عوامل تأثير گذار بر پيشرفت تحصيلي 

  1. عوامل فردي

الف) هوش: در بين عوامل فردي، يكي از عوامل تاثير گذار بر پیشرفت تحصيلي افراد، هوش و توانايي هاي ذهني اوست. داک ورث وسلیگمن بيان مي كنند كه مباحثات جالبي در زمينه رابطه و روند علي پيشرفت تحصيلي و هوش وجود دارد. بعضي محققان هوش و پيشرفت تحصيلي را به عنوان دو سازه مشابه مي بينند. ديگران باور دارند كه رابطه بين هوش و پيشرفت تحصيلي دوجانبه است. عده اي از محققان در حال حاضر به رابطه علي پيشرفت تحصيلي و هوش معتقد هستند.

ب) انگيزش: انگيزش به عنوان يك عامل فردي نقش مهمي را در پيشرفت تحصيلي ايفا مي كند. در گذشته این باور وجود داشت که هوش مهمترین عامل تعیین کننده برای موفقیت تحصیلی است. بعد از سال ها تحقیقات در زمینه یادگیری و انگیزش، مربیان و متخصصان تعلیم و تربیت دریافتند که دانش آموزان با استفاده از راهبردهای مناسب انگیزشی، رفتاری و یادگیری می توانند تبدیل به یادگیرندگان موفقی شوند. انگيزش بالا و مشاركت در يادگيري به طور همسويي با پيشرفت تحصيلي و كاهش نرخ ترك تحصيل در ارتباط است.

كازيدي و لين به بررسي چگونگي تاثير خانواده بر انگيزش و پیشرفت تحصيلي پرداختند. آن ها در بررسي خود نشان دادند كه انگيزش به عنوان يك متغير رابط ميان خانواده و پیشرفت تحصيلي ايفاي نقش مي كند. گاتفرد در پژوهشي كه انجام داد رابطه مثبتي را بين انگيزش و پيشرفت تحصيلي به دست آورد. به طور ويژه، كودكان و نوجواناني كه انگيزش دروني تحصيلي بالاتري را نشان مي دادند داراي سطح پيشرفت و هوشي بالاتري بودند. او همچنين دريافت كه انگيزش  دروني اوليه با انگيزش و پيشرفت تحصيلي بعدي رابطه دارد.

فورتيروهمکاران نشان دادند كه شايستگي تحصيلي ادراك شده ارتباط مثبتي با انگيزش دروني دارد. همچنين به نظر مي رسد كه احساس شايستگي و خود تعييني در بافت مدرسه يك احساس انگيزش خودمختارانه را نسبت به تحصيل به وجود مي آورد كه اين به نوبه خود منجر به پيشرفت تحصيلي بالاتر مي شود. شايستگي تحصيلي ادراك شده و خود تعييني تحصيلي ادراك شده به طور مثبتي بر انگيزش تحصيلي تاثير مي گذارد كه اين به نوبه خود بر پیشرفت تحصيلی و حضور در مدرسه تاثير مي گذارد.

پ)خودپنداره و حس كنترل پايين: افرادي كه ترك تحصيل مي كنند خودپنداره پايين تري نسبت به همسالان خود كه در مدرسه مي مانند دارند. ترك تحصيل كنندگان تمايل بيشتري براي اين باور دارند كه آنها كنترل كمتري بر روي سرنوشت خودشان دارند. ترك تحصيل كنندگان همچنين يك حس پاييني از كارآمدي يا مسئوليت دارند. ما نمي دانيم كه اعتماد به نفس پايين علت عملكرد ضعيف در مدرسه است يا عملكرد ضعيف در مدرسه علت اعتماد به نفس پايين است. تحقيقات از ديدگاه اخيرتر (عملكرد ضعيف در مدرسه علت اعتماد به نفس پايين است) حمايت مي كند، اين تحقيقات بيان مي كنند كه بهبود عملكرد مدرسه ممكن است اعتماد به نفس را افزايش دهد.

