سالمندی ؛ مبانی و مفاهیم
مرور سالمندی در گذر تاریخ
موضوع سالمندی و عوارض آن از قدیمترین ایام مورد بحث پزشکی و زیستشناسی بوده است. بقراط حکیم یونانی سالمندی را حالتی ناشی از تعادل جسم و روان میپنداشت و پنجاه و شش سالگی را آغاز آن میدانست. او قدیمیترین پزشکی است که در یادداشتهای خود بر ادامهی کار و پیشینه سالمندان تاکید دارد و معتقد است که ادامه کار، انگیزه زندگی و امید را در این گروه به وجود میآورد. جالینوس پزشک رومی نیز بر ادامه فعالیتهای سالمندان تا پایان عمر تاکید داشت و به عنوان نمونه از پزشکی به نام آنتیو خوس نام میبرد که در هشتاد سالگی به معاینه و درمان بیماران میپرداخت و از تلفوس استاد سالمندی که تا صد سالگی سلامت خود را به خوبی حفظ کرد، یاد میکند.
دوبوآر در کتاب کهنسالی، نتایج تحقیقات قومشناسان را درمورد وضعیت سالمندان جمعآوری کرده و نشان داده است که در بین اقوام ابتدایی کهنسالان یا در اوج حرمت اجتماعی یا در قعر آن قرار داشتهاند. در بین بومیان آمریکایی سالمندان روحانی خردمندان محافظی هستند که مسئول هدایت قبیله از پیچ و خمهای خطرناک زندگی بوده و نسبت به فلسفههای جهانی که به طور نامحدود گسترش مییابند پاسخگو هستند ، این خردمندان در رویاها و اهداف قبیله مشارکت داشته و در مراسمات به عنوان شفادهنده عمل کرده ممکن است الهامهایی پیامبرگونه داشته باشند. جایگاه خردمندان محافظ در این قبایل محوریتر از رهبران مذهبی در جوامع غربی است .
در بین برخی از عشایر کشور ما در گذشتههای دور که تحریکات مربوط به کوچ عشایر به صورت پیاده، بسیار سخت و طاقتفرسا بوده تحمل آن برای سالمندان میسر نبوده است. معمولا عشایر، سالخوردگان فرسوده را در قشلاق باقی میگذاشتند. چنانچه سالمند به همراه قبیله خود کوچ میکرد و در راه قادر به حرکت نبود او را در غارهای بین راه یا در محلی که به این منظور درست میکردند با مقداری آب و غذا میگذاشتند و به کوچ خود ادامه میدادند. این محلها را در قبیله بویراحمد، غربخانهها و در بختیاری غاردالو مینامیدند.
در ادیان توحیدی توجه و رسیدگی به سالمندان و احترامگذاری نسبت به آنان به شایستگی مطرح و مدنظر بوده است. در قرآن کریم به طور غیرمستقیم و در روایات به طور مستقیم احترام به سالمندان مطرح شده است. رسول خدا(ص) فرمودند کسی که حرمت سالمندان را بشناسد و او را به خاطر کهنسالی احترام بگذارد. خداوند او را از بیم روز قیامت در امان میدارد. یا از امام صادق(ع) نقل شده است: یکی از راههای تجلیل از خداوند تجلیل از پیر سالخورده است، از این قبیل احادیث و روایات که حاکی از اکرام سالخوردگان در نظر اولیاء بزرگ اسلام است، فراوان ارائه شده است.
ویژگیهای جمعیتی سالمندان
- ویژگیهای جمعیتی سالمندان در جهان:
افزایش امید به زندگی در پرتو پیشرفتهای علمی در زمینه بهداشت عمومی از یکسو و کاهش نرخ تولد در جهان از سوی دیگر باعث شده است که جمعیت جهان نسبت به سالهای قبل پیرتر شود. در پژوهشی که در آغاز آخرین دهه قرن بیستم تاکنون در آمریکا انجام شده است، نشان داده شد که متوسط طول عمر که در سه هزار سال پیش از میلاد 18 سال بود، در آغاز قرن بیستم به چهل و هشت سال افزایش یافته و اکنون به بیش از 80 سال رسیده است . اگر سن میانه (Median) را به عنوان شاخصی برای سنجش وضعیت جمعیت در نظر بگیریم (سن میانه سنی است که سن 50 درصد جمعیت کمتر از آن و 50 درصد بیشتر از آن است). سن میانه جمعیت جهان از 5/23 سال در سال 1950 به 1/26 در سال 1998 رسیده است و پیشبینی میشود در سال 2050 این سن به 8/37 سال برسد.
- ویژگیهای جمعیتی سالمندان در ایران
در ایران آمار و ارقام موجود نشان میدهند که طی سالهای 1335 لغایت 1375 در حالیکه جمعیت 17/3 برابر و رشد آن از 9/3 درصد در دهه 65-1335 به 50/1% در سالهای 75-1370 کاهش یافته، جمعیت سالمندان (60 سال و بیشتر) 36/3 برابر شده است. نسبت سالمندان به کل جمعیت طی سالهای 1335 تا 1375 یک روند افزایشی داشته به خصوص آنکه در 20 سال آخر، این نسبت از 25/5% به 64/6% افزایش یافته است .
نظریهها
نظریههای جامعهشناختی: در کنار نگرش زیست شناختی به فرایند پیری و بررسی شخصیت سالمندان بر حسب تغییرات درونی آنها، میتوان با توجه کردن به نحوه تعامل با جهان خارج از رویکردی جامعه شناختی به فرایند پیری پرداخت. از بعد جامعه شناختی رشد و گسترش پدیده سالخوردگی مسائل و موضوعاتی را برانگیخته است که مهمترین آنها دگرگونی پایگاه اجتماعی (Social Status) و بازنشستگی اجباری سالخوردگان است. در حالی که قسمت اصلی جریان جامعه شناختی تا اواخر دهه 1960 از قلمرو عام پیری اجتماعی غافل و نسبت به آن بیاعتنا بوده و کماکان فاقد یک تحلیل و استنتاج نظری منظم در باب مسئله سالخوردگی بوده است.دگرگونی پایگاه اجتماعی در یکی از دیدگاههای جامعه شناختی تحت عنوان کنشگرایی (functionalism) بازتاب خاصی داشته است. کنش گرایان، مسایل اجتماعی را از زاویه خوش بینانه مورد توجه قرار میدهند و عنوان میکنند که این تغییر و تحولات در وضعیت سالخوردگان در نهایت به نفع همگان از جمله سالخوردگان میباشد.
نظریه رهایی از قید: در اواسط دهه 1950 گروهی از محققان دانشگاه شیکاگو مطالعهای در شهر کانزاس انجام دادند. در این مطالعه اطلاعات هم از طریق عرضی و هم از طریق مطالعه طولی، با استفاده از یک نمونه 700 نفری از زنان و مردان که در وضعیت سلامتی مناسبی بوده و حدودا 40 تا 90 سال داشتند، جمعآوری شد. هدف مطالعه تحقیق درباره تغییراتی بود که در کل شخصیت افراد در گذر سن به وجود میآمد. یکی از چند کار اصلی که از اطلاعات این مطالعه بهره گرفت کتاب کامینگ و هنری بود. این کتاب تحت عنوان پیرشدن، فرآیند رهایی از قید در سال 1961 منتشر شد. در این کتاب مولفان با استفاده از دادههای اولیه مطالعات عرضی که از شهر کانزاس گرفته بودند نظریه رهایی از قید را شکل دادند. دادههایی که آنها برای حمایت از این نظریه استفاده کرده بودند از مطالعات عرضی گرفته شده بود که سطح فعالیت را بین افراد 54 تا 69 ساله با سطح فعالیت افراد 70 تا 94 ساله مقایسه میکرد. اطلاعات گروهها به روشنی نشان میداد که افراد جوانتر نسبت به افراد مسن در نقشهای خود فعالتر بودند . بنابر نظریه رهایی از قید، پیرشدن با رهایی از قید متقابل فرد و جامعه همراه است.
فرد رفته رفته از مداخله در زندگی اجتماعی باز میایستد و اجتماع نیز کمتر از پیش انواع مختلف امتیازات را به او عرضه میدارد .افراد همچنانکه مسنتر میشوند به طور فزاینده از تعاملات اجتماعی، بدنی و هیجانی با دنیا کنارهگیری کرده و رها میشوند. و هنگامیکه این فرایند به طور گسترده داوطلبانه باشد، دو جنبه پیدا میکند. نه تنها افراد مسن به تدریج نقشهای اجتماعی فعال را رها کرده و دامنه وابستگیهای عاطفی خود را محدود میسازند بلکه جامعه نیز درگیری خود را با افراد مسن کم میکند. این عمل از چند طریق اتفاق میافتد، آشکارترین شیوه آن تشویق و حتی قانونمند کردن بازنشستگی از کار و گاهی اوقات از تعهدات است، نکته اساسی نظریه رهایی از قید این است که کنارهگیری نه تنها طبیعی بلکه مطلوب است. بحث عمده این است که با کاهش قدرت بدنی و ذهنی، فرد مسن پی میبرد که ادامه کار و فعالیت و همینطور مداخلات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی به طور فزایندهای برای او دشوار میشود. در نتیجه آنها چشمانتظار کنارهگیری بوده و تمایل دارند چنانچه اجازه یابند تجربه رضایتمندانهتر و خشنودتری داشته باشند.
بدینترتیب شخص سالمند در حالیکه برای مرگ آماده میشود، درجه رخوت و غیرفعال بودنش افزایش مییابد با توجه به این نظریه، رویکرد مرگ، مردم را به ترک کردن بعضی از نقشهای اجتماعی خود (نظیر کارمند، کارگر، همسر، آدم پرشور و شوق و حتی دانشمند)، وادار میکند. در همین زمان جامعه از طریق جداکردن سالمند به لحاظ اقامتی (خانههای سالمندان و اجتماعات بازنشستگی)، تربیتی (برنامههای طراحی شده برای سالمندان)، تفریحی (مراکز اجتماعی سالمندان) از آنان کنارهگیری میکند. در این نظریه، این نگرش وجود دارد که جامعه باید به سالمندان کمک کند تا از نقشهای اجتماعی خویش کنارهگیری کنند ، رویدادهایی همچون بیوگی و بازنشستگی نمادهای اجازه جامعه برای رهایی هستند. پیری ایدهآل هنگامی روی میدهد که فرد مسن و جامعه در یک زمان از یکدیگر رها شوند؛ اما هنگامی که یکی از این دو پیش از آنکه دیگری مهیا باشد از هم جدا شوند اختلال ایجاد میشود.
انتقادات ارائه شده به نظریه رهایی از قید: نظریه رهایی از قید توسط تعدادی از نظریهپردازان برجسته و محققان مورد انتقاد قرار گرفته است. به عنوان مثال نظریه رهایی از قید پیشبینی میکند که خلق پایین ویژگی افراد سالمندی است که فعالیت بالایی دارند. این نظریه همچنین پیشبینی میکند که کنارهگیری اجتماعی برای سالمندان غیر قابل اجتناب بوده و آنها از آن استقبال میکنند. یک مجموعه از مطالعات تحقیقی اولیه این عقاید را تایید نکردهاند.
در یک بررسی مادوکس نشان داده هنگامی که سن ثابت نگه داشته شود، آزمودنیها پراکندگی معنیداری را در شاخصهای رهایی از قید نشان میدهند. همچنین هنگامیکه افراد تا بزرگسالی به فعال بودن در زندگی خود ادامه دادند آنها ضرورتا تجربهای از کاهش رضایتمندی از زندگی نداشتند. انتقادات بیشتر بر عقیده کنارهگیری متقابل از فعالیتها، و ایفای نقش متمرکز است. تحقیقات نشان میدهند که این افراد به ندرت متقابل است. و در عوض با نیروهایی که بیرون از کنترل افراد مسن هستند شکل میگیرد. در واقع هنگامی که کنترل بر شرایط زندگی از دست رفت، اخلاقیات و رضایت از زندگی به طور قابل ملاحظهای کاهش مییابد. نیروهایی که از بیرون تحمیل میشوند همچون بازنشستگی، از دست دادن همسر، شروع به ضعف حرکتی، از دست دادن فعالیتها و نقشها به ندرت مورد علاقه سالمندان است.
بیشتر تحقیقاتی که به نظریه رهایی از قید پرداختهاند به این نتیجه رسیدهاند که رهایی از قید توصیف صحیحی از اتفاقاتی است که در پیری رخ میدهد اما رهایی از قید اغلب توصیف کامل دوره پیری نیست بلکه معمولا مربوط به سالهای پایانی زندگی است واغلب نسبت به تفسیر دقیق که این نظریه بر آن دلالت دارد دوره کمتری را شامل میشود. یعنی هر چند بیشتر افراد تا سن 75 تا 80 سالگی از کار و از خیلی درگیریهای دیگر کنارهگیری میکنند، تعداد اندکی به طور کامل از وابستگیهای عاطفی مهم کنارهگیری میکنند. خیلی از افراد رضایتمندی از نقشهای اجتماعی را به عنوان زن یا شوهر ادامه داده برخی در فعالیتهای مولد (همچون مراقبت از نوهها، با پرورش گیاهان و …) فعال خواهند بود. همچنین باید خاطرنشان ساخت جوامعی که بین میانسالی و بزرگسالی تمایزی قایل نمیشوند، رهایی از قید را در دوره سالمندی تشویق نمیکنند. این انتقاد برای کامینگ و هنری که نظریه آنها درباره غیرفعال بودن، نسبی بود شاید کمی تند باشد. شواهد بعدی نشان داد که فراغت بیشتر محدود به افرادی میشود که همیشه منزوی بودهاند . به عبارت دیگر، این پدیده ممکن است امتداد طبیعی نوع شخصیت خاص و ویژه و نه یک ویژگی جهانی از دوره سالمندی باشد. انتقاد دیگر، این است که فراغت در بسیاری از فرهنگهای جهان سوم جایی که افراد مسن در جامعه نقش فعال دارند، پدیدهای بسیار نادر است .
نظریه فعالیت: نظریه فعالیت به عنوان جایگزین نظریه رهایی از قید مطرح میشود. در این نظریه گفته میشود پیری موفق و سالم محصول استمرار فعالیت با سطح بالا است. دیدگاه نظریهپردازان فعالیت همچون دیدگاه نظریهپردازان رهایی از قید مبتنی بر دادههای مطالعه شهر کانزاس است. جز آنکه نظریهپردازان فعالیت از دادههایی استفاده کردند که رابطه مثبتی را بین رضایتمندی از زندگی و سطح فعالیت نشان میداد. نظریه فعالیت میگوید که فعالیتهایی که رها شوند منجر به کاهش ظرفیتهای بدنی میشود و باید همچنانکه فرد مسنتر میشود این فعالیتها با فعالیتهای دیگر که کمتر جنبه بدنی دارند، جایگزین شوند. برای استدلالهای نظریه فعالیت، نظریه رهایی از قید به عنوان یک تحول علیل محسوب میشود به عنوان ناتوانی در تسط به وظایف جدید زندگی.
بنابر نظریه فعالیت اگر نقشهای جدیدی جانشین نقشهای قدیمی نشود، این بینظمی دایمی خواهد شد و فرد نه تنها با موقعیت بلکه با خودش نیز ناسازگار و بیگانه خواهد بود. پیری موفقیتآمیز ایجاب میکند که نقشهای تازهای کشف شود یا برای حفظ نقشهای قدیم، وسایل تازهای به وجود آید (میشارا و رایدل، 1371). هر چند مشخص شده است که رهایی از قید از جهت روانشناختی و اجتماعی تا حد زیادی بین افراد سالمند رخ میدهد، نظریه فعالیت بر این نکته تاکید دارد که رضایتمندی از زندگی تا حد زیادی وابسته به درگیری فعالانه است. بر این اساس بهترین، کسانی هستند که بالاترین سطح درگیری بدنی، هیجانی و اجتماعی را داشته باشند. همچنین اکثر مطالعات نشان دادهاند که استمرار درگیر بودن با زندگی اغلب با رضایتمندی از زندگی در پایان عمر ارتباط دارد. برای مثال استیونز با سوال از 108 سالمند به این نتیجه رسید که درگیر بودن با خانواده و دیگر افراد مهم همچون درگیر بودن اجتماعی، که حسی از مفیدبودن را تولید میکند و تا حد زیادی با رضایتمندی در سالهای پایانی غیرمرتبط است، میتواند موثر باشد. به طور کلی نظریه فعالیت معتقد است:
- برای اینکه فرد با موفقیت وارد دوره سالمندی شود باید تا سرحد امکان فعال باقی بماند.
- بسیاری از افراد مسن میتوانند تا زمان مرگ به صورت اعضای فعال جامعه باقی بمانند.
- به استثنای تغییرات علاج ناپذیر زیستشناختی و مربوط به سالمندی، افراد سالمند با افراد میانسال تفاوتی ندارند و دارای همان نیازهای روانشناختی و اجتماعی هستند. یعنی سالمندان موفق، نیاز به تعامل اجتماعی با دیگران دارند.
- اکثر سالمندان سالم سطوح نسبتاً یکنواخت فعالیت را حفظ میکنند.
- افراد مسن معمولا میخواهند فعال باشند و رضایتمندی از زندگی در افراد مسن که درگیری فعال دارند، بسیار زیاد است.
- افراد مسن فعال احتمالاً در بیشتر عمر فعال بودهاند. به عبارت دیگر فعالیت پاسخی به دوره پیری نیست.
انتقادهای ارائه شده به نظریه فعالیت:بخش اصلی انتقاد از نظریه فعالیت به ماهیت آرمانی آن مربوط میشود. جز برای عده قلیلی، دور از واقعیت مینماید که انتظار داشته باشیم با توجه به محدودیتهای مربوط به تغییرات فیزیولوژیکی، افراد سالخورده بتواند همان سطح فعالیت مربوط به دوره میانسالی را در دوره پیری نیز حفظ کنند. به عبارت دیگر محدودیتهای مرتبط با سن یک واقعیت است. دلیل دیگر غیرواقعی بودن نظریه فعالیت این است که ساختار اقتصادی، سیاسی و اجتماعی جامعه مانع از این میشود که کارگر مسن بتواند فعالیت عمده، یعنی کار تولیدی دوره میانسالی را در پیری حفظ نماید. بنابراین علیرغم برخی پیشرفتها هنوز جامعه موانعی را برای درگیری اجتماعی سالمندان وضع میکند.آخرین انتقاد از نظریه فعالیت این است که برخلاف این دیدگاه افراد مسن نمیخواهند فعال باشند. شکی نیست که نمیتوان سالخوردگانی را که تمایل به فعال بودن ندارند را فعال کرد.
نظریه تضاد: نظریهپردازان مکتب تضاد از دو نظریه رهایی از قید و فعالیت به خاطر کمتوجهی به فشار ساخت اجتماعی بر الگوهای سالمندی انتقاد کردهاند و معتقدند که هیچ کدام از آن دو رویکرد برای پاسخدادن به اینکه چرا کنش متقابل اجتماعی باید تغییر یابد تلاش نکردهاند، به علاوه این دیدگاهها اغلب تاثیر طبقه اجتماعی را بر زندگی سالمند نادیده گرفتهاند. چرا که موقعیت ممتاز طبقه بالای جامعه عمدتا به بهداشت بهتر و توان برتر منجر شده واحتمال کمتری برای مواجه شدن آنان با وابستگی در سنین پیری وجود دارد. ثروت، رفاه و ناز و نعمت نمیتواند پیری را به طور نامحدود به تاخیر اندازد. اما میتواند مشقت اقتصادی را که افراد در سنین پیری با آن مواجه میشوند را تحملپذیر نماید. برعکس مشاغل طبقه کارگر اغلب سلامتی آنها را با خطرات بزرگی مواجه میسازد و معلولیت و بیماریهای وابسته به شغل دوره سالمندی آنان را سخت و دشوار میکند . تضادگرایان، مسائل اجتماعی سالخوردگان را از زاویههای انتقادی مورد توجه قرار میدهند و عنوان میکنند، تحولاتی که در وضعیت سالخوردگان به وقوع پیوسته است، نه در نتیجه نیازهای اجتماعی، بلکه به دلیل دستیابی و تسلط قشرهای دیگر سنی علیالخصوص میانسالان بر منابع و امکانات کمیاب جامعه است. به اعتقاد تضادگرایان هر بهبودی که بخواهد در وضعیت سالخوردگان صورت گیرد. لازم است از طریق رابطه قدرت این قشر انجام پذیرد.
نظریه محیط اجتماعی: براساس این نظریه در دوران سالمندی علاوه بر اینکه میزان سلامتی بر چگونگی رفتار و زندگی سالمند تاثیر دارد، شرایط موجود در محیط اجتماعی نیز بر آنها اثر میگذارد. این شرایط عبارتند از: وضع مالی سالمند و حمایتهای اجتماعی از او، بر اساس این نظریه فقر مالی و عدم حمایتهای اجتماعی دولتها و یا سازمانهای مسئول دیگر، بر کیفیت زندگی سالمندان در جامعه تاثیر بسیار دارد.
سالمندی به عنوان یک فرهنگ فرعی: این نظریه توسط «رز» بیان شد. طبق این نظریه، سالمندان گروه اجتماعی جداگانهای را تشکیل میدهند که از جامعه منزوی هستند و در این گروه، فرهنگ ویژهای حاکم است که میتوان آن را فرهنگ فرعی سن نامید. این فرهنگ دارای مجموعه هنجارهایی است که بر رفتار اعضای این گروه اجتماعی حاکم میباشد و باعث انزوای آنها میشود.
سالمندان به عنوان گروه اقلیت:این نظریه مربوط به «استریب» است. براساس این نظریه، گروه سالمندان دارای ویژگیهایی هستند که معمولا در گروههای اقلیت یافت میشود. مثل فقر، جدایی، تحرک کم. این نظریه بسیار شبیه به نظریه «فرهنگ فرعی» است و احتمالا با این تفاوت که در گروه اقلیت احساس جدایی و حقارت بیشتری مشاهده میشود تا گروه فرهنگی فرعی.
نظریه نقش: نظریه نقش، موقعیت سالمندان را بر حسب سازگاری با نقشهای با ارزش اجتماعی (به ویژه نقش کار در مردان) تبیین میکند. بازنشستگی و از دست دادن برخی نقشهای سالمندان، غالبا برای خانوادهها نیز مسایل و مشکلات اجتماعی، اقتصادی و روانی ایجاد میکند و حتی برای افرادی که وقت آزاد تازه به دست آورده، خود را به عنوان یک فرصت تلقی میکنند، دوره انتقالی بسیار مهمی است. بازنشستگی عملا همیشه متضمن از دست دادن درآمد است و این امر بسیاری از سالمندان و خانوادههای آنان را با فقر مواجه میسازد. (پیامدهای اجتماعی و روانی بازنشستگی بر حسب تجربه شغل و سطح زندگی قبل فرق میکند) سازگاری موفقیتآمیز با بازنشستگی با به عهده گرفتن نقشهای جدید و کیفیت گذران اوقات فراغت وابسته است و بر نیاز برای انطباق نقش تاکید شده؛ تمرکز بیشتر بر مردان میباشد؛ زنان به خاطر اینکه نقشهای خانهداری تغییر نمیکند، کمترین بحران را تجربه میکنند.
نظریه فرانوگرایی:نظریه پردازان فروانوگرا، ساخت سالمندی و پیری را در گفتمان علمی و عقلانی مطرح کردهاند. آنها ویژگیهای تاریخی و فرهنگی زوال سن سالمندی را برجسته ساخته و اظهار عقیده نمودهاند که در جوامع صنعتی معاصر میانسالی و پیری به لحاظ اجتماعی دگرگون شده است.
نظریههای روانشناختی:
نظریه پیوستگی:اشلی عقیده دارد که سالمندی آخرین مرحله زندگی ودنباله مراحل قبلی است. موقعیتهای اجتماعی میتواند معرف نوعی عدم پیوستگی باشد اما سازگاری و سبک زندگی اصولاً از طریق سبکها، عادات و ذوقهایی که در تمام طول زندگی کسب شده است تعیین میشود، مثلا کسانیکه ماهیگیری را به کار ترجیح میدهند، به هنگام بازنشستگی، از این که فرصت کافی برای ماهیگیری دارند خوشحالند اما آنان که همیشه سفرهای کوتاه ماهیگیری را به بعد موکول کردهاند، از این سرگرمی زود خسته میشوند یا به طور نامعقول، در حالی که از بیکاری گله دارند، نه وقت، نه نیرو و نه پولی برای این کار پیدا میکنند. بنابراین بر اساس نظریه پیوستگی افرادی که در دوره بزرگسالی زندگی موفقیتآمیزی دارند، کسانی هستند که عادات، عملکردها و شیوههای موثر زندگی خود را از دوره میانسالی به این دوره منتقل کردهاند. مطالعات تحقیقی طولی قابل توجهی این نظریه را حمایت میکند. تحقیقاتی که نشان دادهاند متغیرهایی که در دوره میانسالی اندازهگیری شدهاند، متغیرهای پیشبینی قوی برای عملکرد فرد در دوره بعدی زندگی میباشد و خیلی از ویژگیهای روانشناختی و اجتماعی در طول فراخنای زندگی ثابت میماند.
نظریه روانی- اجتماعی اریک اریکسون:شهرت اریکسون بیشتر به دلیل نوشتههای عمیق درباره تحول کودک، تحول مفهوم بحرانهای هویت و تغییر و توسعه نظریه روانی- جنسی فروید است.مهمترین اثر اریکسون کتاب جامعه و کودکی است. در این کتاب او هشت مرحله معروف خود را به تفصیل شرح میدهد و مشخص میکند که چگونه این مراحل به صورتهای گوناگون و فرهنگهای مختلف آشکار میشود.
نظریه اریکسون، نظریه یکپارچهای از تاثیرات زیستی، فرهنگی و روانی بود. که در شکل مطلوب آن رشد فرد در هر مرحله زندگی به صورتی هماهنگ با نیازهای نسلهای دیگر را دربرمیگرفت. براساس این نظریه رشد روانی در بزرگسالی با توجه فرد به هویت (Identify) و تعلق (Intimacy) که لازمه ورود به زندگی بزرگسالی است شروع میشود. سپس مرحله زایایی که تولیدمثل و پرورش کودک در آن مرحله از وظایف اصلی هستند ادامه مییابد و سرانجام به مرحله کمال خود (Ego-integrity) در پایان زندگی خاتمه میپذیرد. اریسکون آخرین مرحله از مراحل تحول روانی اجتماعی را مرحله شکفتگی و رشد یافتگی در مقابل نومیدی میدانست. به اعتقاد اریکسون، افرادی که احساس میکنند زندگی خود را به طور کامل سپری کردهاند از صفا و آرامش بیشتری برخوردارند، در حالیکه فرد نومید علیرغم نفرت ظاهری نسبت به زندگی، خواستار آن است که بار دیگر بخت یک زندگی دوباره به او داده شود تا همه چیز را از سرگیرد.
به اعتقاد اریکسون هدف از آخرین مرحله تحول، کسب معرفت و دانایی، در برخورد با مرگ، احساس مثبت داشتن و در زندگی وارسته بودن است. معرفت ودانایی از طریق یکپارچه ساختن بینشهایی که فرد در گذشته داشته و اکنون کسب کرده است با توجه به جایگاهی که در جریان زندگی دارد کسب میشود. آنهایی که به طور موثر با این مرحله برخورد نکرده باشند ممکن است شدیداً نسبت به مرگ احساس ترس داشته یا احساس نومیدی کنند. تلخی و تنفر شدیدی را از خود بروز داده و احساس میکنند زمان بیش از اندازه کوتاه است. چنین افرادی در طول سالهای پایانی زندگی خود مستعد ابتلا به افسردگی، هیپوکندری و پارانویا هستند.اریکسون با تحلیل شخصیتهایی چون هیتلر و ماکسیم گورکی به اهمیت رویدادهای زندگی و تاثیر تعاملی تجربیات با ساختهای زیستی- روانی و انتقال تصویر والدینی به تصویر انسانیت در فرد توجه کرده است.
منبع
صادقی پور، زهره(1391)، تاثیر موسیقی درمانی بر کاهش افسردگی، پایان نامه کارشناسی ارشد، روان شناسی،دانشگاه آزاد اسلامی
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید