شاخص ترکیبی عینی و ذهنی مفهوم کیفیت زندگی

ضمن اینکه مفهوم کیفیت زندگی خود مفهومی چندجانبه و چند بُعدی است و تنها جنبه­های مادی زندگی را در برنمی­گیرد، اندازه­گیری و پی بردن به آن خود در گرو عوامل مختلف فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و حتی محیطی می­باشد. همین طور، خصوصیات فردی افراد جامعه نیز در آن دخالت دارند. اینکه کیفیت زندگی را چگونه تعریف می­کنند، خود بستگی به این دارد که مردم در کجا زندگی می­کنند، چکار می­کنند و اینکه چه منشأ نژادی و فرهنگی دارند. در عین حال، تلاش­های زیادی صورت گرفته است تا عوامل تعیین­کننده کیفیت زندگی را بتوان تعریف کرد. بعضی از اهل نظر آن را به جای بهبود ذهنی، سرور، رضایت و زندگی خوب به کار می­برند در حالی که اطمینان کامل نسبت به اینکه کیفیت زندگی به چه معناست، وجود دارد. این مفهوم بیشتر به معنای رضایت و سطح زندگی است با توجه به این تعریف، هرگونه بهبود آشکاری در زندگی باعث ارتقاء کیفیت زندگی می­گردد.
در هر حال، هرگونه تغییر مثبتی در شاخص­های اقتصادی ـ اجتماعی، کیفیت زندگی را بهبود می­بخشد. اندازه­گیری و سنجش کمّی کیفیت زندگی خود نیز بین ملل و جوامع مختلف با توجه به شرایط زندگی، نظام ارزشی و مجموعاً فرهنگ­های مختلف آنها کاری بس مشکل می­نماید. در کل، هر شاخصی که به اندازه­گیری کیفیت زندگی می­پردازد،می­بایست دربرگیرنده مجموعه عواملی باشد که رفاه انسانی را بهبود بخشد یا افزایش دهد.از آنجا که انتظارات افراد نیز در جوامع مختلف یکسان نیست، شاخص­های متفاوت می­بایست به کار گرفته شوند تا کیفیت زندگی مورد سنجش و ارزیابی قرار گیرد شاخص مشترکی که در تعیین کیفیت زندگی بکار گرفته می­شود، شامل دو وجه یا سنجه عینی و ذهنی است. معیارهای عینی عمدتاً قابل لمس­اند و جنبه­های قابل تایید زندگی جون شرایط اقتصادی و اجتماعی را دربرمی­گیرند. این سنجه­ها که بیشتر متمرکز بر امکانات مادی است، عمدتاً متکی بر ترازهای درآمد ملی، میزان ارضاء و پاسخگویی به نیازهای جامعه و نظایر آن است. از طرف دیگر، معیارهای ذهنی بنجس کیفیت زندگی عمدتاً به سنجش احساسات در خصوص زندگی و اینکه مردم چگونه تصوری از زندگی خود دارند، می­پردازند، و آن خود از طریق ارزیابی میزان رضایت یا سرور افراد جامعه قابل اندازه­گیری است. در شرایط ایده­آل، اندازه­گیری کیفیت زندگی، هر دو شاخص عینی و ذهنی می­بایست منظور گردد. از ان طریق است که تصویری جامعه از شرایط زندگی افراد جامعه می­توان به دست آورد و بر آن اساس است که سیاستگذاران می­توانند برای اقشار مختلف جامعه به برنامه­ریزی بپردازند. کیفیت زندگی مفهومی است چند وجهی و پیچیده ولی در عین حال قابل تعریف و قابل سنجش. با رهیافتی میان رشته­ای می­توان آن را تعریف کرد و برای آن مدل مفهومی ساخت و براساس آن مدل آن را سنجید. حتی می­توان خیلی ساده به سراغ مردم رفت و از آن­ها پرسید درباره زندگی چه احساسی دارند و آیا از زندگی لذت می­برند یا نه. کیفیت زندگی بیش از هر چیز امری است نسبی و برای تعریف و سنجش آن معیار مطلق و جامع و جهان شمولی وجود ندارد که در همه جا مصداق داشته باشد؛ مفهومی است که به شدت متاثر از زمان و مکان است. عوامل موثر بر آن، بسته به دوره زمانی و مکان جغرافیایی و شرایط فرهنگی تغییر می­کنند. مولفه­های کیفیت زندگی براساس ارزش­های فردی و اجتماعی و ملی تعریف می­شوند. شکی نیست که واقعیت­ها و شرایط عینی جامعه و وضعیت مادی زندگی فرد نیز در آن نقشی تعیین­کننده دارند. اما باید توجه داشت که انسان موجودی است که براساس تصویر ذهنی خود از واقعیت ـ نه خود واقعیت ـ زندگی می­کند و رفتارش متاثر از برداشت­های ذهنی و درکی است که از واقعیت دارد و این برداشت­ها و ادراکات، الزاماً با واقعیت انطباق ندارند. افزون بر آن، تصویر ذهنی و برداشت هر فرد درباره واقعیتی معین با دیگری تفاوت دارد. بر این اساس می­توان گفت که: برداشت ما از شرایط عینی و واقعیت­های زندگی است که احساس­مان را درباره زندگی و کیفیت زندگی شکل می­دهد. پس این شخص است که باید احساس کند کیفیت زندگی­اش مطلوب است یا نه. برداشت افراد در این باره با یکدیگر یکسان نیست. بر این اساس شاید بتوان نتیجه گرفت که میان ارزیابی جوانان از واقعیت­های زندگی و مطلوبیت کیفیت زندگی و از آن مهم­تر معیارهایی که برای ارزیابی زندگی خود دارند، با آن چه پدران و مادران و حاکمان و مسئولان جامعه دارند، تفاوت وجود دارد و این شکاف، مدام رو به گسترش بوده و عمیق­تر خواهد شد. اما واقعیت مهم­تر آن است که روانشناسان، دانشمندان مغز و اعصاب و پژوهشگران علوم شناختی به ما می­گویند که برداشت­ها و تصاویر ذهنی ـ و به معنایی دقیق­تر، مدل­های ذهنی ـ  را می­توان تغییر داد.

مدیریت کیفیت زندگی یعنی تغییر شرایط زندگی در جهت مطلوب، که وظیفه اصلی حکومت و دولت است. تغییر مدل­های ذهنی و برداشت فرد درباره واقعیت، که در اختیار فرد است، ولی اگر فرد و کیفیت زندگی او در محاسبات حکومت جایی نداشته باشد چه خواهد شد؟ کوشش مستمر فرد در راه تغییر مدل­های ذهنی در شرایطی موثر است  و توصیه می­شود که شرایط واقعی زندگی یا نامطلوب نباشد و یا حکومت و دولت، دغدغه آن را داشته باشد که وضع را بهبود بخشد. شاید آشنایی و حساس شدن به مفهوم کیفیت زندگی، به دولت­ها و حکومت­ها کمک کند در راه مطلوب کردن شرایط عینی زندگی و واقعیت­ها گام بردارند و به فرد نیز امکان دهند در قلمرو نفوذ خویش، مدیریت کیفیت زندگی خویش را در دست گیرد. به هر حال کیفیت زندگی پارادایمی است که با مفاهیم اقتصاد نوین و توسعه پایدار سازگاری معنایی داشته و هم­اکنون مورد توجه بسیاری از کشورها قرار دارد .

منبع

یکتایی،فرحدخت(1393)، اثربخشی آموزش تاب­آوری روانی بر کیفیت زندگی و امید به زندگی مادران کودکان ناشنوا،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی،دانشگاه آزاداسلامی رشت

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

 

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

مطالب مرتبط

دیدگاهی بنویسید

0