عوامل موثر بر کيفيت زندگي

دنيس، ويليامز، گيانگرکو وکلونينگر، عوامل موثر بر کيفيت زندگي را مورد بررسي قرار داده اند.  سه حوزه متقاطع کيفيت زندگي را تحت تاثير قرار مي دهند.

  • ويژگي هاي فردي که مشتمل بر ارزش هاي مرتبط با شخصيت و تجربه هاي منحصر به فرد مي باشد.
  • نيازهاي اساسي که همه مردم در آن سهيم هستند.
  • تجربه ها و ارزش هايي که گروهي از افراد در آن سهيم هستند .

کيفيت زندگي به طور معني داري تحت تاثير روابط عاطفي و اجتماعي و محيط زندگي مثل مدرسه، کار و خانه مي باشد . فرهنگ نيز يکي از عواملي است که بر کيفيت زندگي تاثير دارد. براي مثال فرهنگ غالب در ايالات متحده بر استقلال، پشتکار و سخت کوشي تاکيد دارد و افراد مستقل که خودکفا هستند بسيار ارزشمند مي باشند .

محيط زندگي وکيفيت زندگي

محققان اندکي کيفيت محيط زندگي را درتعيين کيفيت زندگي بطوركلي کم اهميت ميدانند ، مطالعات متعددي، کيفيت محيط زندگي را بدليل اينکه خاستگاه جنبه مهمي از زندگي فردست درتعيين کيفيت زندگي با اهميت تلقي کرده اند , تاثيرات کيفيت محيط زندگي بر رفتار و سلامت انسان در مطالعات چندي تاييد شده است  .

متغيرهاي جمعيت شناختي وکيفيت زندگي

برادفورد، راترفورد و جان، ارتباط بين متغيرهاي جمعيت شناختي ؛ از قبيل وضعيت اجتماعي- اقتصادي، جنسيت و قوميت  با کيفيت زندگي را بر 8099 نوجوان سنين 12-16 بررسي نمودند، از اين متغيرها، فقط سن به طور معني دار با نمرات کيفيت زندگي ارتباط داشت. هاينونن، ارو، التو و انتلا،  ادراک از کيفيت زندگي، ابعاد بهزيستي و رضايت فردي با پيشرفت در زندگي و شرايط اقتصادي و متغيرهاي دموگرافيک اجتماعي را بررسي نمودند. ضرايب همبستگي و مدلهاي سلسله مراتبي رگرسيون نشان داد که بهزيستي جسمي، اجتماعي، همچنين عوامل جمعيت شناختي اجتماعي و رضايت از پيشرفت در زندگي عوامل مهمي از ادراک از کيفيت زندگي در مردان و زنان مي باشند. هارينگ، استک و اکان،  تحليلي بر جنسيت و طبقه اجتماعي به عنوان پيش بيني کننده هاي بهزيستي ذهني بين نوجوانان ايالت متحده انجام دادند. نتايج نشان داد که جنسيت تعيين کننده بهزيستي ذهني نمي باشد.

کیفیت زندگی و بهزیستی روانی

طی 40 سال گذشته مفاهیم مرتبط کیفیت زندگی، بهزیستی روانی و رضایت از زندگی بطور گسترده مورد مطالعه قرار گرفته است . این مطالعات تلاش کرده اند تا شاخص های معتبری برای سنجش کیفیت زندگی ارایه دهند. به طور کلی شاخص های کیفیت زندگی در دو طبقه قرار می گیرند: شاخص هایی که حوزه های خاص کیفیت زندگی از قبیل سلامتی را می سنجند و مقیاس هایی که احساس رضایت کلی از زندگی را با استفاده از یک گزینه واحد یا ترکیبی از نمرات در چندین حوزه مورد ارزیابی قرار می دهند. از زمان 1960 که کیفیت زندگی به منزله یک حوزه پژوهشی مطرح شد پرسشنامه های مختلفی برای سنجش کیفیت زندگی طراحی شده است. پرسشنامه کیفیت زندگی  بطور ویژه برای استفاده در جمعیت های بالینی و بر اساس نظریه رضایت از زندگی و بهزیستی روانی طراحی شده است. پرسشنامه کیفیت زندگی، رضایت از زندگی را در 16 حوزه مشخص اندازه گیری می کند و یک شاخص کلی از رضایت زندگی ارایه می دهد.  مزیت اصلی این پرسشنامه چند آیتمی و چند حیطه ای بودن آن و برخورداری از ویژگی های روان سنجی قوی تر و استفاده از سازه رضایت از زندگی در مقابل شادکامی و درجه بندی عاطفی است که نسبت به نوسان های خلقی خیلی آسیب پذیر هستند.

کیفیت زندگی مفهومی انتزاعی و پیچیده است که با متغیرهای زیادی مرتبط است. یکی از متغیرهای مرتبط با کیفیت زندگی بهزیستی ذهنی است. در خصوص رابطه بین کیفیت زندگی و بهزیستی روانی چالش های زیادی مطرح است. به طور کلی تعریف بهزیستی ذهنی نیز مانند کیفیت زندگی دشوار است. پولارد و لی،  با مرور نظامدار ادبیات پژوهش بهزیستی را سازه ای پیچیده و چند وجهی توصیف می کند که تعریف آن برای پژوهشگران دشوار می باشد. در حیطه اقتصادی، بهزیستی به منزله رضایت از زندگی در نظر گرفته می شود که ممکن است مفهومی یک وجهی ؛ رضایتمندی کلی از زندگی  یا چند وجهی ؛ رضایتمندی از حیطه های مختلف زندگی تلقی شود.کریستف و نال،  بهزیستی ذهنی را بر حسب رضایت از زندگی تعریف  می کنند. همچنین شواهد بدست آمده از مطالعات روانشناختی نشان می دهد که درجه بندی رضایت یا عدم رضایت از زندگی شاخص معقول معتبری از نحوه ادراک فرد از زندگی خویش می باشد و تصویر خوبی از بهزیستی ذهنی فراهم می سازد.

دینر و سو، مدلی در مورد بهزیستی ذهنی ارایه می دهند که مستلزم سنجش سه عامل است: رضایت از زندگی، عاطفه مثبت و عاطفه منفی. شخص ممکن است در یکی از این عوامل بهزیستی سطح بالایی داشته باشد ولی در عوامل دیگر بهزیستی سطح پایین داشته باشد. بر اساس مدل دینر و سو ، بهزیستی ذهنی عمدتا به قضاوت درونی افراد از بهزیستی خود مربوط می شود تا بعواملی که سیاست گزاران، متخصصان وسایرافراد مهم می پندارند.

در خصوص رابطه بین کیفیت زندگی و بهزیستی ذهنی، دیدگاه های متعارضی وجود دارد. برخی متخصصان این  دو مفهوم را مترادف در نظر می گیرند، در حالی که دیگران بهزیستی ذهنی را یک مؤلفه از مفهوم گسترده تر کیفیت زندگی در نظر می گیرند.تیلافر وهمکاران، در مرور مدل های کیفیت زندگی دریافتند که در 9/27 درصد از این مدلها مفهوم بهزیستی در تعریف کیفیت زندگی یافت  می شود. بعبارت دیگر در اکثر مدل ها، بهزیستی ذهنی مفهومی مرتبط اما مجزا از کیفیت زندگی در نظر گرفته می شود. کوستانزا و همکاران،  با ارایه یک مدل مفهومی کیفیت زندگی نتیجه تعامل نیازهای انسان و ادراک ذهنی او از نحوه ارضا و فرصت های موجود برای ارضای این نیازها تلقی می نمایند.

منبع

افضلان،مریم(1393)، اثر تعدیل کنندگی راهبردهای مقابله ای و حمایت های اجتماعی دررابطه با کیفیت زندگی،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی بالینی، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی خوارزمی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0