طبقه بندي روش هاي اندازه گيري سرمايه فكري

سيستم هاي حسابداري كنوني هنوز هم تحت تاثير عوامل سنتي كار، مواد و سرمايه مالي مي باشد و اهميت دانش بعنوان عاملي موثر در توليد و ايجاد ثروت در آنها ناديده گرفته مي شود. اين در حاليست كه نگرش واقع بينانه به اهميت در حال گسترش سرمايه هاي ناملموس، نياز ما را به اين سرمايه ها را دوچندان نموده است.در محيط تجاري كنوني، اندازه گيري ارزش سازماني با استفاده از روش هاي سنتي حسابداري ناكافي مي باشد چرا كه اغلب ارزشهاي محاسبه شده به روش سنتي با ارزش اقتصادي امروزي آنها نا مرتبط مي باشد.

روش هاي سنتي، ارزش نهفته در مهارت، تجربه، قابليت يادگيري افراد و همچنين ارزش موجود در شبكه ارتباطات ميان افراد و سازمان ها ناديده مي گيرد. تلاش هاي زيادي جهت تشريح تفاوت ميان ارزش بازاري شركتها انجام گرفته است. مشهورترين اين روشها روش ترازنامه نامرئي، كنترل داراريي‌هاي ناملموس و كارت نمره متوازن، روش ارزش افزوده اقتصادي، روش شاخص سرمايه فكري، روش كارگزار تكنولوژي، روش نرخ باده دارايي ها، روش تشكيل سرمايه بازار، روش سرمايه فكري مستقيم،  روش جهت يابي تجاري اسكانديا، روشهاس مالي و مدل مديريت سرمايه فكري كه در زير به تحليل ويژگي هاي هر يك از اين روش ها توسط علي اصغر انوري رستمي اشاره خواهد شد:

ارزش افزوده اقتصادي

در اين روش از معيارهايي نظير بودجه بندي سرمايه اي ، برنامه ريزي مالي ، تعييين هدف، اندازه گيري عملكرد، ارتباط با سهامداران و جبران خدمات تشويقي براي تعيين راههايي كه از طريق آنها ارزش شركت افزوده يا كم مي شود، استفاده مي شود. نقاط قوت اين روش همبستگي آن با قيمت سهام است. از آنجايي كه اين روش به طور گسترده اي در مجامع مالي پذيرفته شده و از معقوليت برخوردار است، مي‌تواند مشروعيت شركت را در بازارهاي مالي افزايش دهد.عيب عمده اين روش پيچيدگي آن مي‌باشد. از آنجائيكه اين روش از دارايي هاي دفتري با اتكا به هزينه هاي تاريخي بهره مي گيرد و ارزش دفتري نيز با ارزش بازار فعلي مطابقت چنداني ندارد، ممكن است جهت بيان كمی ارزش دارايي‌هاي ناملموس، چندان مناسب نباشد.

كارت نمره متوازن

اين روش ابزاري را جهت ايجاد ثبات در استراتژي هاي آينده شركت بدست مي دهد. اين روش شركتها را قادر مي سازد تا نتايج مالي را همزمان با نظارت و كنترل در ايجاد ظرفيت ها و اكتساب دارايي هاي ناملموسي كه به آنها براي رشد در آينده نياز دارد ، دنبال كنند. اين شيوه بيانگر نوعي كمبود جدي در سيستم‌هاي مديريت سنتي و ناتواني آنها در مرتبط نمودن استراتژي بلند مدت شركت با فعاليت هاي كوتاه مدت شركت مي باشد. اين روش گذشته و حال شركت را با آينده اش مرتبط مي ناميد و ابزاري در اختيار مديريت شركت قرار مي دهد تا استراتژي هاي گوناگوني را براي شركت تعريف وآنها را كنترل نمايد. اين روش شركت را قادر مي سازد تا نتايج ماليش را تحليل نمايد و استراتژي شركت را اجرا نمايد. “كاپلان ” و “نورتون” معتقدند كه اين روش نوعي سيستم اندازه گيري است كه با استفاده از معيارهاي كيفي، ميزان استراتژي به اجرا درآمده شركت را نشان مي دهد. اين روش اهداف و معيارها را از چهار زمينه يا ديدگاه نشان مي‌دهد اين ديدگاه ها عبارت است از ديدگاه مالي، ديدگاه مشتري، ديدگاه فرايندهاي داخلي و ديدگاه نوآوري و يادگيري. اين روش تا حدي ايستا بوده و براي هر شركت خاص مي باشد.

ترازنامه نامرئي

اين روش به منظور نشان دادن دارايي هاي شركت مبتني بر دانش طراحي شده است. اين روش در واقع توسعه اي در حسابداري منابع انساني به شمار مي آيد. در اين روش، سرمايه فكري شركت به دو دسته سرمايه فردي و سرمايه ساختاري تقسيم مي شود. شاخص اصلي سرمايه فردي همانا شايستگي هاي حرفه اي و خبرگي كاركنان كليدي كه استراتژي يك شركت را تشريح مي كنند، مي باشد. سرمايه ساختاري نيز شامل مزيت رقابتي يك شركت و توانايي‌هاي كاركنان آن مانند شهرت، تجربه و روش‌هاي خاص توليدي مي باشد. اين مدل مبتني بر معيارهاي كيفي است و توانايي ارزيابي كمي ارزش سرمايه فكري را ندارد.

كنترل دارايي هاي ناملموس

اين روش در پي اندازه گيري دارايي هاي ناملموس شركت به روش ساده مي باشد. در اين راستا معيارهاي مناسب متعددي را معرفي نموده و هدف از آن ايجاد بينش و ديدگاهي جامع از موقعيت سرمايه فكري شركت مي باشد. در اين روش ضروري است تا معيارها با واقعيت هاي هر شركت مطابقت داده شده و تعديل شود. عيب عمده اين روش در آن است با تمامي شركت ها و موقعيت ها قابل انطباق ني باشد. از اين روش همچنين براي طراحي سيستم هاي اطلاعاتي و يا انجام مميزي ها بهره گرفته مي شود.

روش جهت يابي تجاري اسكانديا

اين روش بر اساس منطق و مفهوم ارائه شده در روش ترازنامه نامرئي بنا هاده شده است و شركت اسكانديا مبدع آن به شمار مي آيد. اين شركت عملكردش را بر اساس 30 شاخص عملكردي كليدي در زمينه هاي مختلف نظارت مينمايد. اين روش علاوه بر زمينه هاي سنتي مالي، به مشتريان، منابع انساني و توسعه و بازار آفريني نيز نظارت دارد. اين روش ،شاخص هاي مشتري محوري عبارتند از:تعداد حساب هاي مشتريان ،تعداد واسطه ها و تعداد مشتريان از دست رفته؛ شاخص هاي فرايند محوري در آن عبارتند از: تعداد حساب هاي مشتريان به ازاي خالص تعداد كاركنان و هزينه هاي مديريتي به خالص كاركنان؛ شاخص هاي انسان محوري در آن عبارتند از:ميزان گردش پرسنل، نسبت مديران، نسبت زنان مدير و نسبت هزينه هاي آموزش به كاركنان؛ و در نهايت شاخص هاي مبتني بر توسعه و بازآفريني در آن عبارتند از: شاخص رضايت كاركنان؛ هزينه هاي بازيابي به خالص مشتريان و سهم ساعات آموزش. اين روش در دنياي امروزه روشي آرماني و مطلوب به شمار آيد. اين روش علي رغم كاملتر بودن در زمينه تشريح بهتر عملكرد تجاري، قادر به كمي سازي ارزش سرمايه فكري نمي باشد.

سرمايه فكري

در جايي كه فعاليت‌هاي نسل اول، اطلاعاتي را در خصوص اجزاي مجرد سرمايه فكري بدست مي‌دهند، اين شاخص فعالت هاي نسل دوم را معرفي مي نمايد (شاخص هايي كه بر تصوير كلي از فرايند ايجاد ارزش در شركت تمركز مي نمايد). اين روش در تلاش است تا شاخص هاي پراكنده را در مجموعه اي واحد ارائه نمايد و ميان تغييرات حاصله در سرمايه فكري و تغييرات در ارزش بازاري شركت ها همبستگي ايجاد نمايد. اين معيار جنبه هاي مختلفي را در بر مي گيرد. مزاياي اين روش در آن است كه معياري غير متعارف را ارائه مي نمايد، بر نظارتي پويا در خصوص سرمايه فكري متمركز مي باشد، توان احتساب عملكرد دوره هاي قبلي را داشته و نگرشي واحد، كلي و جامع از شركت ارائه مي نمايد. اين معيار گامي به پيش تلقي مي شود چرا كه به مديران اين اجازه را مي دهد تا تاثيراتي كه يك استراتژي بخصوص در سرمايه فكري شركت دارد را درك نمايد و گزينه هاي متعدد را با هم مقايسه نمايند تا مشخص شود كداميك از آنها از حيث سرمايه فكري مرجع مي باشند. شاخص سرمايه فكري همچنين موجب الگوبرداري منظم از فعاليت هاي مبتني برآينده مي كردد. اين اقدام موجب مقايسه هايي در سطوح واحد تجاري و شركت مي گردد.

نرخ بازده دارايي ها

نرخ بازده دارايي هاي شركت نرخي است كه مي توان آن را با متوسط صنعت مقايسه كرد تا اختلاف آن با متوسط صنعت بدست آيد. اگر اختلاف مذكور صفر يا منفي باشد، شركت از سرمايه فكري اضافي برخوردار نيست. اگر اين اختلاف مثبت باشد، فرض مي شود كه شركت در صنعت خود از سرمايه فكري اضافي برخوردار است. در صورت وجود مازاد بازده نسبت به صنعت، اين ميزان بازده دارايي هاي اضافي در متوسط دارايي هاي ملموس شركت ضرب مي شود تا متوسط عايدات اضافي ساليانه شركت، محاسبه شود. تقسيم اين عايدات اضافي بر متوسط هزينه سرمايه شركت، ارزش سرمايه فكري شركت را بدست مي دهد. مزيت عمده اين روش، فرمول ساده آن و قابل دسترس بودن تمامي اطلاعات مورد نياز در صورت هاي مالي تاريخي شركت مي باشد. عيب عمده اين روش در فقدان ارائه اطلاعاتي است كه مديران براي مديريت موثر سرمايه فكري به آنها نيازمند مي باشند.

روش تشكيل سرمايه بازار

اين روش، معياري از ارزش  بازار، سرمايه فكري شركت را ارائه مي دهد. در اين روش فرض بر اين است كه تشكيل سرمايه اضافي يك شركت نسبت به حقوق صاحبان سهام آن، همانا بيانگر سرمايه فكري موجود در آن مي باشد. اين روش مبتني بر عرف بازارها سرمايه و برآورد قيمت سهام است. در اين روش جهت سنجش و اندازه گيري سرمايه فكري ضروري است تا صورت هاي مالي تاريخي در مقابل اثرات تورم يا هزينه هاي جايگزيني آنها تعديل شوند. گرچه يكي از اهداف اندازه گيري سرمايه فكري، تشريح اختلاف ميام ارزش بازار و ارزش دفتري شركت ها است، اما اين نوع تشريح و تفسير قادر به بيان اين حقيقت نمي باشد كه دارايي‌هاي ناملموس شركت تنها پديد آورنده اين اختلاف بوده‌اند. بر اساس روش ياد شده، سرمايه فكري در شركت هاي تكنولوژي ارتباطات و اطلاعات، تمامي ارزش شركت را تشكيل خواهد داد چرا كه تفاوت فاحشي ميان ارزش بازار و ارزش دفتري پايين اينگونه شركت ها وجود دارد.

كارگزار تكنولوژي

اين نگرش نوعي پيشرفت در امر سنجش و اندازه گيري سرمايه فكري به شمار مي آيد چرا كه شركت را قادر مي سازد تا ارزش پولي سرمايه فكريشان را محاسبه نمايند.” بروكينگ” سرمايه فكري را تركيبي از چهار جزء داراريي هاي بازار، دارايي هاي مبتني بر انسـان، دارايي هـاي مالكيت معنوي، دارايي‌هاي زيربنايي مي داند. دارايي هاي بازار مزاياي بالقوه اي كه يك سازمان از دارايي هاي غير ملموس مرتبط با بازار كسب مي‌كند را متعادل مي‌نمايد. دارايي‌هاي مبتني بر انسان به تخصص ها و توانايي هاي تخصصي موجود، ظرفيت خلاقيت و حل مساله، رهبري و مهارت هاي مديريتي كه در نمودار كاركنان سازمان ارائه مي كردند، مرتبط مي باشد.

دارايي هاي مالكيت معنوي به مكانيزم هاي قانوني لازم جهت حفظ شركت و دارايي هاي زير بنايي آن مانند دانش فني، حقوق تكثير، حقوق طراحي و نشان‌هاي تجاري و خدماتي مربوط مي باشد. در نهايت، دارايي هاي زير بنايي شامل آن دسته از تكنولوژي ها، متدولوژي ها و فرايند هايي است كه سازمان را قادر مي سازد تا به وظايف خود عمل كند و دربردارنده فرهنگ شركت، روش هاي ارزيابي ريسك، روش هاي مديريت نيروهاي فروش، ساختار مالي، پايگاه هاي اطلاعاتي بازار و يا مشتريان و سيستم‌هاي ارتباطي مي باشد .

روش سرمايه فكري مستقيم

تاكيد اين روش اندازه گيري ارزش سرمايه فكري ابتدا بر شناسايي اجزاي مختلف آن و سپس ارزيابي هر يك از اين اجزا قرار گرفته است. با تعيين اجزاي سرمايه هاي فكري شركت(نظير سرمايه مشتري نظير وفاداري مشتريان، مالكيت فكري نظير حقوق اختراعات ، دارايي هاي فني نظير دانش فني ، دارايي هاي انساني نظير آموزش و دارايي ساختاري نظير سيستم هاي اطلاعاتي) و تعيين ارزش هر يك از اين اجزاء مي توان ارزش كلي سرمايه فكري شركت را محاسبه نمود. اين روش پيچيده ترين اما دقيق ترين ابزار اندازه‌گيري سرمايه فكري است. عيب اصلي اين روش در ضرورت شناسـايي تعداد زيادي از اجزا و يا ارزش گذاري هر يك از آنها مي باشد كه موجب پر هزينه و پيچيده شدن اين روش مي‌گردد.

روش هاي مالي و مراحل اندازه گيري مالي سرمايه فكري

بر اساس اين روش سرمايه فكري يك شركت متنمودار از سرمايه انساني، سرمايه مشتري و سرمايه ساختاري است و نقاط تلاقي آنها با هم تركيبي از سرمايه فكري را نشان مي دهد. تركيب سرمايه انساني و مشتري منجر به روابط افراد و نزديكي آنها با مشتريان و بكار گيري خلاقيت هاي آنها جهت پاسخگويي به نيازهاي خاص مشتريان مي گردد. تركيبي سرمايه ساختاري و مشتري منعكس كننده توانايي شركت در انتقال نامهاي تجاري به مشتريان است و به كيفيت ارزشي كه مشتريان بنام تجاري شركت مي دهند مرتبط مي باشد.

تركيب سرمايه انساني و ساختاري در فرايند دانش نهفته است بعنوان مثال، مي توان به اشتراك در بهره‌گيري از دانش و يا انتشار ان اشاره نمود. اين روش قادر به اندازه گيري پولي سه جزء ياد شده بوده و ابزار مناسي را جهت ارزيابي، مديريت و مقايسه عملكرد شركت ها در طول زمان به مديران ارائه مي‌نمايد. جهت سنجش و ارزش گذاري مالي سرمايه هاي فكري، مراحل زير پيشنهاد مي گردد:

  1. تعيين سرمايه فكري مشهود:
  • ارزش بازار = ارزش ملموس + ارزش ناملموس
  • ارزش بازار = ارزش دفتري+ ارزش سرمايه فكري مشهود
  • ارزش بازاري قابل دسترس = ارزش بازار + فرسايش سرمايه فكري
  • ارزش بازاري قابل دسترس = سرمايه ملموس + (سرمايه فكري مشهود + فرسايش سرمايه فكري)
  1. شناسايي اجزاي مرتبط با سرمايه فكري
  2. تخصيص اوزان مناسب با اجزاي سرمايه فكري بر اساس تجربه و شناخت آنها
  3. تعديل ضرايب هم بستگي
  4. ارزش گذاري

مدل مديريت سرمايه فكري

زماني كه از سنجش و اندازه گيري صحبت مي كنيم ، ابتدا ضروري است تا منابع غير ملموس و حياتـي شركت  كه نيازمند نظارت مديريت هستند را به منظور نيل به اهداف استراتژيك يا براي ارتقاي مزيت اصلي آنها شناسايي نموده و سپس بايد اشخاص ثابتي كه داراي اطلاعات مفيدي درباره ارزش واقعي شركت هستند را شناسايي كرد. فرآيند مديريت سرمايه فكري داراي سه مرحله اساسي شناسايي، اندازه‌گيري و مديريت اين منابع مي باشد كه در ذيل به تشريح آن خواهيم پرداخت.

  • شناسايي

در اين مرحله شركت ها تمركز خود را بر متغيير هاي ايجاد كننده ارزش فعلي شركت قرار مي دهند . در نهايت شبكه اي از منابع و فعاليت هاي ناملموسي كه با اهداف استراتژيك شركت مرتبط هستند به وجود مي آيد. هميشه مجموعه اي از منابع ناملموس ولي حياتي در شركت ها وجود دارد كه به حفظ و ارتقاي مزيت رقابتي آنها و يا رسيدن آنها به اهداف استراتژيك كمك مي كند.

  • اندازه گيري

پس از شناسايي، بايد معيارهايي را براي اندازه گيري منابع ناملموس توسعه داد. هم معيارها و هم منابع ناملموس را مي توان به روش هاي مختلفي تقسيم بندي نمود، ابتدا بايد دو سطح تجزيه و تحليل را از هم جدا نمود:

  1. سطح منابع ناملموس
  2. سطح فعاليت هاي ناملموس
  • نظارت و ارزيابي

پس از توسعه سيستم سنجش و اندازه گيري ضروري است كه مديران ارزش شركتها نتايج را مورد تجزيه و تحليل قرار دهند.

كيوي توبين

روش كيوي توبين، توسط جيمز توبين برنده نوبل اقتصاد توسعه داده شد. اين نسبت، ارتباط بين ارزش بازار يك شركت و ارزش جايگزيني آن شركت (هزينه جايگزيني دارائيهاي آن شركت) را اندازه گيري ميكند. بصورت تئوري در بلند مدت اين نسبت به سمت واحد ميل ميكند، اما شواهد تجربي نشان ميدهد كه در همين زمان اين نسبت ميتواند بطور معناداري با عدد يك متفاوت باشد. براي مثال شركتهاي نرمافزاري كه به ميزان زيادي از سرمايه فكري بهره مي­جويند، نسبتي در حدود هفت يا بالاتر دارند در حاليكه شركتهاي با سرمايه فيزيكي زياد نسبتي در حدود يك دارند. نسبت كيوي توبين در اصل بسيار شبيه به نسبت بازاربه دفتر ميباشد با اين تفاوت كه توبين در هنگام محاسبه، هزينه جايگزيني دارائيهاي فيزيكي را به جاي ارزش دفتري دارائيهاي فيزيكي بكار ميگيرد. نسبت حاصله به اين نمودار بكار ميرود كه چنانچه نسبت كيوي يك شركت، بزرگتر از مقدار واحد و نيز بزرگتر از مقدار كيوي رقابتي باشد، شركت مزبور توانائي كسب سود بيشتر از شركتهاي مشابه را داراست .

