عناصر پایه ای هوش هیجانی

خودآگاهی:

مشاهده و شناخت احساسات خود؛ توانایی ابراز احساسات و یافتن واژگانی برای بیان آنها؛ آگاه شدن از ارتباط میان افکار، احساسات و واکنش­ها.خودآگاهی مهمترین مورد هوش هیجانی و زیر بنای تمام صلاحیت هاست. این گفته سقراط که (خود را شبان) به این اصل اساسی هوش هیجانی یعنی آگاهی داشتن نسبت به احساسات خود در زمان بروز آنها اشاره می کند.

این نسبت به احساسات، توانایی عاطفی اساسی است که دیگر توانائی ها، از قبیل خویشتن داری عاطفی، بر پایه ان بنا می شود.جان مایر روان شناس دانشگاه نیوهمپشایر که در فرموله کردن نظریه هوش هیجانی با پیتر سالوی از دانشگاه یل همکاری کرده است، می گوید: خودآگاهی به معنای آگاه بودن از حالت روانی خود و نیز تفکر ما درباره آن حالت روانی خود و نیز تفکر ما درباره آن حالت است .

همدلی:

 درک احساسات و علایق دیگران و مدنظر قرار دادن دور نمای ذهنی آنان، احترام گذاردن به تفاوتهای موجود در احساسات افراد نسبت به پدیده های مختلف: همدلی بر پایه خودآگاهی بنا می شود. هر قدر نسبت به احساسات خودمان گشاده تر باشیم، در دریافت احساسات دیگران ماهرتر خواهیم بود و می توانیم پیامهایی را که در کلمات و اعمال افراد دیگر نهفته است، درک کنیم.

عواطف افراد بیشتر اوقات از طریق نشانه هایی غیر از بیان مستقیم ابراز می شود. 90 درصد پیام های عاطفی یا حتی مقداری بیشتر از آن غیر کلامی هستند، شکست در دریافت احساسات دیگران، یک کاستی اساسی در هوش هیجانی است و توانایی دریافت پیامهای غیر کلامی، کلید درک احساسات دیگران است.

در تحقیقی که توسط رابرت زرنتال روانشناس دانگشاه هاروارد، درباره توانایی افراد در درک پیامهای غیر کلامی انجام شده، این نتیجه به دست آمد که افرادی که دریافتن احساسات دیگران بر اساس نشانه های غیر کلامی تواناهستند، انطباق عاطفی بهتری دارند، محبوب تر، معشارتی تر ونیز حساستر می باشند. در کل زنان، در ابراز این نوع همدلی بهتر از مردان هستند.

همچنین در آزمونی که بر 1011 کودک به عمل آمد،کسانی که در زمینه دریافتن احساسات غیر کلامی دیگران استعدای از خود نشان دادند، در میان محبوب ترین شاگردان مدرسه جای داشتند و از نظر ثبات عاطفی از بقیه با ثبات تر بودند. کارکرد آنان نیز در مدرسه بهتر از دیگران بود. می توان نتیجه گرفت که تسلط افرادی موثر و کارآمد باشند و معلمان آنها را بیشتر دوست داشته باشند.

مجموعه­ای از مطالعات انجام شده توسط «ماریان راک- یارو»«کارولین ژان- واکستر»در موسسه ملی سلامت روان نشان داد که تفاوت موجود در میل به  همدلی در افراد مختلف، به نحوه تربیت کودکان از جانب والدین بستگی دارد. آنان دریافتند زمانی که شیوه تربیتی، توجه شدید کودکان را به سوی مشکلی که در اثر بدرفتاری آنان برای دیگران پیش آمده است جلب می کند، آنان همدلی بیشتری پیدا می کنند. همچنین آنان دریافتندکه همدلی کودکان از نحوه واکنش نشان دادن اطرافیان در مقابل درماندگی دیگران نیز شکل می گیرد. کودکان با تقلید از آنچه که می بینند، مجموعه ای رفتاری از واکنش های حاکی از همدلی را در خود به وجود می آورند، به ویژه در کمک به افراد دیگری که دچار درماندگی شده اند .

توانایی برقراری ارتباط:

 توانایی شناخت احساسات دیگران و شکل دادن به عواطف فردی دیگر، نطقه ثقل هنر برقرار کردن ارتباط است. لازمه هماهنگی کردن با دیگران، وجود اندکی آرامش در وجود شخص و در واقع تسلط بر احساسات خود است. این مهارت در کنار آمدن با دیگران موثر واقع می شود.

توانایی بیان احساسات خود: میزان مهارت افراد در بیان احساسات خود، شایستگی اجتماعی مهمی است. پل اکمن ، اصطلاح قواعد بیانگری را برای بیان هم رأیی اجتماعی درباره، کدام احساسات را در چه زمانی می توان بطور صحیح نشان داد، بکار می برد.

در این زمینه در فرهنگ های مختلف تفاوتهای بسیاری مشاهده می شود.

قواعد بیانگری بر اساس چند نوع هستند:

  • به حداقل رساندن نمایش احساسات
  • اغراق کردن در احساسات خود از طریق بزرگ نمایی آن احساسات
  • جایگزین کردن یک احساس به جای دیگری
  • اینکه یک فرد، این راهبردها را تا چه حد به خوبی به کاربگیرد و بداند چه زمانی از آنها استفاده کند، یکی از عوامل هوش هیجانی است.

ما این قواعد بیانگری را تا حدودی از طریق دستور العمل های صریح، از همان اوایل زندگی فرا می گیریم. زمانی که به یک کودک یاد می دهیم وقتی پدربزرگ چیزی نامناسب اما از نظر معنوی با ارزش را برای تولدش به او هدیه داد، ناراحتی خود را نشان ندهد، بلکه لخند بزند و تشکر کند، در زمینه قواعد بیانگری به او آموزش می دهیم. اگر چه، آموزش در این زمینه غالباً از طریق الگو برداری صورت می گیرد.

اداره صحیح تبادلات عاطفی:

 مادر هر رویارویی به دیگران، علائم عاطفی ارسال می کنیم، که این علائم بر افرادی که با ما هستند تأثیر می گذارند. هوش هیجانی، اداره صحیح تبادلات عاطفی را در بر می گیرد.عبارتهای محبوب و مجذوب کننده را در مورد افرادی به کار می بریم که دوست داریم از آن جهت با آنها باشیم.که مهارتهای عاطفی آنان، احساس خوبی در ما پدید می آورد. افرادی که می توانند به دیگران در آرام کردن احساساتشان کمک کنند، ابزار اجتماعی سودمندی اختیار دارند که موجب می شود، دیگران هرگاه نیاز عاطفی شدیدی داشته به آنها رجوع کنند.

در کنش متقابل افراد با یکدیگر، حالت روحی از مردی که در بیان احساسات نیرومند تر است به فرد منفعل تر منتقل می شود. افرادی که بتوانند خود را با حالت های روحی به خوبی هماهنگ کنند. یا بتوانند دیگران را از روحیات خود متأثر سازند. مناسبات عاطفی هموارتری برقرار میسازند.افرادی در دریافت وارسال عواطف ضعیف هستند درارتباط های خود با مشکل مواجه میشوند.

در رویارویی های فردی، عموماً فردی که قدرت بیانگری نیرومندتری دارد، فردی است که احساساتش دیگران را به دنبال خود می کنند، طرف مسلط بیشتر صحبت می کند، در حالی که طرف تابع صورت طرف دیگر را بیشتر نگاه می کند. کنترل عواطف و احساسات: باعث رفتارهای نامناسبی مثل عصبانی کردن مردم و کاهش جذابیت فرد برای اولین نگاه می شود.

فرد باید توانایی را داشته باشد که که احساساتش را به سمتی که خود ودیگران صدمه نبیند سوق دهد.هدایت و مدیریت احساسات به فرد در انجام کارها انگیزه می دهد، بخصوص برای کارهایی که تمایل به انجامشان نداریم مثل تلفن کردن به فردی که از او خوشمان نمی آید.بالاخره هدایت و مدیریت شخصی شامل سازگاری و قابلیت می شود.افراد انعطاف پذیر نسبت به متعصب ها موفق ترند.

امیداوری:

اشنایدر،  امیدرا این گونه تعریف می کند: اعتقاد به این امر که هدفتان هر چه باشد، هم اراده دستیابی به آن را دارید و هم راه آن مقابل شما گشوده است. از دیدگاه هوش هیجانی، امیدوار بودن به این معناست که فرد در مقابل اضطراب فشار آور، نگرشی حاکی از شکست یا افسردگی در رویارویی با چالش ها یا موانع دشوار، تسلیم نخواهد شد. در واقع، فرد امیدوار در تعقیب اهداف خود در طول زندگی کمتر دچار افسردگی می شوند و در کل اضطراب کمتری دارند ودرماندگی های عاطفی در آنان کمتر است.

خوش بینی:

به معنای آن است که فردی انتظار قوی داشته باشد. انتظاری در این جهت که علی رغم وجود موانع و دلسردی ها در مجموع زندگی، همه چیز درست خواهد شد.از دیدگاه هوش هیجانی، خوش بینی نگرشی است که افراد را در رویارویی با رویدادهای دشوار مقاوم می سازد. مقصود خوش بینی واقع گرایانه است.مارتین سلیگمن ، روان شناس دانشگاه پنسیلوانیا خوش بینی را در شیوه ای می داند که افراد، موفقیت ها و شکستهای خود را برای خودشان تعریف می کنند.

افراد خوش بین شکست را چیزی می بینند که می توانند آن را تغییر دهند، در حالی که افراد بدبین به خاطر شکست خود را سرزنش می کنند و آن را به خصیصه ای در خود نسبت می دهند که قادر به تغییر آن نیستند .با توجه به توضیحات داده شده، این خصیصه به نحوه پاسخگویی افراد به زندگی تأثیرات آشکاری باقی می گذارد. افراد خوش بین مانع را چیزی می بینند که می توانند آن را کنار بزنند. این افراد با پیگیری دلایل شکست در موقعیت و نه در خودشان می توانند نتیجه را تغییر دهند.

واکنش عاطفی که فرد در مقابل شکست از خود ظاهر می سازد، برای توانایی او در حفظ انگیزش کافی جهت ادامه کار ضروری است. زیر بنای هر دو این حالات خود باوری است، یعنی این باور که فرد بر وقایع زندگی خود تسلط دارد و می تواند با چالش هایی که پیش می آیند روبه رو شود.

منبع

قربانی،نرگس(1390)، رابطه هوش هیجانی با مقیاس ارزیابی انطباق پذیری و همبستگی خانواده،پایان نامه کارشناسی ارشد،راهنمایی ومشاوره،دانشگاه آزاداسلامی خمینی شهر

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0