سیر تحول تسهيم دانش

از دهه 1970 میلادی با پیشرفت سریع فناوری های برتر در جهان، به ویژه در زمینه های ارتباطات و رایانه، الگوی رشد اقتصادی جهان به طور اساسی تغییر کرد و به دنبال آن، از دهه 1990 میلادی دانش به عنوان مهم ترین سرمایه جایگزین سرمایه های پولی و فیزیکی شد در اقتصاد صنعتی، سازمان ها  قادر به حفظ موقعیت رقابتی قوی خود برای سال ها بودند.

در سالهای اخیر، سازمانها و شرکتهای مختلف، پیوستن به روند دانش را آغاز کرده اند و مفاهیم جدیدی، مانند: کار دانشی، دانشکار (دانشگر( ، مدیریت دانش، و سازمانهای دانشی، خبر از شدت یافتن این روند می دهند. یک تئوری بزرگ که در حیطه مدیریت دانش تاکنون پیدا شده است، تئوری خاصی است که توانسته است مجموعه‌ای از تمرینات مرتبط بحث مدیریت دانش را گردآوری نماید.باید گفت که تعداد زیادی از تئوریسین‌های مدیریت تکامل بحث مدیریت دانش را به عهده داشته و توزیع نموده‌اند،‌که در میان آنها برجستگانی هم چون پیتر دراکر،‌ پاول استراوس ‌من و پیتر سنگه از آمریکا را می‌توان نام برد.

دراکر و استراوس من بیشتر در زمینه اهمیت ارتقاء اطلاعات و دانش ساده به عنوان منابع سازمانی، و سنگه با تمرکز بر سازمانهای یادگیرنده ابعاد فرهنگی مدیریت دانش را بوجود آورده‌اند. تعداد دیگری از دانشمندان وابسته به مجلّه‌ هاروارد حقایق دیگری از مدیریت دانش را آشکار نمودند. در حقیقیت دانشمند معروف لئونارد بارتون توانست مورد کاوی قابل توجهی را از شرکت استیل چاپارل ارائه دهد.

شرکتی که راهبردهای مؤثری را در زمینه مدیریت دانش تا اواسط دهه 1970 مورد بررسی و تحقیقهای مقاله شده و مستندات خود را با عناوین «بهار زیبا از دانش» و «ساختن منابع نوآوری» در مجله‌هاروارد به چاپ رسانید. در دسته بندی ای که از سوی صاحب نظران کسب و کار ارائه گردیده ، دهه 1980 را دهه جنبش کیفیت (تاکید بر اینکه برای دستیابی به کیفیت بهتر ،همه کارکنان باید از قدرت فکری خود بهتر استفاده کنند )، دهه 1990 را دهه  مهندسی مجدد (استفاده از فناوری برای بهبود فرایندهای کسب و کار و کاهش هزینه ها) و دهه 2000 را دهه مدیریت دانش لقب داده اند .

در سال 1998 در سوئد اصطلاحات سرمایه دانش و دارائیهای غیرملموس توسط سویبی پیشنهاد شد. هم‌چنین اسکاندیا، ارنست و یونگ بر ویژگیهای پایدار دانش تأکید کردند؛‌ به این معنا که اختراعات، عقاید، برنامه‌های کامپیوتری، حقوق انحصاری و … جزئی از سرمایه هوشی هستند. در امریکا نیز اصطلاح مدیریت دانش به طور رسمی در فرهنگ  واژگان در سال 1989 ثبت شد. مجله اینفورمیشن ویک مدیریت دانش را اینگونه تعریف می‌کند.

مفهوم مدیریت دانش این است که اطلاعات به دانشی کاربردی تبدیل شوند؛ به طوری که این دانش به آسانی در اختیار دیگران قرار گیرد و برای آنها قابل استفاده باشد. مقاله‌های مرتبط با مدیریت دانش ابتدا در نشریاتی همچون ارگانیزیشنال، اسلوآن منیجمنت، هاروارد بیزینس، ساینس و دیگر نشریه‌های معتبر جهانی به چاپ رسیدند. اولین کتاب درباره یادگیری سازمانی و مدیریت دانش در سال 1990 منتشر شدند.

به عنوان مثال می‌‌توان از کتاب سنگه به نام «پنج اصل» و یا کتاب ساکاایی‌یا عنوان «انقلاب ارزش دانش» نام برد.  نوناکو که در سال 1995 کتاب شرکت دانش آفرین را نوشت برای اولین بار اصطلاح مدیریت دانش را به کار برد. شاید بتوان گفت: وسیع‌ترین کار تحقیقاتی در زمینه مدیریت دانش تا امروز در سال 1995 توسط ای کوجیر و نوناکو، هیروتاکاتاکی‌شی در سازمان خلق دانش به نام «چگونه شرکتهای ژاپنی نوآوری و پویایی را بوجود می‌آورند؟» صورت پذیرفته است.