ت) بيگانگي از مدرسه: ترك تحصيل كنندگان دبيرستاني يك احساس تعلق قوي نسبت به تحصيل و مدرسه ندارند و خيلي علاقمند به درس و مدرسه نيستند. ترك تحصيل كنندگان رضايت كمتر و تلاش كمتري را در مدرسه گزارش مي دهند، مشاركت كمتري در فعاليت هاي فوق برنامه دارند، نگرش مثبت تري نسبت به كار تا مدرسه دارند و تمايل كمتري براي تحصيلات عالي دارند.

ث)مشكلات رفتاري: دانش آموزان ابتدايي كه به ميزان بالايي پرخاشگر هستند با احتمال كمتري از دبيرستان فارغ التحصيل مي شوند. تا سن 18-17 سالگي، كودكاني كه بيش فعال هستند با احتمال بيشتري عملكرد ضعيفي دارند و در مدارس ويژه حضور مي يابند يا ترك تحصيل مي كنند. ترك تحصيلي كنندگان به ميزان فراوان تري از مدرسه فرار مي كنند يا غيبت و تاخير دارند و آن ها غالباً جريمه و محروم مي شدند. آموزش مهارت هاي اجتماعي در سال هاي اوليه نوجواني يك راهبرد موثري براي پيشگيري از سيگار كشيدن و فعاليت هاي جنسي پيش از موقع و شكست تحصيلي است.

ج)مصرف الكل و مواد: نوجواناني كه به مصرف مواد و الكل مي پردازند به احتمال كمتري دبيرستان را به پايان مي رسانند. تحقيقات هيچگونه نتيجه گيري روشني در مورد اينكه مصرف مواد به عنوان علت يا پيامد مشكلات تحصيلي باشد به دست نداده اند.

چ)رفتارهاي بزهكارانه: دانش آموزان دبيرستاني كه با سيستم هاي قضايي سر و كار داشته اند با احتمال بيشتري نسبت به همتايان خود ترك  تحصيل مي كنند.

  1. عوامل خانوادگي

الف)جايگاه اقتصادي اجتماعي خانواده: يك نوجوان از خانواده با جايگاه اقتصادي اجتماعي پايين به احتمال بيشتري درس خود را قبل از به پايان رساندن دبيرستان رها مي کنند و با احتمال کمتري وارد تحصيلات عالي مي شوند. طبق گزارشات انجام شده به وسيله ي کميسيون ملي کودکان نوجوانان از خانواده هاي کم درآمد با احتمال بيشتري فاقد مهارت هاي تحصيلي اساسي هستند و به ميزان بيشتري يک پايه ي تحصيلي را تکرار مي کنند آن ها در خطر سوء تغذيه و سلامت پايين تري هستند. خانواده هاي فقير با احتمال بيشتري در حوزه هاي با مدارس ضعيف تر و توام با منابع کمتر زندگي مي کنند. نوجوانان در خانواده هاي کم درآمد با احتمال بيشتري کار مي کنند که ممکن است براي پیشرفت تحصيلي آن ها مضر باشد (اگر ساعت کار طولاني باشد).

ب)جايگاه قومي و اقليتي خانواده: دانش آموزان اقليت، نرخ ترک تحصيل بيشتري دارند اما بسياري از تاثيرات ناشي از تاثير جايگاه اقتصادي اجتماعي مي باشد تا صرف اقليت بودن: دانش آموزان اقليت با احتمال بيشتري در خانواده هاي فقير يا در خانواده هاي تک والدي زندگي مي کنند، والدينشان به طور متوسط تحصيلات کمتري دارند و آنها معمولاً در مدارس با کيفيت پايين حاضر مي شوند و همين مسئله و سيستم ارزشي مدرسه ممکن است با ارزش هاي خانوادگي و قومي متفاوت باشد.تحقيقات انجام شده روي دانش آموزان اقليت که زبان مادري شان انگليسي نبوده نشان داده است که توانايي هاي شناختي آنها پايين تر از حد متوسط بوده است. آنها ممکن است در مدرسه پيشرفت پاييني داشته باشند، به دليل اينکه آنها براي صحبت کردن در کلاس و مشارکت در بحث يا به دليل نگرش و ديدشان نسبت به معلمانشان ترديد دارند.

پ) خانواده هاي تک والدي و والد خوانده: ساختار خانواده بر مشکلات رفتاري و غيبت از مدرسه تاثير مي گذارد، دانش آموزاني که در خانواده هاي تک والدي و آشفته زندگي مي کنند بيشتر در کلاس هاي آموزشي ويژه قرار مي گيرند. نوجواناني که در خانواده هاي تک والدي و والد خوانده زندگي مي کنند نمرات پايين تري نسبت به کساني که در خانواده هاي کامل زندگي مي کنند به دست مي آورند. خانواده هاي تک والدي با احتمال بيشتري در طبقه ي خانواده هاي کم درآمد قرار مي گيرند. استرس از هم گسستن خانواده دانش آموز را در معرض خطر قرار مي دهد. غيبت پدر نظارت والدي پاييني را موجب مي شود و در نتيجه موجب پيشرفت پايين تر خانواده مي شود، اگر پدر حضور نداشته باشد مادر با احتمال بيشتري کار مي کند و نظارت و کنترل کمتري در خانه دارد.

ت)کار کردن مادران: تعدادي از مطالعات پيشنهاد مي کند که هنگامي که مادران تمام روز کار مي کنند فرزندانشان از همه سنين از پيش دبستاني تا دبيرستان عملکرد خوبي در مدرسه ندارند.

ث)عدم مشاركت والدين: مشاركت والدين در مدرسه در پيوستاري از ارتباط و بازديد از مدرسه تا آموزش به فرزندان در خانه، ارزيابي كتاب ها و ارزيابي اعضاي مدرسه، به رابطه بهتر خانواده مدرسه ختم مي شود. بهبود ارتباط بين مدرسه و خانواده، والدين را از وضعيت فرزندان خود آگاه مي سازد و اطلاعاتي درباره چگونگي كمك به فرزندانشان براي موفقيت به آن ها مي دهد. نتيجه اين تلاش ها و مشاركت ها، بهبود پيشرفت دانش آموزان و نگرش مثبت آن ها نسبت به مدرسه است .

 ج)سطح اقتصادي اجتماعي پايين: نوجواني كه در جوامع با ميزان رفاه پايين و نرخ بيكاري بالا زندگي مي كنند علاقه كمتري نسبت به تحصيل دارند. با اين وجود، تاثيرات زندگي در جوامع كم درآمد ممكن است به وسيله ي سبك هاي والدي و روابط اجتماعي با اشخاص ديگر مثل دوستان و مؤسسه هاي اجتماعي تعديل شود.

  1. عامل همسالان

الف)فقدان دوست: دانش آموزاني كه در بين دوستان خود محبوبند با احتمال بيشتري دبيرستان را تمام مي كنند و وارد دبيرستان مي شوند. دانش آموزان ترك تحصيل كرده خودشان را به عنوان افرادي غير محبوب مي دانستند يا در بين بچه هاي ديگر محبوب نبودند. دوستان دانش آموزان ترك تحصيل كرده زياد از مدرسه غيبت مي كنند،‌ نمرات پايين تر و نگرش منفي تري نسبت به مدرسه دارند و احتمالاً برنامه ريزي كمتري براي رفتن به دانشگاه دارند.

ب)دوستان با نگرش منفي: نگرش، اشتياق، معيارها و انتظارات همسالان بر تلاش هاي فردي و پيشرفت در مدرسه تاثير مي گذارد. اگر چه تاثير همسالان يك عامل مهم در پيشرفت است، اما والدين بيشترين تاثير را در زندگي فرد نسبت به ديگر فاكتورها (همسالان، معلمان و جامعه) دارند.

  1. عوامل آموزشگاهي

الف)معلمان غير كارآمد: معلمان كارآمد دانش آموزانشان را دوست دارند و به ميزان زيادي با دانش آموزان ارتباط دارند، يادگيري مشاركتي را تشويق مي كنند. انتظارات بالا و در حد تواني از دانش آموزان خود دارند.

ب)برنامه درسي غير منعطف: آموزشي كه به اندازه كافي انعطاف پذير است براي گستره اي از سبك هاي يادگيري مناسب است و ممكن است از دلسردي و ترك تحصيل دانش آموزان جلوگيري كند. برنامه هاي درسي همچنين بايد ارزش ها و تجربه هاي دانش آموزان از قوميت ها و گروه هايي اجتماعي اقتصادي گوناگون را به حساب بياورد و به آنها اهميت بدهند تا آن ها از بيگانگي دانش آموزان جلوگيري كند. اگر مدارس فرصتي را براي مشاركت در تصميم گيري  به دانش آموزان بدهد، دانش آموزان رضايت بيشتري نسبت به مدرسه دارند و در نتيجه پيشرفت هاي بهتري بدست مي آورند.

پ)فقدان سرويس هاي مشاوره براي كودكان در معرض خطر: دانش آموزان در معرض خطر، خصوصاً در زمان هاي استرس زا از سوي معلمان و مشاوران نياز به توجه بيشتري دارند. هنگامي كه دانش آموزان در معرض ترك تحصيل هستند، مشاوران در دسترس و اطلاعات درباره راه هاي جايگزين مي تواند موثر باشد. نرخ بالاي ترك تحصيل در دانش آموزان اقليت زباني مي تواند ناشي از فقدان توجه از سوي معلمان باشد.

ت)انتقال مدرسه: تغيير مدرسه استرس زا است و ممكن است موجب مشكلات بلند مدت و ناپايدار در ارتباط با عملكرد تحصلي شود. هنگامي كه دانش آموزان وارد دوره ي راهنمايي و سال هاي اول دبيرستان مي شوند، آنها در معرض خطر عملكرد تحصيلي و مشاركت ضعيف در فعاليت هاي مدرسه هستند. پيچيده تر شدن ساختار دبيرستان ممكن است علت مشكلات در سازگاري باشد و منجر به مشكلات تحصيلي شود. دانش آموزاني كه مدارس خود را به ميزان بيشتري تغيير مي دهند با احتمال بيشتري ترك تحصيل مي كنند.

ث) حمايت اجرايي ضعيف: يك مديريت كه يك رهبري قوي را نشان مي دهد و در آموزش مشاركت مي كند براي اثر بخشي مدرسه مهم است. يك مدير خوب بايد از معلمان حمايت كند و بايد معلمان را براي برنامه ريزي و تصميم گيري مشتاق كند. مدير بايد براي نشان دادن قاطعيت خود از سوي ناحيه آموزش پرورش استقلال داشته باشد.

ج) اندازه مدرسه: مدارس بزرگتر اين مزيت را دارند كه منابع بيشتري در اختيار دارند، اما آن ها معايب زيادي همانند غير انساني كردن و جرم و مشكلات مي شوند. مدارس كوچكتر به ويژه براي بچه هاي در معرض خطر بهتر و مورد توجه مي باشد.

چ)اندازه حوزه تحصيلي: نواحي روستايي خيلي كوچك و حوزه هاي شهري خيلي بزرگ نرخ ترك تحصيلي بالاتري دارند. مطالعات زيادي حوزه تحصيلي خيلي بزرگ را به عنوان مهمترين عامل پيش بيني كننده ترك تحصيل در نظر مي گيرند.

ه)مشاركت پايين در فعاليت هاي فوق برنامه: دانش آموزان ترك تحصيل كرده سطوح پايين تري از مشاركت را در فعاليت هاي فوق برنامه گزارش مي دهند. در مدارس كوچكتر مشاركت بيشتر است و فشار بيشتري بر روي دانش آموز براي مشاركت وجود دارد. دانش آموزان در اين مدارس از فرصت هاي رشدي و فعال بودن سود مي برند. در مدارس بزرگتر، دانش آموزان معدودتري در فعاليت ها مشاركت مي كنند و دانش آموزان زيادي از اين فعاليت ها مي گريزند.

خ)جو منفي مدرسه: فقدان محيط كلاسي مناسب و فقدان حس امنيت عوامل يكپارچه شده اي در ايجاد يك جو منفي مدرسه هستند.

  1. عوامل شغلي

الف)وارد شدن پيش از موقع در جريان كار: دانش آموزاني كه مشغول به كار هستند ممكن است ترك تحصيل كنند يا تمايل كمتري براي ادامه دادن تحصيلاتشان داشته باشند. ايكستروم و همكارانش دريافتند كه 27/0 از پسراني كه ترك تحصيل كرده بودند دليل كار كردن خود را علت رها كردن درس و مدرسه مي دانستند و 14/0 فشارهاي والدين براي كار كردن را علت ترك تحصيل مي دانستند.

ب)كار كردن به مدت طولاني: كارهاي پاره وقت مزيت هايي براي نوجوانان دارد. اما كارهاي طولاني مدت ممكن است براي دانش آموزان مشكلاتي را به بار آورد. كار كردن طولاني مدت ممكن است منجر به غيبت هاي بيش از حد از مدرسه شود و اين باعث مي شود دانش آموز زمان كمي را صرف تكاليف مدرسه كند، در امتحانات تقلب كند، انتظارات پايين معلم نسبت به وي را در پي داشته باشد، كلاس هاي ساده تر انتخاب شود.

نظریه های پیشرفت تحصیلی

اﻣﺮوزه ﭘﻴﺸﺮﻓﺖ ﺗﺤﺼﻴﻠﻲ داﻧﺶآﻣﻮزان ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻳﻚ ﺷﺎﺧﺺ ﻣﻬﻢ ﺑﺮای ارزﻳﺎﺑﻲ ﻧﻈﺎمﻫﺎی آﻣﻮزﺷﻲ ﻣﻮرد ﺗﻮﺟﻪ ﻗﺮار ﮔﺮﻓﺘﻪ اﺳﺖ. ﻋﻼوه ﺑﺮ اﻳﻦ، ﭘﻴﺸﺮﻓﺖ ﺗﺤﺼﻴﻠﻲ ﻫﻤﻮاره ﺑﺮای ﻣﻌﻠﻤﺎن، داﻧﺶآﻣﻮزان، واﻟﺪﻳﻦ، ﻧﻈﺮﻳﻪﭘﺮدازان، و ﻣﺤﻘﻘﺎن ﺗﺮﺑﻴﺘﻲ ﻧﻴﺰ ﺣﺎﺋﺰ اﻫﻤﻴﺖ ﺑﻮده اﺳﺖ. ﺑﺮای ﻣﺜﺎل، ﭘﻴﺸﺮﻓﺖ ﺗﺤﺼﻴﻠﻲ ﻳﺎدﮔﻴﺮﻧﺪﮔﺎن ﻳﻜﻲ از ﻣﻬﻤﺘﺮﻳﻦ ﻣﻼکﻫﺎی ارزﻳﺎﺑﻲ ﻋﻤﻠﻜﺮد ﻣﻌﻠﻤﺎن ﻣﺤﺴﻮب ﻣﻲﺷﻮد. ﺑﺮای داﻧﺶآﻣﻮزان ﻧﻴﺰ ﻣﻌﺪل ﺗﺤﺼﻴﻠﻲ ﻣﻌﺮف ﺗﻮاﻧﺎﻳﻲﻫﺎی ﻋﻠﻤﻲ آﻧﻬﺎ ﺑﺮای ورود ﺑﻪ دﻧﻴﺎی ﻛﺎر و اﺷﺘﻐﺎل و ﻣﻘﺎﻃﻊ ﺗﺤﺼﻴﻠﻲ ﺑﺎﻻﺗﺮ اﺳﺖ. ﺷﺎﻳﺪ ﺑﻪ ﻋﻠﺖ ﻫﻤﻴﻦ اﻫﻤﻴﺖ ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﻧﻈﺮﻳﻪﭘﺮدازان ﺗﺮﺑﻴﺘﻲ ﺑﺴﻴﺎری از ﭘﮋوﻫﺶﻫﺎی ﺧﻮد را ﺑﺮ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﻋﻮاﻣﻞ ﻣﺆﺛﺮ ﺑﺮ ﭘﻴﺸﺮﻓﺖ ﺗﺤﺼﻴﻠﻲ ﻣﺘﻤﺮﻛﺰ ﻛﺮده اﻧﺪ. از ﺟﻤﻠﻪ ﻋﻮاﻣﻞ ﻣﺆﺛﺮ ﺑﺮ ﭘﻴﺸﺮﻓﺖ ﺗﺤﺼﻴﻠﻲ ﻣﻲﺗﻮان از ﻋﻮاﻣل نگرش می توان یاد کرد. در ادامه به بررسی نظریاتی چند پیرامون پیشرفت تحصیلی می پردازیم.

گانیه: گانیه معتقد است که برای یادگیری دو دسته شرایط وجود دارد: شرایط درونی و شرایط بیرونی. شرایط درونی که به آن مراحل یادگیری نیز می گویند، جریاناتی است که در هنگام یادگیری در درون یادگیرنده می گذرند. این مراحل عبارتند از انگیزشی، دریافتن، اکتساب، نگهداری، یادآوری، تعمیم هدف، عملکرد، و بازخورد. شرایط بیرونی یادگیری که به آن ها رویدادهای آموزشی نیز گفته می شود، موقعیت های هستند که به وسیله معلم یا مربی فراهم می شوند تا یادگیرنده بتواند تحت آن شرایط مراحل یادگیری را بگذارند. در حقیقت کار معلم فراهم کردن شرایط بیرونی یادگیری که به آن ها رویدادهای آموزشی نیز گفته می شود وموقعیت هایی هستند که به وسیله معلم یا مربی فراهم می شوند تا یادگیرنده بتواند تحت آن شرایط مراحل یادگیری را بگذراند. بنابراین کار معلم فراهم کردن شرایط بیرونی یادگیری برای تحقق یافتن مراحل درونی یادگیری است. به عبارت بهتر، رویدادهای آموزشی پیش بینی هایی هستند که هر معلمی در طرح درس خود برای انجام کارهای کلاسی صورت داده است. این شرایط عبارتند از جلب توجه، آگاه ساختن دانش آموزان از هدف، تحریک یادآوری آموخته های قبلی، ارائه محرک، فراهم ساختن راهنمایی یادگیری، فراخوانی عملکرد، فراهم ساختن بازخورد ارزیابی عملکرد و افزایش یادداری و انتقال.

 بلوم : بلوم در نظریه یادگیری آموزشگاهی خود می کوشد تا متغیرهایی که موجب تفاوت های افراد در پیشرفت تحصیلی می شوند را تعیین کند. وی معتقد است که اگر سه متغیری که مشخص کرده است، به دقت مورد توجه قرار گیرند، یادگیری در آموزشگاه ها به بهترین وجه صورت خواهد گرفت و آموزشگاه ها به سمت یک نظام آموزشی خالی از اشتباه قدم برخواهند داشت. این سه متغیر عبارتند از:

  1. میزان تسلط دانش آموز بر پیش نیازهای مربوط به یادگیری مورد نظر
  2. میزان انگیزشی که دانش آموز برای یادگیری دارد (یا می تواند داشته باشد).

میزان تناسب روش آموزشی با شرایط و ویژگی های دانش آموز.

منبع

قرمزی، خدامراد (1393)، هوش اخلاقی و مهارت های اجتماعی با عملکرد تحصیلی، پايان نامه كارشناسي ارشد، علوم تربیتی برنامه ریزی درسی، دانشگاه آزاد اسلامي

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0