هوش سرمايه انساني

فيتز-انز  روش هوش سرمايه انساني را بدين نحو توسعه داد كه مجموعه‌اي از شاخصهاي سرمايه انساني جمع آوري شده را ازطريق يك پايگاه داده، الگو برداري نمود. بنا به عقيده فيتز-انز، در زماني كه هزينه نيروي انساني بالغ بر 40 درصد از هزينه سازمانها را شامل ميشود، اندازه گيري سرمايه انساني امري ضروري است. فيتز-انز مدعي است كه وظائف بخش منابع انساني در يك سازمان ميبايد فراتر از مواردي نظير جذب، آموزش و جبران خدمات باشد. منبع انساني ميبايد بعنوان يك شريك استراتژيك در موضوعات اساسي و زيربنائي مشاركت نمايد. در زماني كه دانش به يك عنصر جدي در موفقيت اقتصادي تبديل شده است، اندازه گيري و مديريت دارائيهاي فكري، يك وظيفه بحراني كسب و كار ميباشد .

مدل كارگزار فناوري

مدل كارگزار فناوري كه توسط بروكينگ توسعه داده شده است، دانش سازماني را به چهار طبقه: دارائيهاي انسان-محور، دارائيهاي زيرساختي، دارائيهاي فكري و دارائيهاي بازار تقسيم بندي ميكند و ارزش سرمايه فكري سازمان را طي يك فرآيند ارزيابي مشخص ميكند. هر بخش از مدل بوسيله پرسشنامه هاي مميزي مخصوص درباره متغيرهاي مرتبط با طبقه دارائي بررسي ميشود. بخش اول پرسشنامه مشتمل بر 20 سئوال است كه بر نياز به تقويت سرمايه فكري تاكيد دارد و در ادامه پرسشنامه شامل 178 سئوال است كه مرتبط با چهار طبقه نامبرده از سرمايه فكري ميباشد. در مقايسه با ساير چهارچوب ها، اين مدل بخش دوم (سرمايه ساختاري يا ساختار داخلي) را به سرمايه زيرساختي (فرآيندها، روشها و فناوريها) و دارائيهاي فكري (مالكيت معنوي، ابداعات ثبت شده، علامات تجاري و رموز تجاري) تفكيك ميكند. قابل توجه است كه شباهتهاي زيادي بين سئوالات مميزي سرمايه فكري كارگزار فناوري و اندازه هاي سرمايه فكري هدايت كننده اسكانديا وجود دارد.

روش ارزشگذاري جامع

روش ارزشگذاري جامع كه توسط مكفرسون توسعه يافت، ارتباط مابين اندازه گيري ارزش شركت، سرمايه فكري و مقادير پولي را به منظور ارزشگذاري جامع كسب و كار مورد استفاده قرار ميدهد. اين روش سه دسته ارزش زير را مورد استفاده قرا ميدهد:

  • ارزش اصلي: كه نمايش دهنده اثربخشي داخلي شركت است؛
  • ارزش فرعي: كه توسط اثربخشي توزيع شركت اندازه گيري ميشود؛ و
  • ارزش ابزاري: كه نشان دهنده فشارها در محيط رقابتي ميباشد.

روش ارزش‌گذاري جامع، سعي در تهيه كردن ارزش جامع كسب و كار ميكند كه ماحصل مجموع سرمايه فكري و جريانهاي نقدي شركت ميباشد به عبارتي در اين روش ارزش افزوده مركب، حاصل تركيب ارزش افزوده پولي با ارزش افزوده ناملموس است.

منبع

عنايي، سيد حميد(1394)، رابطه بين سرمايه فكري و عملكرد مالي شركتها، پایان نامه کار شناسی ارشد، مديريت صنعتي، دانشگاه آزاد اسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0