عوامل مؤثر بر جهتگیری هدف
متغیرهای مختلف فردی و محیطی در ایجاد انگیزش در دانشجویان مؤثرند. در نظریههای مربوط به اهداف پیشرفت، برنفوذ پیچیده هردونوع متغیر تاکید شده است. آندرمن و آندرمن، تفاوت در ادراک توانایی و انگیزش ذاتی را به عنوان مجموعهای از ویژگیهای فردی که دانشجویان را مستعد برای جهتگیری هدفی خاص در فعالیتهای یادگیری میکند، در نظر گرفتهاند.از نظر الیوت، نگرش دانشجویان در مورد تحصیل وکسب،علم,نیز میتواند در تعیین جهتگیریهای آنها در فعالیتهای یادگیری مؤثر باشد. دانشجویان وقتی موضوع درسی را لذتبخش و برای زندگی مفید بدانند، بر یادگیری پافشاری کرده و هدف تکلیفمداری را دنبال خواهند کرد. نگرش افراد در مورد تحصیل نیز در انتخاب جهتگیری هدفی مؤثر است. اگر این باور وجود داشته باشد که دانشگاه مسئولیت اجتماعی و فهم انسان را از جهان افزایش میدهد، انگیزش برای فهم و تبحر بر تکلیف بیشتر خواهد شد، در نتیجه فرد تعهد بیشتری نسبت به یادگیری احساس خواهد کرد.
اگردانشجواحساس کند که دانشگاه قادر است فرایند یادگیری را تسهیل کند، رضایت بیشتری از یادگیری خواهد داشت .علاوه بر عوامل درونی, فردی، عوامل موقعیتی, محیطی نیز در ایجاد جهتگیری هدفی دانشجویان یا دانش آموزان مؤثر است. الیوت، نشان داد که وقتی ملاک ارزشیابی، هنجاری است، دانشجویان فرصتهای یادگیری را از دست خواهند داد و به دنبال اهداف عملکردی خواهند رفت. برعکس زمانی که بر مهارت ارزش گذاشته میشود ،با هدف رسیدن به حدی از تسلط، آنها به انتخاب اهداف تبحری مبادرت خواهندکرد. دانشجویان در این شرایط، بدون توجه به سطوح توانایی خود به انتخاب تکالیف چالشانگیز یا مخاطرهآمیز دست میزنند. بنابراین میتوان گفت که ساختار کلاس نیز در انتخاب جهتگیری دانشآموزان و دانشجویان، نقش مهمی دارد. پژوهشها نشان دادهاندکه جو کلاس و ساختار ارزشیابی برجهتگیریهای هدفی دانشجویان تاثیر میگذارد. به عنوان مثال درگیری در سخنرانی ,ارائه توجه برانگیز درس توسط استاد، گزینش اهداف تبحری را در دانشجویان بالا میبرد.
به عبارت دیگر هر چه درگیری در سخنرانی که مربوط میشود به این که استاد تا چه اندازه مواد سخنرانی را جالب ارائه میدهد ̜بهتر باشد. به همان میزان درگیر شدن دانشجویان در درس راحتتر بوده و موجب گرایش بیشتر آنها به فرایند یادگیری میشود. همچنین درگیری در سخنرانی، به عنوان پیش بینی کننده مثبت انگیزش درونی دانشجویان به حساب میآید. نوع ارزشیابی استاد از دانشجویان نیز، درجهتگیری هدفی دانشجویان تاثیر دارد. به عنوان مثال تاکید بر ارزشیابی ظاهری ،ارزشیابی بر اساس یادگیریهای طوطیوار ممکن است پیگیری اهداف تبحری را ضعیف کند. ارزشیابی سخت، مربوط میشود به این که دانشجویان ساختار نمرهدهی را آنقدر دشوار ببینند که احتمال عملکرد موفق پایین آید. این ارزشیابی نیز ممکن است به طور آشکار امکان پیامد عملکرد منفی را مهیا سازد و در نتیجه منجر به گزینش اهداف اجتناب,عملکرد شود.
این ارزشیابی همچنین احتمال گزینش اهداف تبحری را کاهش میدهد.علاوه بر عوامل موقعیتی مثل ساختار کلاس که در جهتگیری هدفی افراد میتواند مؤثر باشد، جهتگیری هدفی دانشجویان تحت تاثیر تجارب قبلی، تاریخچه موفقیت و شکستها و اهداف والدین آنان نیز قرار میگیرد. همچنین بنا به عقیده دوئک و لگت ، اتخاذ اهداف پیشرفت بستگی به نظریههای ضمنی هوش دارد. افرادی که معتقدند هوش قابلیت تغییر دارد، بیشتر احتمال دارد که اهداف تبحری را انتخاب کنند. در حالی که افرای که هوش را به عنوان کیفیتی ثابت تلقی میکنند، تمایل به اتخاذ اهداف عملکردی دارند. نظریههای ضمنی هوش با مراحل زندگی تغییر میکنند. افرادی که معتقدند توانایی بهوسیله تلاش تعریف میشود به اتخاذ اهداف تبحری گرایش دارند، اما کسانی که بر این عقیدهاند که توانایی بهوسیله مقایسه هنجاری تعیین میشود، عملکردگرا هستند.
جهتگیری هدف و متغیرهای عاطفی
در حالی که جهتگیری هدفی و خودکارآمدی یادگیرندگان به طور وسیعی توسط محققان بررسی شده است، نقش عوامل و متغیرهای عاطفی و انگیزشی، به طور گستردهای بررسی نشده است. اینک اشارهای به این موضوع میشود. عواطف منفی اغلب زمانی بروز میکند که فرد دغدغه چگونه ارزیابی شدن توسط همسالان خود را دارد که این امر بیشتر در مورد جهتگیری هدفی عملکردی، صادق است. زیرا در جهتگیری هدفی عملکردی، فرد بیشتر قصد دارد مهارتها و توانمندیهایش را به دیگران نشان دهد. اهداف عملکردی به ارزیابی دیگران و مقایسهای که همکلاسیها با هم دارند، نیز بستگی دارد. به نظر میرسد که در جهتگیری هدفی تبحری، فرد قدرت کنترل بیشتری بر خود و بر اهداف پیشرفت خود داشته باشد. هرچه تمایل فرد برای کسب مهارتها و فنون در وی درونی شود، بیشتر به سمت جهتگیری هدفی تبحری پیش میرود. یادگیرندگانی که جهتگیری اجتنابی دارند، اغلب در ارتباط با ذهنیات دیگران این دغدغه را دارند که مبادا دیگران،متوجه,ناتواناییهاوضعفهای آنها شوند.
وقتی این یادگیرندگان با تکالیف نسبتا دشواری روبرو میشوند، اغلب سعی دارند که به هر بهانه ای از انجام تکالیف طفره روند. طوری که بتوانند ناتوانیها وعدم اعتماد به نفس خود را پنهان سازند. در نتیجه فردازراهبردهای مختلفی از جمله: به تعویق انداختن عمدی کارها، تلاش نکردن، عذر و بهانه آوردن برای مطالعه نکردن استفاده میکنند. فردی که جهتگیری تبحری دارد، توانایی کنترل و تطبیق بیشتری با خود و محیط خود دارد، صحیحتر فکر میکند، صحیحتر عمل میکند به دلیل اینکه ارزیابیهای دیگران چندان برایش مهم نیست . بنابراین جهتگیریهای دانشجویان، به طور مستقیم در عواطف آنها تاثیر میگذارد. ممکن است یک تاثیر آسیب رساننده و مخربی به همراه داشته باشد، یا احساس مطلوبی در آنها ایجاد کند. گفته شد که جهتگیریهای هدفی و اهداف فردی بر تفکر و احساسات شخص اثر میگذارد.
این دیدگاه به خوبی با نظر ایمز،در مورد اهداف پیشرفت به عنوان یک مکانیسم میانجیگرانه و اثبات تحقیقاتش که بیان میدارد اهداف پیشرفت میتواند با مواردی مثل خودآگاهی وخودکارآمدی تحصیلی در ارتباط باشد، منطبق است. کولکیت و سیمرینگ و ولترز و همکاران، دریافتند که اکثر یادگیرندگانی که جهتگیری رویکرد, عملکرد دارند، به دلیل ترس از شکست احتمالی، اعتماد به نفس آنها در رویارویی با تکالیف تحصیلی، کاهش مییابد. اسمیت و همکاران بیان میکنند که یادگیرندگانی که جهتگیری هدفی عملکردی دارند,نشان دادن تواناییها یا اجتناب از نشان دادن ناتوانیها به دلیل تلاش برای برآوردن برخی انتظارات غیرواقعبینانه، بیشتر تحت فشار و استرس هستند. با احتمال افزایش شکلگیری عواطف منفی در یادگیرندگانی که جهتگیریهای عملکردی دارند,رویکردی و اجتنابی، خودکارآمدی آنها نیز کاهش مییابد.
