عوامل موثر، نظری ها وسطوح مدیریت دانش

نظریه ها در مورد مدیریت دانش

برخی از محققان نظیر استاربوك، نلسون و ویتنر، بر این عقیده اند که سازمان ها از طریق قابلیت هاي یادگیري خود تکامل می یابند. سازمان­ها یاد می گیرند و دانش را از طریق مستندات و برنامه هاي روزمره خود کسب می­کنند که در سوابق سازمانی خاصی قراردارند. روشی که از طریق آن دانش مستندات و برنامه هاي روزمره مختلف با هم منسجم و هماهنگ و دانش جدید خلق می شود به وسیله سوابق و فرهنگ سازمانی شکل می گیرد.

نوناکا دانش را تنها مزیت رقابتی پایدار برای یک سازمان می­داند به تعبیر او در شرایطی که بازار ها مرتبا تحول می­یابند، فناوری های قدیمی منسوخ می شوند، رقبا متنوع و چند برابر می­گردند، و محصولات و خدمات دچار تحولات بنیادین می شوند، سازمان­های موفق آن هایی هستند که مرتباً به تولید دانش جدید پرداخته، آن را در سطح سازمان گسترانده، بالاخره با سرعت زیاد از آن در فناوری ها و محصولات جدید استفاده می کنند.

بر همین اساس بود که نخستین گام ها برای ایجاد ساز وکارهای تحصیل، ذخیره سازی و استفاده از دانش در سازمان­ها در اوایل دهه 90 میلادی شکل گرفت، مجموعه فعالیت هایی که سپس تحت عنوان مدیریت دانش شناخته شد. مدیریت دانش به عنوان یک استراتژی کاری و شغلی بطور همزمان بر روی مرزهای چند گانه سازمان عمل کرده و نیز ابزاری جهت پیشرفت کلی برنامه یک سازمان محسوب می گردد. مدیریت دانش با ایجاد قدرت داخلی در سازمان های کشور، سعی در برطرف نمودن چالش های خارجی دارد و این امر با بهره برداری از منابع دانش موجود در کارکنان، منابع اطلاع رسانی، تکنولوژی اطلاعاتی و کاربردهای آن و همچنین ارتباط آن ها با مشتریان و تأمین کنندگان انجام خواهد شد.

 مفهوم مدیریت دانش تعیین کننده ابزاری برای انجام و پیشرفت های کاری است که می تواند شامل اجزای مختلف کار، توزیع و توسعه محصولات و خدمات باشد و توانایی اجرای فعالانه برای توسعه و بهبود مستمر را نیز در برداشته باشد . رولی در سال 2002 مدیریت دانش را به صورت زیر تعریف نمود ( مدیریت دانش در رابطه با بهره برداری و توسعه دارایی های دانش یک سازمان با توجه به پیشبرد اهداف سازمان است. دانشی که مدیریت می شود شامل: دانش صریح (مستند شده) و دانش نهان (ذهنی) است .

همچنين سانگ معتقد است مديريت دانش فرآيندي است كه سازمان­ها از آن طريق اطلاعات جمع آوري شده خود را بكار مي­گيرند . ماهیت دانش و میزان عینی بودن یا ذهنی بودن نقش مهمی در تعیین راهبرد مناسب دارد. دانش عینی به دانشی اطلاق می شود که ملموس باشد، این دانش مستند شده یا امکان مستند سازی آن به آسانی وجود دارد دانش ذهنی در ذهن افراد قابل انتقال است. این دانش شکلی ناملموس دارد. بیان و مستند سازی این دانش گاهی آسان است.

دانش آفرینی منبع کلیدی نوآوری در هر سازمان تلقی شده و فرآیند توسعة محصول جدید در درون فرآیند دانش آفرینی سازمانی محقق می­شود. دانش آفرینی سازمانی به منزلة بسط خطوط تولید فعلی سازمان و توسعه محصول جدید است. مدیریت دانش با فراهم ساختن مکانیزم های هماهنگی برای تبدیل منابع به توانمندی ها و در نهایت ایجاد نوآوری در سازمان (تولید، محصول، رویه ها، فرآیندها وغیره) نقش مهمی در این مورد ایفا می کند. مدیریت دانش شرکت را قادر به سازماندهی، جستجو، استفاده صریح از پیکره دانش در پاسخ به نیازهای در حال تغییر مشتریان در شرایط و فن آوری جدید می کند . مدیریت دانش یک نقش تعیین کننده در پیاده سازی استراتژی مدیریت ارتباط با مشتری به عنوان عامل تغییر در چشم انداز سازمانی، یادگیری و نوآوری در سازمان دارد. مدیریت دانش، تمرکز بر گرفتن دانش کارکنان در مورد مشتریان، رقبا، محصولات و خدمات تولید شده در سازمان است، که این دیدگاه مدیریت دانش، در داخل سازمان می باشد.

اهداف مدیریت دانش

  • تدوین راهبردهای مشخص برای تحقق مبادلات آنی دانش ، مبادله دانش می تواند از طریق مشارکت در دانش، تدوین و برقراری روابط استاد ـ شاگردی صورت بگیرد.
  • تسریع انتقال دانش
  • تبدیل مدیریت دانش به جزئی از وظایف کارکنان از طریق انجام وظیفه تمام وقت تعدادی از کارکنان ستادی دانشور که می تواند به پدیدة فراگیر تبدیل شود.
  • ایجاد نوعی فرهنگ سازمانی فوق العاده تا دانش، آزادانه و راحت بر سازمان مسلط شود.
  • مدیریت دانش در پی انجام کارهای جالب و جدید است.
  • مدیریت دانش شکل خاصی از دانش را سازمان داده و فعالیت­های خاص مربوط به دانش را بهبود می بخشد.
  • مدیران دانش موجب تسلط بر مدیریت پروژه، مدیریت تغییر و فن آوری می شوند .

مدیریت دانش، مشتریان و جامعه را نیز منتفع می کند. استفاده از راهبرد تدوین دانش در سازمان ها انجام بهتر رسالت سازمانی را به همراه خواهد داشت و در سایه استفادة مجدد از دانش و تجربیات سازمانی، آنچه به مشتریان سازمان ارائه می شود قابل اعتمادتر، باکیفیت تر، ارزان تر و سریع تر خواهد بود.

انواع مدل های استراتژی مدیریت دانش

بلود گود سه استراتژی عمومی برای مدیریت دانش را چنین معرفی می کند:

  • استراتژی ایجاد دانش
  • استراتژی انتقال دانش
  • استراتژی محافظت از دانش

استراتژی اول بر ایجاد دانش جدیدی متمرکز است که می تواند جهت توسعه محصولات و خدمات جدید بکار رود. استراتژی دوم بر انتشار سریع دانش در سازمان به منظور بهره برداری کامل از آن متمرکز است. استراتژی سوم بر کد گذاری دانش به نحوی متمرکز است که از تکثیر و استفاده شدن آن توسط رقبا محافظت نماید.

استراتژی یکپارچه مدیریت دانش مشتری و مدیریت دانش فرصت ایجاد یک پیوند پایدار بین شرکت و مشتری در بازارهای در حال تغییر سریع اقتصاد را فراهم می کند . استراتژي مدیریت دانش به فرآیندها و زیرساخت­هاي سازمانی که در کسب، خلق و تسهیل دانش به کارگرفته می­شود، اطلاق می­گردد .

کاربردی های مدیریت دانش

چهار کاربرد کلیدی مدیریت دانش مبتنی بر مدلی است که اولین نقش مدیریت دانش را به عنوان اشتراک دانش در تمامی سازمان در نظر می گیرد به نحوی که هر فرد و یا گروهی دانش را با عمق کافی درک کند. این چهار کاربرد مدیریت دانش عبارتند از:

  • واسطه گری ـ پیوند صاحب دانش به جوینده دانش؛
  • بیرونی ساختن ـ کسب و مقوله بندی کردن دانش؛
  • درونی ساختن ـ بازیابی در یک حالت شخصی؛
  • شناخت ـ بکار بردن دانش در فرآیند کسب و کار.

این کاربردها در میان همه اقسام دانش از عیان تا نهان تحت تأثیر قرار می­گیرند.مدیریت دانش در ارتباط با محرک پیش بینی نشده و واکنش های طراحی شده خلاق است. مدیریت دانش، داده های مشتری را قادر می­سازد تا به طور موثر به دانش مشتری با ارزش تبدیل شود که می­تواند به صورت مناسب ذخیره و به اشتراک گذاشته شود.

توانایی زیر ساخت های مدیریت دانش کارآمد: 1- بدست آوردن دانش بسیار از مکان­های مختلف2- حفظ و انتشار دانش3- ارائه قابلیت های گروه افزار مانند: یاداشت های لوتوس برای به اشتراک گذاری، توزیع و ارائه دانش در صفحات خانگی و سایت های مختلف، اینترانت مختلف در داخل بخش های مختلف4- سازماندهی آن به منابع و یا منبع متمرکز به همراه ساختار خوب، طبقه بندی برای جستجو و بازیابی کارآمد.

عوامل کلیدی مدیریت دانش

عوامل کلیدی  مدیریت دانش عبارتند از:

  • سازمانی مبتنی بر دانش
  • فرهنگ
  • استراتژی
  • سیستم و زیر ساخت تکنولوژی اطلاعات
  • فرآیندهای سیسماتیک و اثربخش
  • سنجه ها .

مدل مفهومی مدیریت دانش

جعفری و همکاران، نیز به توسعه یک مدل مفهومی برای مدیریت دانش با تکیه بر عوامل کلیدی موفقیت پرداخته اند. این مدل بر پایه فرهنگ سازمانی مدیریت نیروی انسانی آموزش ابعاد سازمانی پایلوت فناوری اطلاعات اندازه گیری عملکرد الگو برداری و ابعاد مدیریت دانش شکل گرفته است. شکل نشان دهنده مدل مفهومی ارائه شده می باشد .

فرهنگ درمدیریت دانش

فرهنگ و ساختار سازمانی باید پشتیبان سیستم مدیریت دانش در سازمان باشد. فرهنگ و ساختار مناسب برای سازمان می تواند اینگونه تعریف شود: فرهنگ سازمانی که در آن « خلاقیت و نوآوری» یک ارزش محسوب می شود، یکی از ابعاد پیش برنده مدیریت دانش است. فرهنگ (ارزش­ها و باورها) توسط اعضای سازمان به اشتراک گذاشته می شود. ارزش­های سازمان، اصول و مقررات نانوشته و روش­های اجرایی، منابع فرهنگی دانش را تشکیل می­دهند. محتوای فرهنگ سازمان، به عنوان منبع دانش می تواند توسط افراد، دستورالعمل ها، رویه های انجام کار و دستگاه های الکترونیکی سازمان تقویت شود .

عوامل موفقیت در پیاده سازی مدیریت دانش

برای موفقیت در پیاده سازی مدیریت دانش در هر سازمان، جلب حمایت و اطمینان از تعهد مدیریت سازمان و ساختن بستر مناسب برای اعتماد و مشارکت کارکنان از مهم ترین قدم­ها می باشد که علاوه بر تسریع امور، موجب می شود برنامه های مدیریت دانش اجرائی تر باشند. از طرف دیگر داشتن شناخت کامل از سازمان و محیط آن می تواند تأثیر زیادی بر تهیه خط مشی، اهداف، ماموریت واقعی و استراتژی مدیریت دانش و برنامه ریزی مناسب برای مدیریت دانش بگذارد. همچنین طراحی ساختارها و فرآیند های مدیریت دانش بستر مناسب را برای استقرار آن فراهم می کند و در پایان ارزیابی و بهبود برنامه ها و نتایج مدیریت دانش در سازمان، موجب بهبود عملکرد و توسعه سازمان شده و اساس بقای آن فراهم می شود .

برونو و لیدکر اظهار می دارند که عوامل کلیدی موفقيت عبارتند از: مشخصه­ها، شرايط يا متغيرهايي كه اگر درست مديريت شوند مي توانند اثر قابل ملاحظه اي بر موفقيت موضع رقابتي سازمان داشته باشند. هفت عامل در موفقيت سيستم مديريت دانش مورد شناسايي قرار گرفته است كه عبارتند از : 1) استراتژي الگوگيري و ساختار دانشي اثربخش؛ 2) فرهنگ سازماني؛ 3) زيرساخت سيستم اطلاعاتي؛ 4) درگيري و آموزش

افراد؛ 5) رهبري و تعهد قوي مديريت ارشد؛ 6) محيط يادگيري و كنترل منابع؛ 7) ارزيابي از آموزش حرفه اي و كار تيمي.

امروزه فشارهاي رقابتي در بازار جهاني چنان فزاينده است كه ارتقاي كيفيت ، توليد كم هزينه، برآورده سازي به موقع انتظارات مشتريان و شهروندان، و پاسخگويي مديريتي نه يك گزينه بلكه يك ضر ورت استراتژيك است محيط جهاني و رقابتي شديد باعث شده است كه موضوعاتي مانند مديريت كيفيت فراگير، رضايت مشتري، الگوگيري، مهندسي مجدد، ساخت دهي مجدد، كوچك سازي و برون سپاري، برنامه ريزي استراتژيك، يادگيري سازماني و مديريت دانش كانون توجه سازمان­ها باشد .

هفت سطح دانش درمدیریت دانش سازمانی

مدیریت دانش مجموعه ای از فعالیت­ها است که به شرکت کمک کرده تا دانش را از داخل و خارج سازمان به دست آورد. مدیریت دانش به فرآیند تسخیر تخصص­های جمعی و بکارگیری هوشمندی در سازمان و استفاده از آنها برای پرورش نوآوری از طریق یادگیری سازمانی مستمر اشاره دارد.

1دانش مشتری

 

– توسعه روابط عمیق مبتنی بر تسهیم دانش

– درک نیاز مشتری

– شناسایی فرصت های جدید

2روابط ذینفعان– بهبود جریان دانش بین عرضه کنندگان، کارمندان، ذینفعان، جامعه و …

– استفاده از این دانش برای تدوین استراتژی های کلیدی

3بینش های محیط کسب و کار-کنکاش محیطی سیستماتیک شامل محیط سیاسی، اقتصادی، تکنولوژیکی، روند های اجتماعی و محیطی

– تحلیل رقبا

– سیستم های هوشمند بازار

4حافظه سازمانی– تسهیم دانش

– پایگاه داده های مربوط به بهترین تجربیات

– اسناد آن لاین

– قلمروهای مباحثه، مناظره و اینترانت

5دانش در فرآیندها– هدایت دانش به فرآیند کسب و کار و تصمیم گیری
6دانش در تولیدات و خدمات– ارائه خدمات مبتنی بر دانش

– احاطه محصولات از دانش

7دانش در افراد– نشست های تسهیم دانش

-کارگاه های نوآوری

– شبکه های یادگیری

– اجتماعات دانش و فناوری اطلاعات

مدیریت دانش و نوآوري از منظر تولید

مدیریت دانش در بهبود فرآیند تولید و خدمات، مهمترین نقش را دارد. مدیریت دانش هم در تولید کالاهاي مرغوب و متنوع نقش دارد و هم باعث می شود که تولید در مسیر و روش مطلوب قرارگیرد. در این راستا داشتن دانش از مشتري و مدیریت آن مهم تر است. مارپیچ ارزش آفرینی یادگیري- دانش، فرآیند تبدیل یادگیري به ارزش را نشان می دهد. براساس این مارپیچ، سازمان ها باید از بازار یاد بگیرند و این یادگیري را به دانش تبدیل کنند و این دانش را در فرایند تولید به کار برند و از طریق آن خلق ارزش نمایند .

مدل فلاوین جهت استقرار مدیریت دانش در سازمان

علاوه بر مراحلی که جهت استقرار سیستم مدیریت دانش در سازمان ذکر شد فلاوین نیز مدلی را جهت استقرار مدیریت دانش در سازمان ارائه داده است. مراحلی را که فلاوین جهت مدیریت دانش در سازمان ضروری می­داند.

سیستم­هاي مدیریت دانش

سیستم­هاي مدیریت دانش بر هر دو بخش مالی و غیرمالی تمرکز دارد و هر دو بعد آن را در نظر می­گیرد. این مطالعه تأثیر مدیریت دانش استراتژیک را بر سه بعد عملکرد سازمان بررسی نموده است که عبارتند از:

  • عملکرد مالی: که شامل عملکرد بازار شرکت، سودآوري، رشد و رضایت مشتري
  • عملکرد فرآیند: که اشاره به کیفیت و بهره­وري شرکت دارد.
  • عملکرد داخلی: که مربوط به توانایی­هاي فرد نظیر مدرك تحصیلی کارکنان، رضایت کارکنان و خلاقیت است.

منبع

سخن سنج، ژیلا (1394)، رابطه بین سیستم مدیریت دانش مشتری با  نوآوری استراتژیک مبتنی بر بازار صادرات، پایان نامه کارشناسی ارشد، مدیریت بازرگانی،دانشگاه ارومیه

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0