سنجش هوش هيجاني
براي سنجش هوش هيجاني سه نوع مقياس كلي وجود دارد:
- مقياسهاي خودسنجي: تكيه بر گزارش خود فرد،
- مقياسهاي چند رتبهاي: تكيه بر گزارش ديگران در مورد فرد،
- مقياسهاي عملي: قرار دادن فرد در موقعيت طبيعي و نظارهكردن عملكرد وي در اين موقعيت.
هوش هیجانی، با عنوان توانایی بازبینی احساسات و هیجانات خود و دیگران، تمایز قائل شدن میان آنها و استفاده از این اطلاعات برای هدایت افکار و اعمال تعریف می شود. درواقع هوش هیجانی آگاهی از هیجانها و چگونگی اثر گذاری این آگاهی در روابطبین فردی را نشان می دهد و از سوی دیگر نماینده میزان برخورداری توانایی تشخیص و ارزیابی و ابراز هیجان به نحوی صحیح و سازگارانه می باشد. الگوهای گوناگونی در مورد هوش هیجانی مطرح شده است . از جمله الگوی مایر و سالوی ،که در آن هوش هیجانی را سازه پیچیده ای معرفی می کنند که شامل سه توانایی است :
ارزیابی و توصیف هیجانات خود و دیگران به معنی تعبیر و تفسیر نشانه های کلامی و غیر کلامی پیامهای دیگران که باعث ایجاد حس همدلی در فرد می شود ، تنظیم هیجانات در خود و دیگران ، بکارگیری هیجانها در راههای سازگارانه که در برگیرنده مفهوم حل مسئله ، نگاه مثبت به آینده و ایجاد اعتماد در دیگران می باشد.
هوش هيجاني و سلامت
هوش هيجاني رابطه بسيار نزديكي با سلامت رواني و سلامت جسماني دارد. به همين علت كه هوش هيجاني در حوزههايي، مثل روانشناسي، مشاوره و راهنمايي، پزشكي و روان پزشكي، سخت مورد علاقه، تحقيق و مطالعه قرار گرفته است. هر مشكلي، در طول حيات خود، زماني آماده حلشدن و از بين رفتن ميشود. هيجانها وسيلهاي است كه با آن ميتوانيد براي حل مشكل اقدام كنيد. با درك هيجانهاي خود ميتوانيد ماهرانه از ميان مشكلات بگذريد و از مشكلات بعدي اجتناب كنيد. اگر عكس اين كار را انجام دهيد و احساسات خود را سركوب كنيد، آنها خيلي سريع به احساس تنش، استرس و اضطراب تبديل خواهند شد. هيجانهايي كه ناديده گرفته ميشوند، مغز و بدن را فلج ميكنند. مهارتهاي هوش هيجاني، شما را قادر ميسازند تا جلوي وضعيتهاي دشوار را ـ پيش از اينكه غيرقابل كنترل شوند ـ بگيريد و با اين كار، مديريت استرس براي شما آسانتر شود.
كساني كه قادر نيستند از مهارتهاي هوش هيجاني خود استفاده كنند، به احتمال زياد، براي مديريت روحيه و خلقِ خود از روشهاي ديگري كه كمتر اثر بخشي دارند ، مثل داروها بهره ميگيرند. احتمال دارد كه آنها دو برابر، بيشتر از ديگران مضطرب، افسرده يا معتاد شوند و حتي افكار خودكشي به سرشان بزند. هوش هيجاني تأثير بسيار زيادي بر شادي و رضايت مردم دارد. كساني كه هوش هيجاني خود را به كار ميگيرند با محيط اطراف خود سازگاري بيشتري دارند، اعتماد به نفس بالايي نشان ميدهند و از تواناييهاي خود آگاهند. رابطه مستقيم بين هوش هيجاني و زندگي خوب و سالم، نشان ميدهد كه توجه به هيجانها، آگاه بودن و آگاه ماندن از آنها و استفاده از آنها براي راهنمايي كردن رفتار، تا چه حد اهميت دارد. هرچه از مهارتهاي هوش هيجاني خود بيشتر استفاده كنيد، دستاوردهاي بيشتري از زندگي خواهيد داشت.نتايج پژوهش در سالهاي اخير، نشان داده است كه همبستگي بالايي بين هوش هيجاني و آمادگي براي مبتلا شدن به انواع بيماريها وجود دارد.