رابطه جهتگیری هدف و پیشرفت تحصیلی
چندین دهه تحقیقات نشان داده است که یکی از پیامدهای کلیدی جهتگیریهای هدف، عملکرد یا پیشرفت است، بنابراین اهداف بهصورت ایدهآل باید با پیشرفت پیوند یابند. ادبیات پژوهش در مورد اهداف تبحری تقریبا همسان است در این که دانشجویان و دانشآموزان تبحرگرا بیشتر در یادگیری درگیر هستند، از راهبردهای شناختی عمیقتر استفاده میکنند، بهطور درونی برای یادگیری برانگیخته میشوند و بنابراین عملکرد بهتری دارند. در عین حال بعضی مطالعات دریافتهاند که اهداف تبحری با پیشرفت تحصیلی نامرتبط هستند.برای مثال:هاراکیویکز و همکاران دریافتهاند که اهداف تبحری با انگیزش درونی و علاقه بیشتر ارتباط دارند، در حالی که اهداف رویکرد ,عملکرد با انگیزش بیرونی و عملکرد بهتر مرتبط هستند. در میان دانشجویان دانشگاه اهداف رویکرد, عملکرد به صورت مثبت با عملکرد تحصیلی و دیگر سازههای انگیزشی از قبیل خودپنداره تحصیلی ارتباط دارند اما با علاقه یا انگیزش درونی ارتباطی ندارند.
میگلی و همکاران، بیان میکنند که اگرچه دانشآموزان با اهداف رویکرد , عملکرد، ممکن است نمرات بالاتری از دانشآموزانی با اهداف تبحری داشته باشند، ولی بهصورت عمیق یاد نمیگیرند. نمرات امتحانی اغلب، پاداش حفظ کردن طوطیوار و یادآوری سطحی واقعیتها هستند و بنابراین فراگیران را از فرایندهای تفکر عمیقتر دور میکنند. همچنین آنها بیان میکنند که اهداف رویکرد- عملکرد ممکن است برای پسران مفیدتر باشد تا دختران و نیز برای دانشآموزان در پایههای بالاتر در مقابل دانشآموزان پایههای ابتدایی که بیشتر تبحرگرا هستند. فراگیرانی که برای اجتناب از شکست و نالایق به نظر رسیدن، برانگیخته میشوند، جهتگیری هدفی اجتناب, عملکرد را نشان میدهند. محققان دریافتهاند که اهداف اجتناب, عملکرد پیامدهای منفی برای انگیزش و یادگیری دارندو با خودناتوانسازی و ایجاد آگاهانه موانعی که احتمال موفقیت شخص را کاهش میدهند مانند تنظیم غیرواقعبینانه اهداف عالی، عدم تلاش، تعلل در انجام تکلیف و تقلب، ارتباط دارند.
اهداف تبحری ارزش درونی بالایی دارند، اما همیشه پیشبینیکننده پیامدهای مرتبط با پیشرفت مانند نمرات امتحانی نیستند. اهداف رویکرد, عملکرد میتوانند تاثیر مثبتی بر پیامدهای پیشرفت مثل نمرات داشته باشند. با این وجود تحقیقات نتایج متفاوتی را در ارتباط میان جهتگیری هدفی رویکرد, عملکرد و پیشرفت تحصیلی نشان دادهاند.در نهایت رابطه بین اهداف اجتناب,عملکرد و پیشرفت، تقریبا همیشه منفی بوده است. پراکندگی نسبی در نتایج این پژوهشهارا میتوان به تنوع در معیارهای هدف، تکالیف، بافتها و سن شرکتکنندگان در این پژوهشهانسبت،داد. اکنون میتوان نتیجه گرفت که جهتگیریهای هدفی در موقعیتهای تحصیلی، مبین انگیزه فردازتحصیل است وبه همین دلیل تمایلات، کنشهاوپاسخهای اورادرموقعیتهای یادگیری تحت تاثیر قرار میدهد.
منبع
عمادی،شایا(1393)،مقایسه جهتگیری هدف، پیشرفت تحصیلی و خودتنظیمی دردانشجویان،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی،دانشگاه آزاداسلامی
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید