فرار دختران ؛عوامل و مفاهیم

انگیزه‌های فرار

آمار نشان می‌دهد، انگیزه افراد فراری برحسب جنس، سن، تحصیلات و محیط زندگی متفاوت است، اما انگیزه‌های ذیل بین همگان عمومیت دارد:

  • اثبات وجود و جلب توجه اطرافیان و اجبار آنها برای اجرای تمایلات و خواسته‌های خویش.
  • رهایی از هنجارها، فشارها، تحمیل‌‌ها، قیدوبندها، خشونت‌ها و آزارهای خانواده و کسب آزادی عمل در رفتارهای فرد و اجتماعی.
  • لجاجت با خانواده، سلب آرامش و ایجاد بدنامی یا مشکل برای آنان به جهت عدم تعلق و دلبستگی به خانواده.
  • تحت‌فشار قرار دادن دیگران برای تحقق خواسته‌های خود درخصوص زندگی آینده و موقعیت بهتر اقتصادی.

انواع فرار

این عمل برحسب موضوعات مختلف بدین شرح قابل دسته‌بندی می‌باشد:

الف.ازنظر جنس و تأهل : اقدام به فرار، هم از سوی پسران (ومردان متاهل)و هم از سوی دختران (و زنان متاهل) انجام می‌شود. لازم به ذکر است، دلایل چنین اقدامی توسط مردان متأهل و پسران با یکدیگر متفاوت است. زنان متأهل نیز اغلب به دلیل خشونت مفاسد اخلاقی همسر یا اغفال و مفاسد اخلاقی از خانه متواری می‌شوند.

ب.ازنظر اطلاع خانواده: دراکثر موارد اقدام به فرار به‌طور ناگهانی، بدون خبر و اطلاع اعضای خانواده صورت می‌گیرد، اما در برخی شرایط، فرد قصد خود را به صورت «تهدید به فرار » اطلاع می‌دهد. این عمل اغلب در بین پسران فراری معمول است.

ج. از نظر تعداد همراهان: در شرایطی ممکن است که اقدام به فرار به همراهی فردی از جنس مخالف با زمینه دستی و قرار ملاقات انجام شود. اخیراً مواردی از فرارهای گرورهی در بین دختران مشاهده شده است. اما اغلب، دختران به تنهایی فرار می‌کنند.

د. ازنظر مدت زمان فرار: در برخی شرایط فرد پس از فرار و مواجهه با مشکلاتی نظیر: عدم امنیت و فراهم نبودن امکانات زندگی، پشیمان می‌شود و درصورت خوش‌اقبالی، با کمترین لطمات روحی و جسمی توسط نیروهای امنیتی، شناسایی و در مدت زمان کوتاهی به خانه بازمی‌گردد. در چنین وضعیتی به نظر می‌رسد دلایل فرد جهت فرار چندان منطقی نبوده و یا فرد برنامه و هدف معینی برای فرار نداشته است. دسته‌ای از دختران فراری نیز به دلیل شرایط واقعاً نامساعد خانه، حاضر به بازگشت نیستند و برای جلوگیری از این کار از نام مستعار استفاده می‌کنند  یا اظهار می‌دارند که خانواده‌ای ندارند.

ه. ازنظر مبدأ و مقصد فرار: اغلب فرارهای از شهرستان‌ها به مرکز یا شهرهای بزرگ انجام می‌شود، هرچند مبدا و مقصد معدودی از فرارها نیز بالعکس می‌باشد. یک کارشناس تصریح می‌کند« توزیع ناعادلانه امکانات رفاهی در کشور، انعکاس مظاهر زندگی در کلان شهرها و رویای زندگی در تهران، دختران شهرستانی را به فرار به تهران تحریک می‌کند» وی می‌افزاید « دختران شهرستانی محیط پیرامون را برای خود کوچک می‌دانند و برای دستیابی به زندگی بهتر ویافتن همسری لایق به تهران روی می‌اورند.»گاهی نیز از شهرهای کوچک و بزرگ به قصد عزیمت به کشورهای دیگر از خانه فراری می‌شوند.

و. ازنظر تکرار فرار: برخی از دختران برای نخستین بار اقدام به فرار می‌کنند و دسته‌ای دیگر علی‌رغم تلاش‌های مددکاران از جهت بازگشت به محیط خانه و خانواده، مجدداً از محیط خانه می‌گریزند و ما شاهد هستیم که دختران چندین بار از خانه فرار می‌کنند و خانه را یک استراحتگاه مقطعی می‌دانند.

عوامل فرار دختران

الف) عوامل معطوف به شخصیت

این دسته از عوامل، معطوف به عدم تعادل شخصیتی و اختلال در سلوک و رفتار است که به برخی از آنها اشاره می‌شود:

1.شخصیت‌های ضداجتماعی: ویژگی‌های این نوع شخصیت، به هم ریختگی ارتباط میان انسان و جامعه و ارتکاب رفتارهای نابهنجار است که مورد قبول جامعه نمی‌باشد، ولی معمولا نزد عامل آن در اصل و یا در مواقعی خاص، ناپسند شمرده نمی‌شود. افراد روان‌رنجور نسبت به هنجارها و مقرارت اجتماعی بی‌تفاوت بوده و کمتر از آنها را رعایت می‌کنند. اعمال این افراد نظام اجتماعی را متزلزل می‌کند و رعایت ازرش‌های اخلاقی را به پایین‌ترین سطح آن تنزل می‌دهد.

از مشخصات بارز شخصیت‌های ضداجتماعی، خودمحوری، فریبندگی سطحی و ظاهری، عدم احساس مسئولیت و فقدان بینش نسبت به انگیزه‌های عمل می‌باشد. انها به طور تکانشی عمل می‌کنند. به پیامد عمل خود نمی‌اندیشند، در کارهای خود بی‌پروا و بی‌ملاحظه هستند و در پند گرفتن از تجربیات، بسیار ضعیف بوده و در قضاوت‌های خود یک‌سویه می‌باشند. این نوع شخصیت‌ها عمدتاً از محیط خانه و مدرسه فرار می‌کنند.

2. شخصیت‌های خودشیفته: این شخصیت‌ها تمایل شدیدی به خودمحوری دارند و پیوسته به تمجید و توجه دیگران نیازمندند و در روابط خود با مردم به نیازها و احساسات دیگران بی‌توجه می‌باشند و با انها همدردی و علاقه نشان نمی‌دهند. این افراد اغلب با رویاهایی در مورد موفقیت نامحدود و درخشان، قدرت، زیبایی و روابط عشق آرمانی مشغول هستند. این گروه ممکن است مشکلات خود را بی‌همتا بپندارند و احساس کنند که فقط افراد هم سطح خودشان آنها را درک می‌کنند. اغلب این افراد والدینی داشته‌اند که نسبت به انها محبت باثبانی نداشته یا سرد و طردکننده بوده‌اند یا بیش از حد به انها ارج نهاده‌اند.

نوجوانان خودشیته، به علت سرکوب خواسته‌ها و فقدان ارضای تمایلات درونی از کانون خانوده بیزار شده و به رفتارهای نابهنجار، نظیر فرار از خانه گرایش نشان می‌دهند.

3.شخصیت برونگرا: ایزنک معتقد است: بین ویژگی شخصیتی افراد با رفتار نابهنجار آنها رابطه وجود دارد. فرد برونگرا به دنبال لذت‌جویی آنی است و دم را غنیمت می‌شمارد، دوست دارد در انواع میهمانی‌ها و جشن‌ها شرکت کند، تشنه هیجان و ماجراجویی است، کمتر قابل اعتماد می‌باشد، نمی‌تواند احساساتش را کنتترل نماید و بدن تامل عمل می‌کند.

4.شخصیت هیستر یونیک(نمایشی): نزد این افرادجلب توجه دیگران اولویت خاصی دارد. دوست دارند پرجوش و خروش صحبت کنند. مشخصه بارز آنها بیان اغراق‌امیز، هیجانی، روابط طوفانی بین‌فردی، نگرش خودمدارانه و تاثیرپذیری از دیگران است. توجه کافی به درک موقعیت ندارند و تمایل دارند با تعمیمی عاطفی پاسخ دهند. این افراد  برای آنکه «خود» را ثابت کنند، هر تجربه‌ای را حتی اگر برای آنها گران تمام شود و مشکلاتی را ایجاد کند، انجام می‌دهند. هیجان‌طلبی، ماجراجویی، تنوع‌طلبی، کنجکاوی، استقلال‌طلبی افراطی، لذت‌گرایی کوتاه‌مدت و ارضای تمایلات آنی، خودباختگی و احساسی و غلبه کنش‌های احساس بر کنش‌های عقلانی از جمله مشکلات رفتاری است که فرد را به سوی موقعیت‌های خطرزا نظیر فرار از خانه رهنمون می‌شود.

از دیگر مشکلات روحی- روانی که منجر به رفتارهای ضداجتماعی می‌شود؛ می‌توان به ضعف عزت‌نفس، احساس کهتری، فقدان اعتمادبه‌نفس، خودانگاره ضعیف، احساس عدم جذابیت، افسردگی شدید، اختلال خلقی دوقطبی و… اشاره نمود. چنین افرادی معمولا مستعد انجام رفتارهای نسنجیده، نظری فرار از خانه می‌باشند.

ب) عوامل فردی فرار از خانه

آرزوهای بلند: یکی از عوامل فرار دختران، بلندپروازی و ارزوهای رویایی آنها می‌باشد. برخی از دختران، از سویی خواستگاری شاهزادگان و قصرهای بلورین و پلاژهای کنار دریا را در خواب می‌بینند و از سوی دیگر وضعیت نامساعد اقتصادی پدر، سرکوفت‌های خانوده و خواستگارهای کارگر و مکانیک و… این گروه به خاطر خلاصی از دنیای سیاه و خشن فعلی و ورد به بهشت آرزوها از خانه فرار می‌کنند.

دودختر فراری که همراه چند مرد و زن دیگر خانه فساد دستگیر شده‌اند در اعترافات خود چنین عنوان کردند که به انگیزه سفر به اروپا از سوی چند جوان اغفال شده‌اند. قضیه از این قرار بود که « دو جوان خود را مهندس کامپیوتر معرفی و بیان می‌کردند که در کشورهای اوپایی چند دفتر معاملات تجاری دارند با انها رفیق شدند و بعد از اینکه اطلاع پیدا کردند ما علاقه زیادی به سفرهای خارج از کشور داریم، از ما خواستند بدون اطلاع والیدن‌مان با آنها همراه شویم، و آن وسوسه‌ها انقدر ادامه داشت که یک روز صبح با برداشتن مقداری وسایل و به امید آنکه خوشبختی در یک قدمی ما می‌باشد از خانه خارج شدیم آن دو جوان در ابتدا به بهانه‌های آمادگی مقدمات کار، ما را به شمال بردند، زمانی به خود آمدیم که متوجه شدیم دیگر روی بازگشت به خانه را نداریم، سرانجام روز موعود فرارسید. با هم به فرودگاه رفتیم، آن دو جوان به بهانه تایید بلیط‌ها از ما جدا شدند و هرگز بازنگشتند و ما که دیگر روی بازگشت به خانه را نداشتیم راهی یک پارک شدیم و بعد از چند روز یک زن دلسوز ما را با چرب‌زبانی، با خود به یک خانه فساد برد و…»

این قضیه و امثال این قضیه یکی از هزاران جریانی است که هر روز و هر هفته در جامعه رخ می‌دهد و بسیاری، چشم‌های خود را بر این واقعیت تلخ بسته‌اند.

فرار یک کار تفننی: بعضی از دختران فرار را فقط یک کار تفننی می‌دانند، با اینکه درخانه و محیط اطراف خود مشکل حادی هم ندارند که آنها را مجبور به فرار کند ولی فقط به خاطر که این چند روز دنیا را خوش باشند، فکر فرار از خانه به سرشان می‌زند.

مشکلات تحصیلی و میل به استقلال‌طلبی: بخش دیگری از دختران فراری از نعمت خانوده و والدین عاطفی برخوردارند، اما به خاطر شکست در تحصیلات و ناتوانی در ادامه تحصیل، تحقیر معلمان و فشارهای بی‌مورد والدین به خیابان‌ها پناه می‌اورند اما براساس تحقیقاتی که بر روی دختران فراری دستگیر شده بهزیستی و کانون اصلاح و تربیت صورت گرفت، میل به استقلال‌طلبی، مهم‌ترین علت فرار دختران و پسران از خانه است.

مرسده دختر 27 ساله که قربانی یکی از این عوامل شده از واقعیتی می‌گوید که غیرقابل اقماض است : « من دو سال پیش لیسانس مترجمی زبان انگلیسی از دانشگاه ازاد گرفتم. همان سال قصد داشتم با یکی از همکلاسی‌هایم به نام آرمین ازدواج کنم تمام زمینه‌های فراهم شده ‌بود، اما آرمین به وعده‌هایش پشت پا زد و به انگلیس رفت تا انجا ادامه تحصیل دهد. با رفتن او دیگر تمام برنامه‌ها و نقشه‌هایم به هم خورد و بین خانواده سرافکنده شدم هر روز پدرم و مادرم زخم‌زبان می‌زدند و مرا مایه ابروریزی می‌دانستند. این بود که پس از یک سال تحمل متلک‌ها و نامهربانی‌های خانواده‌ام تصمیم گرفتم از خانه خارج شوم تا کار کنم و زندگی مستقل و مجردی داشته باشم…

زیاده‌طلبی یا روحیه فساد داشتن: عده‌ای از زنان که به زندگی و ارضا جنسی توسط یک مرد، راضی نیستند و تنوع‌طلب می‌باشند این زیاده‌روی آنها را به سوی روسپیگری سوق می‌دهد. همچنین عده‌ای از زنان دارای زندگی مرفهی هستند و هیچ‌گونه کمبود مالی و عاطفی ندارند، اما به دلیل اینکه روحیه فاسدی دارند به روسپیگری روی می‌اورند ولی به خاطر اینکه خانه و خانوده را مانع پیشروی خود می‌دانند، از این رو، از خانه فرار می‌کنند تا راحت بتوانند به مقاصد شوم خود برسند.

ج) عوامل اجتماعی فرار دختران

اعتیاد به موادمخدر: مصرف موادمخدر از جمله عوامل عمده در فروپاشی کانون خانواده به شمار می‌آید. بسیاری از زندگی‌هایی که به طلاق و متارکه انجام شده و یا قتل‌هایی که در اثر کنش‌ها و واکنش‌های غیراردای و رفتارهای خشونت‌آمیزی که براثر جنون‌های آنی صورت می‌گیرد، بر اثر استعمال موادمخدر است.

به‌دلایل زیر، اعتیاد یکی از دلایل فرار فرزندان به ویژه دختران می‌شود:

  1. تاثیر بسیار زیاد و منفی مسئله اعتیاد بر میزان مسئولیت‌پذیری پدران و مادران.
  2. توجه بیش از حد پدر یا مادر به مسائل پیرامون یا حشایه‌ای به‌دلیل اعتیاد به موادمخدر.
  3. اضمحلال اخلاقی وفساد روحی پدرومادر به‌دلیل وابستگی روانی حاصل از اعتیاد.
  4. تضعیف بنیان‌های ارزش خانوده به‌دلیل بی‌توجهی بیش از حد پدران و مادران.
  5. سست شدن پایه‌های اقتصاد خانواده و تشویق فرزندان به انجام کارهای خلاف وغیرمتعارف توسط پدران و مادران معتاد.
  6. الگوگیری و الگوپذیری فرزندان از پدرومادرمعتاد خویش و…  .

براساس مطالعات صورت گرفته، استفاده از موادمخدر و به‌طور کلی رخنه موادافیونی درکانون خانوده تاثیر قابل ملاحظه‌ای در فرار دختران جوان و نوجوان از خانه دارد. آمارها نشان می‌دهند، 5/57 درصد از دختران فراری دارای پدرانی معتاد بوده‌اند که این تعداد در مقایسه با دختران عادی حدود هشت برابر بیشتر است. روشن است در خانه‌ای که موادمخدر و اعتیاد یک امر بدیهی و معمول به‌شمار می‌اید و قبحی ندارد، مشکلات و اسیب‌های بسیاری نظیر:خشونت روانی و فیزیکی نسبت به افراد خانواده و همچنین فروپاشی نهاد خانواده اجتناب‌ناپذیر است. این مسائل در کنار بالا آمدن سن دختران تاثیر مضاعفی بر زندگی آنها برجای خواهند نهاد و موجب بروز برخی از پیامدها نظیر: امتناع ارتباط با گروه‌های همسال و همچنین اجتناب از پذیرش خواستگاران می‌شود. هر یک از این مسائل با عنایت به شرایط روحی دختران جوان و نوجوان اثرات بسیار منفی و مخرب غیرقابل جبرانی بر حیات فردی و اجتماعی آنان بر جای خواهد نهاد.

از سوی دیگر، مصرف موادمخدر توسط این گروه از دختران عامل محرکی در ایجاد انگیزه ترک خانه و فرار است. بررسی‌های نشان می‌دهند، قریب به 45درصد از دختران فراری و زنان خیابانی قبل از فرار ازخانه مبادرت به استعمال موادمخدر و دخانیات می‌گردند. این در حالی است که 5/7 درصد از دختران عادی اقدام به مصرف موادمخدر و دخانیات کرده بودند.

مصرف تفننی موادمخدر و اعتیاد به این مواد، توسط دختران نوجوان و جوان دلایل مختلفی از قبیل: سهولت تهیه انواع مواد در جامعه، وجود زمینه خانوادگی، حضور در مجالس و مهمانی‌های خاص و قرار گرفتن درمعرض استفاد از این‌گونه مواد، گروه‌های همسال، دست به گریبان بودن با مشکلات روحی و روانی و عدم حضور یک راهنما مناسب، وجود انواع مختلف موادمخدر وشیوه‌های متنوع مصرف آن و… را می‌توان نام برد.

هر یک از این عوامل تاثیر بسزایی در گرایش دختران جوان و نوجوان به موادمخدر و استعمال آن دارد و این مسئله سنگ بنای مشکلات و آسیب‌های جدی و اجتناب‌ناپذیری است که در فراسوی این افراد قرار دارد.

خشنوت خانودگی: از دیگر مولفه‌های بروز پدیده دختران فراری، قرار گرفتن در معرض مشکلات روحی، جسمی و جنسی است. شمار قابل توجهی از دختران به‌علت بدرفتاری، بی‌توجهی، کم‌توجهی و در نهایت ضرب و جرح از سوی والدین و سایر اعضای خانوده نظیر: نامادری، ناپدری، برادر بزرگتر و حتی در برخی موارد از سوی اقوام و آشنایان از خانه گریزان شده و اقدام به فرار می‌کنند.

یونیسف، صندوق کودکان ملل متحد، در پی مطالعه‌ای که بر 2400 نوجوان دختر و پسر دبیرستانی در ایران انجام داد، اعلام کرد که، بسیاری از نوجوانان ایرانی در معرض خشونت قرار دارند و حدود60درصد از انان درخانوده و توسط اعضای خانواده مورد شکنجه و آزار قرار گرفته‌اند. قریب به 61 درصد از این افراد دچار آزار جسمی و فیزیکی شده‌اند. 33درصد آزار روانی و 6/6 درصد نیز آزار و سوءاستفاده جنسی را تجربه کرده‌اند. در این میان، 2درصد موارد آزارگر از اعضای خانواده بوده است، 31درصد خویشاوند نزدیک و در 16درصد نیز یکی از آشنایان خانوادگی بوده‌اند. این رفتارهای خشونت‌امیز و ازاردهنده همواره یکی از عوامل موثر و محرک در ایجاد انگیزه فرار در دختران نوجوان و جوان در جامعه ایرانی به شمار رفته است، به طوری که 5/47 درصد از این دختران پیش از فرار، تنبیه بدنی شدید غیرقابل تحمل می‌شدند که نسبت در دختران عادی تنها 5/7 درصد است.

بررسی‌ها نشان می‌دهند، تحت‌فشار قرار گرفتن بیش از حد و به بهانه‌های مختلف، تنبیه بدنی و ضرب و جرح، سوءاستفاده جنسی، واداشتن به کارهای سخت و طاقت‌فرسا، ازدواج‌های اجباری، فقدان یک پشتیبان لازم  مناسب، عدم ساختار مناسب حقوقی و قضایی در دفاع از این افراد و همچنین شکست در زندگی مشترک (و مورد اخیر مربوط به زنان متاهل است) ازجمله عوامل موثر در ایجاد انگیزه فرار از خانه است.

در جریان یکی از آخرین مطالعات انجام گرفته مشخص شد، 9/36 درصد از دختران پیش از فرار دچار اختلاف شدید با پدر خود بوده‌‌‌‌‌‌اند و به شدت از او کتک می‌خوردند، 3/15 درصد با برادر خود اختلاف داشته‌اند، 1/15 درصد با مادر خود دچار چالش بوده‌اند و درنهایت، 5/6 درصد انها نیز به خاطر ازدواج اجباری اقدام به فرار از خانه کرده‌اند و 2/26 درصد باقی مانده نیز به علل دیگری به این عمل مبادرت ورزیده‌اند. شایان توجه است، قریب به 98درصد از زنان خیابانی مجرد بوده‌اند و تنها2درصد از انها متاهل بوده‌اند که به علل مختلف اقدام به فرار از خانه کرده‌اند.

بسیاری از دخترانی که قربانی این نوع خشونت‌ها می‌باشند به دلیل ترس از آزاردهنگان و آبروی خویش، جرات اظهار مشکلات‌شان را ندارند؛ از این رو، از خانه فرار می‌کنند و در شرایطی که از سوی نیروهای امنیتی مجبور به بازگشت شوند، تمایلی به این کار ندارند، زیرا از محیط ناامن خانه می‌هراسند.

فقر و مشکلات معیشتی: در میان علل و عوام بروز پدیده دختران فراری و زنان خیابانی، عامل فقر و مشکلات معیشتی و اقتصادی از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است. عدم بضاعت مالی مکفی خانواده‌ها و ناتوانی در پاسخ‌گویی به نیازهای طبیعی و ضروری مانند: فراهم ساختن امکان ادامه تحصیل، تامین پوشک مناسب و… زمینهساز بروز دل‌زدگی، سرخوردگی، ناراحتی‌های روحی، دل‌مشغولی، افسردگی و انزواطلبی را در این دختران فراهم می‌سازد.

این امر موجب می‌شود تا این دختران برای التیام ناراحتی‌های ناشی از مشکلات خود، مستقیم و یا غیرمستقیم ، به اقداماتی دست بزنند و درصدد حل این مشکل برآیند و در نتیجه، بسیاری از این افراد برای رهایی از بند گرفتاری‌ها اقدام به فرار از خانه می‌کنند. این اقدام آغاز بسیاری از انحرافات و افتادن به دامن بسیاری از اسیب‌های فردی و اجتماعی است. نکته قابل توجه اینکه فقر و مشکلات معیشتی از یک علت تام و مطلق نیست، اما عامل بسیاری از مشکلات و اسیب‌های اجتماعی است. چه بسا بسیارند افرادی که در فقرمطلق سال‌ها گذران زندگی می‌کنند، بی‌انکه به گناه الوده شوند. اما در احادیث بسیاری نسبت به فقر و مشکلات مالی هشدار داده شده است و از آن به عنوان آغازگر ورود کفر یاد شده است. فقر به تنهایی عامل بروز انحرافات نیست، اما انگاه که با مسائلی نظیر: اختلافات خانودگی، فروپاشی نهاد خانواده، عدم برخورداری فرد از تربیت و آموزش صحیح، قرار داشتن در شرایط مناسب و… همراه شود، زمینه مناسب و هموار برای آغاز انحرافات و مشکلات فروانی می‌شود که آغاز این معضلات با فرار از کانون خانواده است.

به‌اعتقاد برخی از صاحب‌نظران عوامل اقتصادی در چگونگی زندگی فردی و اجتماعی تاثیرگذار است. فقر و توزیع ناعادلانه ثروت، به‌همراه فقر فرهنگی، زمینه‌ساز انواع رفتارهای نابهنجار می‌باشد. ژان‌دولارد معتقد است: انسان‌ها به طور معمول به‌علت کشمکش درونی ناشی از محرومیت، عکس‌العمل‌هایی نشان می‌دهند، اما نکته قابل تامل انکه محرومیت‌های اقتصادی، عکس‌العمل‌های تند و ضداجتماعی را تحریک می‌کند؛ زیرا فقر، ترس از مجازات را به حداقل می‌رساند و فرد محروم، مسئولیت عمل ضداجتماعی خود را متوجه بی‌سامانی اجتماعی می‌داند.

در شرایطی که یک قشر از جامعه به آسانی ثروت‌های کلان و بادآورده در دست دارند و شخصت انسان‌ها با ثروت دارای آنها سنجیده می‌شود، طبقات زیرین هرم طبقاتی، همواره خود را با طبقات بالا مقایسه می‌کنند و از این توزیع ناعادلانه، احساس محرومیت می‌کنند. همین احساس محرومیت نسبی موجب می‌گردد که فرد سعی کند به هر طریق ممکن به اهداف و آرزوهای مادی خود دست یابد یا تصمیماتی بگیرد که مشکلات اقتصادی‌اش برطرف شود. برای نمونه، در زمان بیکار ی و بحران اقتصادی خانوده، پدر یا جانشین پدر، تصمیات نامناسب، نظیر: اجبار دختر با ازدواج با مرد مسن ثروتمند یا اجبار دختر به اشتغال در مشاغل غیرمجاز، همانند خرید و فروش موادمخدر را اتخاذ می‌کند و دختر خانواده نیز متعاقباً درصدد خواهد بود که خود را از این وضعیت نجات دهد و به استقلال اقتصادی دست یابد. همین امر انگیزه فرار از خانه را در او تقویت می‌کند.

امروزه فشار و مشکلات اقتصادی، احتمال دوشغله بودن یا اشتغال نان‌آوران خانوده در مشاغل کاذب یا غیرمجاز را افزایش داده است. همین مسئله منجر به کم‌توجهی آنان نسبت به نیارهای جوانان، رفع مشکلات روحی و روانی و تربیت صحیح و شایسته آنها گردیده است.

آشفتگی کانون خانواده: از دیگر مولفه‌های بسیار حائز اهمیت در فرار دختران از منزل، گسسته شدن پیوندهای عاطفی و روحی‌مان اعضای خانوده است. هرچند در بسیاری از خانواده‌ها پدر و مادر دارای حضور فیزیکی هستند اما متاسفانه حضور وجودی و معنوی انان برای فرزندان محسوس نیست. درچنین وضعیتی پدرومادر بسان دو جسم بی‌روح در پیکره خانواده مشاهده می‌شوند، در حالی که، عملا در کانون ارتباطات خانوادگی حضور فعال ندارند. در این خانواده‌ها فرزندان به حال خود رها شده‌اند، ارتباط انان با افراد مختلف تحت هیچ‌گونه نظارت خاصی نیست. هیچ ضابطه و قانون خاصی در خانواده حاکم نیست. روشن است که چنین وضعیتی زمینه را برای خلأ عاطفی فرزندان به ویژه دختران فراهم کرده و موجب فرار از خانه و پناه آوردن به دامان خروشان اجتماع می‌شود.

در برخی از خانواده‌ها پدر، مادر یا هر دو بنابر دلایلی هچون طلاق و جدایی، مرگ والدین و… نه حضور فیزیکی دارند و نه حضور معنوی. در ان دسته از خانواده‌هایی که با معضل طلاق و جدایی مواجه می‌شوند، فرزندان پناهگاه اصلی خود را از دست می‌دهند، هیچ هدایت‌کننده‌ای در جریان زندگی نداشته، در پاره‌ای از موارد به دلیل نیافتن پناهگاه جدید در دریای مواج اجتماع، اسیر شیادان فساد می‌گردند.

یکی از دلایل فرار دختران در مسئله طلاق و جدایی پدرومادر ناشی از ناسازگاری با افراد جایگزین به‌ویژه ناپدری و نامادری می‌باشد. در این شرایط به دلیل برخوردهای خشن و غیرعاطفی، به تدریج دختران بی‌پناه امیدخود را از دست داده، با فرار از خانه درصدد حل مشکل برمی‌آیند، غافل از انکه این کار نتیجه‌ای جز تباهی بیشتر و فساد افزون‌تر در بردارد.

علاوه بر طلاق، مرگ پدرو مادر نیز بسان آواری سهمگین بر کانون و پیکره خانواده تلقی می‌شود که در برخی موارد به دلیل بی‌توجهی یا کم‌توجهی به فرزندان، جایگزین شدن عنصرنامناسب به جای فرد از دست رفته، ضعیف شدن فرایند نظارتی خانواده، افزایش بیمارگونه بحران‌های روحی و روانی فرزندان و…. موجب ایجاد ناهنجاری‌های حاد گردیده، زمینه فرار از خانه را فراهم می‌سازد.

مطالعات انجام گرفته نشان می‌دهند، بیش از 88 درصد از دختران فراری شاهد متارکه و جدایی والدین خود بوده‌اند و در نتیجه، این افراد به ناچار با یکی از والدین خود، عمدتاً با پدر و به همراه نامادری، گذران زندگی می‌کنند. این مسئله به‌روشنی اهمیت استحکام و حفظ کانون خانوده را آشکار می‌سازد و لزوم اتخاذ تمهیدات لازم در راستای حفاظت و صیانت از نهاد خانوده به‌عنوان اولین و مهمترین نهاد را دوچندان می‌کند.

مسئله طلاق عاطفی نیز عمدتاً در خشونت رفتاری و فیزیکی والدین نسبت به یکدیگر، بی‌مهری و بی‌علاقگی، درگیری و مشاجره میان آنها، عدم درک متقابل، عدم تفاهم در اتخاذ روش‌های مناسب در تریبت و هدایت فرزندان و بسیاری موارد دیگر خود را نمایان می‌سازد. تحقیقات انجام گرفته نشان می‌دهند، 5/67 درصد از دختران فراری پیش از فرار شاهد چالش‌های فراوان میان والدین خود بوده‌اند و این در حالی است که تنها 5/17 درصد از دختران عادی این مسئله را تجربه کرده‌اند.

از سوی دیگر، علاوه بر تاثیر عمیقی که تزلزل نهاد خانواده و متارکه والدین در ایجاد انگیزه گریز دختران از منزل دارد، نقض قابل ملاحظه‌ای نیز در فرار برخی زنان متاهل از خانه و خانواده دارد. چنان‌که بیشتر گفته شد، قریب به 2 درصد از زنان خیابانی را زنان متاهل تشکیل می‌دهند، بررسی‌ها نشان می‌دهد که عواملی نظیر: طلاق، متارکه، اختلافات طاقت‌فرسا با همسر و خانوده همسر، فقر شدید، عدم حضور همسر در خانه برای مدت طولانی به دلایل مختلف، مانند: افتادن در زندان بلندمدت، نداشتن پشتیبان در خانواده و فامیل و… ازجمله عواملی هستند که در فرار این افراد از خانه بسیار موثر بوده‌اند.

فقر فرهنگی: یکی دیگر از عواملی که موجب فرار دختران از خانه می‌شود، فقر فرهنگی و محدودیت‌ها و تبعیض‌های ناشی از فقرفرهنگی می‌باشد. از عوامل مهم ایجاد انگیزه‌های فرار دختران از خانه، سطح و طبقه اجتماعی و فرهنگی خانواده است. چنان‌که، سطح تحصیلات (بی‌سوادی یا کم‌سوادی) اعضای خانوده، سطح پائین و نازل اجتماعی خانواده، نااگاهی اعضای خانوده به‌ویژه والدین از مسائل تربیتی، اخلاقی و آموزه‌های دینی، عدم همنوایی خانواده با هنجارهای رسمی و حتی غیررسمی جامعه، هنجارشکنی اعضای خانواده و اشتهار به مسئله و مسائل دیگری از این دست مولفه‌هایی هستند که در قالب فقر فرهنگی خانواده در فشارهای روانی و روحی بر دختران نوجوان و جوانی که در این شرایط قرار دارند، تاثیرگذار است و انگیزه فرار و انگیزه گریز از کانون خانواده را ایجاد و افزایش می‌دهد.

بررسی‌های انجام گرفته نشان می‌دهند که بیش از 80 درصد از دختران فراری از پدرانی در سطح بی‌سواد تا زیر دیپلم برخوردارند و 5/87 درصد از مادران این گروه از دختران در این سطح تحصیلی قرار دارند. مقایسه این  آمار با میزان تصیلات والدین دختران عادی بیانگر تفاوت فاحش میان این دو طیف است، به‌طوری که تنها30درصد از پدران و 5/36 درصد از مادران این دختران در سطح تحصیلی بی‌سواد تا زیر دیپلم قرار دارند.

نکته قابل توجه اینکه سطح پایین تحصیلات والدین یک علت تام و مطلق در بروز این پدیده نیست بلکه یک علت جانبی عرفی به‌شمار می‌رود. بسیارند افرادی که از سطح تحصیلات پایینی برخوردارند اما اهتمام وافری در جهت تربیت فرزندان خود دارند و در این مسیر توفیقات بسیاری نیز دارند و در مقابل بسیارند افرادی که از سطح تحصیلی و اجتماعی بالایی برخوردارند اما فرزندانی تربیت کرده‌اند که به هیچ‌وجه با توقعات جامعه همخوانی ندارند و مشکلات و آسیب‌های بسیاری برای جامعه پدید آورده‌اند.

از دیگر عوامل مهم که ناشی از فقر فرهنگی خانواده می‌باشد، تبعیض جنسیتی و یا تبعیض به‌طور مطلق بین فرزندان می‌باشد. بسیاری از والدین، آگاهانه یا ناآگاهانه، با تبعیض بین فرزندان، موجب اختلاف بین آنان و دلسردی از زندگی می‌شوند. تبعیض در برخورد باخطاها و اشتباهات فرزندان دختر و پسر و عدم اتخاذ رویه منطقی برای برخورد با خطاهای فرزندان و تنبیه تبعیض‌آمیز براساس برتری پسر بر دختر یا به عکس موجب سلب اعتمادبه‌نفس و بدبینی فرزندان نسبت به والدین می‌شود. تبعیض در خانه با روحیه حساس و عزت‌نفس دختران منافات دارد و لطمات جبران‌ناپذیری را بر روح و روان آنان وارد می‌کند و با ایجاد بحران‌های روحی و سرخوردگی، آنان را به سوی عکس‌العمل‌های منفی نظیر فرار از خانه سوق می‌دهد.

از عوامل مهم دیگری که آن هم ناشی از فقر فرهنگی می‌باشد و موجب بروز پدیده دختران فراری می‌شود، محدودیت بیش از حد می‌باشد. در این نوع شیوه تربیتی، فرزندان از آزادی و اختیار لازم، متناسب با سن و شرایط خویش محرومند و باید نظر والدین را بدون آگاهی از علت آن انجام دهند و حق اظهارنظر، دخالت یا تصمیم‌گیری ندارند. برای نمونه، نمی‌توانند درباره زندگی آینده خویش تصمیم بگیرد و باید تن به ازدواج‌های اجباری دهند.

در این خانواده‌ها به خواسته‌های مادی و معنوی فرزندان توجهی نمی‌شود، از این رو، توانایی و مقاومت آنها درهم می‌شکنند. فرزندان نسبت به خانواده خود احساس نارضایتی، تحقیر، تنفر و سرخوردگی می‌کنند؛ زیرا همنوایی با هنجارها و درخواست‌های خانواده، برای انها سنگین بوده و موجب ایجاد تنفر از خانواده می‌شود. از این رو، از هر فرصتی جهت عدم پیروی از هنجارهای خانواده بهره می‌برند و درصدد هستند با فرار از خانه، از این محدودیت‌ها رهایی یابند.

همان‌گونه که عدم توجه به نیازهای عاطفی فرزندان می‌تواند عامل فرار از کانون خانواده باشد، توجه بیش از حد متعارف و در اختیار بودن امکانات زیاد هم می‌تواند زمینه مسایلی چون فرار از خانه را ایجاد نماید.

مسئله مهاجرت ازجمله عوامل موثر در تشدید روند صعودی پدیده دختران فراری است که رابطه مستقیمی با فقر فرهنگی و فکری دارد. مهاجرت موجب رها شدن فرد از محیطی به فضایی مساعد جهت آسیب‌پذیری او می‌شود. عمده مهاجرین، افرادی هستند که از روستاها به شهرها و همچنین از شهرهای کوچک به شهرهای بزرگ سرازیر شدند. اولین مسئله‌ای که در این شرایط پیش می‌آید، عدم سازگاری فرهنگی و ناهماهنگی هنجارها، ارزش‌ها و علایق اولیه با محیط تازه است که موجبات بروز ناهمخوانی و ناهماهنگی میان فرد با اطرافیانش جدیدش، به‌ویژه گروه‌های همسال را فراهم می‌کند.

تعارض فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی محیط شهری بزرگ،  به ویژه کلان شهرهایی مانند تهران با روستاها و شهرهای کوچک با بافت سنتی موجب بروز شیدایی و شیفتگی کاذب، تحت‌تاثیر جاذبه‌های فریبنده این‌گونه محیط‌ها در دختران جوان و نوجوان برخی از خانواده‌های مهاجرین می‌شود. این مسئله به همراه مسائلی دیگر موجبات نوعی سرکشی فرزندان در مقابل خانواده و اصالت خود را پدید می‌آورد و از این‌رو دختران این چنین خانواد‌هایی به‌منظور همرنگ کردن خود با جامعه جدید سعی در افراط در پیروی از مدهای رایج و تلاش برای دوری هر چه بیشتر از خانواده می‌کنند. این مسئله در کنار فقر فرهنگی خانواده انگیزه گریز از خانه و خانواده را در دختران تقویت می‌کند.

مصاحبت با دوستان ناباب: براساس انتقال فرهنگی ساترلند انحرافات و ناهجاری‌های رفتاری عموماً ازطریق گروه‌های نظیر دوستان یا خانواده آموخته می‌شود.

اسگود میعتقد است: هرقدر میزان گذران جوان با گروه‌های همسن خود که امور خلاف در آنها هنجار است، بیشتر باشد فرد همرنگ و همانند آنها می‌شود و برای کسب احترام در گروه، به رفتارهای خودنمایانه نظیر فرار از خانه تشویق می‌شود. فرد عضویت‌یافته در گروه‌های ناباب، ارزش‌های نادرست گروه از جمله: نحوه مقابله با امرونهی والدین، نحوه مخالفت و به کرسی نشاندن خواست‌ها و تمایلات نفسانی در خانه و…. را درونی می‌کند و با دسترسی به فرصت‌های نامشروع آنها را به مرحله عمل می‌رساند. در این گروه رفتار کجرو و نابهنجار، بسیاری عادی و روال شده است و به‌عنوان ارزش مدرن اشاعه می‌شود و نگرش‌ها و نصایح والدین به‌عنوان ارزش‌های منسوخ محسوب می‌شود. براساس تحقیقات حدود 79درصد جوانان به همانند‌سازی با دوستان خود می‌پردازند.

در میان دختران فراری افرادی هستند که پاک و معصوم بوده و مشکل حادی ندارند که مجبور شدند از خانه فرار کنند، اما رفاقت با دختران ناباب در مدرسه یا پارک یا هرجای دیگر آنها را به انحراف سوق داده و در مواردی به تباهی می‌کشاند. در مدارس، دخترانی که حجاب خوبی دارند امل خطاب می‌شوند. بعضی‌وقت‌ها نیز قاچاقچیان، دلال‌هایی را در مناطقی مانند پارک‌ها، مدارس راهنمایی و دبیرستان‌ها می‌گمارند تا با دختران ساده‌لوح، طرح دوستی و اشنایی و سپس انها را به مکان‌های خاصی برده و با وعده‌های مختلف، اعم از خروج انسان از کشور، درآمد خوب و زندگی بهتر فریب دهند و از کشور خارج بکنند.

فریب دختران از راههای مختلف: انسان‌های دنیای امروز در چهار راه سرگردانی و تضاد ارزش‌ها گرفتار آمده‌اند و نمی‌دانند به کدامین سو حرکت کنند. از یک سو، جامعه بستر نوینی از ارزش‌های اجتمای مدرن را مقابل دیدگان افراد قرار می‌دهد و از سوی دیگر، فرد را با بن‌بست‌های بسیاری در دست‌یابی به اهداف جدید مواجه می‌کند. جوان امروز در این شرایط با مشکل بحران هویت، کاهش پایبندی به ارزشهای دینی و اجتماعی و شکاف نسلی بین خود و والدینش مواجه است. گاه آنچه که اجتماع به‌طور عملی به او می‌آموزد با ارزش‌های خانوادگی سنخیتی ندارد و حتی در تناقض آشکار می‌باشد و همین امر شخصیت او را دچار دوگانگی می‌نماید. در چنین شرایطی است که دختران با اندک محبت‌های کاذب افراد جامعه فریب خورده و جذب شبکه‌های فساد می‌گردند و از خانه و کاشانه خود فرار کرده و آواره می‌شوند.

الف. وعده دستیابی به شغل پردرآمد و مناسب در کشوهای خارج: زنان و کودکان، در قبال خوش ‌خیالی‌های دروغین دست‌یابی به فرصت‌های شغلی در دیگر کشورهای بسیار آسیب‌پذیر می‌باشند. بسیاری از زنان و دختران با وعده داشتن شغل در کشورهای غربی اغوا شده و به فساد کشیده می‌شوند. آنان به فراسوی مرزها قاچاق می‌شوند و مانند احشام خرید و فروش شده و به کارهای غیراخلاقی وادار می‌گردند. این زنان وقتی به خود می‌آیند که می‌بینند در کشورهای غربی، آه در بساط ندارند و حتی به قاچاقچیان بدهکار هستندولی ان زمان دیگر کار از کار گذشته و تنها راه پیش روی آنها خود فروشی است. از اعمال قاچاقچیان و دلالان دختران، ایستادن در کنار سفارتخانه‌ها و یا ادارات کاریابی و دادن پیشنهاد کار پردرآمد به کسانی است که به دلیل فقدان اطلاعات لازم و احتیاج به یافتن شغل، سریعاً جذب چنین افراد می‌شوند . قاچاقچان انسان، زنان و دختران جویای کار را با وعده شغل مناسب و پردرآمد فریب می‌دهند و انها را مانند بردگان و اسیران  قرون گذشته، در انبار کشتی‌ها پنهان می‌کنند و با وضع رقت‌باری به کشورهای دیگر می‌فرستند. اما بسیاری از این مهاجران غیرقانونی، به چنگ باندهای بین‌المللی فحشاء می‌افتند و به مراکز فساد منتقل می‌شوند.

ب. قول ازدواج: یکی دیگر از راههای فریب دختران جوان، وعده ازدواج به انان می‌باشد. قاچاقچان از این طریق، اعتماد آنها را به خود جلب کرده و نیات پلید خود را اجرا می‌کنند. سخنگوی موسسه بین‌المللی حمایت از حقوق کوکان معتقد است که امروز، دختران به زور به این کار وادار می‌شوند، بلکه انها فریب می‌خورند و این موضوعی است که تشخیص قاچاق دخترانی را که مورد سوءاستفاده جنسی واقع می‌شوند، با مشکل مواجه کرده  است؛ زیرا  قاچاقچیان، در آغاز به این دختران وعده ازدواج می‌دهند و پس از نامزدی، انان را به ایتالیا می‌برند و از آن به بعد است که در شبکه ‌گسترده قاچاق دختران، مورد سوء‌استفاده جنسی قرار می‌گیرند.

ج. فرزندخواندگی: قاچاقچیان، گاهی برای جلب اعتماد قربانی، به‌ویژه دخترانی که از خانه فرار کرده یا به هر علت بدون سرپرست می‌باشند، به انان وعده می‌دهند آنان را به فرزند خواندگی خواهند پذیرفت، اما پس از مدتی که مقصود پلید خود را عملی کردند، چهره واقعی خود را نشان می‌دهند. به این گزارش توجه فرمائید «یکی از اعضای باند عنکبوت سیاه، به نام مونا که 16 سال دارد در بازجویی گفت: من پس از فرار از خانه‌ام در تبریز، به تهران آمدم و در یک آرایشگاه زنانه مشغول به کار شدم و شب‌ها هم در آنجا می‌خوابیدم. یک روز در آرایشگاه با یک زن جوان آشنا شدم، او توانست با چرب‌زبانی مرا فریب دهد و من به او اعتماد کردم و همه داستان زندگی‌ام را برای او بازگو کردم. او مرا با خود به خانه‌اش برد و گفت همیشه دوست داشته است که یک دختر مثل من داشته باشد، به همین دلیل یک شناسنامه جعلی برای من تهیه کرد و مرا دخترخوانده خود کرد. اوایل برای من لباس‌های رنگارنگ و طلا می‌خرید، ولی پس از مدتی رفتارش عوض شد و مرا مجبور کرد که روزها برایش تریاک جابجا کنم و شب‌ها در خانه فسادش کار کنم.»

 د. وعده نگهداری و حمایت از دختران فراری: ایادی و اعضای باندهای قاچاق دختران، در امکان عمومی مثل پارک‌ها پرسه می‌زنند و با شناسایی دخترانی که ازمنازل خود فرار کرده‌اند، آنها را باوعده اقامت در محل نگه‌داری دختران فراری، به دام می‌اندازند حکایت زیر نمونه‌ای از این حوادث می‌باشد: «در ابان امسال پس از فرار از خانه، روزی در پارک ملت نشته بودم، در آنجا با پسرجوانی به نام شاهرخ آشنا شدم. او به من گفت: خواهری به نام مهین دارد که خانه‌ای برای دختران فراری ساخته و در آنجا از انها نگه‌داری می‌کند. او مرا با خویش پیش عنکبوت سیاه برد و او اتاقی در آن خانه به من داد، مهین اوایل اجازه نمی‌داد که من از اتاق خارج شوم، ولی پس از مدتی مرا وادار به کار کردن در خانه فسادش کرد. یک شب مرا به دست یک مرد عرب داد و گفت که باید چند روزی با او به جایی بروم. در بندرعباس متوجه شدم که مهین مرا به شیخ‌نشینان امارات فروخته است، شبانه توانستم از دست انها فرار کنم و به تهران بیایم…»

ه.رسانه‌های و وسایل ارتباط جمعی: رسانه‌های دیداری و شنیداری و مکتوب ازجمله مولفه‌های درخور توجه در ایجاد انگیزه فرار دختران نوجوان و جوان از خانه و حتی نقش آموزشی منفی و تخدیرکننده در جهت دادن به این فرار و نحوه و شیوه این عمل به‌شمار می‌رود. بررسی‌ها نشان داده‌اند: ظرف چند سال اخیر ورود برخی مطبوعات زرد (مطبوعات مبتذل، عامه‌پسند و جنجالی) به عرضه رسانه‌های کور و استفاده این نشریات از عناوین جنجالی و هیجانی و همچنین بهره‌گیری از شخصیت‌های سینمایی و هنری و درج اخبار بی‌محتوا و توام با بزرگ‌نمایی، انعکاس بیش از حد اخبار مربوط به بازیگران سینما توجه مفرط به اخبار موجب جلب توجه تعداد قابل توجهی از دختران نوجوان به مطالب مندرج در آنها شده است و این مسئله موجبات فراهم آوردن در زمینه‌های آسیب‌های اجتماعی مختلف به‌ویژه فرار از خانه شده است.

از سوی دیگر، پخش شمار قابل ملاحظه‌ای سریال‌های تلویزوینی، از صداوسیما و یا از طریق شبکه‌های ماهواره‌ای خارجی، با مضامین زندگی‌های مجردگونه غربی توام با جذابیت، نشاط، رفاه، موفقیت و به‌طور کلی با تصویرسازی مثبت از این نوع زندگی‌های از هم‌گسیخته، نقش موثری در تقویت انگیزه گریز از قیدوبندهای خانوادگی و فرار از خانه را ایفا کرده است. نقش رسانه‌های جمعی به‌ویژه ماهواره و اینترنت در رواج بی‌بند و باری اخلاقی، مقابله با هنجارهای اجتماعی، عدم پایبندی مذهبی و بلوغ زودرس نوجوانان در مسائل جنسی حائز اهمیت است.

 پیامدهای فرار دختران

فرار دختران در واقع تعرض به قاعده کهن و مرسوم زمان‌های دیروز و امروز است که خانه را محل امن و ارامش افراد می‌داند، نه محلی که باید از ان گریخت. این تعرض جدال، جامعه را تحریک کرده و اشفتگی‌های خاصی را دامن می‌زد. هنگامی که دختری به هر دلیلی یا غیرمنطقی از خانه فرار می‌کند؛ خود و پیرامونش، یعنی خانواده و جامعه را تا شعاعی وسیع به‌طرق مختلف در معرض آسیب‌ها و خطرات بسیار زیادی قرار می‌دهد. این پیامدها در بعد فردی، خانوادگی و اجتماعی قابل بررسی است:

پیامدهای فردی:

فرار، آغاز بی‌خانمانی و بی‌پناهی است و همین امر، زمینه ارتکاب بسیاری از جرایم را فراهم می‌کند. دختران برای امرارمعاش به سرقت، تکدی‌گری، توزیع موادمخدر، مشروبات الکلی و کالاهای غیرمجاز، روسپیگری، عضویت در باندهای مخوف و کثیف اغفال و فحشاء اقدام می‌کنند.

برخی از این دختران پس از فرار در ساختمان‌های متروکه، پارک، خانه‌های فساد و…. شب را به صبح می‌‌رسانند و از مکانی به مکان دیگر در حرکت هستند، فقط برای انکه بتوانند زنده بمانند. آنان با اسامی مستعار و تیپ پسرانه و کارهای مردانه در جمع دوستان (دختر و یا پسر) روزگار فلاکت‌باری را سپری می‌کنند.

برخی از باندهای فحشاء نیز اقدام به انتقال دختران فراری به کشورهای دیگر، تجارت سکس و فروش اجزای بدن آنها می‌کنند. دختران فراری تمام پل‌های پشت سر خود را خراب و ویران می‌کنند. قاچاقچیان، دختران جوانی را که به هر انگیزه‌ای از خانه خود گریخته‌اند طعمه و وسیله درآمد خود قرار می‌دهند و آنها را به برقراری ارتباط جنسی و انجام کارهای خلاف مجبور می‌کنند.

ارتکاب انواع جرایم و فساد اخلاقی موجب می‌شود انها دچار انواع بیماری‌های و اختلالات روحی و روانی شوند و برخی از انها به دلیل سرافکندگی ناشی از تجاوزات، دست به خودکشی می‌زنند.

از دیگر پیامدهای ناگوار فرار دختران، روسپیگری و ابتلا به انواع بیماری‌های مقاربتی ازجمله ابتلا به ویروس‌های ایدز می‌باشد. هرچقدر مدت زمان فرار فرد طولانی‌تر باشد و با افراد بیشتری تماس داشته باشد؛ خطر ابتلا به ویروس ایدز افزایش می‌یابد. این مسئله موجب نگرانی بسیاری از صاحب‌نظران و متخصصان آسیب‌شناسی اجتماعی و مسئولان بهداشتی در سطح کشور شده است. درصورتی که اقدامت متقضی و لازم در این زمینه صورت نگیرد، جامعه شاهد عواقب و پیامدهای بسیار خطرناکی خواهد بود که جبران آن تقریباً غیرممکن است.

پیامدهای خانوادگی: فرار دختران می‌تواند بزرگترین لطمه و ضربه برای حیثیت و شرافت خانوادگی فرد باشد. این عمل اولاً، نشانه‌ای از ناکارآمدی خانوده در تربیت فرزند، شکاف نسلی بین والدین و فرزنادن و اختلافات خانوادگی است و ثانیاً از آنجا که فرجام و سرانجام فرار از دختران در اکثر موارد گرفتار آمدن در دایره ننگ باندهای فساد و فحشاء و ارتکاب جرایم اخلاقی است، لذا فرار به مفهوم لکه ننگ و بدنامی برای خانواده محسوب می‌شود و بدین لحاظ است که فرار دختران، کمتر توسط خانواده‌ها گزارش می‌شود و اغلب پس از بی‌نتیجه ماندن جستجوها و تلاش‌های خانوادگی، فرار دختر با عنوان فقدان دختر( دزدیده شدن او) به مراجع قضایی گزارش می‌شد.

فرار دختران، زندگی آینده آنان را به تباهی و سیاهی می‌کشاند. احتمال تشکیل خانواده برای دختر فراری به‌دلیل تهدید سلامت روحی، جسمی و جنسی (به‌علت رفتار خلاف خواسته یا ناخواسته) و خدشه‌دار شدن اصالت و شرافت خانوادگی به حداقل ممکن کاهش یافته و دراغلب موارد به صفر می‌رسد.

 از سوی دیگر، دختران فراری با درگیر شدن در مسائل غیراخلاقی، نمی‌توانند به خانواده بازگردند. مگر آنکه خانواده به این نکته توجه نماید که عدم پذیرش فرد به معنای فرو رفتن  هر چه بیشتر او در منجلاب فساد و تباهی است، لذا با اکراه، وی را در خانواده جای می‌دهد یا ان که خانواده دختر فراری، از نوع خانواده از هم‌‌گسیخته است و بود و نبود دختر فرق چندانی ندارد. به هر حال، زندگی دختر فراری درصورت بازگشت به منزل نیز همراه با مشکلات مضاعف خواهد بود. زیرا خانواده، وی را به‌دلیل ارتکاب اعمال خلاف، بیشتر از گذشته مستعد کجروی و رفتارهای انحرافی می‌داند، لذا قیود خود را بیشتر خواهد نمود، ضمن آنکه دختر نیز به‌دلیل تجربه آزادی‌های خارج از خانه که تماس با سن و موقعیت او نبوده، محیط خانه را غیرقابل تحمل‌تر می‌داند.

پیامدهای اجتماعی:

الف) افزایش نرخ مفاسد اجتماعی؛ جامعه‌شناسان معتقدند: پدیده‌های اجتماعی همچون حلقه‌های زنجیر به هم متصل و وابسته‌اند، به‌طوری که افزایش نرخ آسیب‌هایی چون طلاق، بیکاری، اعتیاد، …. منجر به افزایش آسیبی نظیر فرار دختران می‌شود و نکته قابل توجه آنکه فرار دختران از خانه نیز به افزایش نرخ مفاسد اجتماعی منتهی می‌شود.

ب) تهدید بهداشت اخلاقی و روانی جامعه؛ اسیب‌های اجتماعی ازجمله فرار، همچون امراض و ویروس‌هایی هستند که اخلاقیات و حیات اجتماعی راباخطر مواجه کرده و منجر به رواج بی‌حرمتی اخلاقی، تخطی از هنجارهای اجتماعی و ایجاد فضای مسموم در جامعه می‌شوند که می‌توانند ضمن لکه‌دار نمودن عفت عمومی و شکستن حریم‌های اخلاقی، بهداشت روحی و روانی اعضای جامعه را تهدید نموده و آسیب جدی بر سلامت جامعه وارد نمایند.

ج) تحمیل هزینه‌های اجتماعی؛ فرار دختران هزینه‌های فراوانی را بر دوش جامعه و دولت تحمیل می‌کند، به طوری که اقداماتی نظیر: دریافت گزارشات فقدانی دختر و شناسایی دختران فرراری توسط نیروهای چندگانه امنیتی، بازجویی و انجام مراحل قضایی، ایجاد مراکز مختلف-مانند کانون اصلاح و تربیت و مراکزی که قبلاً در زمینه ساماندهی دختران فراری فعال بودند و نیز مسئولیت سازمان بهزیستی، همگی هزینه‌های هنگفتی را بر جامعه تحمیل می‌نماید.

دختران فراری با فرار خود از خانه روندی را برای خود در پیش می‌گیرند که جز غوطه‌ور شدن در بدبختی و سقوط چیزی عاید نمی‌شود. بسیاری از دختران فراری به خاطر مشکلات طاقت‌فرسای درون محیط خانواده و با هدف نجات از بدبختی و سختی‌ها اقدام به کار می‌کنند و بسیار اندک‌اند کسانی که به انگیزه رسیدن به معشوق و یا به خاطر رسیدن به جاذبه‌های شهرهای بزرگ مبادرت به این عمل می‌کنند. اما با این حال، مسیر پیش روی این دختران بی‌پناه، مسیری جز تباهی نیست.

پیشنهادهایی برای حل معضل دختران فراری

همان‌گونه که بیان شد، دختران فراری از بین اقشار مختلف می‌باشند، با انگیزه‌ها و علل گوناگونی اقدام به فرار می‌کنند و پیامدهای فرار انان خانواده و جامعه را تهدید می‌کند. در این راستا پیشنهادات ذیل به منظور مقابله قطعی‌تر نسبت به معضل فرار دختران از خانه ارائه می‌گردد:

نهادخانواده:

توجه و رسیدگی بیشتر به نهاد خانواده وسعی در رفع مشکلات مختلف تربیتی، اقتصادی و فرهنگی آنها از طریق دولت؛

تقویت و سازماندهی نهادهای مردمی موثر در امداد خانواده از جهات مختلف، نظیر: کمیته امداد امام خمینی (قدس سره)، بنیادهای خیریه، صندوق‌های قرض‌الحسنه و…

احیای سنت‌های دین و حاکمیت ارزش‌های اجتماعی اسلام نظیر: وجوب احترام والدین، رسیدگی خویشان، نظارت‌های فامیلی چون ولایت پدر، جدپدری و نظارت برادر بزرگ‌تر؛

نظر به این که با استناد به اطلاعات و تحقیقات، بیتشر دختران فراری از بین خانواده‌های نابسامان بوده و اغلب، فرزندان طلاق هستند، به‌کارگیری تمهیدات لازم جهت پیشگری و کاهش نرخ طلاق ازطریق تقویت مراکز مشاوره، اجبار به شرکت در کلاس‌های آموزش حقوق و تکالیف زوجین قبل از عقد رسمی، اجبار در مراجعه به مراکز مشاوره از طریق اهرم‌های دولتی و… ضروری است. سرانجام چنانچه خانواده‌ای به‌دلیل اعتیاد، مرگ والدین، بیکاری و بیماری همسر، … از هم گسسته شد، می‌توان خانواده را موظف نمود که وضعیت حضانت و تربیت فرزندان را به سازمانی که از سوی دولت مشخص می‌شود، گزارش نماید و این سازمان در رفع مشکلات فرزندان چنین خانواده‌هایی تلاش می‌نماید و نسبت به رفع مشکلات و خشونت‌ها این خانواده‌ها اقدام می‌نماید.

آموزش و پرورش

  • از انجا که بسیاری از دختران فراری (70درصد) در سنین16-14 ساله و در دوره‌های حساس نوجوانی قرار دارند و با مشکلات متعدد خاص این دوره مواجه می‌باشند، از این‌رو، بخشی از پیشنهادات جهت پیشگری از فرار دختران معطوف به وزارت آموزش و پرورش می‌باشد.
  • تهیه و نمایش فیلم‌های آموزشی درباره اثرات انواع روش‌های نادرست تربیتی (ازجمله محدودیت زیاد، ازادی زیاد، فاصله عاطفی، فاصله اطلاعاتی و…) فقط برای اطلاع والدین؛
  • تقویت ارتباط میان والدین دانش‌اموزان با مربیان و عدم واگذاری مسئولیت تربیت فرزندان به مدرس یا خانواده به تنهایی؛
  • تقویت مراکز مشاوره‌ای مفید و کارامد در مدارس یا تمام مناطق آموزش و پرورش استان‌ها و شهرستان‌ها؛
  • اجبار در انجام تست روان‌کاوی و سلامت سنجی روحی و روانی از تمام دانش‌اموزان و تشخیص وشناسایی کودکان مستعد فرار از لحاظ ویژگی‌های روحی و خانوادگی و الزام مراقبت‌های روان‌کاوی از انها؛
  • بها دادن به مسئله ترک تحصیل دانش‌اموزان یا فرار آنها از مدرسه و ضرورت ارتباط با خانواده‌های این دختران؛
  • به‌کارگیری مکانیزم‌های تشویقی یا اجباری جهت مراجعه دانش‌آموزان و والدین به مراکز مشاوره ؛
  • آموزش به خانواده جهت اطلاع زودهنگام فرار دختران به پلیس و نوع همکاری آنان، جهت شناسایی هرچه سریع‌تر و مقابله با خطرات ناشی از فرار.

نهادهای اجتماعی و بازدارنده:

برخی دیگر از پیشنهادت مربوط به سایر عوامل اجتماعی است که در کاهش فرار دختران موثر می‌باشد:

  • نظارت، ارزشیابی و باز تعریف وظایف دستگاه‌های ذیربط در امور مربوط به اقشار آسیب‌دیده و آسیب‌پذیر جهت هماهنگی و وحدت  رویه و بهینه‌سازی و حتی ادغام انها؛
  • تاسیس مرکزی توانمند جهت جمع‌آوری آمار و اطلاعات منطقه‌ای، کشوری، بین‌المللی دختران فراری و شبکه‌های مربوط؛
  • تربیت نیروهای پلیس انتظامی از بین بانوان متعهد و متدین جهت این مسئله خاص؛
  • ضرورت آشنایی نیروهای نظامی به‌ویژه پلیس زن با مسائل روان‌شناسی دختران فراری و خرده فرهنگ آنها؛
  • اعمال مجازات‌های بسیار سنگین، علنی و جدی (در ملاء عام) برای باندهای فساد، اغفال، تجارت جنسی؛
  • قاونمند نمودن نحوه درج اخبار مربوط به بخش حوادث و ممانعت از سوءاستفاده از بیان جزئیات فرار به‌دلیل بدآموزی و اشاعه مذاکرات و جلوگیری از قهرمان‌سازی مطبوعاتی از این عامل؛
  • به کارگیری نیروهای مردمی و سازمان‌های غیردولتی جهت امداد به دختران تحت خشونت خانواده و اطلاع‌رسانی به نیروهای امنیتی؛
  • تقویت نظارت‌های اجتماعی مردمی و دولتی و نیز نظارت‌های مردمی و محلی ازجمله امربه معروف و نهی از‌منکر جهت پاکسازی فضای جامعه و تعدیل آزادی‌های اجتماعی

منبع

شريفي، سيمين (1391)، رابطه اختلالات شخصيتي و فرار دختران، پایان نامه کارشناسی، علوم تربيتي ،دانشگاه پیام نور

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0