شاخص هاي کيفيت زندگي
براي کيفيت زندگي شاخص هاي بسياري مطرح شده است که البته اکثر آنها شبيه به هم و مشترک مي باشند .کالورت و هندرسون، شاخص تحصيلات، استخدام، انرژي، محيط، سلامتي، درآمد، حقوق بشر، زيرساخت ها، امنيت ملي، تفريحات و سرگرمي، ايمني عمومي و سرپناه ,مسکن را به عنوان شاخص هاي اندازه گيري ميزان کيفيت زندگي مطرح کرده اند. در نظريات ديگر، شاخص هايي چون حقوق سياسي، حقوق مدني، رشد جمعيت، هزينه هاي اقتصادي، فرهنگ شهروندي، اميد به زندگي و… نيز مطرح شده است. طبق تحقيقات مستمر و کاملي که در نيوزلند و از سال ۱۹۹۱ تاکنون انجام گرديده است ، یازده شاخص عمده براي کيفيت زندگي مطرح گرديده اند که هر کدام نيز به مقياس هايي تقسيم شده اند . خودکارآمدي
نظريههاي روانشناختي متعددي در خلال سالها سعي کردند تا رفتار آدمي را تبيين کنند، نظريه شناختي اجتماعي يکي از اين نظريهها است. در سال 1986 بندورا اين نظريه را در مورد کنشوري هاي آدميان ارائه کرد که در آن نقش ؛ باورهاي خود را در شناخت انگيزش عاطفي و رفتار آدمي، برجسته نمود. بندورا معتقد است که افراد يک ؛ نظام خودرا ميپرورانند که آنها را قادر ميسازد تا بر تفکرات، احساسات و اعمالشان مهار داشته باشند؛ علاوه بر آن بندورا ، خودکارآمدي را در بافت يک نظريه کارگزاري شخصي و جمعي قرار داده است که به همراه ديگر عوامل شناختي , اجتماعي در تنظيم موفقيت و سلامت آدمي فوقالعاده موثر است.
در اين ديدگاه افراد به عنوان خودسازمان دهنده، فعال، خودانعکاسگر و خود نظمجو و نه موجودي واکنشگر که بوسيله رويدادهاي بيروني شکل ميگيرند، در نظر گرفته ميشوند. به خاطر کارگزار بودن، آدمي قادر است فعاليتهاي خود را براي دستيابي برآيند خاص و نتايج دلخواه، انتخاب کند و نظم و ساختار دهد؛ ظرفيت مهار فرايندهاي تفکر، انگيزش و عمل از مشخصههاي متمايز کننده آدمي از ديگر موجودات ميباشد . بندورا ،معتقد است که آدميان نه بوسيله مکانيزمهاي دروني هدايت ميشوند و نه بوسيله رويدادهاي بيروني، بلکه کنشوريهاي شناختي بر حسب تعامل بين شخص و عوامل تعيين کننده محيطي قابل تبيين هستند. شخص، محيط و رفتار بر هم تأثير و تأثر متقابل دارند و هيچ يک از آنها به تنهايي تعيين کننده رفتار آدمي به حساب نميآيند. در اين الگو محيط به خودي خود بر رفتار اثر نميگذارد و تأثير محيط بر افراد يکسان نيست، بلکه نحوه عمل يک فرد تعيين ميکند کدام جنبه از محيط بر او تأثير خواهد گذاشت. در نظريه شناختي ,اجتماعي هم متغيرهاي پيشآيندي محيطي در ايجاد و نگهداري رفتار مؤثرند. به عبارت ديگر، مفهوم عليت تقابلي بندورا حاکي از اين است که رفتار، محيط و شخص (و باورهايش) با هم در تعامل هستند و اين کنش متقابل سه گانه بايد فهميده شود تا اينکه کنشوري رواني فرد و رفتار او بخوبي درک گردد. يکي از بهترين شيوهها براي تعريف دقيق و منسجم از خودکارآمدي آن است که بگوييم اين مفهوم چه فرقي با مفاهيم تا حدي شبيه و نزديک به آن دارد :
- خودکارآمدي، مهارت ادراک شده نيست. خودکارآمدي عبارت است از باور فرد درباره اينکه با مهارتهاي خودم ميتوانم در شرايط معين کاري را انجام دهم، آن با باورهاي فرد درباره توانايي هماهنگي و منسجم کردن مهارتها و تواناييها در موقعيتهاي متغير و چالش انگيز، سر و کار دارد.
- باورهاي خودکارآمدي پيشبيني ساده درباره رفتار نيست و با ميخواهم انجام دهم کاري ندارد، بله با اينکه ؛ ميتوانم انجام دهم سر و کار دارد.
- خودکارآمدي، اسنادهاي علي نيست. اسنادهاي علي تبييني براي رويدادها از جمله رفتار و پيامدهايش ميباشد. باورهاي خودکارآمدي، باور فرد درباره قابليت و تواناييهايش در انجام کاري ميباشد.
- خودکارآمدي، قصدمندي براي رفتار يا قصدمندي براي دستيابي به يک هدف ويژه نميباشد.
- خودکارآمدي، حرمت خود نيست. حرمت خود عقيده و نگرش فرد درباره ارزش خودش ميباشد.
- خودکارآمدي، انگيزه، کشاننده يا نياز به کنترل نيست، فرد ميتواند نياز قوي به کنترل در يک موقعيت ويژه داشته باشد در حالي که باورهاي ناکارآمدي درباره همان موقعيت در وي مسلط باشد.
- باورهاي خودکارآمدي انتظارات پيامد نيست. انتظار پيامد رفتار عبارت است از باور فرد درباره اينکه رفتار خاص ممکن است منجر به پيامد خاص در يک موقعيت خاص گردد. اما باورهاي خودکارآمدي عبارت است از باور فرد به اينکه ميتواند با يک رفتار خاص، پيامدي خاص را منجر شود.
- خودکارآمدي، صفت شخصيتي نيست. بسياري از مفاهيم مهارگري و صلاحييت مانند: حرمت خود، موضع مهارگري، خوش بيني، اميدواري و سخترويي به عنوان صفت يا شبه صفت در نظر گرفته ميشوند. خودکارآمدي به عنوان صفت شخصيتي تعريف و ارزيابي نشده است بلکه باورهاي فرد درباره توانايي انسجام مهارتها و توانايي براي دستيابي به اهداف و پيشرفت طرح ريزي شده در شرايط و موقعيت خاص ميباشد .
- خودکارآمدي، خودپنداشت نيست. خودکارآمدي داوري فرد در مورد صلاحيت خودش ميباشد و خودپنداشت احساس خود ارزيابي سازي و ارزيابي ارزش خود ميباشد. سئوالاتي که در مورد باورهاي خودکارآمدي مطرح است، درباره , توانستن ميباشد. آيا ميتوانم خوب بنويسم؟ آيا ميتوانم رانندگي کنم؟ آيا ميتوانم اين مشکل را حل کنم؟ اما سئوالاتي که در مورد خود پنداشت مطرح است در مورد ,بودن است: من کيستم آيا خودم را دوست دارم؟ در مورد خودم به عنوان نويسنده چه احساسي دارم؟
بنابراين خودکارآمدي ادراک شده عبارت است از باورهاي فرد در مورد قابليتهايش براي انجام سطوح طرحريزي شده عملکرد و پيشرفت و مهار رويدادهايي که در زندگياش تأثير بسزايي دارند .
منبع
میری،تهمینه(1394)، مقایسه کیفیت زندگی و خودکارآمدی هیجانی، اجتماعی و تحصیلی در دانشجویان،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی،دانشگاه آزاداسلامی
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید