علم سنجي و ارزيابي بروندادهاي علمي
تعريف علم سنجي
“تجزيه تحليل کمّي و تا حد امکان کيفي فرايند توليد، توزيع و استفاده از اطلاعات علمي و عوامل مؤثر بر آن و توصيف، تبيين و پيشبيني اين فرايند، به منظور برنامه ريزي، سياستگذاري، اعتلاء و آگاهي و آيندهنگري علمي و پژوهشي در ابعاد فردي، گروهي، سازماني، ملّي و بين المللي”. تعريفي از علمسنجي توسط استاکليف در سال 1992به اين صورت ارائه شده است: علمسنجي مطالعه جنبههاي کمّي علم به عنوان يک رشته يا فعاليت اقتصادي است. علمسنجي بخشي از جامعهشناسي علم ميباشد و در سياستگذاري علمي کاربرد دارد و شامل مطالعات کمّي در زمينه فعاليتهاي علمي در ميان ديگران و انتشارات و غيره ميباشد و با کتابسنجي همپوشاني دارد.
در دايره المعارف بينالمللي علوم اطلاعرساني و کتابداري آمده است: “علمسنجي بخشي از جامعهشناسي علوم را شکل ميدهد که اغلب مرتبط با سياستگذاريهاي علمي است. علمسنجي درگير با مطالعات کمّي فعاليتهاي علمي و خصوصاً مطالعه انتشارات است و حوزههايي را در بر ميگيرد که فراتر از مقوله کتابسنجي و اطلاعسنجي است”. بدين ترتيب، علمسنجي به مطالعه کليه جنبههاي کمّي علوم، ارتباطات مرتبط با علوم و نيز سياستهاي علمي ميپردازد. از اين نگاه، تجزيه و تحليل کمّي و تا حد امکان کيفي فرايند توليد، توزيع و استفاده از اطلاعات علمي و عوامل مؤثر بر آن و توصيف، تبيين و پيشبيني اين فرايند به منظور برنامهريزي، سياستگذاري، اعتلا و آگاهي و آيندهنگري علمي و پژوهشي در ابعاد فردي، گروهي، سازماني، ملّي و بينالمللي، جزء وظايف و دامنه مفهومي حوزه علمسنجي است. موفقيت بررسيهاي علمسنجي در مديريتهاي علمي، به جامعيت اطلاعات گردآوري شده و تفسير درست آنها وابسته است. براي همين اين رويکرد ديدگاهي کلان نسبت به وضعيت علم، پژوهش و فناوري دارد و به کمّيت و کيفيت توجه ميکند. از اين رو در مطالعات علمسنجي، از روشهاي کتابسنجي براي اندازهگيري کمّيت توسعه علوم و تأثير هر يک بر ديگري استفاده ميشود و سپس بر اساس اهداف تعيين شده، تأثير هر کدام از عوامل و متغيرهاي مورد بررسي نسبت به يکديگر ارزيابي شده، مطالعات کيفي صورت ميگيرد. به همين دليل، به عقيده بک، علمسنجي به توازن بودجه و هزينههاي جاري اقتصادي کمک ميکند و در نتيجه کارايي تحقيقات را افزايش ميدهد.
علمسنجي به ابزارهايي نظير نمايههاي استنادي و تخصصي پويا نيازمند است. به عقيده دوبروف بايد از نمايههاي استنادي و تخصصي پويا استفاده کرد تا بتوان روند پيشرفت نطامهاي علمي را مشخص ساخت. پس، علمسنجي با مطالعات کمّي و کيفي، با رويکردي خرد و کلاننگر، ابعاد مختلفي از علم و فناوري را ارزيابي ميکند که دامنه آن نه تنها به شاخصهاي انتشارات علمي محدود نيست، بلکه سطح وسيعي از شاخصهاي اقتصادي و اجتماعي را دربر ميگيرد و اطلاعات لازم براي برنامهريزان پژوهشي ميدهد. ميتوان مهمترين هدفهاي علمسنجي را چنين برشمرد: 1. کمک به سياستگذاري علمي کشور و توسعه علم و فناوري 2. دستيابي به کمّيت و کيفيت بروندادهاي علمي و فناورانه 3. بسترسازي علمي جهت نخبهپروري و حمايت از نوآوران 4. بسترسازي براي اثرگذاري بيشتر يافتههاي علمي 5. تسهيم عادلانه منابع با لحاظ کردن تفاوتهاي فردي، گروهي و … 6. شناسايي و تصويرسازي از مرزهاي و ارتباطات علم و فناوري، با نگاه به حوزههاي خاص 7. بهرهوري مناسب از امکانات و توانمنديهاي موجود 8. ترغيب بيشتر دانشمندان جهت رسيدن به حداکثر بهرهوري 9. ايجاد فضاي رقابتي سالم علمي در دورههاي زماني مشخص 10. ارزيابي صحيح و رتبهبندي پژوهشگران، مؤسسات پژوهشي، دانشگاهها، مجلات علمي کشورها 11. ارزيابي جداکانه سير رکود، رشد و توسعه علوم با توجه به ماهيت آنها 12. تشکيل سامانه اطلاعات علمي در ابعاد کشوري، منطقهاي و جهاني.
علمسنجي امروزه يکي از متداولترين روشهاي ارزيابي فعاليتهاي علمي و مديريت پژوهش است. بررسي کمّي توليدات علمي، سياستگذاري علمي، ارتباطات علمي و … برخي از موضوعات اين حوزهاند. در علمسنجي، ارتباطات علمي و شيوههاي توليد، اشاعه و بهرهگيري از اطلاعات علمي به روش غير مستقيم و با بررسي منابع و مآخذ آنها ارزيابي و سنجش ميشود.
تاريخچه پيدايش علمسنجي
تاريخچه شکلگيري مفهوم علمسنجي در شکل نوين را بايد در اتفاقاتي بررسي کرد که در زمان پيدايش اين مفهوم در دهه 1960 و حتي قبل از آن روي داده است. پژوهشگران زيادي جنگ جهاني دوم را منشاء بسياري از تحولات علمي آن زمان دانستهاند. ضرورت دسترسي به اطلاعات روزآمدتر و تسهيل روند به کارگيري آن در جهت مقابله با دشمن و نيل به پيروزي، به يقين باعث تحولات زيادي شده که نتيجه جبري جنگ بوده است. پديده انفجار اطلاعات، رشد تصاعدي متون، سردرگمي پژوهشگران در دسترسي به حجم عظيم اطلاعات و به کارگيري روشهاي آماري در علوم اجتماعي از يک طرف؛ و رسالت کتابداران در تسهيل دسترسي به اطلاعات از سوي ديگر، و نيز غلبه رويکرد معرفت شناختي و پارادايم غالب در آن دوره زماني خاص که بيش از آن که علمي باشد، علمگرايانه و پوزيتيويستي بود و تلاش کتابداران براي کسب اعتبار علمي با توجه به تعريف جديد از علم، که علم را با معيارهاي کمّي و تجربي ارزيابي ميکرد، از جمله زمينههاي پيدايش علمسنجي به شکل امروزي هستند.
تجزيه تحليل آماري نوشتههاي علمي از ربع اول قرن دوم آغاز شده است. کول، ايلز و هولم از مقالات علمي منتشر شده به عنوان ملاکي براي مقايسه توليد علمي کشورهاي مختلف استفاده کردند. در همان زمان افرادي نظير لوتکا، برادفورد و زيف به منظور بررسي توزيع انتشارات بر حسب مؤلفين و نشريات الگوي نظري ويژهاي ارائه دادند. در واقع نتايج کار اين پيشگامان علمسنجي، تنها در اواسط قرن دوم و به هنگامي که نياز به ارزيابي توليد و کارايي پژوهش علمي ضروري و الزامي گرديده مورد توجه قرار گرفت. البته فضاي فکري جامعهشناسي علم و رشته تاريخ علم را نبايد در بوجود آمدن علمسنجي دست کم گرفت. جامعهشناسي کمّي رابرت مرتون و ادغام نظريه آماري در بررسيهاي تاريخ علم توسط درک پرايس به نحوي با فعاليتهاي يوجين گارفيلد گره خورد و زمينهساز تحقيقات متنوع در علمسنجي شد. پرايس در کتاب علم کوچک علم بزرگ، براي نخستين بار دادههاي آماري ملموسي در باب رشد متون ارائه کرد. وي معتقد است که علم از قرن هفدهم به بعد رشدي تصاعدي را نشان داده است. به عبارت ديگر علم به گفته او همانند “بهره مرکب” رشد مييابد و با مقدار ثابتي در دورههاي زماني يکساني چند برابر ميشود. او اين رشد را بر حسب اموري از قبيل تعداد مجلات جديد علمي و عضويتهاي مربوط به نهادهاي علمي ميسنجيد. به زعم پرايس، تعداد فعاليت علمي از حدود سال 1665 که براي اولين بار در “صورت مذاکرات فلسفي انجمن سلطنتي” انتشار يافت، هر پانزده سال دو برابر شده است. اين رقم بالاتر از نرخ رشد جمعيت جهان است. جمعيت جهان هر پنج سال دو برابر ميشود. در سالهاي اخير، توجه از بررسي رشد متون چاپي به سوي تحليل رشد کمّيت مواد موجود پيوسته حرکت کرده است.
تعريف کتابسنجي
براي کتابسنجي نويسندگان مختلف تعاريف متفاوتي را ارائه دادند که از جمله آنها تعريف گارفيلد، مالين و اسمال ميباشد که کتابسنجي را تعيين اطلاعات کتابشناسي براي استفاده از تحليلها دانستهان. تعريف دانشنامه کتابداري و اطلاعرساني در سال 1379 از کتابسنجي بدين شرح است: مطالعه غيرمستقيم قواعد حاکم بر نظام مبادله افکار و اطلاعات علمي است تا از طريق بررسي استنادها يا ارجاعات موجود در متون، به قواعد حاکم بر رفتارهايي که به بهرهوري و بهرهدهي به دانش مکتوب يا اسلوبهاي کسب و توليد اطلاعات علمي منجر ميشود بپردازد. پوتر مطالعات کتابسنجي را به دو دسته تقسيم ميکند: دسته اول که توصيفي است و به شمارش ميزان مشارکت کشورها، نويسندگان، مجلات، سالهاي انتشار و حوزههاي علمي در متون ميپردازد. دسته دوم مطالعات کتابسنجي که بيشتر ارزيابانه است، تلاش ميکند با به کارگيري تحليل استنادي که يکي از روشهاي کتابسنجي است ميزان استفاده از متون را مطالعه نمايد.
اساس مطالعات کتابسنجي بر پايه ارزيابي جنبههاي کمّي به هم پيوسته ارتباطات نوشتاري استوار است؛ بنابراين، مبتني بر استناد است. بدين ترتيب، بهرهگيري از آثار ديگران براي توليد اثري جديد، پيشينهاي به قدمت علم دارد و استناد به اين آثار، هم عمر تأليف است. با وجود اين، نه تنها نبايد از جايگاه مطالعات استنادي در شرق غافل بود، بلکه بايد پيشينه استناد يا اسناد را در اسلام و در قرون اوليه هجري قمري و نيز در علمالحديث جستجو کرد. مهمترين اهداف آن عبارت است از: 1. تشخيص سير تحول موضوعها در متون و منابع، 2. گردآوري دادههاي قابل اطمينان جهت فراهمآوري تسهيلات و خدمات اطلاعرساني 3. نشان دادن اهميت نسبتي انواع گوناگون مدارک در قلمروهاي موضوعي مختلف، 4. روشن نمودن محدوديتهاي قلمروهاي موضوعي 5. تصميمگيري درباره انتشارات و استفاده از مواد و منابع اطلاعاتي، 6. نحقيق درباره عادتها و الگوهاي انتقال اطلاعات 7. تسهيل فرايند بازيابي اطلاعات. با توجه به اين اهداف هماکنون کتابسنجي کاربردهاي وسيعتري دارد به طوريکه از نتايج اين نوع مطالعات، در سطح ارزيابيهاي کلان علمسنجي و در سطح خرد و نيز از نگاه کتابخانهها و حتي ناشران استفاده ميشود و مصرف کنندگان اطلاعات ميتوانند با استفاده از مطالعات کتابسنجي، به طور نظاممندتر، در مورد اعتبار يافتههاي علمي منتشر شده قضاوت کنند. برخي از کاربردهاي مطالعات کتابسنجي، به منظور نظاممندتر، در مورد اعتبار يافتههاي علمي منتشر شده قضاوت کنند. برخي از کاربردهاي مطالعات کتابسنجي است:
- بهبود کنترل کتابشناختي متون و منابع رشتههاي گوناگون
- تعيين متون و منابع هسته
- ارزيابي و سنجش عملکرد تحقيقاتي و آثار توليدي نويسندگان، سازمانها، نشريههاي کشور و ساير عوامل توليد علم،
- معرفي نويسندگان پرتوليد و مقالات پراستفاده
- سنجش عملي بروندادهاي علمي اعضاي هيئت علمي
- رديابي انتشار انديشهها و مطالعه الگوهاي انتشاراتي
- ترسيم نقشه علم(ترسيم ساختار موضوعها و حوزههاي علمي خاص)
- اندازهگيري تأثير انتشارات
- تحليل کمّي توليد، توزيع و استفاده از متون منتشر شده
- پيشبيني روند انتشارات
- تشريح الگوي استفاده از کتاب
- مجموعهسازي کتابخانه و ارزيابي آن
ارتباط علمسنجي با کتابسنجي
علمسنجي از شاخصها و روشهاي ساير حوزههاي وابسته نظير کتابسنجي، اطلاعسنجي، وبسنجي و حتي مجازسنجي بهرهبرداري ميکند و آنها را در راستاي تحليلهاي خود مورد استفاده قرار ميدهد. با وجود اين، شاخصها و روشهاي کتابسنجي، از جايگاه ويژهاي در تحليلهاي علمسنجي برخوردار است. هماکنون بخش اعظمي از شاخصهاي مورد استفاده را متخصصان علمسنجي، جزء شاخصهايي به شمار ميآورند که از طريق کتابسنجي در اختيار قرار گرفته است. بخشي از اين شاخصها، بر متغيرهاي باروري علمي، نظير نويسندگان، انتشارات علمي، منابع و استنادها تمرکز دارد؛ اما بخشي ديگر مبتني بر استناد است و تحليلهاي خود را مبناي استناد به انتشارات علمي انجام ميدهد و از اين رو، به اين نوع شاخصها، شاخصهاي استناد محور گويند. متخصصان علمسنجي ميت.انند با بهرهگيري از نتايج به دست آمده از اين نوع يافتهها و ترکيب کردن آنها با شاخصهاي گستردهتر نظير شاخصهاي اقتصادي، مالي، نيروي انساني و مانند آن، به نتايج جامعتر و کلانتري دست يابند و آن را به منظور سياستگذاريها و برنامهريزيهاي دقيقتر در اختيار مراکز تصميمگيري علمي و فناوري قرار دهند.
منبع
طاهري، پروين (1392)، تحليل وضعيت بروندادهاي علمي در اولويت هاي منتخب علم و فناوري، پایان نامه کارشناسي ارشد، علم اطلاعات و دانششناسي،دانشگاه شاهد
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید