عوامل همسالان و نقش در  خودجرحی

پذیرفته شدن از جانب همسالان و برقراری روابط دوستی یکی از تکالیف تحولی دوره نوجوانی به حساب می آید  و حمایت های اجتماعی از جانب همسالان می­تواند در برابر مشکلات دوره نوجوانی حالت محافظتی داشته باشد. بسیاری از رفتارهای نوجوانان به نحوی با وضعیت اجتماعی در گروه همسالان مرتبط است. برای مثال نوجوانان برای  عضویت در گروه همسالان باید از هنجارهای جدید گروه درباره نوع رفتار کردن، سخن گفتن و لباس پوشیدن تبعیت کند و همین طور گروه همسالان یک منبع مهم در تحول تصور نوجوان از خود است.اثر گروه همسالان را از دو منظر می توان بررسی کرد. اول از طریق تاثیری که قلدری کردن و قربانی شدن در گروه همسالان بر روی رفتارهای خودآسیب رسانی دارد. دوم از طریق تاثیر گروه همسالان در آشنا شدن و یادگیری رفتارهای خود آسیب رسانی.

قلدری و قربانی­شدن یکی از تجارب شایع در گروه های همسالان در نوجوانی است. قلدری  استفاده از قدرت، تهدید یا اجبار برای سوء استفاده، آزار، ارعاب یا تحکم پرخاشگرانه بر دیگران است. این رفتار ماهیت تکرار شونده و عادتی دارد و یکی از ملاک های تشخیص قلدری برقرار نبودن  تعادل در قدرت اجتماعی یا فیزیکی در روابط است و به صورت رفتارهایی مانند آزار یا تهدید کلامی، تعرض فیزیکی، قلدری رسانه ای و آزار هیجانی متجلی می شود. قربانی فردی است که به صورت پیوسته از سوی فرد یا افرادی از گروه همسالان مورد زورگویی قرار می­گیرد و قربانی شدن می تواند شامل انواع جسمانی (مثل لگد زدن)، کلامی (مانند مسخره کردن)، و غیر مستقیم (مانند حذف از گروه، شایعه پراکنی،بی آبرو کردن دیگران) باشد.

 پسران بیش از دختران قربانی و مرتکب قلدری می­شوند و نوجوانانی که قربانی می­شوند مضطرب و گوشه گیر هستند، از گروه همسالان طرد می­شوند و از نظر جسمانی ضعیف­تر از همسالان­شان هستند. قربانی شدن اثرات منفی در رشد هیجانی نوجوانان دارد که ممکن است به مشکلات شدیدی مانند رفتارهای خود جرحی و اقدام خودکشی هم منجر شود. در مطالعه ای بر روی 65 هزار دانش آموز دبیرستان های ایالت  مینه ستوتا که به سه گروه :

قربانیان –  قلدران  – قلدری کننده- قربانی تقسیم شده بودند.

شیوع اقدام خودکشی در قربانیان 22٪، در  گروه قلدر 29٪  و گروه قلدر-قربانی 38٪ بود.عوامل خطر مرتبط با اقدام خودکشی در نوجوانانی که قربانی می­شوند یا اقدام به قلدری می­کنند مشابه نوجوانان عادی است. برای مثال سابقه قبلی خودجرحی، آزار فیزیکی،آزار جنسی و نشانه های افسردگی پیش بینی کننده اقدام خودکشی در نوجوانان قربانی و قلدر است. قربانی شدن در گروه همسالان هم به صورت مستقیم و هم غیر مستقیم خودآسیب رسانی به ویژه از نوع خودجرحی را پیش بینی می­کند. نتایج پژوهش­ها نشان داده تاثیر قربانی شدن در گروه همسالان حتی نسبت به سبک فرزند پروری سخت گیرانه با قدرت بیش­تری خود آسیب رسانی از نوع خودجرحی را در نوجوانان پیش­بینی می­کند . نوجوانانی که در8 سالگی به صورت مداوم رفتارهای قلدری انجام می دهند یا به صورت مداوم قربانی میشدند یا هر دو رفتار قلدری و قربانی شدن را به صورت زیاد تجربه کرده بودند در 18 سالگی به احتمال بیشتر  نشانه های افسردگی و افکار خودکشی را تجربه می کنند .

قلدری کردن به میزان متوسط یکی از ویژگی های هنجاری به ویژه در پسران است؛ اما افزایش فراوانی این رفتار با احتمال ابتلا به اختلالات روانپزشکی در نوجوانی همراه است (کلومک و همکاران،2008). هر چه قلدری کردن از سن پایین تری شروع شود،روابط اجتماعی مختل­تر می­شود و جایگاه اجتماعی کودک در گروه همسالان افول می­کند و باعث می­شود فرد با همسالان پرخاشگرتر و منفورتر از لحاظ اجتماعی وارد تعامل شود که کودک را در معرض خطر ناسازگاری های هیجانی در آینده قرار می­دهد.در پژوهش دیگری برای وجود و اندازه گیری قربانی شدن همسالان از درجه بندی کردن به وسیله همسالان استفاده شد، نتایج این پژوهش که بر روی 439 نفر از نوجوانان جمعیت عمومی آمریکا انجام شده بود نشان داد پسرانی که دوستان­شان آنها را به عنوان فرد قربانی شده معرفی کرده بودند هم در زمان اجرای پژوهش و هم در دوره پی گیری 2 ساله در شرایط کنترل نشانه های افسردگی، فراوانی  خودجرحی  بیشتری داشتند ، اما این رابطه درباره دختران صدق نمی کرد.همچنین براساس نتایج این مطالعه دخترانی که قربانی قلدری از نوع مستقیم و فیزیکی شده بودند افکار خودکشی بیشتری داشتند، در حالیکه این رابطه درباره پسران وجود نداشت. علاوه بر این در پژوهش مذکور مشخص شد نوجوانانی که در گروه محبوبیت کمتری دارند یعنی بیشتر از جانب سایر نوجوانان طرد می­شوند هم در زمان اجرای پژوهش و هم 8 ماه بعد افکار خودکشی بیشتری دارند. بین خودجرحی و  داشتن جایگاه اجتماعی بالا در گروه همسالان  رابطه مثبت وجود دارد که ممکن است  به دلیل همراهی خودجرحی با رفتارهای پرخطر دیگری باشد که به لحاظ اجتماعی و از نظر سایر اعضای گروه همسالان ارزشمند به حساب می آیند و به افرادی که آن رفتارها را انجام می دهند در گروه همسالان احترام گذاشته می­شود.الگوگیری از همسالان و داشتن دوستی در گروه همسالان که رفتار خودآسیبی رسانی انجام می دهد یکی از پیش بینی کننده های خودجرحی است.  نتایج مطالعه ای که در کشور آمریکا در قالب یک طرح طولی بر روی دو گروه نوجوانان جمعیت عادی و بالینی پژوهشی با هدف بررسی پیش بینی کننده های خودجرحی انجام شد نشان داد داشتن دوستی که رفتار خودجرحی انجام می­دهد می­تواند انجام خودجرحی را هم در زمان حال و هم به صورت طولی در بین دختران نوجوان پیش بینی کند و این اثر حتی با لحاظ کردن نشانه های افسردگی نیز همچنان ثابت باقی می­ماند.علاوه بر این تاثیر همسالان در پیش بینی خود جرحی می تواند به صورت غیر مستقیم هم باشد. برای مثال یافته های وجود دارد که گزارش کرده اند گرایش های افسردگی و تکانشوری در همسالان به صورت غیر مستقیم خودجرحی را پیش بینی می­کند.یافته ها نشان می دهد تاثیر مستقیم همسالان در پدیدایی خودجرحی بیشتر در گروه های خاصی از نوجوانان مشاهده می شود و در جمعیت عادی تاثیر گروه همسالان به صورت غیرمستقیم است یعنی  وجود یک سری عوامل روان شناختی در گروه دوستان مانند افسردگی و تکانشوری می­تواند برانگیزاننده آسیب به خود شود. دو تبیین برای تاثیر الگوگیری و الگوگیری از همسالان بر روی خودجرحی ارائه شده است: تاثیر همسالان می تواند یا به خاطر میل نوجوانان به دوست شدن و جذب شدن به همسالانی باشد که علایق و فعالیت های مشترکی دارند که به آن اثرات گزینش گروهی می­گویند  و یا به دلیل این که احتمالاً به خاطر اثر اجتماعی شدن در گروه باشد که نوجوان را برای همرنگی با هنجارهای اجتماعی گروهی یا تقلید از رفتار دیگران برمی انگیزاند و به آن تاثیرات اجتماعی شدن در گروه گفته می شود. همچنین علت همرنگی نوجوانان از رفتارهای پرخطری مانند خودجرحی ممکن است به این دلیل باشد که این نوع رفتارها با الگوهای نوجوانان ایده آل یا دارای جایگاه اجتماعی بالاتر در گروه همسالان رابطه داشته باشد و نوجوان با هدف رسیدن به آن جایگاه­های اجتماعی خودجرحی را تقلید کند .براساس نظریه­های یادگیری اجتماعی، الگوگیری از رفتار همسالان می­تواند یکی از علل تاثیر همسالان در شروع و تداوم خودجرحی  باشد، نوجوانان با رفتارهایی همرنگی می کنند که معتقدند منجر به افزایش جایگاه اجتماعی شان می­شود. نتایج یک مطالعه نشان داده نوجوانان برخی از رفتارهای مخل سلامتی مانند سیگار کشیدن، خطرجویی را با ارتقای جایگاه اجتماعی در بین همسالان مرتبط می دانند.

تاثیر گروه همسالان بر روی خودجرحی را براساس انگیزه ها و کنش های خودجرحی هم می توان ضابطه مندی کرد. رسیدن به تقویت مثبت در روابط بین فردی و رهایی از شرایط تقویت منفی در روابط بین فردی دو نوع از انگیزه هایی هستند که در مدل چهاربخشی کارکردهای خودجرحی اشاره شده است . یعنی برخی افراد برای انتقال احساساتشان به دیگران و مراقبت جویی (انگیزه تقویت مثبت اجتماعی) خود جرحی انجام می دهند و برخی دیگر برای اجتناب از تنبیه یا فعالیت­های ناخوشایند این کار را انجام می­دهند. براساس این انگیزه­ها می­توان گفت، نوجوانانی که معتقدند  دوستان نزدیک شان یا همسالان با جایگاه اجتماعی بالاتر نظر مساعدی درباره خودجرحی  به عنوان رفتاری سازگارانه و مناسب دارند، به احتمال بیشتری از آن رفتار تقلید می­کنند؛ زیرا از سوی همسالان­شان تقویت مثبت دریافت می­کنند، برای مثال وجود زخم روی بدن می­تواند نشانه­ای از قدرت فرد در تحمل درد و احترام دیگران به جایگاه اجتماعی آن نوجوان باشد و تایید همسالان تداوم بخش خودجرحی در گروه های همسالان باشد.

براساس نظریه­های هویت اجتماعی هم می­توان علت گرایش به انتخاب خودجرحی در نوجوانان را تبیین کرد. در نظریه­های مبتنی بر هویت اجتماعی، علت انتخاب یک رفتار را نیازی درونی و ناشی از نوع ارزشیابی از خویشتن می­دانند. براساس این نظریه­ها، در همرنگی با همسالان دو فرایند مستقل از هم نقش دارند: اولاً فرد رفتار گروه یا فردی را که دارای جایگاه اجتماعی بالایی است، ارزیابی می کند، زمانی که فرد دریابد آن رفتار خاص در بین گروه همسالان مقبول است یا رفتاری متداول است، انگیزه فرد برای انجام آن رفتار بیشتر می­شود .عامل دوم تمایل به انجام آن رفتار در یک موقعیت است. تصمیم گیری درباره انجام این رفتار تاحدودی بستگی به ارزیابی دارد که از نقش این رفتار در نزدیک شدن به تصویر ذهنی که دوستانش که آن رفتار را به طور مداوم انجام می­دهد دارد.

 در نظریه تنظیم رفتارانحرافی نیز تاکید شده است که انگیزه انجام یک رفتار براساس میل فرد به رسیدن به یک تعادل بین شباهت ها و تفاوت های او با همسالانش تنظیم می­شود. براساس این نظریه، مرتبط کردن خود با اعضای برجسته و مطلوب گروه مرجع از طریق همرنگی و در عین حال حفظ حس تمایز و خودمختاری دو موضوع محوری در گرایش به هر رفتاری است. براساس این نظریه هم عوامل درونی مثل خودارزشمندی و هم عوامل بیرونی مانند تایید اجتماعی در انتخاب یک رفتار نقش بازخورد دهنده دارند و بنابراین به صورت بالقوه در شروع و تداوم هر رفتاری مانند خودجرحی نقش دارند.گروه همسالان در نقش منبع اطلاعاتی و منبع تنظیم کننده هنجارهای اجتماعی برای نوجوانان عمل می­کند و نوجوانان ممکن است هم از همسالان­شان بیاموزند که از خودجرحی‌برای نقایص تنظیم هیجانی شان استفاده کنند و هم از آن به عنوان رفتاری که به ارتقای عزت نفس و جایگاه اجتماعی شان کمک می­کند استفاده کنند.بنابراین در کل می­توان گفت الگوگیری و الگوگیری از همسالان یکی از عوامل اجتماعی موثر در خودجرحی است و تجربیات منفی در گروه همسالان مانند قلدری و قربانی شدن ممکن است یکی از عوامل خطر خودجرحی باشند اما با این که در برخی پژوهش ها عوامل همسالان نقش بیشتری نسبت به عوامل روان شناختی داشته اند در پژوهش های دیگر عکس این نتیجه به دست آمده است.

منبع

خانی پور،حمید(1393)، رفتارهای خود آسیب رسانی در نوجوانان:ماهیت،احتمال خودکشی و نقش عوامل روانشناختی و همسالان ،پایان نامه دکتری روانشناسی ،دانشگاه علامه طباطبایی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0