علايم افسردگی شغلی

  • علايم جسماني : شامل كاهش انرژي ، خستگي مزمن ، ضعف ، افزايش آسيب پذيري در مقابل بيماري ها ، درد هاي پشت ،شكايات متعدد جسماني و اختلال خواب .
  • علايم هيجاني: درماندگی ، ناامیدی ، افزايش تنش و تعارض در خانه ، افزايش حالت هاي منفي عصبي مانند بيقراري ، عصبانيت ، تحريك پذيري و كاهش حالات عاطفي مثبت مانند صميميت ، فروتني و ادب .
  • علايم رواني: شامل نارضايتي و نگرش هاي منفي نسبت به خود ، شغل ، زندگي و در نهايت؛ رفتارهاي كناره گيري از كار  غيبت و فرار از كار مي باشد .

علایم هشداردهنده فرسودگي شغلي

احساس پوچي: براي افرادي كه دچار فرسودگی شغلي شده اند، كار كردن بي معنا وبي مفهوم مي شود وبه جايي مي رسند كه از خود سوال مي كنند آيا در ازاي كار كردن، چيزي به دست مي آورند يا نه؟ در اينجا ترديد جاي بهره وري را مي گيرد و كار كردن، بي نتيجه وبي هدف به نظر مي آيد. به هرحال يكي از نشانه هاي مهم فرسودگي شغلي، بحران موجوديت وهويت شغلي است يعني كار، پوچ وبي معني به نظر مي آيد و فرد احساس بي هدفي وسردرگمي مي نمايد.

احساسات وهيجان هاي منفي: احساس دلسردي، عصبانيت، نگراني، ناخشنودي واحيانا دلواپسي، جزءاحساسات وهيجان هاي منفي قلمداد مي شوند.افرادي كه در چرخه فرسودگي شغلي گرفتار آمده اند، غالبا تجربه اين نوع احساسات منفي را هرروز بيشتر خواهند داشت و درپايان احساس خستگي و ناتواني مي كنند. بايد توجه داشت همه كساني كه گرفتار عارضه فرسودگي شغلي شده اند، احساسات مشابهي راتجربه نخواهند كرد، اما غالبااحساس ترس، گناه و فشاررواني درهمه آنها مشترك است .

ازدست دادن انگيزه: كاهش انگيزه درشغل نيز همانند احساس پوچي و بي هدفي، از مشخصات فرسودگي شغلي است. افراد مبتلا به فرسودگي شغلي انگيزه هاي اوليه اي را كه در بدو ورود به سازمان داشته اند، از دست مي دهند ورفت وآمدشان به محل كار بدون هدف واز روي اجبار صورت مي گيرد.

افسردگي: افسردگي و بی حوصلگی از بدترين حالت هايي است كه هر كدام به تنهايي مي توانند پيامدهاي منفي بسيار به همراه داشته باشند. فردي كه دچارافسردگي شده است، نه تنها آينده روشني را درپيش روي خود نمي بيند، بلكه گذشته خويش را فراموش مي كند و به گذشته خود حسرت مي خورد هرچند ممكن است اين نوع افسردگي ازموقعيت هاي شغلي فرد آغاز نشده وريشه در ساير موقعيت ها داشته باشد، اما همه جنبه هاي زندگي فرد را تحت تاثير قرار مي دهد .

سوءمصرف مواد: وقتي مشكلات شغلي مزمن مي شوند، فرد به دنبال راه حل هايي براي فرار ازموقعيت هاي فشارزا مي گردد. اغلب اين افراد، الكل بيشتري مي نوشند،كم خوراك يا پرخوراك مي شوند ازقرص هاي خواب آور، آرامبخش ها ومحركها استفاده مي كنند وميزان مصرف سيگار، نوشيدنيها، قهوه، شكردراين افراد بالا مي رود. هرچندانگيزه فردازروي آوردن به اين مواد، فرار ازموقعيت هاي مشكل زا بوده است، اما اينكار نه تنها مشكل اوراحل نمي كند، بلكه خطراعتياد وي را نيز درپي خواهد داشت.

سيكل نادرست: علايم فرسودگي شغلي، زندگي فرد را مختل مي سازد، احساس گناه، نااميدي و فرسودگي در فرد به وجود مي آيد وبا از بين رفتن اشتياق واحساسات مثبت در او،بيماري ها آغاز ميشوند عملكرد فرد به طور كامل افت پيدا مي كند و با اين كاهش عملكرد ، احساس گناه در وي ظاهر مي شود و در نتيجه، سيكل معيوبي پديد مي آيد.

عقب نشيني احساسات: افرادي كه دچار فرسودگي شغلي مي شوند، رفته رفته احساسات مثبتي كه نسبت به كارشان را داشته اند، از دست مي دهند وبي تفاوتي واحساسات منفي را تجربه مي كنند، زيرا چنين مي انديشند كه اجتماع نتوانسته است آنها راحمايت كند.اين عقب نشيني و قطع ارتباطات دوستانه و كنار كشيدن از امور و كساني كه به آنها علاقه دارند باعث از دست دادن پشتيباني و حمايت اجتماعي شده و ميل به تنها بودن درآنان قوت مي گيرد. اين رويداد، خود باعث تشديد فرسودگي شغلي در اين افراد مي شود.

كاهش عملكرد:در روند فرسودگي شغلي، فرد از كار خود خسته ميشود واشتياق وهمچنين تمرکز  خود را ازدست مي دهد و نمي تواند براي انجام دادن وظايف شغلي خود، به درستي تصميم گيري كند در اين شرايط سطح عملكرد شغلي فرد كاهش يافته و هرچه كار كسل كننده تر مي شود، احتمالا تعداد موارد غيبت فرد از كار نيز، افزايش مي يابد در اين شرايط، حتي وقتي كه فرد در محيط كار خود حاضر مي شود، از نظر فكري فعال نيست. بروز بيماري هاي جسمي، مصرف مواد و كشمكش هاي بين فردي نيز ادامه كار را براي فرد مشكل تر مي سازد و همه اين عوامل مجموعا باعث كاهش عملكرد شغلي او مي شوند .

كاهش سطح سلامت جسمي: فرسودگي شغلي ميتواند احساسات وعواطف فرد را دستخوش تغيير كند و اين تغييرات نيز موجب افت ونزول وي در همه ابعاد زندگي مي گردد اين افراد پيوسته ناخوشي هاي مزمني مانند سرماخوردگي، سردرد و كمردرد راتجربه ميكنند . همچنين ممكن است اين افراد گرفتار تنش هاي فيزيكي شوند. اين تنش ها مي توانند بسيار آسيب زا باشند و فرد مبتلا را بيش از سايرين دچار بيماري هايي از قبيل آنفلونزا، واكنش هاي آلرژيك، بي خوابي، مشكلات قلبي­ _ عروقي وگوارشي كنند.

مشكلات بين فردي: وقتي فرد دچار افسردگي گرديد، برقراري ارتياط با همكاران،دوستان واعضاي خانواده خود بصورت فزاينده اي مختل مي گردد و تمايل وي نسبت به عقب نشيني ازاجتماع، تشديد مي گردد.  در بسياري از موارد، تمايل فرد نسبت به كناره گيري قطعيیست وگفته مي شود كه اين افراد به اصطلاح غيردسترس مي شوند.

ياس وناكامي: زندگي سرشاراز مواردي است كه انسان در مواجهه با آنها، احساس ياس وناكامي مي كند. امااحساس ناكامي پي در پي درشغل، مي تواند نشانه اي از بروز فرسودگي شغلي باشد. دراين حالت، شغل براي فرد اميددهنده وارضاكننده نيست و شخص آينده حرفه اي اش را تيره و تار مي بيند. با فزوني گرفتن احساس نارضايتي و ناكامي، فرسودگي شغلي نيز تشديد مي شود واحساس نااميدي و ناكامي به ساير جنبه هاي زندگي فرد نيز، سرايت ميكند.

منبع

الماسی،شهپر(1393)، رابطه ی بین استرس شغلی و فرسودگی شغلی با سلامت روان در بین کارکنان ادارات،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی، دانشگاه آزاداسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0