انتقال دانش

دانش ماهيت پيچيده و نامشهودي دارد ، لذا انتقال آن به آساني و يكباره انجام نمي شود. روابط نزديك از خلال تعامل و ارتباط مستمر به طرفين كمك مي كند تا به مبادله رسمي و غير رسمي اطلاعات بپردازند. روابط نزديك، ترويج ارتباط هاي عميق و تسهيل مبادله اطلاعات جزئي ميان طرفين را به همراه دارد. علاوه بر آن به افراد فرصت بيشتري مي دهد تا از طريق تماس هاي رودررو و فيزيكي در احساسات، انگيزه ها، تجارب جمعي و الگوهاي ذهني يكديگر سهيم شوند.

به عبارت ديگر، دانش از طريق گفت و شنودهاي مكرر ميان اعضاي دو شركت به مفاهيم و اصطلاحات مشترك براي آن ها تبديل مي شود. بنابراين، گيرنده دانش امكان بيشتري براي كسب دانش ضمنـي مي يابد. يعني روابط نزديك، به گيرنده فرصت دستيابي به عمق فر ايند عمليات عرضه كننده را مي دهد، لذ ا آن ها مي توانند از برنامه ها، نمادها يا فرهنگ سازماني عرضه كننده پيروي كنند. پيچيدگي و نامشهود بودن دانش ضمني مانع از انتقال كامل و يكباره آن مي شود، لذا تكميل انتقال آن به همكاري شركت مبدأ در مرتبه هاي بعدي نياز دارد . اين امر ضرورت تعامل مستمر و طولاني را در انتقال دانـش باز مي نمـاياند.

تعامـل مـداوم ، امكان بازبينـي را براي بهبود انتقال دانش ضمني فراهم مي آورد .شركت مبدأ با دريافت بازخورد از شركت گيرنده مي تواند دستورالعمل هاي جزئي بيشتري درباره ماهيت دانش و تسهيل درك آن در اختيار گيرنده بگذارد. روابط نزديك، به كيفيت اطلاعات مورد مبادله و مطلوبيت حفظ رابطه و ارزشي كه طرفين براي يكديگر قائلند بستگي دارد. زماني كه دانش به اشتراك گذاشته شده به هنگام ، دقيق و مفيد باشد، طرفين تمايل بيش تري به حفظ رابطه نشان مي دهند . پيشينه طولاني روابط گوياي كيفيت بالاي اطلاعات مبادله شده، رضايت طرفين از رابطه و اهميتي است كه آن ها براي حفظ و تداوم آن قائل هستند.

لازم به يادآوري است كه عنصر بنيادين روابط نزديك بين فرستنده و گيرند ه اطلاعات و دانش سازماني، اعتماد متقابل است. اصولاً اعتماد، اساس مبادله دانش ضمني را تشكيل مي دهد. فوس و همكارانش اهميت اعتماد را ناشي از قراردادناپذيري دانش ضمني دانسته و بر نقش آن در كاهش ريسك و عدم قطعيت نهفته در انتقال دانش ضمني تأكيد مي كند . طبعاً به وجود آمدن اعتماد در بستري از صميميت و ارتباطات شخصي شكل مي گيرد كه تبادل غيررسمي دانش را تسهيل كرده، امكان اشتراك گذاري اطلاعات جزئي و راهبردي را افزايش مي دهد.

ايجاد چنين بستري مستلزم وجود ديدگاه ها و اهداف مشترك، سازگاري فرهنگي و هم گوني اجتماعي است. اين امر فضاي مساعد براي تبادل آرا را فراهم كرده و به درك متقابل طرفين از يكديگر مي افزايد. چنين فضايي به شفافيت رابطه ميان عرضه كننده و گيرنده دانش ضمني كمك مي كند. هنگامي كه طرفين به روشني بدانند كه هر كدام چه هدفي دارند و چه مي خواهند به دست آورند دانش ضمني به گونه مؤثرتري انجام مي شود.

بر اساس جمع بندي انجام شده توسط فريا مي توان گفت كه فرايند مديريت دانش از سه مرحله زير تشكيل شده است:

خلق(ايجاد) دانش؛ اين مرحله دربرگيرنده فعاليت هايي است كه مرتبط با ورود دانش جديد به سيستم است و شامل توسعه، كشف و تسخير دانش مي شود. از نظر نوناكا اين مرحله از چهار فرايند فرعي زير تشكيل شده است: الف( جامعه پذيري، ب( بيروني سازي، ج( انتشار و د(دروني سازي.

انتقال دانش؛ اشاره به فعاليت هايي دارد كه در ارتباط با جريان دانش از يك بخش يا يك نفر به بخش يا نفر ديگر را شامل مي شود و دربرگيرنده ارتباطات ترجمه، تبديل، تفسير و ؛ تصفيه دانش مي باشد. انتقال دانش از طريق دو نوع فرايند فرعي انجام مي شود:

  • انتشار ) نشر( در اين مرحله، دانش ضمني كاركنان به شكل آشكار و صريح در آمده و در سطح سازمان گسترش پيدا مي كند.
  • ادغام ؛ يكپارچه سازي دانش در سطح سازمان.

كاربرد دانش (بهر ه برداري از دانش) ؛شامل فعاليت هايي مي شود كه در ارتباط با اجراي دانش در فرايندهاي سازماني هستند.

منبع

رجا، مصطفی(1393)، رابطه سرمایه اجتماعی با تسهیم دانش، پایان نامه کارشناسی ارشد، مدیریت بازرگانی، دنشگااه آزاد اسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0