عوامل موثر بر سازگاری اجتماعی

 عوامل متعددی بر سازگاری اجتماعی تاثیر دارند و هر کدام به طریقی در این امر مشارکت دارند. از جمله این مواد سه مقوله‌ی فردی، خانوادگی، اجتماعی را می‌توان نام برد. این به معنای آن نیست که عوامل دیگر مشارکت ندارند بلکه و تحقیق حاضر به موارد مهم‌تر اشاره می‌شود .

عوامل فردی

جذابیت جسمانی، محبوبیت بیست، به همراه می‌آورد. حال آن که خصوصیات منفی مثل رشد نیافتگی باعث منفرد شدن کودکان می‌شود. علاوه بر ویژگی‌های ظاهری، مهارت‌های حرکتی از جمله متغیر‌هایی هستند که از کنترل خارج‌اند. ولی در جذب و پرورش از طرف همسالان نقش مهمی دارند، برای مثال کودکانی که به خاطر جذابیت یا شکل برخی مورد توجه دوستان قرار می‌گیرند و توجه آن‌ها را به خود جلب می‌کنند به فرصت بیشتری برای رشد مهارت اجتماعی که آن نیز به نوبه خود مورد پذیرش دوستان می‌شود، خواهند داشت . افراد دارای جذابیت جمسی ممکن است خود را خوب و دوست داشتنی بپندارند زیرا پیوسته با آنان چنین رفتار شده است و ممکن است به گونه‌ای رفتار کنند که با این خود پنداره هماهنگ باشد.

هوش: یکی دیگر از عوامل فردی موثر بر سازگاری اجتماعی محسوب می‌شود. دیدگاه اول در مورد هوش و سازگاری به وجود همبستگی مثبت بین سازگاری و هوش نظر دارد. مثل ترمن، که در تحقیقات خود نشان داده است که هیچ گونه رابطه‌ای بین تیزهوشی و غیر عادی بودن وجود ندارد. روی هم رفته کودکان تیز هوش به افرادی منظم و دوست داشتنی هستند و در فعالیت‌های اجتماعی، نظم و علاقمندی خاصی از خود نشان می‌دهند، کمتر باعث عصبانتی دیگران می‌شوند، گزافه‌گویی، اغراق و دروغ‌گویی در آن‌ها کمتر دیده می‌شود .

دیدگاه دوم: در مورد هوش و سازگاری، به معنی منفی بودن همبستگی بین هوش و سازگاری نظر دارد. نتیجه پژوهش هالیگورت، نشان می‌دهد دانش‌آموزانی که بهره هوشی بسیار بالایی دارند، از دانش‌آموزانی که هوش آن‌ها بالاتر از متوسط است کمتر مورد قبول دیگران واقع می‌شوند دلیل این امر این است که این گونه از دانش‌آموزان بسیار تیزهوش‌تر از آنند که دیگران آن‌ها را بفهمند. تیزهوشان جوان دچار مشکلاتی مانند تعارض داشتن با ارزش‌های موجود جامعه و راه‌های متداول زندگی و رفتار بزرگتر‌ها هستند. شاید قسمتی از مشکلات آنان، درک نشدن از سوی بزرگتر‌ها و در نتیجه خصومت ورزیدن بزرگترها و معلم نسبت به آن‌ها باشد. دیدگاه سوم: به عدم ارتباط بین هوش و سازگاری معتقد است و در این دیدگاه اعتقاد بر این است که هیچ گونه ارتباط بین هوش و سازگاری وجود ندارد .

دیدگاه چهارم: هوش بالا و پایین را دلیل بر عدم سازگاری می‌داند و هوش متوسط را عامل سازگاری مطلوب در صورت مساعد بودن شرایط هوش متوسط کودک را قادر می‌سازد که در سازگاری اجتماعی موفق شود. در صورتی که سازگاری اجتماعی کودکان تیزهوش و کم هوش ؛پایین تر از عادی با وجود تمام شرایط مساعد، با موانع برخورد می‌کند به این نوبه خود تاثیر نامطلوبی در رشد و تکامل شخصیت کودک خواهد گذاشت .

عوامل خانوادگی

از نظر رشد شخصیت و منش، مهم‌ترین ریشه‌ها را باید در خانواده و در روابط والدین جستجو کرد. کودکان نگرش‌های اجتماعی را نخست از خانواده می‌آموزند. چنان چه ارتباط بین اعضای خانواده بر اساس احترام نیاز و همچنین با توجه به استقلال و همکاری و همدلی اعضا باشد، در کودک میل به ارتباط با دیگران بوجود می‌آید و روحیه مردم گرایی افزایش می‌یابد. ارتباط ناسالم در کودک میل به گریز از دیگران را شکل می‌دهد و او را در سازگاری سالم‌تر و موثر با محیط اجتماعی ناتوان می‌سازد .

ناکارآیی والدین، رفتار ضد اجتماعی را در بچه افزایش می‌دهد. والدینی که در اجرای انضباط ناهمساز هستند، بیشتر احتمال دارد که ناسازگاری را در کودک سبب شوند. آدلر می‌گوید: گرچه علاقه‌ای اجتماعی باید در جوخانوادگی سالمی پرورش یابد که همکاری، احترام متقابل، اعتماد، پشتیبانی و تفاهم را ترغیب می‌کند. ارزش‌ها، نگرش‌ها و الگوهای رفتاری اعضای خانواده مخصوصاً والدین جوی را به وجود می‌آورد که چنان ناسالم باشد، فرزندان را به تمایلات خودخواهانه ترغیب می‌کند.

خانواده اولین و مهم‌ترین نقش را در رشد شخصیت و اجتماعی شدن کودک بر عهده دارد. اولین تماس و ارتباط کودک با محیط از طریق پدر و مادر و خواهران و برادران است. تقلید از رفتارهای آنان، شیوه‌ی زندگی او را مشخص می‌کند. چنان چه رفتار اعضای خانواده بر اساس دوستی و محبت و پذیرش و احترام متقابل باشد کودک احساس امنیت و آرامش می‌کند و بر اثر رشد اجتماعی مطلوب و قوی و اعتماد به نفس، قدرت سازگاری بیشتر با محیط بدست می آورد و آماده‌ی پذیرش مسئولیت ها و نقش‌های کودکان اجتماعی در مراحل بعدی زندگی می‌شود و بر‌عکس .

تجارب اولیه عاطفی، شناختی و اجتماعی در جریان تعاملات متعدد در محیط خانواده شکل می‌گیرد محیطی که تجارب اجتماعی را برای فرد فراهم می‌سازد. همین تعاملات فرد را وادار می‌سازد تا برای تطابق مناسب با محیط وارد عمل می‌شود. کودک و نوجوان خود را با بزرگسالان تطبیق می‌دهند. اما محیط نیز باید خود را با ویژگی‌های آن ها مطابقت دهد. بزرگسالان به منزله منابعی هستند که کودکان و نوجوانان از طریق آنان، رفتارها و هیجانات قابل قبول اجتماعی را ارزیابی می‌کنند و معتقدند تعامل با آنان پارامتر سازگاری روانی محسوب می‌شود و برای رشد متعادل کودک ضروری است .

عوامل اجتماعی

از مجموعه عواملی که بر سازگاری اجتماعی نقش دارند می‌توان محیط‌های آموزشی، رسانه‌های گروهی و نقش گروهی و نقش همسالان را مطرح کرد.

محیط‌های آموزشی

اجتماعی کردن یک شیوه کلی انسان است و همیشه قسمتی از تجربه انسان بوده است. همان طور که اجتماعی کردن در درون خانواده رخ می‌دهد، در حدود 6 الی 7 سالگی به شیوه جدید، اجتماعی کردن بچه‌ها را آغاز می‌کند و طرح‌هایی را برای فراگیری مهارت های مورد نیازشان در زندگی بزرگسالی فراهم می‌آورد و یکی از راه‌های فراهم آوردن اطلاعات مورد نیاز بچه ها برای مهارت و آگاهی در بزرگسالی از طریق آموزش و پرورش می‌باشد. آموزش و پرورش شکلی از اجتماعی سازی است که در آن بزرگسالان با استفاده از آموزش‌دهی آگاهانه قصد انتقال دانش و مهارت تخصصی به نوجوانان را دارند. در مدرسه بچه‌ها با هم سن و سالان خود همراه با یک بزرگسال به همکاری می‌پردازد و تحصیل در مدرسه شکل ویژه‌ای از انگیزش، روابط اجتماعی و استفاده از زبان نوشتاری که احتمال کمک کردن به دیگران را در فرد قوی می‌کند .

نقش  همسالان

هارتاپ،در مطالعاتی که انجام داده است به این نتیجه رسید که تجارب همسالان در دوران کودکی و نوجوانی با سازگاری بعدی آنان ارتباط دارد. همینطور گزارش می‌دهد کودکانی که روابط نامطلوب با همسالان دارند بیشتر از آن‌هایی که با همسالان خود به نحوی کنار می‌آیند، احتمال دارد در بزرگسالی به روان پریشی، روان نژندی، ناسازگاری های رفتاری، بزهکاری و مشکلاتی در رفتار جنسی قبلا شوند. هارشاپ ، گزارش داد که میزان بزهکاری در میان نوجوانان و جوانای که به دلیل رفتارشان دستگیر شده بودند. در میان افرادی که در دوران کودکی به دشواری آبا همسالان خود کنار می‌آمدند، بیشتر بود و روابط ضعیف با همسالان به طور کلی در سبب شناسی بسیاری از ناسازگاری‌های عاطفی و اجتماعی دخالت داد .

با افزایش نفوذ گروه همسالان، نفوذ والدین رو به کاهش می‌رود. اکرث جوانان دوست دارند اوقات فراعت خوردن با همسالان خود بگذرانند. عضویت در گروه همسالان برای نخستین بار افراد در فرآیندی قرار می‌دهد که بیشترین میزان جامعه‌پذیری به شکل ناخودآگاه و بدون برنامه‌ریزی در آن انجام می پذیرد. در گروه همسالان بر خلاف خانواده، رضایت حول محور علایق و منافع قرار دارد. تاثیر گروه همسالان در دوران بلوغ به اوج خود می‌رسد. گروه از طریق اعطای پاداش یا انتقاد و تحریک در مقابل همنوایی به عبارتی سازگاری یا ناسازگاری اعضاءوبهنجارهای گروه تاثیر بسیاری نیرومندی رابررفتار و شخصیت اجتماعی آن‌ها اعمال می‌کند .

رسانه های گروهی

نقش اصلی رسانه‌های گروهی، فراهم آوردن اطلاعات جدید و در اختیار گذاشتن آن‌ها به مردم است این اطلاع‌رسانی نقش دیگری نیز دارد، یعنی به واسطه‌ی آن هرس در گروه خود جای می‌گیرد و با اعضای آن گروه اجتماعی برقرار می‌سازد. رسانه‌های گروهی به خصوص تلویزیون مجموعه‌ای از عوامل به ویژه قدرتمند برای یادگیری اجتماعی هستند. تردیدی نیست که تلویزیون نقش عمده‌ای در اجتماعی ساختن کودکان ایفا می‌کند، کودکان می‌توانند از تلویزیون هم رفتار جامعه پسند و هم رفتار پرخاشگرانه بیاموزند و در عین حال درباره‌ی روابط اجتماعی و رفتار اجتماعی، آگاهی‌هایی به دست آوردند.

منبع

رزمجو،حمدیه(1393)، سبك هاي دلبستگي با سازگاري اجتماعي و هوش هيجاني دانشجويان،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی،دانشگاه آزاداسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0