استرس، اضطراب و افسردگي، دستگاه دفاعي بدن را تضعيف و متوقف ميكنند و باعث آسيبپذيري در مقابل همه بيماريها، از سرماخوردگي معمولي گرفته تا سرطان ميشوند. وقتي ذهن غرق در تنش، ناراحتي يا اضطراب است، به بدن پيام ميرساند كه از ميزان مصرف انرژي براي مقابله با بيماري بكاهد. اين كار باعث ميشود تا آسيبپذيري در مقابل انواع جدي يا جديد بيماري بيشتر شود. پژوهشهاي جديد پزشكي نشان ميدهد كه رابطه آشكاري بين اضطراب و انواع جدي بيماريها، مثل سرطان، وجود دارد. مهارتهاي هوش هيجاني بازگشت به سلامت را نيز سرعت ميبخشند. كساني كه بيمارند، ولي در طول مداوا روي مهارتهاي هوش هيجاني خود كار ميكنند و آنها را رشد ميدهند، از بسياري بيماريها، از جمله كشندهترين بيماريها زودتر رها ميشوند.اثر فيزيكي هوش هيجاني روي مغز و سيستمهاي مختلف بدن به قدري قوي است كه تحقيقات انجام شده در دانشكده پزشكي دانشگاه هاروارد، با عكسبرداري از مغز، عملاً ثابت كردهاند كه همراه با تغييرات هوش هيجاني، تغييرات فيزيكي در مغز شكل ميگيرد. مهارتهاي هوش هيجاني، توانايي مغز را براي مقابله با اضطراب هيجاني، تقويت ميكنند.
اين كار باعث ميشود كه دستگاه دفاعي بدن، قوي باقي بماند و مقاومت بيشتري در مقابل بيماري داشته باشد .حال خوب و فكر خوب ؛ عاطفه خوب ـ تفكر خوب، شايد بتوان مهمترين اثر هيجان و عاطفه را در تأثير آنها بر افكار و پاسخها دانست. وقتي احساس خوبي ميكنيم، جهان و اطرافيان را زيبا ميبينيم. وقتي افسرده و دلتنگ هستيم همه چيز تيره و تار به نظر ميرسد. هنگامي كه احساس خوبي داريم، دنيا را با عينك خوشبيني ميبينيم و برعكس.عملكرد عاطفي بر كاركرد عصبي ـ روانشناختي فرد نيز تأثير ميگذارد. وقتي خوش خلق هستيم، خاطرات خوب را به ياد ميآوريم، و وقتي افسرده هستيم خاطرات بد به طور خودكار به ذهن وارد ميشوند.
هر چقدر هوش عاطفي فردي بالاتر باشد، به نقش و تأثير عواطف بر كنشها و رفتارهايش آگاهتر است و سعي ميكند بهترين عاطفه را متناسب با موقعيت، در خود ايجاد كند تا بهترين نوع تفكر و حل مسئله را انجام دهد. فردي كه هوش هيجاني بالايي دارد ميداند كه چگونه تأثير منفي هيجانات را بر تفكر خود اصلاح كند. شصت سال پيش، تحقيقات فردي به نام رازران نشان داد آدمهايي كه در معرض بوي بد قرار ميگيرند در مقايسه با كساني كه پس از صرف يك ناهار مجاني احساس خوب و حال خوشي دارند، اظهارنظرهاي منفي بيشتري درباره موضوعات غيرمرتبط ميكنند. هيجان و عاطفه نه تنها محتواي شناخت و رفتار،آن چه ما فكر ميكنيم و انجام ميدهيم را تحت تأثير قرارميدهند، بلكه فرايندشناخت يعني چگونه انديشيدن را نيز زير نفوذ خود قرار خواهند داد.
منبع
جوادزاده،نرگس(1394)، رابطه بین هوش هیجانی و ویژگی های شخصیتی با اضطراب اجتماعی در زوجین،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی،دانشگاه آزاداسلامی
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید