عوامل محیطی موثردراضطراب اجتماعی
فرزندپروری
تاثیرگذاری تعاملات اولیه مادر-نوزاد بر رشد اجتماعی و هیجانی کودک به نظریه دلبستگی بالبی، باز میگردد. آدمی از اوان کودکی از طریق رابطه با مادر، طرحوارههایی برای درک دنیای اجتماعی شکل میدهد که بسته به این طرحوارهها، دلبستگی ایمن و ناایمن مطرح میشود. کودکانی که دلبستگی ایمن دارند، باور دارند که محبوب بوده و پدر و مادرشان دوستداشتنی هستند و درنتیجه عزت نفس قوی دارند. از سوی دیگر، کودکان با دلبستگی ناایمن این عقیده را در خود نهادینه میکنند که کسی آنها را دوست نداشته و والدینشان افرادی منفور هستند و درنتیجه خشم، بیاعتمادی و اضطراب را تجربه میکنند. با این مبنا بالبی پیشنهاد میکند که اضطراب شرط اساسی دلبستگی ناایمن است .
از طرف دیگر، نحوه ارتباطات والدین با دیگران سرمشق مهمی برای کودکان است. مطالعات نشان دادهاند که افراد مضطرب اجتماعی در خانوادههایی پرورش یافتهاند که در آن تاثیرگذاری خوب بر دیگران اهمیت فوق العادهای داشته است. کاستر، ایندربیتزن و هوپ، گزارش نمودند که بزرگسالان مضطرب اجتماعی بیشتر از دیگران گزارش میکنند که والدینشان در رابطه با عقاید دیگران نگران بودهاند. علاوه بر اینکه این والدین از کمرویی و مشکلات فرزندانشان شرمنده بودهاند.
زمانی که والدین نگرانیهای ارزیابی اجتماعی قوی دارند، منطقی است که فرزندانشان را با گفتن مداوم اینکه چگونه عمل کنند و چه بگویند اصلاح کنند . این روش تربیتی میتواند کودکان را به این سمت هدایت کند که در موقعیتهای اجتماعی انتظار تهدید داشته باشند و علاوه بر آن، این باور را در آنها پرورش خواهد داد که تاثیر خوب بر دیگران گذاشتن، اگر غیر ممکن نباشد یک هدف سخت برای دستیابی است ، مشخص است که این فرآیند تسهیلگر بروز اضطراب اجتماعی است.
روابط دوستی با همسالان
همزمان با رشد کودکان و گذراندن وقت بیشتر با همسالان، عقاید آنان درمورد تواناییهایشان در دنیای اجتماعی از روابط دوستیشان بیشتر تاثیر میپذیرد. تحقیقات رابطه متقابل اضطراب اجتماعی و رابطه دوستی را مطرح نمودهاند. به این ترتیب که کودکان مضطرب اجتماعی بیش از سایر کودکان تجربه رابطه منفی دوستانه به ویژه طرد را گزارش میکنند این تجارب به سهم خود به تشدید و تداوم اضطراب اجتماعی میانجامد.
در بررسی این رابطه متقابل، روبین و میلز، انزوای اجتماعی را در دانشآموزان کلاسهای دوم، چهارم و پنجم مورد ارزیابی قرار دادهاند. دانشآموزانی که به شیوه منفعل و منفرد رفتار میکردند از سوی دوستانشان مضطربتر، کنارهگیرتر و غیراجتماعیتر ارزیابی شده و بیشتر از دیگران طرد میشدند. ارتباط بین کنارهگیری منفعل و طرد دوستان با بزرگتر شدن آنها قویتر میشد. این مطالعه پیشنهاد میکند که تکرار طرد کودک منفعل و منزوی از جانب همکلاسان ممکن است به سبک شناختی مرتبط با اختلال اضطراب اجتماعی منجر شود. این کودکان به علت شکستهای اجتماعی متعدد این عقیده را در خود پرورش میدهند که نمیتوانند در موقعیتهای اجتماعی موفق شوند و درنتیجه از تعاملات اجتماعی با دوستان و همکلاسان دوری جسته و با بزرگتر شدن، تنهایی آنها نیز افزایش مییابد.
اسپنس، دونووان و برچمن-توسینت، نیز در مطالعهای در مورد کودکان غیر بالینی مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی دریافتند که این کودکان تعاملات اجتماعی منفیتری نسبت به گروه گواه تجربه میکنند. بر پایه مشاهدات مدرسهای هم کودکان مضطرب نسبت به کودکان گروه گواه تعاملات مثبت کمتری با همسالان داشتند. علاوه بر این، در این مطالعه مجموعهای از وقایع اجتماعی مثبت و منفی برای کودکان نمایش داده شد و درمورد احتمال وقوع آنها سوال شد. کودکان مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی کمتر از گروه گواه انتظار وقوع رویدادهای مثبت را داشتند و بیش از گروه گواه احتمال وقوع رخدادهای منفی را میدادند. این امر اثرگذاری رابطه با همسالان بر سبک شناختی مرتبط با اضطراب اجتماعی را تایید نمود.
سایر وقایع زندگی
وقایعی از قبیل مرگ یا بیماری اعضای خانواده، تعارض والدین، طلاق، فقر، مشکلات محل سکونت، زندگی با والدین مبتلا به بیماری روانی و جدایی طولانی مدت از یکی از والدین در کودکی، ممکن است با آسیبشناسی و پیشرفت اختلال اضطراب اجتماعی مرتبط باشد .
مگی، مطرح نموده که وقایع ضربه زننده بر پیشرفت اختلال اضطراب اجتماعی تاثیرگذار است. شروع اختلال اضطراب اجتماعی قبل از 12 سالگی در دختران در ارتباط با سوءاستفاده جنسی و جسمی در اوان کودکی گزارش شده است. همچنین شروع زودهنگام اختلال قویاً با پرخاشگری کلامی والدین ارتباط داشت. نتایج نشان داد مشاهده پرخاشگری کلامی والدین میتواند به پیشرفت ترسهای فراگیر مورد انتقاد قرار گرفتن از جانب دیگران مرتبط باشد. علاوه بر آن، مشاهده پرخاشگری کلامی یکی از والدین نسبت بدیگری ممکنست این احساس را درکودک بوجود آورد که روابط اجتماعی حتی میان دو نفرکه ظاهراً باید عاشق هم باشند،میتواند با انتقاد و بیثباتی شدید مشخص شود.
مطالعات متعددی به ارتباط بین آسیب روانی والدین و پیشرفت اختلال اضطراب اجتماعی در فرزندان صحه گذاشتهاند. در این راستا مطالعه لیب و همکاران،نشان دادکه وجود اختلال اضطراب اجتماعی در والد بهترین پیشبینی کننده اختلال اضطراب اجتماعی در بزرگسالی کودک است.
منبع
رزم زن،زینب(1392)،اثربخشی برنامه تعدیل سوگیری شناختی-مؤلفه تفسیر و توجه بر علائم اضطراب اجتماعی و ترس،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی بالینی، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی شیراز
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید