شناخت اجتماعی چیست؟
شناخت موضوعی است که در میان مباحث فلسفی و روانشناختی، سابقهای بسیار طولانی دارد. از زمان افلاطون و سقراط تا به امروز، شناخت به صورتهای گوناگون مورد بررسی قرار گرفته است. محور مباحث مربوط به شناخت متعدد است. شناخت گاه در ارتباط با جسم مورد توجه بوده و گاه آن را همراه با روح و روان به بحث گذاشتهاند و گاه همراه با فعالیتهای ذهنی مورد توجه بوده است. شناخت مفهوم جامع و گستردهای است و به فعالیتهای ذهنیای اطلاق میشود که اکتساب، پردازش سازمانبدی و استفاده از دانش دخالت دارد. ربر میگوید: «شناخت، اصطلاح وسیعی است که عمدتاً درارجاع به فعالیتهای ذهنی مثل تفکر، ادراک و استدلال مورد استفاده قرار میگیرد».
سیفرت میگوید: «شناخت به فرایندهایی اشاره دارد که افراد به کمک آنها یاد میگیرند، فکر میکنند و به یاد میآورند و به طور خلاصه، شناخت یعنی دانستن و کسب شناخت دربارۀ جهان هستی یعنی دانستن جهان هستی». بایلر و اسنومن، شناخت را به فرایندهای ذهنی یا راههایی که در آن اطلاعات پردازش میشوند، یعنی راههایی که افراد توسط آنها به اطلاعات، توجه میکند آنها را تشخیص میدهد و به رمز میآورد و در حافظه ذخیره میسازد و هر وقت که نیاز داشته باشد آنها را از حافظه فرا میخواند و مورد استفاده قرار میدهد؛ گفته میشود.
با وجود این تعاریف برای شناخت توسط روانشناسان و داشتن ایدهها و رویکردهای جدید در مورد شناخت، و تصور سنتی در باب شناخت که آن را بر فرایندها و تولیدات هوشی دقیق ذهنی آدمی محدود میکند به مرور همراه با تصور ماهیتهای روانشناختی سطح بالایی شامل دانش، خودآگاهی، هوش، تفکر، تصور، خلق مفهومی کردن، طبقه بندی، ربطدهی، نماد پردازی و شاید تخیل و رویا میشود. در واقع هیچ یک از روانشناسان شناختی معاصر نمیخواهند هیچ کدام از مفاهیم سنتی فوق را از حیطۀ شناختی خارج کنند، اما احساس میکنند برخی مفاهیم دیگر را بر آنها بیفزایند . یکی از مفاهیم مورد بحث از دیدگاه روانشناسان شناختی، شناخت اجتماعی است.
امروزه، تاریخ روانشناسی تحولی همواره شاهد پدید آمدن و تکامل مدلها و نظریههاي علمی درباره چگونگی تغییرات رفتاري، شناختی، هیجانی و اجتماعی انسان بوده است. هدف تکاپوي علمی اندیشمندان، توصیف و درك بهتر تغییر و تحول انسان در طول عمر و کشف فرایندها و ساز و کارهاي اساسی آن است. تا کنون نظریههاي مختلفی درحیطه روانشناسی تحولی ارائه شده که هر کدام باعث پیشرفت علمی گردیده و تغییرهای مهمی در حیطه نظري و عملی تعلیم و تربیت و روانشناسی را در بر داشته است . شناخت اجتماعی یکی از موضوعات مهم در روابط بین فردي و درون فردي که دارای جایگاه مهمی در روانشناسی تحولی نگر است. شناخت اجتماعی همه مهارتهاي مورد نیاز کودك براي درك تمایلات، هیجانات و احساسات دیگر کودکان و بزرگسالان را در بر میگیرد.
در دهههای اخیر شناخت اجتماعی بیش از پیش مورد توجه پژوهشگران مختلف از جمله روان شناسان تحولینگر، بین فرهنگی، تجربی و اجتماعی قرار گرفته است. یافتههای متعدد در زمینههای گوناگون مانند شناخت«خود» و «دیگری»، هیجانات و عواطف، مفاهیم رفاقت و دوستی، نفوذ و قدرت، تعهد، اخلاق، قراردادهای اجتماعی و مانند اینها بر بسیاری از وجوه دنیای اجتماعی از دید کودک سایه افکندهاند.شناخت اجتماعی شامل تفکر دربارۀ افکار، احساسات، نگرشها و رفتارهای خود و دیگران و نیز استدلال دربارۀ انسانها و روابط انسانی است. موضوع شناخت اجتماعی انسان و امور انسانی به معنی شناخت مردم و اعمال آنهاست .
شناخت اجتماعی یک توانایی کلیدی است که انسانها برای موفقیت در تعاملات اجتماعی در زندگی روزمره نیازمند آن هستند . شناخت اجتماعی به این معنی است که افراد درباره افکار، احساسات،دیدگاهها، انگیزهها و رفتارهای خودشان و دیگران چگونه فکر میکنند. این شناخت شامل ادراک احساسات و هیجانات از نحوه سخن گفتن و کلماتی است که دیگران استفاده میکنند و از صورت و نحوه ایستادن و حرکات بدن آنها حاصل میشود. مهارتهای شناختی اجتماعی پیچیدهتر شامل توانایی برای توجیه و تحلیل کردن حالات روحی، همدلی و لطایف و فکاهیات است .
شناخت اجتماعی به فهم افراد از روابط اجتماعی و نقش خود و دیگران در بافت اجتماع اشاره دارد. شناخت اجتماعی با فهم بازنماییها و فرایندهای ذهنی که در امر قضاوت و رفتار اجتماعی انسان نقش دارد، مرتبط است.برطبق نظر فلاول و میلر شناخت اجتماعی عبارتست از شناخت و دانش درباره افراد و اعمالشان. شناخت اجتماعی دقیقاً مرتبط به دنیای اجتماعی و روانشناختی است نه به دنیای فیزیکی و منطقی- ریاضی، هر چند این دنیاها آشکارا بر افراد تأثیر دارند.
به طور کلی شناخت اجتماعی، برداشت کودک یا فرد از دنیا، پدیدههای اجتماعی، چگونگی سازمان دادن به آنها و نیز فرآیندهای شناختی – اجتماعی است که از خلال آنها تجربه اجتماعی ادراک و دانش اجتماعی کسب میگردد. از لحاظ تاریخی سه رویکرد مهم پژوهشی دربارۀ تحول شناختی-اجتماعی به خصوص در مورد کودکان وجود دارد که عبارتند از: رویکردی که به طور مستقیم و غیر مستقیم از نظریۀ پیاژه نشأت گرفته است. رویکرد«فراشناخت»، و رویکرد « تئوري ذهن» که از سال 1980 آغاز و در حال حاضر، حوزه بسیار گسترده را در روان شناسی تحولی در برمیگیرد .
رشد شناخت اجتماعی پیرامون سه جنبۀ مهم، سازمان داده میشود: «تفکر درباره خود»، «تفکر دربارۀ انسانها» و «تفکر دربارۀ روابط بین انسانها» . شناخت اجتماعی به آهستگی رشد مییابد. شناخت اجتماعی سه سازه دارد که عبارتند از الف) ادراک شخص، ب) مهارتهای پذیرش، ج) تئوري ذهن .
طی دهه هاي اخیر بررسی علمی این نوع شناخت مورد توجه روانشناسان قرار گرفته و به بررسی سازههاي شناخت اجتماعی نظیر ادراك شخص، مهارتهاي پذیرش نقش و تئوري ذهن پرداختهاند. باید دانست که تحول شناخت اجتماعی و یا درك بهتر از روانشناسی انسانها با تحولاتی که در محتوي و سطح سازمان یافتگی نظریه ذهن در کودکان رخ میدهد، مشخص میگردد. به عبارت دیگر، شناخت و روابط اجتماعی موفق، مستلزم داشتن مکانیسمی خاص جهت درك حالات درونی دیگران و پردازش حالات ذهنی آنها است که نظریه ذهن با دارا بودن این توانایی اختصاصی در تحول شناخت اجتماعی نقش حیاتی دارد.
منبع
کاظمی آشتیانی، نعیمه(1392)، رابطه تئوری ذهن با هوش هیجانی، پايان نامه كارشناسي ارشد، روان شناسی تربیتی، دانشگاه آزاد اسلامي
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید