فرايند يادگيري رياضي در كودكان حساب نارسا
يادگيري رياضي و عمليات محاسبه فرايندي است تدريجي كه در مغز رخ مي دهد . مساله صرفاً اين نكته نيست كه كسي رياضي بلداست يا بلدنيست . يادگيري رياضي در واقع چون پيوستاري است كه به تدريج تحكيم يابد . نكته اساسي و مهم اين است كه واكنش رياضي و مسير يادگيري به تدريج از يادگيري عيني به يادگيري انتزاعي ، از معلومات ناقص به كامل و از تفكر نظام نيافته به تفكر نظام مند تبديل مي شود . به همين دليل براي كمك به گذر دانش آموزان حساب نارسا از يادگيري عيني به انتزاعي در رياضي پيشنهاد مي شود كه آموزش رياضي در سه سطح متوالي صورت گيرد . اين سطوح عبارتند از :
- سطح عيني : در اين سطح يا مرحله ، كودك ازوسايل و ابزار واقعي نظير اشياء دور و برش چون سنگ و قطعات چوب ، جعبه ها و مكعب رنگي يا خمير اسباب بازي استفاه مي كند . يعني براي رسيدن به پاسخ عددي مطرح شده مي تواند با دست آنها را لمس كرده ، يا حركت و عدد وبه كارگيرد .
- سطح تصويري : وقتي دانش آموزان حساب نارسا در سطح قبلي تقويت شده و مهارتهايي را ياد گرفتند آموزش به سطح نيمه عيني ياهمان تصويري تصويري پيش مي رود . در اين مرحل هنگام حل مسائل ، دانش آموزان تصاوير ونقاشي و رسم علائمي روي كاغذ براي نشان دادن اشياء عيني استفاه مي كنند .
- سطح انتزاعي :در اين سطح كودك حساب نارساقادر است بدون كمك اشكال تصويري وفقط با كمك اعداد مسائل رياضي رو حل كند.
راهبردهاي آموزش مفاهيم رياضي به كودكان حساب نارسا
بازپروري يا بهبود مشكلات رياضي در كودكان حساب نارسا بايد پس از تشخيص دقيق و ظريف نوع اختلال ميزان شدت آن و احتمالاً علت اختلال شروع شود . براي آموزش مفاهيم رياضيات به كودكان بايد مواظب رشد لازم ساختارها و سازمانهاي كيفي و ذهني (ساختارهاي رشد شناختي ) آنان بوده يعني كودك بايد پايه هاي اساسي لازم و پيش نياز براي درك مفاهيم رياضيات را كسب كرده باشد تابتواند به استدلال بپردازد در غير اينصورت يادگيري كودك از مفاهيم رياضيات به صورت ” طوطي وار ” انجام مي شود به عنوان مثال براي آموزش جمع و تفريق ، كودك بايد به تساوي جزء به جزء يا ادراك تك رابطه اي (تناظر يك به يك ) ، مفهوم عدد و نگهداري ذهني عدد رسيده باشد.
آموزش مفاهيم رياضي بايد از اشياء و مواد واقعي قابل لمس و مشاهده و درواقع به طور عيني شروع شود ، به عنوان نمونه براي درك مفهوم اعداد بايد كميتهاي منفصل مثل مهره ، ژتون ، مكعب رنگي و …. را كه كودك مي تواند آنها را دستكاري كند ، بشمارد و يا از آنها دو يا چند دسته مساوي ، بزرگتر و كوچكتر و بيشتر به وجود آورد شخص كرد و آنها را به كار برد . در اين مراحل كودك بايد بتواند اشياء واقعي نظير صندلي، قاشق ، ميز ، كتاب ، مواد ، تخم مرغ ، شكلات ، توپ ، و …. را شمرده و كمتر ، بيشتر و يا مساوي بودن آنها را اعلام كند .
پس از درك مفهوم عدد با استفاده ازمواد ملموس ، كودك بايد بتواند تصاوير اشياء بشمارد . در مرحله بعدي و پس از كسب تجربه لازم در سطح تصاوير اشياء آموزش كودك بايد با استفاده ازنمادها يا نشانه هاي مربوط به رياضي پيگيري شود . به عنوان نمونه استفاده از نماد عددي « 2» يا نشانه كلامي « دو» به جاي دو توپ واقعي يا دو تصويرتوپ آغاز شده و اين مفهوم انتزاعي براي كودك تثبيت شود .
نكته اساسي اين است كه در آموزش رياضي به كودكان حساب نارسا بايد تاكيد به خود آموزي آنان باشديعني بايد شرايطي براي آنها فراهم شود . كه ضمن هدفمند بودن هر تكليف خواسته شده خود كودك به معنا و مفهوم رياضي و محاسبه پي ببرد . در اموزش اين كودكان بايد از وسايل متعدد و تنوع آموزشي يا كمك آموزشي براي تسهيل روند درك مفاهيم مربوط به رياضيات استفاده شود . به عنوان نمونه استفاده از وسايلي چون خمير، گل ، سفال ، شن وماسه ، آب و حتي انواع خوراكي ها پيشنهاد مي شود و در مواردي كه علت حساب نارسائي ضعف در هماهنگي حركات ، كوتاهي دامنه توجه تمركز ، ضعف در حافظه و ادراك ضعيف بينائي و يا شنوايي است ، اجراي فعاليتهائي جهت بازپروري و توانبخشي و نيز استفاده از رويكردهائي چون رويكرد دركي حركتي كپارت ، رويكرد يكپارچگي حسي ، روش چند حسي فرنالد، دومن دلاكاتو توصيه مي شود . نكته ديگر اينكه در آموزش رياضي به كودكان حساب نارسا حتماً بايد مفاهيم و مهارتهاي بنيادين رياضي ازساده به دشوار تنظيم و طبقه بندي شود .
نقش هنر در پردازش وادراك بينايي
انوع برنامه هاي هنري ونيز هنر درماني به ويژه استفاده ازهنرهاي تجسمي مي تواندبه طرق گوناگون در بهبود كودكان با مشكلات ادراك بينايي موثر باشد و معمولاًبهتراست كه فعاليتهاي هنري چون موسيقي ،نقاشي و سفالگري به گونه اي باشدكه متناسب با نيازها و نقاط قوت و ضعف دانش آموزان بوده و مشكلات ادراكي آنها را حل كند . بهبود هماهنگي حركتي و ادراك بينايي اعتماد به نفس كودكان يا نارسائي در يادگيري را تقويت كرده و توانايي آنها را براي بيان خلاقيت شان در هنرهاي كلامي و تجسمي افزايش مي دهد. زمانيكه دانش آموزان با نارسائي هاي ويژه در يادگيري به ويژه دانش حساب نارساو نارساخوان تلاش مي كنند تا خود را از طريق هنر بيان كنند ، مشكلات در پردازش اطلاعات و يا همان مشكلات ادراكي سد راه آنها مي شود . اما خودهنر به ويژه هنرهاي تجسمي چون نقاشي وسفال مي تواند موجبات تخليه هيجاني را براي افراد فراهم كرده و به تدريج با افزايش دامنه توجه و تمركز روي افزايش ادراك بينائي موثر باشد.
در سال 1996 ، بنا به گزارشات رسيده ، 10 درصد جمعيت ايالات متحده امريكا مبتلا به ناتواني يادگيري تشخيص داده شدند . كه از ميان آنها 5 درصد دانش آموزان مدارس دولتي به مراكز مشاوره توانبخشي و روانشناسي ارجاع داده شدند . ونياز روز افزون به ارائه خدمات ويژه براي آنها ايجاد شد و چون اغلب دانش آموزان با نارسائي ويژه دريادگيري در خواندن ، نوشتن ورياضيات مشكلات زيادي دارند ، مشكلات ديگري چون عدم هماهنگي چشم و دست ، مهارتهاي ضعيف پردازش اطلاعات بينايي بر اساس مطالعات و بررسي هاي گوناگون مشخص شد و اين مهارتها همگي از جمله مهارتهايي هستند كه مستقيماً با خواندن ، نوشتن و رياضي ارتباط دارند. براي درمان مشكلات ناشي از نارسائي هاي ويژه در يادگيري ، راهبردهاي زير در دانش آموزان حساب نارسا ، نارسا خوان و نارسا نويس بسيار كاربرد دارند.
- راهبردهايي جهت تقويت نقاط ضعف و قدرت و توانمندي هاي دانش آموز با ناتواني يادگيري
- استفاده از جملات كوتاه و واژگان و مكالمه ساده
- ايجاد ساختاري ساده در هنگام خواندن ، نوشتن و محاسبه
- ايجاد فضاي مناسب جهت افزايش اعتماد به نفس
- ايجاد انعطاف پذيري در رويكردهاي كلاس درس
- استفاده از روشهايي براي ترميم مشكلات و تفهيم بيشتر مواد درسي (استفاده از رنگ ، اسباب بازي ، خمير بازي ، گل سفال ، مواد طبيعي چون شن و ماسه )
- ايجاد تقويت مثبت مهارتهاي اجتماعي مناسب درخانه و محيطهاي مختلف
- تشخيص اينكه دانش آموزان با نارسايي يادگيري بتواند بخوبي از زمان استفاده كنند .
اين راهبردهاي يادگيري در قالب يك برنامه هنردرماني يا آموزش هنر براي دانش آموزان مذكور قابل اجرا هستند تا از طريق آنها بتوان موارد زير را انجام داد:
- تشخيص مهارتهاي رشد هنر در دانش آموزان با ناتواني يادگيري كه مشكلات ادراك بينايي را تجربه مي كنند .
- استفاده ازفعاليتهاي هنري براي بيان نيازهاي عاطفي ـ هيجاني و آموزش كودكان خردسالي كه درمعرض ناتواني هاي يادگيري هستند.
رشد نقا شي و ترسيم وناتواني هاي يادگيري
براي تعيين سطوح مهارتهاي هنر نقاشي ، پژوهشها و مطالعات مربوط در اين زمينه كه درگذشته انجام شد ، را مي توان مورد بازنگري و توجه قرار دارد .براي اولين بار در سال 1957 ميلادي لوون فلد سه سطح رشدي بالا ، پائين و متوسط براي مهارتهاي ترسيمي كودكان تهيه كرده و شرح داد كه اولين مرحله كه در سنين 2 تا 3 سالگي رخ مي دهد . مرحله خط خطي كردن است كه در اين مرحله تجربيات حركات بدني كودك شكل مي گيرد . كم كم در سنين 4تا 5 سالگي مرحله دوم يا مرحله كشيدن اشكال ساده هندسي به وجود مي آيد . كه طي آن كودك به ترسيم اشكال ناقص و ساده پرداخته و آنها را در ابعاد گوناگون ترسيم مي كند . در مرحله بعدي يا مرحله سوم از رشد نقاشي ، كودك كم كم به ترسيم اشكال سمبوليك ساده پرداخته و شمايي از اشكال سمبوليك و گاهي نيز تركيبي از دو شكل را ترسيم مي كند . اين مرحله معمولاً بين 5تا 6 سالگي رخ مي دهد در مرحله چهارم كودك اشكال ساده قبلي را باهم تركيب كرده و درك فضائي و تجسم او تا اندازه زيادي كامل مي شود .
در اين مرحله كه كودك معمولاً 7 ساله است مي تواند با تركيب اشكال هندسي ساده نظيردايره ، مربع و مثلث ، شمائي از خانه را ترسيم كند و به والدين يا مربي نشان دهد . در مرحله آخر يا مرحله پنجم كودك كم كم اشكال پيچيده اي را نظير درخت ، جنگل ، كوه ، انسان هاي مختلف ،حيوانات و … را ترسيم كرده و ابعاد و تناسب را رعايت مي كند . اين تقسيم بندي توسط كلوگ نيز انجام گرفته ولي لوون فلد آنرا به تفضيل توضيح داده است . به اعتقاد پژوهشگراني چون لوول فلد، كلوگ و گوديناف ، كودكان با مشكلات ويژه در يادگيري معمولاً مراحل چهارم و پنجم را به سختي پشت سر مي گذارند و گاهي نيز هرگز آنرا كسب نمي كنند و نيز در مراحل دوم و سوم از رشد نقاشي بسيار مشكل دارند.
چاپمن در سال 1987 طي پژوهش ها ومطالعات در زمينه رشد نقاشي وترسيم نشان داد كه كودكان در سن 5 سالگي بيشتر مي توانند يادبگيرند كه از ابزارهاي هنري براي ترسيم و رنگ آميزي اشكال مشخص شده استفاده كنند ونيز قادرند كه با قيچي اشكال هندسي كشيده شده روي كاغذ را بريده ونيز قادرند كه با گل سفال از روي الگوي خاص الگو برداري كرده و همان شكل را درست كرده و بعد رنگ آميزي كنند ، اما كودكان با ناتواني در يادگيري در سنين 7 تا 9 سال اين مهارت را آنطوركه بايد كسب نكرده اند در همين رابطه درچينك در سال 1995 طي بررسي هاي خود عنوان كرد كه كودكان با مشكلات ادراكي به ويژه مشكلات ادراكي بينايي رفتارهاي هنري خاصي را از خودنشان مي دهند ، نظير: بازسازي ضعيف شكل وترسيم ناقص ، فضابندي ضعيف اشكال به ويژه در نقاشي و سفالگري ، عدم تطابق در اندازه ها و ابعاد تصاوير مثل انسان ، چرخش و تحريف اشكال در نقاشي و ترسيمات ، تكرار خطوط و زوايا.
در زمينه نقاشي كودكان با ناتواني هاي يادگيري ، پژوهشگراني چون تامپسون مطالعاتي را انجام داده وبه اين نتيجه رسيده اند كه مشكلات اين كودكان بيشتر در زمينه ادراك بينايي است . و نقايص ادراك بينايي آنها در كارهاي هنري چون : نقاشي ، ترسيم، كار با سفال ورنگ آميزي كاملاً مشهوداست . اما آموزش همين كارهاي هنري به ويژه نقاشي مي تواند علاوه بر بهبود مشكلات ادراكي ، سطح اضطراب ، افسردگي و انزواي اجتماعي آنها را كاهش دهد.
منبع
مقدم،کاوه(1388)، تأثیر آموزش هنرهای تجسمی بر افزایش مهارتهای پردازش اطلاعات بینایی،پایان نامه کارشناسی ارشد، روانشناسی و آموزش کودکان استثنایی،دانشگاه آزاد اسلامي
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید