طبقه بندی ویس از احساس تنهایی
ويس، بين تنهايي ناشي از انزواي اجتماعي و تنهايي ناشي از انزواي عاطفي تفاوت قايل شده است و بر اين اساس ،دو مقوله تنهايي عاطفي در نتيجه فقدان وابستگي عاطفي فرد به اشخاص ديگر به وجود مي آيد در حالي كه در تنهايي اجتماعي فقدان مشاركت فرد در روابط و شبكه هاي اجتماعي برجستگي دارد .
با توجه به طبقه بندی ویس، احساس تنهایی اجتماعی و احساس تنهایی عاطفی دارای ریشه های روان شناختی مختلف با تاثیرات متفاوت می باشند و از این رو می توان انتظار داشت افرادی که از لحاظ عاطفی احساس تنهایی می کنند با افرادی که از لحاظ اجتماعی احساس تنهایی دارند، از نظر پیشینه رشدی تفاوت های آشکاری داشته باشند. اغلب کودکان احساس تنهایی مبهم کوتاه مدتی را بعنوان نتایج طبیعی تعاملات اجتماعی تجربه می کنند. فقط وقتی که احساس تنهایی مزمن می شود و عواقب عاطفی جدی را در پی دارد معلمین و افراد نزدیک وی ممکن است نیاز به مداخلاتی برای او داشته باشند.
احساس تنهایی با کودک آسیبدیده درون ما ارتباط دارد
بدون شک احساس تنهایی ما میتواند ناشی از فشارهای شدید دوران کودکی ما باشد. در دوران کودکی اسـت که بسیـاری از گرایشهای روانی و رفتاری ما شکل نهـایی خـود را میگیرند. ولی این بدان معنا نیست که قابل تغییر نیستند کودک آسیبدیده درون ، کودک مرعوب درون ، کودک ترسخورده درون ، کودک آتوریته زده درون ، کودک شکسته درون ، کودک مجروح درون است که با خود احساس تنهایی را به بزرگسالی یا میانسالی یا جوانی میکشـاند. این کودک است که در ما زنده میشود و راه انزوا و تنهایی را در پیش میگیرد و خود را مستحق و ارزشمند ارتباط نمیبیند. کودکی که توسط پدر و مادر مستبد که نتوانسته اند روح زمان را احساس کنند و با هما ن شیوهای که تربیت و یا تربیت نشدهاند ، خواستهاند کودک خود را هم تربیت کنند و این دسته گل را به آب دادهاند. اکنون میبینند که فرزندشان آنچنان انگیزهای برای اجتماعی بودن ندارد. بیشتر میخواهد در خلوت خود بسر ببرد. این اجتماع است که کم و بیش میتواند زورسالار باشد و این وضعیت نابهنجار را بوجود آورد و نمیخواهد بفهمد که کودک هم حقوقی دارد.
امروز حتی بافت فکری بچهها نیز تغییر کرده است. هنگامی که والدین نتوانند این وضعیت را دریابند. در نتیجه در هر مناسبتی با تهاجم و حمله به کودک برخورد میکنند. از این روست که روح اجتماعی را در کودک ضعیف میکنند و او را رفتهرفته به انزوا و خلوت سوق میدهند، ابتدا باید کودک را شناخت. این حسی را که گذشته به ما میدهد ، درک کرد. بازگشت ذهنی را به گذشته بفهمید. بدون سانسور باید با گذشته خویش برخورد کرد. چرا که کودک درون تمایل به ملامت بخود دارد یا دیگران را ملامت میکند. همین باعث میشود که نتواند مسئولیت چالشهای موجود را به عهده بگیرد. در نتیجه کنارهگیری و عقبنشینی را برمیگزیند که راحتتر است. رفتهرفته به نوعی ، با این شیوه زندگی عادت میکند.
بریدن از عا دت نیز بتدریج دشوار میشود. پس احساس تنهایی بصورت معضلی درمیآید بنابراین باید گذشته را بدون نقاب دید. عادتها و قالبهای گذشته را که در واکنش به برخورد والدین و اجتماع پیرامون خویش گرفتهایم بازشناسی کرد. عادتها و قالبهایی که بصورتی خودکار در ما فعال هستند. باید هوشیار بود که با تعبیر و تفسیر به این قالبها و عادتها نگاه نکرد. این تصاویر ذهنی مرده ، در ذهن ما بصورتی زنده و فعال درنیایند. به شکل اشباح مرده و تصاویر در گذشته به آنها نظر انداخت. در این صورت است که تأثیر منفی آنها در فرآیند زندگی روزانه ما نمود پیدا نمیکنند.
منبع
محرم زاده،بهراد(1390)، اثربخشی آموزش تابآوری برمیزان پرخاشگری و احساس تنهایی دانش آموزان،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی،دانشگاه آزاداسلامی تنکابن
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید