO) | مقایسه عملکرد سازمان با سازمانهای مشابه | شناسایی اهداف، تعیین فرآیندهای سازمان، مقایسه عملکرد سازمان با سازمانهای مشابه، تعیین شاخص عملکرد، جمعآوری اطلاعات، بهبود مستمر فرآیندها | شاخصها براساس کلیه فرآیندهای حیاتی سیستم طراحی میشوند | مقایسه عملکرد، تعیین فرآیندها، اولویتبندی نیازها، بهبود مستمر فرآیندها | زمان/هزینه بر بودن |
مدل سرآمدی (EFQM) | جلب نظر مشتریان، تأکید بر رهبری اثربخش، مدیریت مبتنی بر فرآیندها، مدیریت مشارکتی، یادگیری و نوآوری | تعیین فاصله موجود و مطلوب، تعیین چشمانداز و مأموریت، استراتژیها، مدیریت منابع انسانی، شناسایی محیط درون و برون سازمان، طراحی دقیق فرآیندها، تشخیص نتایج (مشتریان، منابع انسانی، جامعه)، تشخیص نتالیج کلیدی عملکرد | شاخصها بر اساس پنج معیار رهبری، توانمندسازها، فرآیندها، نتایج (منابع انسانی، مشتریان، جامعه) و نتایج کلیدی طراحی میشوند | توجه محیط درون و برون سازمان، جلب نظر مشتریان، تعیین نتایج کلیدی عملکرد | زمان / هزینه بر بودن |
مدل خطی درونداد، فرآیند، برونداد، پیامد (IPPO) | فعالیتهای موجود در سازمان | شناخت دقیق سیستم، تجزیه و تحلیل چهار جنبه عملکرد سازمان (درونداد، فرآیند، برونداد، پیامد)، تعیین فاصله بین وضع موجود و مطلوب، طراحی شاخصها | شاخصها براساس چهار جنبه عملکرد (درونداد، فرآیند، برونداد، پیامد) سازمان طراحی میشوند | توجه به چهار جنبه عملکرد سازمان، صرفهجویی زمانی، صرفهجویی مالی | – |
- مدل کارت امتیازی متوازن (BSC)
کاپلان و نورتون، روش ارزیابی عملکرد متوازن یا کارت امتیازی را برای نخستین بار ارایه نمودند که طی دهههای بعدی «سیستم مدیریت استراتژیک» نامیده شد؛ زیرا از این روش نه تنها برای ارزیابی عملکرد؛ بلکه به عنوان چارچوبی برای تدوین و فرموله کردن راهبرد و ارتباطات و کنترل نحوهی اجرای راهبردها، استفاده شده است. هدف BSC، تهیهی عوامل کلیدی موفقیت کسب و کار برای مدیران و ایجاد همردیفی بین عملکرد و راهبرد کلی سازمان میباشد. نورتن و کاپلان ادعا نمودند که BSC برای مدیران، ابزار هدایت سازمان برای رقابتپذیری فراهم مینماید. کارت امتیازی متوازن، علاوه بر ارزیابی اجرای راهبردها، میتواند به صورت سیستم سنجش عملکرد راهبردی مؤسسات به کار گرفته شود.
بنابراین، کارت امتیازی متوازن، نه تنها ابزار ارزیابی راهبردها است؛ بلکه یک سیستم ارزیابی راهبردی شرکت نیز میباشد. برخی از محققان کارت امتیازی متوازن را یک چارچوب مدیریت عملکرد راهبردی منسجم میدانند که سازمانها را در ترجمهی اهداف راهبردی به سنجههای عملکرد مرتبط با آنها یاری میدهد.کاپلان و نورتون مدل BSC را به عنوان وسیلهای برای ارزیابی عملکرد سازمان از چهار منظر مالی، مشتری، فرآیندهای داخلی و رشد و یادگیری پیشنهاد نمودند. سازمانهایی که از کارت امتیازی متوازن استفاده میکنند، باید آن را با محیط خاص خودشان و همچنین فرآیندهای درونی خود همآهنگ سازند.
- منظر مشتری
مدیران باید آگاه شوند که آیا سازمان، مشتریان خود را در رفع نیازهایشان راضی کرده است؟ برای این امر، لازم است تا تمامی ارزشهایی که به مشتریان انتقال مییابند شناسایی گردند و مورد سنجش قرار گیرند. در این صورت مدیران میتوانند به این پرسشها پاسخ دهند:
- سازمان نزد مشتریان نسبت به رقبا چه جایگاهی دارد؟
- برای دستیابی به آرمانهای سازمان، چگونه باید در برابر مشتریان ظاهر شد؟
کاپلان، شرکتهایی را که در پی جذب و نگهداری و توسعه مشتریان هستند در سه گروه متفاوت دستهبندی میکنند:
شرکتهای برتر عملیاتی: شرکتهایی هستند که ترکیبی از کیفیت، قیمت و سهولت خرید را در دستور کار دارند، مانند مک دونالدز و دلاین ترکیب بهترین هزینه کل را برای مشتریان به ارمغان میآورد.
شرکتهای رهبری محصول: شرکتهایی که با نوآوری در محصول شناخته میشوند. سونی و اینتل سعی دارند تا بهترین محصولات را برای مشتریان فراهم سازند.
شرکتهای صمیمیت با مشتری: شرکتهایی هستند که سعی دارند تا با مشتریان ارتباطی تنگاتنگ و صمیمی برقرار سازند، مانند موبیل. هر یک از این رویکردها، شاخصهای ویژه خود را دارند و سازمانهایی که بنا به استراتژی سازمانی و رقابتی خود یکی از آنها را بر میگزینند، برای سنجش میزان رضایت مشتریان، این شاخصها را به کار میگیرند.
- فرآیندهای داخلی کسب و کار
فرآیندهای کسب و کار در رسیدن به اهداف استراتژیک از جایگاه ویژهای برخوردار میباشند. با این حال سازمانها غالباً در برخورد با آنها دچار ضعف و ناتوانی میگردند. سنجش میزان ارزشآفرینی و نحوه ارتباط بین فرآیندها، میتواند مدیران را در شناخت امور یاری دهد. از اینرو، لازم است تا فرآیندهایی که برای دستیابی به اهداف مربوط به مشتریان و سهامداران و …، حیاتی هستند شناسایی و مورد پرسش قرار گیرند.
- آیا فرآیندها با مقاصدی که برای آنها طراحی شدهاند، هماهنگی دارند؟
- آیا فرآیندها، ارزشها را به قسمتهای لازم به طور مؤثری منتقل میکنند؟
- آیا کیفیت، خلاقیت و نوآوری و مسئولیتپذیری در سازمان وجود دارد؟
- سازمان باید در چه کارهایی کارآمد شود؟
کارت یادداشت متوازن، زنجیره ارزش تمامی فرآیندهای سازمان را در بر میگیرد. کاپلان نشان داد که شرکتها چگونه فرآیندهای خود را تعریف میکنند:
شرکتهای برتری عملیاتی: این شرکتها لازم است تا بر “فرآیندهای عملیاتی” یعنی مدیریت زنجیره تأمین (SCM)، خدمات مشتری و مدیریت تقاضا تمرکز نمایند.
شرکتهای رهبری محصول: باید بر “فرآیندهای نوآوری” توجه ویژه داشته باشند: اختراع، توسعه محصول و رساندن هر چه سریعتر آن محصولات به بازار.
شرکتهای صمیمیت با مشتری: این شرکتها باید در فرآیندهای “مدیریت مشتری” حضور یابند: مدیریت نتایج و روابط با مشتری و سرویسهای مشاورهای .
- رشد و نوآوری و یادگیری سازمانی
توانایی یک سازمان در نوآوری، بهبود و یادگیری مستقیماً با ارزش آن به عنوان یک سازمان گره میخورد. یک سازمان زمانی میتواند رشد و نوآوری داشته باشد که قادر به توسعه مهارتها و رهبری خود باشد و از اشتباهات خود و رفتار سایر سازمانها درس بگیرد و بتواند برای خود روشهای جدیدی ایجاد کند. در واقع یادگیری برای سازمانها، مانند نفس کشیدن برای ادامه زندگی و فعالیت است. کاپلان بستر یادگیری، رشد و نوآوری را “زیرساخت سازمانی” مینامد. کارت یادداشت تعدیل شده سلامتی زیرساختهای سازمانی – شایستگیهای کلیدی، داراییهای تکنولوژی، تغییرات محیطی و مدیریت استراتژیک – را مورد بررسی مداوم قرار میدهد. در این صورت مدیران باید به این پرسش پاسخ دهند که:
- آیا سازمان یادگیرنده است؟
- آیا در ارائه محصول و خدمات قدرت ادامه دادن به بهبود و خلق ارزش بیشتر وجود دارد؟
- سازمان برای رسیدن به آرمانهای خود، باید کدام یک از امکانات و منابع را تغییر دهد و تقویت کند؟
- مالی
در بسیاری از سازمانها، شاخصهای مالی دارای اهمیت فراوانی هستند. این سازمانها برای افزایش درآمد، کاهش هزینه و ریسک و استفاده مؤثرتر از داراییها و افزایش بهرهوری تلاش میکنند. شاخصهایی چون نرخ بازگشت سرمایه، میزان سودآوری، درآمد هر سهم و … در ارزیابی عملکرد مالی شرکتها و سازمانها مورد توجه قرار میگیرند که آنها را میتوان به سه دسته جای داد:
- شاخصهای رشد و سودآوری
- هزینهها و بهرهوری
- داراییها و موجودیها
با این حال، اهمیت شاخصهای مالی نباید مانعی بر توجه به سایر شاخصها گردد. در بررسی مالی مدیران به این پرسشها پاسخ میدهند؟
- سازمان از نظر سهامداران و سودبران چگونه است؟
- جهتگیری سرمایهگذاران سازمان باید چگونه باشد؟
بسیاری از سازمانها معمولاً شاخصهای خود را منطبق با استراتژیهای خود پدید میآورند، برای مثال، همانگونه که پیشتر بیان شد، شرکتی که میخواهد از طریق تمرکز بر خدمات مشتریان، رهبری را به چنگ آورد لازم است تا شاخصهای مربوط به رضایت مشتریان را مد نظر قرار دهد. کارت یادداشت متوازن، وسیلهای است تا پیوند بین سیستم اندازهگیری عملکرد و اهداف و استراتژی تجاری سازمانها را به نمایش گذارد و از این طریق بستر توانمند کردن زیرساختهای لازم را برای تحول فراهم سازد .
منبع
میهن خواه، عبدالغنی(1394)، ارتباط مدیریت عملکرد با اهداف استراتژیک، پایان نامه کارشناسی ارشد، مدیریت دولتی، دانشگاه سیستان بلوچستان
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید