سرمایه فکری چیست؟

امروزه همه مي­دانند كه اينترنت و شبكه­ي جهان گستر وب، پيام آور ظهور دوره جديدي بنام عصر دانش و وداع با عصر صنعتي است. در عصر صنعتي كه در دهه1890 آغاز گرديد بر توليد و توزيع انبوه تاكيد مي­شد. اما در عصر دانش، آنچه كه موجب موفقيت تجارت و صنعت مي شود، دانش بشر است. اين دارايي نامشهود به عنوان سرمايه فكري شناخته مي­شود و گسترش سرمايه فكري، حوزه حياتي ايجاد منفعت است. محيط كسب و كار مبتني بر دانش، نيازمند رويكردي است كه دارايي­هاي نامشهود جديد سازماني مثل دانش و شايستگي­هاي منابع انساني، نوآوري، روابط با مشتري، فرهنگ سازماني، نظام­ها، ساختار سازماني و غيره را در بر گيرد. در اين ميان، نظريه سرمايه فكري توجه روزافزون محققان دانشگاهي و دست اندركاران سازماني را به خود جلب كرده است.

در سال 1982، از هر صد دلار سرمايه­گذاري در سهام شركتهاي توليدي آمريكا، 62% از اين سرمايه گذاري صرف داراييهاي مشهود مي­شد و داراييهاي مشهود سهم عظيمي از ارزش بازار شركتها را در بر مي­گرفتند. اما در سال 1999، اين درصد به 16% رسيد يعني حدود 84% از ارزش بازار شركت را سرمايه­هاي فكري تشكيل مي­داد. اين افزايش نسبت دارايي­هاي نامشهود به كل ارزش بازار شركتها، اهميت توجه به سرمايه فكري را نشان مي­دهد.همچنين در شرح اهميت موضوع بايد گفت كه نتايج تحقيقات نشان داده است كه شركتهايي كه از سطح بيشتري از كنترل و تمركز روي دارايي­هاي نامشهود خود برخوردارند به نسبت شركتهايي كه نسبت به اين داراييها و بطور اخص سرمايه­هاي فكري بي­توجه­اند، داراي عملكرد و بازگشت سرمايه بهتر و نوسان قيمت سهام اين شركتها كمتر بوده است.

اين اهميت زماني نمود بيشتري پيدا مي­كند كه همواره يك شركت به 4 يا 5 برابر ارزش دارايي­هاي خود فروخته مي­شود، مبلغ اضافي پرداخت شده همان ارزش سرمايه­هاي فكري مثل سرمايه­هاي انساني، ساختاري، ارتباطات، مارك تجاري و… مي­باشد در حاليكه اكثر مواقع اين دارايي­هاي با ارزش هيچ جايي در صورتهاي مالي شركتها ندارند و تعيين قيمت فروش و ارزيابي سرمايه شركتها را با مشكل و ايراداتي مواجه مي سازد.

موضوع مهم آن است كه ما فاقد يك سيستم سنجش قابل مقايسه هستيم كه ما را قادر سازد تا به افراد به همان اندازه­اي توجه كنيم كه به مسائل مادي توجه مي­كنيم. تعدادي از شركتهاي بين المللي، متخصصان و مشاوران شروع به بررسي كردن روشهاي متعددي براي شناسايي، اندازه­گيري و گزارش دهي سرمايه فكري درون سازمانها كرده­اند. نتايجي كه از گزارش­دهي سرمايه فكري به دست مي­آيد، شامل بهبود روحيه كاركنان، جابجايي كمتر كاركنان، افزايش سرمايه­گذاري در توسعه سرمايه فكري، ارزشمند قلمداد كردن سرمايه فكري شركت به وسيله كاركنان عالي رتبه نسبت به قبل و درك بهتر فاكتورهاي اصلي است كه براي توسعه و رشد مستمر، حياتي هستند.

سرمايه فکري

پيتر دراکر اذعان داشت که در اقتصاد مبتني بر دانش، دانش جايگزين تجهيزات، سرمايه و مواد خام خواهد شد و به مهم­ترين عامل توليد تبديل خواهد گرديد. پيش­بيني وي در حال به وقوع پيوستن است زيرا گزارش­هاي مالي به تنهايي قادر به بيان اين موضوع نيستند که چرا ارزش بازار واحد تجاري در برخي موارد بزرگ­تر از ارزش دفتري آن است.با ورود به اقتصاد دانشي به مدل جديدي از دارايي­هاي سازماني نياز داريم. به طور کلي، دارايي­هاي سازماني را مي­توان به دو دسته کلي تقسيم نمود:

  • دارايي­هاي مشهود

اين دارايي­ها شامل دارايي­هاي فيزيکي و مالي هستند که به صورت کامل در ترازنامه شرکت­ها منعکس مي­شود. اين دارايي­ها تحت اصول اقتصاد کميابي عمل مي­کنند، يعني با استفاده بيشتر از آنها از ارزش آنها کاسته مي­شود.

  • دارايي­هاي نامشهود

اين دارايي­ها به دو دسته کلي تقسيم مي­شوند:

دارايي­هاي نامشهودي که تحت حمايت قانون قرار داشته و با عنوان مالکيت معنوي شناخته مي شوند و اين دارايي­ها شامل حق امتيازها، کپي رايت، حق اختراع، فرانشيزو ثبت علائم و مارک­هاي تجاري است. برخي از موارد آن در ترازنامه منعکس مي­شوند.

  • ساير دارايي­هايي نامشهود که شامل سرمايه فکري است که تحت اصول اقتصاد فراواني عمل مي­کنند؛

يعني با استفاده بيشتر از آنها از ارزش آنها کاسته نمي­شود و معمولا در ترازنامه منعکس نمي­شوند.

امروزه در سازمان­ها علاوه بر دارايي­هاي مشهود دارايي­هاي نامشهود اهميت کليدي را در راستاي موفقيت  هرچه بيشتر سازمان­ها برعهده دارند، چرا که اين منابع جزئي از منابع بي پايان و از عناصر کليدي موفقيت هر سازمان به شمار مي­رود. در اين ميان، سرمايه فکري از مهم­ترين دارايي­هاي نامشهود سازمان است و آن را ابزاري ارزشمند براي توسعه دارايي­هاي کليدي سازمان مي­دانند. سرمايه فکري زاده عرصه علم و دانش است و مي­تواند نقش بسيار مؤثري را در راستاي موفقيت مستمر سازمان ايفا نمايد.

با ورود به اقتصاد دانش محور دانش سازمان­ها در مقايسه با ساير عوامل توليد مانند زمين و سرمايه و ماشين آلات و … از ارجحيت بيشتري برخوردار شده است، به طوري که در اين اقتصاد دانش به عنوان مهم ترين عامل توليد محسوب مي­شود و از آن به عنوان مهم­ترين مزيت رقابتي سازمان­ها ياد مي­گردد.

به هر صورت، در حالي­که ترازنامه و گزارش­هاي مالي شرکت معمولا ارزش تاريخي و دفتري دارايي ثابت و جاري را نشان مي­دهد، اغلب در افشاي ارزش دارايي نامشهود و سرمايه فکري ناتوان است.باوجود تلاش­هاي بسيار پژوهشگران هنوز تعريف واحدي از سرمايه فکري وجود ندارد، ولي از جهات زيادي شباهت­هايي بين تعاريف مختلف مشاهده مي­شود. تمامي تعاريف بر اين اصل استوارند که سرمايه فکري مجموع دارايي­هاي نامشهود سازمان است.

استوارت سرمايه فکري را به عنوان دانش، اطلاعات، اموال فکري و تجربه­اي در نظر مي­گيرد که مي­توانند براي خلق ثروت استفاده شوند، گوتري آن را ارزش دارايي­هاي نامشهود سازمان ناميد، کپلن و نورتون سرمايه فکري را شامل سرمايه انساني مانند مهارت­ها، استعداد و دانش، سرمايه اطلاعاتي مانند پايگاه­هاي داده، سيستم­هاي اطلاعاتي و زيرساخت­هاي فناوري، سرمايه سازماني مانند فرهنگ، سبک رهبري و توانايي تسهيم دانش دانستند.

سير تاريخي توسعه مفهوم و كاربرد سرمايه فكري

در سال 1969 آقاي جان گالبريت اولين كسي بود كه از اصطلاح سرمايه فكري استفاده كرد. اما در اواسط دهه 1980 حركت از عصر صنعت به سمت عصر اطلاعات آغاز شد و شكاف عميق بين ارزش دفتري و ارزش بازار شركت­ها بوجود آمد و در اواخر دهه1980 اولين تلاشها براي تدوين صورتهاي مالي حسابهايي كه سرمايه فكري را اندازه­گيري كنند صورت گرفت و كتابهايي در اين موضوع از قبيل مديريت داراييهاي دانش توسط آميدن تاليف شد. در اوايل 1990، اولين بار نقش مديريت سرمايه هاي فكري با تخصيص يك پست رسمي، در سازمان مشروعيت يافت و آقاي ادوينسون بعنوان مدير سرمايه­هاي فكري شركت اسكانديا معرفي شد همچنين در اين دوره مفهوم رويكرد ارزيابي متوازن توسط كاپلان و نورتن مطرح گرديد و در مجله فورچون مقالاتي در اين زمينه منتشر گرديد. اما در اواسط دهه 1990، شركت اسكانديا اولين گزارش سرمايه هاي فكري را منتشر كرد و همايشي در سال 1996 توسط SEC با موضوع سرمايه فكري ترتيب داده شد. در اوايل دهه 2000، اولين مجله معتبر با محوريت سرمايه هاي فكري و اولين استانداردهاي حسابداري سرمايه فكري توسط دولت دانمارك منتشر گرديد. امروزه پروژه هاي مختلفي از قبيل انتشار كتب و برگزاري سمينارها و تهيه و تدوين مقالات متعددي در اين زمينه در حال انجام است.

اجزا و تعاريف سرمايه فكري

در جمع­بندي تعاريف متعدد سرمايه فكري و اجزاي آن مي­توان اظهار داشت كه، سرمايه فكري به سه دسته سرمايه انساني، سرمايه ساختاري(سازماني) و سرمايه مشتري قابل تقسيم است.

سرمايه انساني مهمترين دارايي يك سازمان و منبع خلاقيت و نوآوري است. در يك سازمان دارايي­هاي دانشيِ ضمنيِ كاركنان يكي از حياتي­ترين اجزايي است كه بر عملكرد سازمان تاثير بسزايي دارد. همچنين سرمايه انساني تركيبي از دانش، مهارت، قدرت نوآوري و توانايي افراد شركت براي انجام وظايفشان و در بر دارنده ارزشها، فرهنگ و فلسفه شركت است.

سرمايه ساختاري را ادوينسون و مالون به عنوان سخت افزار، نرم­افزار، پايگاه داده­ها، ساختار سازماني، حقوق انحصاري سازمان، علايم تجاري و تمام توانايي­هاي سازمان كه حامي بهره وري كاركنان است، تعريف مي كنند. سرمايه ساختاري چيزي است كه، هنگامي كه كاركنان شب به خانه مي­روند در شركت باقي مي­ماند. سرمايه ساختاري  به چند دسته تقسيم مي­شود: فرهنگ شركت، ساختار سازماني، يادگيري سازماني، فرآيند عملياتي و سيستم اطلاعاتي.

سرمايه مشتري كه بعنوان پل و كاتاليزوري در فعاليتهاي سرمايه فكري محسوب مي­شود، از ملزومات اصلي و تعيين كننده تبديل سرمايه فكري به ارزش بازار و در نتيجه عملكرد تجاري شركت است. سرمايه مشتري يك جزء اصلي و اساسي سرمايه فكري به شمار مي­رود كه ارزش را در كانالهاي بازاريابي و ارتباطاتي كه شركت با رهبران آن صنعت و تجارت دارد، جاي داده است.

محققان مختلف، اين مفهوم را به اشكال گوناگون تعريف كرده­اند. برخي تعاريف مفهوم سرمايه فكري عبارتند از:

  1. پابلوس سرمايه فكري را شامل تمام منابع دانش محوري مي­داند كه براي سازمان ارزش توليد مي­كنند ولي در صورتهاي مالي وارد نمي­شوند.
  2. ماوريدس سرمايه فكري را يک دارائي ناملموس با پتانسيل خلق ارزش براي سازمان و کل جامعه مي داند.
  3. مارتينز سرمايه فكري را دانش، اطلاعات، دارايي فکري و تجربه­اي که مي­تواند در خلق

ثروت مورد استفاده قرار گيرد، تعريف مي­كند.

  1. به اعتقاد ادوينسون و مالون سرمايه فكري عبارتست از: داشتن دانش، بكارگيري تجربه،

تكنولوژي سازماني، ارتباط با مشتري و عرضه­كننده و نيز توانايي­هاي حرفه­اي كه يك مزيت رقابتي در بازار را از آنِ شركت مي­كند.

  1. ادوينسون و ساليوان سرمايه فكري را دانشي مي­دانند كه مي­تواند به ارزش تبديل شود.
  2. مار و اسكيوما سرمايه فكري را بصورت يك گروهي از دارايي­هاي دانشي كه به يك سازمان وابسته هستند و با افزودن بر ارزش سازمان از طريق تعيين ذينفعان كليدي، بطور چشمگيري در بهبود موقعيت رقابتي سازمان مشاركت مي كنند، تعريف كرده­اند.
  3. به اعتقاد ليو سرمايه فكري عبارتست از، منابع سودهاي آينده(ارزش)، كه توسط نوآوري، طراحي هاي منحصربفرد سازمان يا تجربيات نيروي انساني توليد مي­شود.

مديريت موفق سرمايه فكري

براي تاثيرگذاري مثبت بر ارزش آينده بنگاه، لازم است درك بهتري از سرمايه فكري و آخرين ابزار موجود براي شناسايي، اندازه­گيري و مديريت اين عامل مهم ايجاد ارزش را داشته باشيم. رهنمود حسابداري مديريت منتشر شده بوسيله انجمن حسابداران رسمي آمريكا (AICPA)، پنج گام اساسي را براي مديريت موفق سرمايه فكري تعيين مي­كند:

  1. شناسايي سرمايه فكري بنگاه
  2. ترسيم عوامل كليدي ارزش
  3. اندازه­گيري سرمايه فكري
  4. مديريت سرمايه فكري و
  5. گزارشگري سرمايه فكري.

اولين گام، شناسايي سرمايه­هاي فكري بنگاه است. اين مرحله، شامل اندازه­گيري ارزش آن مي­باشد. همه سرمايه­هاي فكري بطور خودكار براي يك بنگاه ارزشمند نيستند. اين سرمايه ها زماني ارزشمند هستند كه به پيشبرد اهداف بنگاه كمك كنند. سرمايه فكري را مي­توان از طريق انجام مصاحبه، كارگاههاي آموزشي يا از طريق نظرسنجي­هاي اينترنتي شناسايي كرد. زماني كه سرمايه فكري شناسايي شد، مي توان ارزش آن را سنجيد. هنگام ارزشگذاري سرمايه فكري بايد به خاطر داشته باشيم كه ارزش سرمايه فكري به راهبرد بنگاه بستگي دارد و بطور پويا با ساير منابع در تعامل و به آنها وابسته است.

گام بعدي، ترسيم نقشه ارزش­زايي است. اين تمثال ديدني، دو كاركرد اوليه دارد: ايجاد اطمينان از اين كه راهبرد با همه عوامل ارزش سرمايه فكري منسجم و پيوسته است، و ايجاد امكان ارتباط دهي آسان راهبرد و نقش و اهميت سرمايه فكري در پيشبرد راهبرد.بعد از شناسايي و ترسيم عوامل ارزش سرمايه فكري، بنگاه مي­تواند سنجش آنها را شروع كند. ابزار و فنون زيادي براي سنجش سرمايه فكري موجود است.

زماني كه سرمايه فكري اندازه ­گيري شد، مي­توان آن را مديريت كرد. به كمك ارزشيابي هاي مربوط مي­توانيم سطوح فعلي عملكرد را بشناسيم، بفهميم كه آيا سرمايه فكري بهتر شده يا رو به زوال رفته است و پي ببريم چه فعاليتها يا برنامه­هايي بر عملكرد اثر داشته اند. از اين اطلاعات مي­توان در تصميم­گيري، بررسي و آزمون راهبرد و مديريت مخاطرات مرتبط با سرمايه فكري استفاده كرد.

گام نهايي، گزارشگري سرمايه فكري است. هدف گزارشگري سرمايه فكري، ارائه اطلاعاتي درباره سرمايه فكري يك سازمان به ذي­نفعان آن است. گزارشگري سنتي نمي­تواند ارزش سرمايه فكري را توصيف كند. راه­هاي مختلفي براي توجه به محدوديت­هاي گزارشگري مالي سنتي در افشاي اطلاعات درباره سرمايه فكري ايجاد شده، اما هنوز نسبت به هيچ استانداردي توافق نشده است. در نتيجه، سازمانهاي مختلف گزارشهاي داوطلبانه اي را ارائه كرده و به مزاياي واضح آن از قبيل بهبود شناخت ذي نفعان از راهبرد بنگاه و بهبود تصوير از بنگاه و شهرت آن، پي برده­اند.

دلايل اندازه گيري سرمايه فكري توسط شركت­ها

شركت­ها به دلايل متعددي تمايل به اندازه­گيري سرمايه­هاي فكري دارند. در يك مطالعه پنج دليل اصلي را به گونه زير بيان شده است:

  1. اندازه گيري سرمايه فكري مي­تواند به تدوين استراتژي تجاري براي يك سازمان كمك كند.
  2. سازمان با شناسايي و توسعه سرمايه فكري­اش مي­تواند يك مزيت رقابتي را به دست آورد.
  3. ايجاد شاخص­هاي كليدي عملكرد كه به ارزيابي اجراي استراتژي كمك خواهد كرد.
  4. استفاده از ارزيابي­هاي غيرمالي سرمايه فكري مي­تواند به طرح هاي باز پرداخت و پاداش شركت ارتباط داده شود.
  5. ارتباط با سهامداران خارجي كه دارايي­هاي فكري شركت­ها را در اختيار دارند.

دلايل اول تا چهارم براي اهداف درون سازماني و دليل پنجم براي اهداف خارج از سازمان مي­باشد.دنيل اندرسن دلايل شركتها براي اندازه گيري سرمايه­هاي فكري را اينگونه مطرح مي­كند: بهبود مديريت داخلي، بهبود گزارشات خارجي، رضايت عوامل اجرايي و قانوني.

در نهايت مي­توان گفت كه دو مأموريت اصلي مديريت دانش به شرح زير است:

  1. تلاش مداوم در جهت گسترش و توسعه بهتر سيستم­ها، براي ايجاد، ثبت و انتشار دانش درون سازمانها وجود دارد.
  2. آگاهي­هاي رو به رشدي وجود دارد كه دانش به طور قابل ملاحظه­اي به ارزش تجارت مي افزايد و در برخي موارد اين دانش تقريباً نشان دهنده تمام شالوده ارزش است.

بدين جهت، ضروري است كه مباحث سرمايه فكري با گرايش به سمت خلق معيارهاي جديد كه مي تواند براي ضبط و گزارش ارزش ناشي از سرمايه فكري مورد استفاده قرار گيرد، همراه باشد. بنابراين وقت آن رسيده است كه اندازه­گيري سرمايه فكري و گنجاندن آن در گزارشات مالي حسابداري به طور چشمگيري مورد توجه سازمان­ها قرار گيرد.

منبع

 قلي پور، قادر(1394)، تاثير سرمايه ي فکري بر عملکرد سازمان  بر اساس مدل استاندارد بنتيس، پايان نامه كارشناسي ارشد، مديريت اجرايي ،دانشگاه پیام نور

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0