عوامل مؤثر در سازگاري نابينايان

عواملي که در چگونگي توانايي و سازگاري نابينايان مؤثر است:

عوامل متعددي در چگونگي توانايي‌ها و سازگاري‌هاي نابينايان و همچنين شيوه‌هاي آموزشي و باز پروري و توانبخشي آنان دخيل است که در اينجا به طور خلاصه به برخي از آنها اشاره مي‌کنيم:

سن وقوع نابينايي:اين که کودکان در چه سني نابينا شده باشند بر توانايي‌ها و سازگاري‌هاي بعدي او تأثير فراوان مي‌گذارند.

براي بررسي اثرات نابينايي روي افراد مختلف مي‌توانيم آنها را به دو دسته تقسيم کنيم.

-افراد نابيناي مادرزادي و يا آنها که قبل از 5 تا 6 سالگي نابينا شده‌اند. معمولاً افرادي که قبل از سنين 5 تا 6 سالگي بينايي خود را از دست داده‌اند از نظر توانايي‌هاي کلي همانند کودکاني هستند که دچار نابينايي مادرزادي هستند. زيرا در چند سال اول زندگي از تجارب و حافظه بصري چندان بهره‌اي کسب نکرده و يا از حداقل حافظه بصري برخوردار بوده‌اند.

اين کودکان شناخت عيني از عالم بينايي ندارند و نمي‌توانند از يک بينش تخيلي مفيد برخوردار باشند و از بدو تولد و يا از دوران طفوليت خود را با دنياي افرادي که بينايي دارند تطبيق مي‌دهند و ابزار شناخت و کسب تجربه را با استفاده از ساير حواس خود اغاز مي‌کنند. اين گروه از افراد نابينا اصولا دچار شوک يا ضربه رواني نشده و در عالم نابينايي بزرگ مي‌شوند. به آن انس مي‌گيرند و نداشتن ديد مساله چندان مهمي برايشان جلوه نمي‌کند.
-افراد نابينايي که بعد از 5 تا 6 سالگي بينايي خود را از دست داده‌اند. دسته دوم افرادي هستند که قبلا بينا بوده‌اند و جامعه افراد بينا را شناخته‌اند و کم و بيش ان را به خاطر مي‌آورند و از طرف خود و محيط و رنگ‌هاو. . . شناخت عيني دارند که کمک مؤثري در به وجود آوردن يک سلسله بينش‌هاي تخيلي از مشاهدات قبلي در زمان بينايي به شمار مي‌رود.

در بسياري از مواقع دوران بينايي خود را به خاطر مي‌اورند و تاسف آن دوران را مي‌خورند و در واقع افراد نابينايي هستند که سال‌ها بينايي را تجربه کرده‌اند و اکنون دقيقا درک ميکنند که در آن زمان از چه موهبتي برخوردار بوده‌اند. وقوع نابينايي بعد از 5 تا 6 سالگي تأثيرات زيادي در سازگاري عاطفي آنها دارد و در نحوه برنامه‌ريزي آموزشي و توانبخشي نيز کاملا مؤثر است. به عنوان مثال وقتي که کودکي قبل از آن که به عللي نابينا شود از آموزش رسمي و خواندن تجاربي کسب کرده باشد با آنکه اصول کلي در مراحل خواندن احتمالا قابل انتقال است اما هيچ گونه وجوه مشترکي بين خواندن عادي و علائم بريل؛خط برجسته که از آرايش و چگونگي قرارگرفتن يک تا 6 نقطه به وجود مي‌ايدوجود ندارد،کودکي که قبلا خواندن فارسي را آموخته بود بايد اينک خواندن و نوشتن به طريقه جديد را بياموزد و بديهي است که در اين حال آمادگي ذهني و انطباق با شيوه جديد خواندن و نوشتن براي کودکي که آموزش متفاوت داشته است با کودکي که چنين روش خواندن و نوشتن اولين تجربه آموزشي اوست تفاوت دارد.

کودکي که قبلا ياد گرفته بود که چگونه کتاب معمولي را بخواند ممکن است در آغاز يادگيري بريل از خود بي‌ميلي و عکس‌العمل منفي نشان دهد زيرا که هنوز به خوبي وجود نقيصه بينايي خود را که تازه براو عارض شده نپذيرفته و نياز به راهنمايي و مشاوره صحيح جهت سازگاري‌هاي عاطفي، هيجاني و اجتماعي دارد. کساني که در طول زندگي نابينا شده‌اند در بسياري از موارد قوه ادراک بيشتري از افراد نابيناي مادر زادي دارند. از افراد نابيناي متعددي که به عللي در سنين بالاي يک سالگي بينايي خود را از دست داده بودند سوال شد آيا ترجيح مي‌داديد که نابيناي مادر زادي بوديد؟ پاسخ‌هاي ارائه شده گوياي اين واقعيت است که آنها از اين که نابيناي مادرزادي نبوده‌اند راضي هستند.

آنها که عالم بينايي را تجربه کرده‌اند و شناخت فراواني از ان داشته‌اند از نظر استعداد، قوه تفکر و يادگيري بهتر از افراد نابيناي مادر زادي هستند و از لحاظ درک رنگ و ظواهر طبيعت، مسائلي که به فضا و شناخت محيط و اشيا ارتباط پيدا مي‌کند، در طول زندگي نابينا شده‌اند آگاه‌تر، دقيق‌تر و واقع بينانه‌تر از افراد نابيناي مادر زادي هستند. کرول، محقق مسائل نابينايي براين عقيده است که دير نابينا شده‌ها اکثرا عقايد و ديدگاه‌هاي خود را راجع به اشياو محيط اطراف براساس معيارهاي کاملا متفاوتي با افراد نابيناي مادرزادي در ذهن خود پرورش مي‌دهند. دير نابينا شده‌ها از طريق بينايي قبلي خود مجسم مي‌کنند در حالي که افراد نابيناي مادر زادي عقايد خود را براساس ساير حواس خود پرورش مي‌دهند. ولي اين حواس محدودند و دقت کافي را براي کسب بعضي اطلاعات ندارند.

کودکاني که توانسته‌اند قبل از ابتلاي به نابينايي ديدن برخي از اشيا را تجربه کنند خواهند توانست تا اندازه‌اي برآن تجربه‌ها متکي باشند. اگر چه براي کودکاني که از زمان تولد نابينا هستند، اين امکان وجود دارد که برخي از مفاهيم را با همان سرعت کودکاني که بعد از چند سال بينايي، نابينا شده‌اند کسب کنند. اغلب متخصصان با اين امر موافقند که کودکاني که از زمان تولد نابينا هستند در يادگيري بسياري از مفاهيم، دچار مشکل بيشتري مي‌باشند.

نوجوان نابينا از لحاظ سازگاري شخصيت دست کم در 4 زمينه پرخاشگري، طرد – پذيرش، مسائل جنسي و نگراني از آينده، مشکلات بيشتري دارند و همه اين مشکلات از مسائل اساسي نابينايي است. فقدان ديد اين مشکلات را بر نوجوان تحميل مي‌کند.

منبع

یزدیان اصفهانی،سمانه(1390)،اثربخشی آموزش مهارتهای اجتماعی برسازگاری ونگرش دختران بانقص بینایی،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی کودکان بانیازهای خاص،دانشکده علوم تربیتی وروانشناسی اصفهان

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

 

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0