عوامل مختلف تعارضات زناشویی

الگوهای ارتباطی

واتزلاویک، بیان  و جکسون  معتقدند که رفتار، متضادی ندارد. یعنی، مفهومی با عنوان «بی رفتاری» وجود ندارد. به عبارت ساده تر، فرد نمی تواند رفتاری از خود بروز ندهد. به دنبال این عقیده، اگر تمام رفتارها در یک موقعیت تعاملی پیامی را به دنبال داشته باشد، پس خواه ناخواه در یک رابطه تعاملی نمی توانیم ارتباط نداشته باشیم. گاهی حتی با سکوت هم، معنایی را منتقل می کنیم.

گلدنبرگ رابطه را دارای دو بخش می دانند: یکی محتوا، که مانند گزارش است، و بعد ارتباطی، که تقاضایی را بیان می کند.  این پیام ها هستند که الگوهای ثبات روابط را تعیین و قواعد خانوادگی را تعریف می کنند. الگوهای ارتباطی، نوع رابطه گیرنده و فرستنده را نشان می دهند. وقتی رابطه ای بر اساس تساوی برقرار می شود، الگوی تعاملی قرینه ای است. چنین الگویی هم می تواند باعث تغییر سالم دیدگاه ها شود و هم رقابتی شدید را به دنبال داشته باشد. اگر بافت ارتباطی به صورت تقابلی باشد، الگو تکمیلی است. در این الگو یک نفر دارای موقعیت برتر، است در حالی که دیگری موقعیت حقیرتری دارد. روابط قرینه ای دارای ویژگی های تساوی گرایی و کاهش تفاوت بین طرفین می شود. در حالی که روابط تکمیلی، بر اساس عدم مساوات و افزایش تفاوت طرفین می شود. اگر اعضای یک خانواده نحوه برقراری ارتباط خود را تغییر دهند، دیدگاه های آنها نسبت به خود و دیگران نیز تغییر خواهد کرد.

هی لی  نیز ارتباط را به دو قسمت کلامی یا کمی و غیر کلامی یا استعاری تقسیم می کند. او معتقد است که ارتباطات در سطوح مختلف روی می دهد، که فرا ارتباط در بالاترین سطح قرار دارد.

تجزیه و تحلیل تعارض

 برای حل هر تعارض نیاز داریم به سه سوال اساسی پاسخ بدهیم :

  • چه کسی درگیرتعارض است؟
  • منبع تعارض چیست؟
  • سطح تعارض چه میزان است؟

روش های حل تعارض  

پس از تجزیه و تحلیل تعارض باید به حل آن پرداخت. برخی از روشهای حل تعارض بشرح ذیل می باشند:

مذاکره: در این روش طرفین راه حل های مختلف را جهت حل تعارض بررسی می کنند تا به راه حلی که برای هردو قابل قبول است دست یابند به طور کلی دو نوع مذاکره وجود دارد :

رویکرد برد- باخت : که یکی از طرفین می برد و دیگری می بازد . راهبرد های غالب در این روش ، زور ، تقلب و امتناع از اطلاع رسانی ضعیف است.

رویکرد دوم برد – برد:  که بدنبال به حداکثر رساندن نقاط مشترک است و راهبرد حاکم آن مشارکت است.

میانجیگری : دراین روش ، شخص ثالث به عنوان میانجی سعی می کند که به طرفین در یافتن راه حلی برای رفع تعارض کمک کند

. داوری : اگر در فرایند میانجیگری طرفین قادر نباشند که از طریق میانجیگری به راه حلی برسند ،آنگاه میانجیگری تبدیل به داوری می شود و شخص ثالث بی طرف راه حل ارائه می دهد و طرفین باید آن را بکار گیرند .

سبک ها و استراتژی های حل تعارض

پس از تشخیص تعارض و علل آن، نکته کلیدی در مدیریت تعارض ، انتخاب استراتژی و سبک مناسب است. پنج سبک اصلی برای مدیریت تعارض بکار می رود . ارائه تمثیل از حیوانات کمک می کند تا تفاوت سبکها را بهتر به یاد داشته باشید.

مشارکتی یا تشریک مساعی( سبک جغد)

انتخاب این سبک به افراد کمک می کند تا به گونه ای کنار هم کار کنند که همه برنده باشند . یعنی هم روابط با دیگران وهم منافع خود مهم می باشد و حل تعارض به سود طرفین است ، علی رغم مزایای این روش ، تلف شدن زمان و تضعیف توان و انرژی افراد از معایب آن است. جغدها بخاطر دانایی و هوشیاری که دارند این روش را انتخاب می کنند.

 رقابتجویی و زور (سبک کوسه)

انتخاب این سبک بدین معناست که فرد به طور یک طرفه علایق و خواسته های خود را مقدم بر خواسته های دیگران می داند . این روش ممکن است تعارض را به طور موقت حل کند اما در استفاده از آن باید محتاط بود چرا که ممکن است تعارض را افزایش دهد و بازنده را به اقدامات تلافی جویانه وادار سازد.

اجتناب یا بی تفاوتی (سبک لاک پشت)

وقتی افراد احساس کنند هم هدفهای خودشان ، هم  ارتباط با دیگران برای آنها اهمیتی ندارد ممکن است به راحتی از تعارض کنار بکشند . از این شیوه معمولاً زمانی استفاده می شود که موضوع پیش پا افتاده و جزئی باشد و درگیر شدن در تعارض به صدمات زیادی منجر نشود. البته همانطور که لاک پشت تا ابد نمی تواند در لاک خود پنهان بشود اجتناب در تعارض نیز همیشگی نمی باشد.

گذشت یا تطبیق (سبک خرس کوچولو)

افرادی که این سبک را انتخاب می کنند از علایق و خواسته های خود می گذرند و به دیگران اجازه می دهند به خواسته هایشان دست یابند . در واقع تمرکز این سبک بر حفظ روابط شخصی با دیگران است. البته ممکن است با این روش ما اعتبار و نفوذ آتی خود را از دست بدهیم.

مصالحه یا توافق (سبک روباه)

زمانی از این روش استفاده می شود که بدنبال بدست آوردن تمام خواسته ها و علایق خود نیستند ، یعنی ارضای برخی نیازها برایشان کافی است. در این روش ، انعطاف پذیری ، مبادله و مذاکره جایگاه ویژه ای دارند.

انتخاب استراتژی و سبک مدیریت تعارض ، بستگی به اعتماد به نفس فرد، میزان شناخت او از خواسته ها و اهداف طرف مقابل، میزان اطلاعات موجود و قابل افشا درباره طرفین و حس همکاری و مشارکت آنها دارد.

اولین نشانه های شادمان نبودن در زندگی مشترک زمانی بروز پیدا می کند که زوج ها، چهار اشتباه مهلک را انجام دهند:

اول این که : همسرم را مجبور به انجام کاری که دوست ندارد، می کنم .

دوم این که : همسرم من را مجبور به کاری که دوست ندارم، می کند.

سوم این که : خودم مجبورم کاری را که دوست ندارم، انجام دهم و

چهارم این که : هر دو در حال مجبور کردن همدیگر به کاری که دوست نداریم، هستیم.

چهارسوال اساسی در حل تعارضات

طبق نظریه انتخاب، تلاش درمانگر این است که مشکل را ریشه یابی کند، هدف زوج ها را از آمدن به مشاوره دریابد و توانایی آن ها را برای برطرف کردن مشکل از زبان خودشان بشنود. این سوال و جواب کوتاه و مختصر مسیر حل مشکل را بسیار ساده می کند و تا حدود زیادی راه را برای درمانگر راحت می کند. اولین سوال این است که آیا می خواهید به بهبود روابطتان کمک کنید. پاسخ آن ها باعث می شود، درمانگر یک قدم دیگر به جلو بردارد. اکثر زوج ها می گویند، می خواهیم روابطمان بهبود پیدا کند.

سوال دوم : این است که هر کدام از ما چه کسی را می توانیم کنترل کنیم؟ حتی زوج های به شدت کنترل گر پاسخ می دهند خودمان؛ اما وقتی می پرسیم پس چرا برای همسرتان محدودیت ایجاد می کنید، نمی دانند   .زیرا فقط به احساسات خود واقف هستند و از نیازهای اساسی خود بی خبرند . ممکن است برخی تصور کنند کنترل خوبی روی همسر و فرزندانشان دارند اما بی گمان دچار سوء تفاهم شده اند زیرا همسر و فرزندان یک فرد کنترل گر خودشان تصمیم گرفته اند برای برآورده شدن یکی از نیازها چنین رفتار کنند. بنابراین ما مشکل زوج ها را به هم نسبت نمی دهیم. آن ها متوجه می شوند که خودشان مسئولیت رفتارهایشان را به عهده دارند. سپس آن ها باید مشکل شان را در چند جمله و بدون اشاره به گذشته و مشکلاتی که داشته اند، بگویند.

شوک بعدی با سوال سوم به زوج ها وارد می شود. وقتی از آن ها پرسیده می شود آیا می توانید یک یا دو ویژگی مثبت رابطه تان را بگویید. این سوال باعث می شود حس بد ناشی از طرح مشکل از بین برود و آن ها تلاش کنند مثبت فکر کنند. گاهی زوج ها برای پاسخ مکث زیادی می کنند و بعضی که دچار تحریف شناختی موسوم به تعمیم بیش از حد هستند، بلافاصله می گویند: «زندگی ما هیچ نکته مثبتی ندارد» یا «هیچ چیز این زندگی من را راضی نمی کند» در حالی که این طرز تفکر فقط به ناامیدی و یأس و دلمردگی در زندگی مشترک می انجامد. اما به هر حال به اصرار درمانگر به وجوه مثبت زندگی فکر می کنند.

به عنوان آخرین سوال درمانگر می پرسد، هر کدام از شما اگر بخواهید کاری را در هفته آینده انجام دهید که زندگیتان را ۵ درصد بهتر کند، آن کار چیست؟

 پاسخ به این سوال بسیار مهم است زوج ها باید دوکاری که حتماً انجام می دهند و برای آن ها امکان پذیر است، ذکر کنند و فارغ از واکنش همسر فقط به انجام آن فکر کنند. وقتی زوج ها تصمیم می گیرند کاری بکنند یعنی می خواهند خودشان را کنترل کنند . ذکر این سوالات و طرح این شیوه درمانگری به این مفهوم نیست که تمام مشکلات ارتباطی زن و شوهر در یک جلسه مشاوره قابل حل است. نباید انتظار داشت حتی با یک تا دوجلسه مشاوره، تمام تعارضات زناشویی را حل کرد بلکه زوج ها نیاز به تمرین و تکرار دارند. آموزش درباره نیازها، دیدگاه های همسر و شرح عادت های منفی و مثبت مؤثر در رابطه، از دیگر اقدامات درمانگر طبق نظریه انتخاب است.

زوج درمانگر مشهوری مثل آرنولد لازاروس که سابقه ۵۰ سال زوج درمانی داشت، توصیه می کرد اگر می بینید زوجی نمی توانند با هم زندگی کنند و هیچ علاقه ای به ادامه زندگی ندارند و تنها برای بچه ها دارند ادامه زندگی می دهند، باید به آن ها گفت به خاطر بچه ها از هم جدا شوید زیرا فرزندان این خانواده ها دچار مشکلات ارتباطی و روانی شدیدی می شوند. طبق تحقیقات بچه هایی که در خانواده های پرتنش زندگی می کنند، از نظر سلامت جسمی و روانی از دیگر همسالان خود عقب تر هستند.

وجود اختلافات عقیده و رفتار بین زن و مرد امری طبیعی است. ولی خانواده‌هایی وجود دارند که در آن زن و مرد زندگی مشترکشان تبدیل به یک میدان جنگ کرده‌اند.

تعارض‌های زناشویی تأثیر عمیق منفی بر روابط آنها و پیرو آن بربافت و روابط خانوادگی می‌گذارد. تعارضات در خانواده اغلب منجر به استرس مي‌شود، مي‌تواند پيش بيني كننده شروع افسردگي، اضطراب و بسياري از بيماريهاي جسمي و رواني باشد. البته عدم توافق موجود بین زوج ها نه تنها غیر عادی نیست بلکه اگر ساختارمند حل شود باعث تحکیم رابطه می‌شود.  غم، تنش و بروز خشم بین زوج ها گریز ناپذیر است. اگر بپذيريم که هيچ زندگي مشترکي بدون تعارضات قابل تصور نيست، آن گاه مي توانيم خود را از فشار چرايي به وجود آمدن مشکل برهانيم و در عوض به حل آن فکر کنيم. درجامعه کنونی مشکلات خانواده و روابط حاکم  بر اعضای خانواده تا آن اندازه اهمیت دارد که حل تعارضات زناشويي يکي از آرزوهاي مشاوران خانواده است. حل تعارضات زناشويي با استفاده از شيوه واقعيت درماني که زيرمجموعه نظريه انتخاب است، امکان پذير گردیده است . منبع این اختلاف‌ها می تواند تقاضاهای غیر واقع بینانه و غیرمعقولانه، انتظارات کشف نشده و موضوعات حل نشده یکی از زوج ها باشد. در نتیجه طبق نظريه انتخاب، تلاش درمانگر اين است که مشکل را ريشه يابي کند، هدف زوجها را ازآمدن به مشاوره دريابد وتوانايي آنهارا براي برطرف کردن مشکل از زبان خودشان بشنوند.

تأثیر اضطراب بر روابط و تعارضات زناشویی

 وقتی می‌‌شنویم یک زوج از هم جدا شده‌اند، اولین علتی که به ذهنمان خطور می‌کند، این است که با هم تفاهم نداشته‌اند یا تربیت متفاوت و اختلاف فرهنگی باعث ایجاد این جدایی شده است و کمتر کسی به این نکته توجه می‌‌کند که استرس زیاد هم می‌‌تواند باعث ازهم پاشیدن رابطه‌​ شود. درواقع هرچه میزان استرس واضطراب  زندگی بیشتر باشد، آمادگی برای دعوا و نزاع و نارضایتی از زندگی زناشویی بیشتر می‌‌شود. اضطراب واسترس زیاد چه به خاطر مسائل کاری و مشکلات خانوادگی و چه به علت خستگی، نداشتن تناسب اندام، ترس از ناتوانی جنسی، رابطه دردناک، هراس از بارداری و ترس از برقراری روابط زناشویی بخصوص در اوایل ازدواج باشد، می تواند​ آتش شور جنسی را خاموش کند. می تواند در هر سنی و برای هر دو جنس اتفاق بیفتد، ولی اغلب در ابتدای ازدواج و در دوران بارداری و یائسگی زنان و در دوران سالمندی مردان شایع تر است. امروزه ثابت شده اختلالات اضطرابی با تشدید بسیاری از بیماری ها ازجمله بیماری های قلبی، دیابت، پرفشاری خون، اختلالات گوارشی و روحی می تواند عملکرد جنسی زن و مرد را مختل کند و باعث زودانزالی، ناتوانی و بی میلی جنسی در مردان و کاهش برانگیختگی و نرسیدن به ارگاسم در زنان شود و می توان گفت استرس و اختلال های جنسی بر یکدیگر اثر متقابل دارند. یعنی استرس ممکن است به بروز مشکلات جنسی در فرد بینجامد یا بر عکس مشکلات جنسی به عنوان عاملی اضطراب آفرین بر زندگی فرد سایه بیفکند. اما باید این حقیقت را پذیرفت که پاسخ افراد به تغییرات زندگی متفاوت است و حتی یک استرس یا مشکل کوچک هم می تواند فرد را از چند ساعت تا چند روز درگیر کند و انگیزه و انرژی بدن را برای داشتن یک رابطه زناشویی مطلوب تقلیل دهد. تجربه ناموفق، رابطه را سرد می کند استرس در روابط عاطفی و زناشویی می تواند باعث شود همسران به جای ارائه رویکردهای ارتباطی ـ عاطفی از رویکردهای ارتباطی ـ اجتنابی استفاده کنند.  استرس و نگرانی یکی از زوجین یا هر دوی آنها باعث می شود رابطه زناشویی موفقیت آمیز و لذت بخشی را تجربه نکنند و به جای تمرکز بر لذت بردن از رابطه، ذهنشان درگیر نگرانی ها و استرس ها باشد. تکرار چنین تجربه ای در روابط جنسی ممکن است اضطراب های شدیدی در همسران پدید آورد و باعث شود یکی از طرفین به دلیل اضطراب و تجربه های ناموفق گذشته از همسرش دوری کرده ، به دلایل غیرمنطقی مانند خستگی، بی میلی، نداشتن زمان کافی یا مشغله های دیگر از برقراری این ارتباط خودداری کند. با ادامه این نگرش به آرامی افکار منفی در ذهن زوجین شکل می گیرد و روابط زناشویی خود را شکست خورده قلمداد کرده و حالا دیگر دو طرف از انجام روابط خودداری می کنند که تبعات آن ناسازگاری و نارضایتی از زندگی زناشویی و در نهایت جدایی و متارکه خواهد بود. این روان شناس تصریح می کند: معمولا همسران در بسیاری از موارد به اشتباه، علت نداشتن رابطه زناشویی را بروز مشکلات جنسی عنوان می کنند، حال آن که استرس و مشکلات ارتباطی بین فردی دلیل اصلی نداشتن این ارتباط است. گاهی هم زوجین به دلیل علاقه ای که به یکدیگر دارند، اجتناب از برقراری رابطه را ، راه حلی مطمئن برای کاهش بحث ها و نگرانی های خود در نظر می گیرند و همه توجه و تمرکزشان را بر مسائل دیگر زندگی مانند روابط دوستانه و بین فردی، مسائل کاری و… معطوف کرده و عملاً از پرداختن به روابط زناشویی پرهیز می کنند، غافل از این که استرس و اضطرابی که این گونه سرکوب می شود تأثیرهای مخربی بر عواطف و هیجان های بین فردی می گذارد و مشکل را حادتر می کند که در این شرایط زوجین باید بلافاصله به افراد متخصص مراجعه کنند تا با بررسی و ارزیابی دقیق روابط بین فردی، علل مشکلات زناشویی شناسایی و در نهایت با ارائه درمان ها و آموزش ها مشکل حل شود. بسیاری از زوجین به دلیل این که در طول رابطه جنسی درک نمی شوند یا ترس از ارضا نشدن یا عدم ارضای طرف مقابل دارند یا اصول و روش های رابطه جنسی را نمی دانند، دچار اضطراب شده و همین باعث اختلالات جنسی در مرد یا زن می شود. البته تحقیقات نشان داده است استرس الزاماً موجب کاهش میل جنسی نمی شود و درجه آن در زنان و مردان متفاوت است. به طور مثال مردان بهتر از زنان می توانند بر استرس خود غلبه کنند، ولی زنان در شرایطی که خسته و مضطرب هستند یا آرزوها و تمایلات مختلفشان برآورده نشده است، از نظر جنسی ضعیف می شوند که به توصیه مشاوران سلامت جنسی، مردان باید قبل از برقراری رابطه از نظر عاطفی وقت لازم را برای رفع تنش و آمادگی روحی همسر به کار گیرند چراکه اگر یکی از زوجین در زمان برقراری روابط دچار استرس، فشار و هیجانات منفی باشد هیچ یک از طرفین احساس رضایت نخواهد داشت. استرس در برقراری اولین رابطه ،​ مشکل شایع دیگر​​ برقراری روابط زناشویی برای اولین بار است که می تواند بسیار استرس زا باشد، بویژه اگر زوج یا زوجه آگاهی چندانی از چگونگی برقراری این روابط نداشته و به میزان کافی آموزش ندیده باشند. روابط جنسی اولیه زن و مرد اگر بخوبی انجام شود در استقبال زوجین برای برقراری مجدد این روابط و در نتیجه، داشتن زندگی جنسی رضایت بخش نقش بسزایی دارد. تجربه جنسی ناموفق و استرس زای اولیه می تواند تا سال ها بدون آن که دلیل خاص و مشخصی داشته باشد موجب کارکرد بد جنسی زوجین شود. بنابراین توصیه می شود در طول مشاوره قبل از ازدواج درباره این مسأله به وضوح به زوجین آگاهی داده شود. اگر زوجین به داشتن رابطه زناشویی تمایل دارند باید با کاهش استرس و فراهم آوردن شرایط محیطی و روانی مناسب برای برقراری رابطه اقدام کنند و هرگز یکی از طرفین، دیگری را برخلاف میلش وادار به این کار نکند یا در صورت ناتوانی در برقراری این روابط یکدیگر را متهم به ناآگاهی نکنند، زیرا چنین رفتاری موجب سردی و استرس در تمایلات جنسی و مشکلات بعدی می شود. حمایت عاطفی و تلاش برای لذت بردن زن و شوهر از یکدیگر، شرط اصلی موفقیت در تجربه های جنسی اولیه است و سایر مهارت ها آموختنی است. اصلی ترین رکن شکل گیری یک رابطه آگاهی از تفاوت های فردی و سعی در درک و احترام به یکدیگر، اطلاع از کارکرد اندام های تناسلی، آگاهی از چگونگی ارتباط کلامی و غیرکلامی رضایت بخش، تخیل و تمرکز حسی، حداکثر تلاش برای آمادگی دو طرف، چگونگی شکل گیری میل جنسی و به ارگاسم رسیدن، تلاش برای لذت بردن، داشتن حداقل میل جنسی برای برقراری رابطه، داشتن مهارت های عاطفی لازم، امتحان شرایط مختلف و متنوع برای برقراری رابطه مورد نظر و انتخاب مکان و زمان متفاوت از اصلی ترین اصول شکل گیری یک رابطه مطلوب است. ​به توصیه روان شناسان برای داشتن یک رابطه سالم، ابتدا باید رابطه عاطفی را بهبود بخشید تا احساس خجالت و غریبگی، رابطه ای مصنوعی و اجباری در پی نداشته باشد . همچنین لازم است بدانید صرفا عشق و علاقه برای داشتن میل جنسی کافی نیست و زن و مرد باید نسبت به یکدیگر جذابیت جنسی نیز داشته باشند که این جذابیت با کسب مهارت های عاطفی و جنسی و گفت وگو و به تفاهم رسیدن در نیازها و خواسته های معقول یکدیگر ایجاد می شود. استرسی که جنون جنسی می آورد بد نیست بدانید گاهی استرس​ عامل برانگیزاننده و تشدیدکننده ​ رابطه جنسی به شمار می رود و به نوعی در ذهن و تخیل فرد به طور دائم می ماند، یعنی فرد از طریق تکرار مداوم این روابط آلام عاطفی و عقده های روانی خود را تسکین می دهد. اعتیاد به رابطه جنسی در هر دو جنس زن و مرد مشاهده شده است. درواقع انجام این روابط سبب آزادسازی آدرنالین و اندورفین شده، به فرد احساس سرخوشی می دهد و به طور موقت آرام می شود. این افراد گاهی با وجود همسر برای تخلیه استرس و اضطراب خود به عادات نامناسب جنسی روی می آورند که خود در بروز اختلالات جنسی و حتی ناباروری بی تأثیر نیست.

منبع

جهانفر ،محمود (1393)، رابطه بین اضطراب و افسردگی با تعارضات زناشویی، پایان نامه کارشناسی ارشد، رشته روانشناسي بالینی، دانشگاه آزاد اسلامي

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

مطالب مرتبط

دیدگاهی بنویسید

0