عوامل مؤثر بر شیوه های فرزندپروری

  •  شخصیت والدین، تربیت تولد، پایگاه اقتصادی، اجتماعی خانواده
  • جنسیت کودک، اندازه خانواده
  • کیفیت زناشویی، تحصیلات والدین، سن والدین، ویژگی های ذاتی کودک، محیط و منابع است.
  • حمایت، ارزش های فرهنگی

پیامدهای شیوه های فرزندپروری

هر کدام از شیوه های فرزندپروری پیامدهای خاص خودش را دارد، شیوه فرزندپروری اقتداری در دوران کودکی باعث می شود کودکان سرزنده، شاداب و دارای عزت نفسی بالا، خودکنترلی بالا، رفتار نقش جنسی اندک باشند و همین شیوه فرزندپروری باعث می شود که در نوجوانی، نوجوان از سطح بالای جرأت خود، بلوغ اجتماعی و اخلاقی، پیشرفت علمی و موفقیت آموزشی برخوردار شود. شیوه فرزندپروری استبدادی در دوران کودکی باعث می شود کودک مضطرب، ناشاد و ناسازگار بار بیاید و در صورت ناکام شدن، خصومت از خود نشان دهد،در نوجوانی باعث می شود که نوجوان سازگاری کمتری نسبت به همسالان از خود نشان دهد.

شیوه فرزندپروری سهل گیر در کودکی باعث می شود کودک تکانشی، نافرمان، سرکش و متوقع و وابسته بار بیاید، نسبت به تکلیف پافشاری کم تری از خود نشان دهد و در نوجوانی باعث خودمداری نوجوان می شود و عملکرد ضعیفی در مدرسه از خود نشان می دهد. شیوه اقتداری موجب پایداری شایستگی کودک می شود که به اعتقاد بام ریند همین امر باعث رشد فوق العاده است. اما مانند سایر نتایج همبستگی این رابطه همبستگی نیز می تواند تفسیر های گوناگون داشته باشد. والدین کودکان رشد یافته از تاکتیک های مطلوبی استفاده می کنند.

به این دلیل که نوجوانان آن ها دارای هماهنگی و خود فرمانبرداری هستند نه به این دلیل که کنترل شدید لازمه فرزندپروری مؤثر است. باز هم بامریند به این مطلب اشاره می کند که در خانه های اقتداری اغلب کودکان در مقابل راهنمایی کردن بزرگسالان مقاومت می کنند اما والدین با آن ها صبورانه و منطقی برخورد می کنند، به این صورت که نه تسلیم خواسته های نامعقول فرزندان می شدند و نه پاسخ تند و مستبدانه به آن ها می دهند. بامریند تأکید کرد فقط مهار شدید چندان مؤثر نیست بلکه استفاده منطقی و معتدل از کنترل شدید باعث تسهیل تحول می شود .

بهر حال خصوصیت خود کودک نیز در تسهیل کاربرد شیوه اقتداری مؤثر است. بدین معنی که کودکان ذاتاً مشکل دار با احتمال بیشتری نظم اجباری را نمی پذیرند بعضی از والدین به هنگام مقاومت کودک در برابر آن ها واکنش های متناقض نشان می دهند. اول با تندی کردن و بعد با تسلیم شدن، در نتیجه باعث تقویت رفتار سرکشی در کودک می شود.

والدینی که هر دو شیوه کناره گیری و استبدادی حتی گاه گاهی به کار می برند، فرزندان شان پرخاشگر و مسؤولیت ناپذیر می شوند و در مدرسه عملکرد ضعیفی دارند و به تدریج روابط بین شیوه های فرزندپروری والدین و ویژگی های کودکان دو جانبه می شود کودک تکانشی و بدخو، باثبات بودن، منطقی بودن و صبوری را برای والدین سخت می سازد، اما فعالیت فرزندپروری می تواند رفتار مشکل را تقویت کند یا کاهش دهد. حال ببینیم چرا یک شیوه فرزندپروری اقتداری موجب حمایت از شایستگی فرزندان می شود و می تواند رفتار سرکشی و غیر اجتماعی او را مهار کند؟

در پاسخ باید گفت چندین دلیل وجود دارد. اول، اگر یک کنترل منصفانه و با استدلال صورت گیرد و نه کنترل بی رویه و دلخواه احتمال خیلی بیشتری دارد که این کنترل درونی شود. دوم، شیوه تربیت والدینی که در حفظ استانداردها در مورد فرزندان ثابت قدم هستند الگوه هایی از رفتارهای ابراز وجود و اعتماد را به آن ها ارائه می دهند، هم چنین، تقویت کنندگی آن ها مؤثر است و کودکان را برای دستیابی به انتظارات شان تقویت می کنند و عدم موافقت با بعضی از کارهای آن ها چون توأمم با مهربانی و دلسوزی است تأثیر بهتری خواهد داشت. توقع والدین مقتدر با توانایی فرزندان در پذیرفتن رفتارهای خویش متناسب است. از این رو این گونه والدین را متقاعد می کنند که افرادی با کفایتی هستند و می توانند در کارها موفق شوند و این برخورد موجب پرورش رفتار پخته و مستقل و افزایش سطح حرمت خود می شود .

شیوه ی فرزند پروری شیوه تربیتی اعمال شده از سوی والدین که شامل مجموعه رفتارهای متعدد و گوناگون طبیعی و بهنجار است که والدین به منظور کنترل کردن و اجتماعی نمودن کودک از آن استفاده می کنند ، دو نکته مهم در این تعریف وجود دارد، اول این که شیوه تربیتی به معنی توصیف و تبین رفتارهای متعدد و گوناگون، اما بهنجار و طبیعی والدین است، به عبارت دیگر رفتارهای نامناسب و نادرست والدین که می توان نمونه های آن را در خانواده های آشفته و پریشان یا بیمار یافت، شامل نمی گردد. دوم این که، شیوه ی تربیتی بهنجار  و طبیعی حول محور مسأله کنترل متمرکز است.

واضح است که والدین در زمینه کنترل اجتماعی ساختن کودک و گستره عملکرد خود با یکدیگر تفاوت دارند. اما با وجود همه تفاوت های نقش اصلی همه والدین، تأثیرگذاری، آموزش و کنترل کودک است، سیر تحول در شیوه های فرزندپروری و انواع شیوه های فرزندپروری که شامل سه شیوه مقتدرانه، سهل گیر و مستبدانه بود معرفی وبه عوامل تأثیرگذار در شیوه های فرزندپروری و سپس الگوه های جدید فرزندپروری که توسط بامریند مطرح شده بود مورد بررسی قرار گرفت. و سپس در مورد تعارض زناشویی و انواع سبک های حل تعارض زناشویی و کنترل تعارضات زناشویی و حل تعارضات زناشویی و نظریه های مرتبط در این باره بحث شد که افراد هنگام مواجهه با تعارض از روش های متعددی استفاده می کنند.

 رحیم ، پنج سبک حل تعارض زناشویی را مطرح کرد:

  • سبک یکپارچه سازی: این سبک مستلزم تشریک مساعی بین دو طرف است مثل گشودگی، مبادله اطلاعات و بررسی تفاوت هاست، یافتن یک راه حل قابل قبول برای هر دو طرف.
  • تسلط یا مسلط شده: این سبک به عنوان یک سبکه رقابتی شناخته شده است. در این سبک رفترا افراد تحمیل کننده است برای برنده شدن در یک وضعیت.
  • الزام شده یا متهم شدن: در این سبک افراد اهمیت کمی برای خود قایل شده و اهمیت زیادی برای دیگران قایل می شود و هم چنین تلاش برای راضی کردن دیگران.
  • سبک اجتناب: در این سبک مسئولیت را به شخص دیگری واگذار کردن، دور مانده از تعارض و چشم پوشی از عدم توافق و خنثی باقی ماندن.
  • سبک مصالحه: این سبک براساس یک استراتژی داد و ستد و براساس یک تصمیم گیری دوجانبه قابل قبول اتخاذ می شود.

منبع

فرضیان پور،محمد(1393)، روشهای حل تعارض زناشویی و شیوه­های فرزندپروری در پرستاران،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی،دانشگاه آزاداسلامی پردیس هرمزگان

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0