زنان و مدیریت
تاریخ جهان شاهد نقش بسیار عظیم و غیرقابل انکار زنان در حوادث گوناگون است. امروزه که مباحث توسعه کشورهای جهان مطرح میباشد، نقش زنان در این فرآیند به شدت مورد توجه قرار گرفته است. برگزاری جلسات، سمینارها و کنگرههای متعدد در خصوص جایگاه زنان و نقش آنان در توسعه حکایت از این موضوع حیاتی دارد.با کمی دقت میتوان دریافت که برگزاری این گونه برنامهها نشان از موضوع نه چندان خوشایند دیگری نیز دارد و آن این است که تاکنون یا حداقل در سدههای اخیر نقش زنان به عنوان نیمی از جمعیت جهان در حال توسعه نادیده گرفته شده که این امر نشان از وجود تبعیضات و نابرابریهای جنسیتی در زمینههای گوناگون سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و غیره دارد. جامعه انسانی از عدم حضور واقعی زنان در عرصههای مختلف لطمات جبران ناپذیری دیده و بدین خاطر در دو دهه اخیر درصدد جبران این نقیصه بر آمده است.برای رسیدن به تعادل، برابری و رفع تبعیضات و در نتیجه توسعه بهتر و کاملتر جامعه، نیاز به آن است که زنان بتوانند در فرآیند تصمیمگیری در سطوح مختلف جامعه شرکت نمایند. در ایران علیرغم آن که قانون اساسی کشور راه را برای تصدی اکثر مناصب تصمیمگیری برای زنان باز گذاشته با این وجود تنها ۸/۲ درصد مشاغل مدیریتی در کشور به زنان اختصاص یافته است. دراين بخش به بررسي مديريت زنان از زواياي مختلف با رويكرهاي متفاوت درجامعه اشاره مي شود.
مدیریت زنان
در کتاب لغت ، « مدیر » به معنای اداره کننده ی کاری با موسسه ای و مدیریت در معنای مدیر بودن و تدبیرکننده آمده است و وجه تسمیه آن این است که فردی یا افرادی با استفاده از اصول و روش هایی مناسب و منابع موجود در جهت رسیدن به اهداف عالی و متعالی ، آن مجموعه را هدایت نمایند . متاسفانه برخی باورهای غلط فرهنگی در خصوص مشاغل زنان حتی در بین قشر تحصیل کرده و روشنفکر جامعه وجود دارد که آنان توانایی ها و استعدادهای لازم و کافی را برای مدیریت ندارند یا نسبت به مردان پایین تر هستند با توجه به اینکه تاکنون هیچ کس چنین ادعایی را اثبات نکرده است .
زنان در سه نقش یعنی تولید مثل ، نگهداری و پرورش نیروی انسانی ، تولید و مدیریت محل زندگی ، فعالیت دارند زنان به عنوان مادر ، همسر در خانه نقش هایی به عهده دارند . برخی نقش های نامریی مانند نظافت ، پخت و پز ، اتوکشی ، بچه داری و … است که بابت آنها بهایی را دریافت نمی کنند .اعتقاداتی نظیر : زنان توان انجام کارهای سخت را ندارند یا زنان قاطعیت لازم را برای دستور دادن ندارند و غیره ، مشارکت و به عبارتی دیگر مدیریت آنان را دچار مشکل کرده است .
تفاوت میان زن و مرد وجود دارد ولی نه به معنای این که امکانات در اختیار یکی بوده و دیگری از آن محروم باشد . در ادبیات ما ، بزرگان و اندیشمندان بر تفاوت میان زن و مرد از نظر عقل و فهم و احساس مهر تایید می گذارند و به قول آنان تربیت این دو با هم متفاوت است . این نقطه نظرات کماکان در مشارکت زنان در امور اقتصادی و اجتماعی جامعه نقش داشته است .
اسلام و مديريت زن
اسلام دين كامل و برنامه سعادت بشريت است، و همان گونه كه براى تمام امور زندگى بشر دستور العمل دارد و انسان را به مقتضاى طبيعتش به سوى خير و كمال رهنمون است، براى حضور زن در صحنه اجتماع نيز برنامه دارد. همان گونه كه مىدانيم، زن و مرد از لحاظ جسمى و روحى تفاوتهايى با هم دارند كه هيچ كس نمىتواند منكر آنها گردد اين تفاوتهاى طبيعى موجب گرديده تا از نظر وظيفه نيز زن ومرد در برخى موارد با هم تفاوتهايى داشته باشند. البته اين به معناى كمال يكى از اين دو جنس و يا نقصان ديگرى نيست، بلكه عنايتى است كه خداوند بر آن دو داشته، تا جهان به بهترين وجه اداره گردد.در مسأله مديريت نيز بايد به اين تفاوتها و سرمايههاى وجودى زن و مرد توجه داشت و به هر يك در حد توانش مسؤوليت داد. چه بسا در بعضى موارد توانايى زنان بيش از مردان باشد. اسلام كه توجه ويژهاى به زن دارد، از فعاليت زن در اجتماع در عرصههاى مختلف اعم از اجرايى، مديريتى و… با حفظ شؤون اسلامى، استقبال مىنمايد. طبق فرموده حضرت آيت الله جوادى آملى: «بسيارى از كارهاى اجرايى، براى زن جايز است؛ به ويژه اگر كارهاى مخصوص بخش زنان به عهده آنان باشد، نه تنها ممنوع نيست، بلكه اولى است.»اما اين مطلب را نيز نبايد از نظر دور داشت كه طبق مبانى والاى اسلام و مصلحتى كه در اين مبانى نهفته است، زن در بعضى از سطوح مديريتى چون رهبرى، نمىتواند فعاليت داشته باشد كه البته اين هيچ نقصى براى زن نيست، بلكه لطفى است عظيم، از سوى پروردگار، كه اين مسؤوليت بزرگ و سنگين را از دوش زن برداشته است.بنابراين طبق نظر اسلام، زنان مىتوانند در عرصههاى مختلف شغلى و مديريتى، با حفظ موازين اسلامى، ظاهر گرديده و حضور فعال داشته باشند. مگر در مواردى خاص كه مديريت برخى امور بر عهده مردان است و زنان به دليل محذوريتهايى كه خصوصاً در رابطه با حشر و نشر با نامحرم دارند، از اين مسؤوليتها معذور گرديدهاند.
زنان در عرصه مديريت
فتحي، لاله: روزنامه همشهري، يكشنبه 27 شهريور 1384، سال سيزدهم، شماره 3803، صفحه 10. تاريخ جهان شاهد نقش بسيار عظيم و غيرقابل انكار زنان در حوادث گوناگون است. امروزه كه مباحث توسعه كشورهاي جهان مطرح ميباشد، نقش زنان در اين فرآيند به شدت مورد توجه قرار گرفته است. برگزاري جلسات، سمينارها و كنگرههاي متعدد در خصوص جايگاه زنان و نقش آنان در توسعه حكايت از اين موضوع حياتي دارد.
با كمي دقت ميتوان دريافت كه برگزاري اين گونه برنامهها نشان از موضوع نه چندان خوشايند ديگري نيز دارد و آن اين است كه تاكنون يا حداقل در سدههاي اخير نقش زنان به عنوان نيمي از جمعيت جهان در حال توسعه ناديده گرفته شده كه اين امر نشان از وجود تبعيضات و نابرابريهاي جنسيتي در زمينههاي گوناگون سياسي، اقتصادي، اجتماعي و غيره دارد. جامعه انساني از عدم حضور واقعي زنان در عرصههاي مختلف لطمات جبران ناپذيري ديده و بدين خاطر در دو دهه اخير درصدد جبران اين نقيصه بر آمده است.
براي رسيدن به تعادل، برابري و رفع تبعيضات و در نتيجه توسعه بهتر و كاملتر جامعه، نياز به آن است كه زنان بتوانند در فرآيند تصميمگيري در سطوح مختلف جامعه شركت نمايند. خوشبختانه در بسياري از كشورها اين تلاشها، موفقيتهاي چشمگيري را در پي داشته است. از آن جمله ميتوان به كشورهايي همچون نروژ، دانمارك و فنلاند اشاره نمود كه بيش از ۴۰ درصد مناصب تصميمگيري در اختيار زنان است. متأسفانه در بسياري از كشورهاي جهان سوم اين مسأله چندان شايان توجه نيست و تنها تعداد محدودي از زنان در پستهاي مديريتي و مهم تصميمگيري كشور قرار دارند. در ايران عليرغم آن كه قانون اساسي كشور راه را براي تصدي اكثر مناصب تصميمگيري براي زنان باز گذاشته با اين وجود تنها ۸/۲ درصد مشاغل مديريتي در كشور به زنان اختصاص يافته است.ممكن است براي خواننده اين سؤال پيش آيد كه به راستي چه ضرورتي به مديريت زنان در بخشهاي گوناگون جامعه وجود دارد؟
در پاسخ به اين سؤال بايستي اذعان داشت كه امروزه توانمندسازي زنان و مشاركت كامل آنان بر پايه برابري، در همه زمينهها از جمله در فرآيند تصميمگيري و مديريت جامعه يكي از پيش نيازهاي توسعه پايدار ميباشد كه كشور ما سخت بدان نيازمند است. در جوامعي كه هنوز تعادل مطلوب و قابل قبول و مشاركت عادلانه زن و مرد در فعاليتهاي اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي فراهم نشده و فرصت منصفانه بروز خلاقيت و استعداد انسانها برقرار نگرديده است و فرآيند توسعه آن گونه كه انتظار داشتهاند موفق نبوده است. تداوم و شتاب توسعه هنگامي رخ خواهد داد كه زن و مرد و دوشادوش يكديگر مسئوليت توسعه را بر عهده بگيرند.
از سوي ديگر كسب مشاغل مديريتي توسط زنان علاوه بر آن كه زنان را در مقابله با تبعيضاتي چون معيارهاي استخدامي نابرابر، دستمزدهاي نابرابر، فرصتهاي آموزشي حرفهاي نابرابر، دسترسي نابرابر به منابع توليدي و امكانات نابرابر در ارتقاي شغلي تواناتر ميكند، سبب بالا رفتن اعتماد به نفس، كسب يك هويت مستقل و بهبود وضعيت و رشد اجتماعي آنان ميشود كه كل جامعه ازآن منتفع خواهد شد. علاوه بر اين، رشد دختران و زنان تحصيل كرده دانشگاهي و پيشي گرفتن آنان از مردان جامعه در چند ساله اخير نمود پيدا كرده است كه لزوم بحث مديريت زنان را بيش از پيش مطرح ميسازد.سؤال ديگر اين است كه چرا عليرغم آن كه بستر قانوني اين موضوع وجود دارد، به عنوان كشوري در حال توسعه نيازمند فعال شدن زنان جامعه هستيم و همه مسئولان نظام بر اهميت اين موضوع اذعان دارند اما در موضوع مديريت زنان پايين ترين نرخها را داريم.
پاسخ اين سؤال را ميتوان در معدود تحقيقاتي يافت كه در اين زمينه در كشور صورت گرفته است. در تحقيقي كه در سال ۱۳۸۱ در مورد علل عدم دستيابي زنان به پستهاي مديريتي در بين كاركنان و مديران چند سازمان به انجام رسيده نشان ميدهد كه اگر چه مديران و كاركنان مورد پرسش و كارايي و قابليت زنان در عرصههاي مديريتي و پستهاي بالاي سازماني واقفند اما تنها ۶ درصد از كاركنان مرد و پست مديريت را براي زنان مناسب ميدانند. ۳۰ درصد كارمندان مرد از اين كه مافوقشان زن باشد احساس خوشايندي ندارند. اگر چه همه مديران مورد پرسش بر اين باور بودند كه زنان شايستگي لازم براي تصدي پستهاي بالاي سازماني را دارند اما بيش از ۸۰ درصد آنان مديريت را كاري مردانه ميدانند و بيش از ۵۰ درصد معتقدند كه مردان در كارهاي مديريتي موفقتر از زنانند و خلاقيت بيشتري از خود نشان ميدهند. در مجموع نتايج اين پژوهش نشان داد كه عواملي همچون:
- مسئوليتها و محدوديتهاي خانوادگي
- تجربه كمتر زنان نسبت به مردان در اين عرصه
- فراهم نبودن شرايط لازم در جامعه، همچون نبود زنان در پستهايي چون وزارت و غيره
- وجود برخي ويژگيهاي جنسيتي زنان
- عدم تمكين كاركنان از مافوق خانم
- اعتماد پايين تر زنان نسبت به مردان در اين عرصه از نظر جمعيت نمونه
به عنوان مهمترين عوامل عدم به كارگيري زنان در پست مديريتي برشمرده شده است.به طور كلي ماحصل اين تحقيق اين بود كه اگر چه بسياري از تصميمگيران و افراد جامعه به قابليت و توان زنان جامعه در عرصه مديريتي واقفند اما به دليل حاكم بودن «نگرش جنسيتي» در سازمانها و ادارات مورد مطالعه، حتي در شرايط تخصصي برابر، برتري از آن مردان است.البته گفتني است كه حدود ۱۰درصد كاركنان زن مورد مطالعه نيز مديريت را مردانه تلقي ميكنند و حدود ۱۸ درصد بر اين باورند كه زنان جامعه اعتماد و ريشه لازم جهت تصدي پستهاي بالاي سازمان را ندارند.
اما سؤال اساسي ديگر اين است كه به راستي ريشه وضعيت موجود، كليشهها و تصورات جنسيتي حاكم در كجاست؟ و چه عواملي سبب شده كه جامعه نتواند از اين پتانسيل بالقوه جهت توسعه بيشتر استفاده كند؟به طور كلي بسياري از انديشمندان اجتماعي، عوامل جامعهپذيري در هر جامعه را سه عامل خانواده، مدرسه و رسانهها ميدانند. با نگاهي گذرا در مييابيم كه اين سه كارگزار عمده باعث توليد و باز توليد اين گونه از نگاهها در جامعه شده و ميشوند چنان كه بسياري از افراد وضعيت موجود در جامعه را امري طبيعي و عادي تصور ميكنند.در برخي از خانوادههاي پدرسالار ايراني، نقشها و رفتارها بر اساس معيارها و ارزشهاي مردانه پايهگذاري و الگوسازي شده است و اين الگو سازي ها قادر به تشخيص و ارج نهادن به نقش اثر بخش زنان در سازمان و جامعه نيست.
اين نوع خانوادهها زن را موجودي اندروني، وابسته و مرد را موجودي بيروني و مستقل بار ميآورند. اين فرهنگ تنها وظيفه و نقش زن را فرزندآوري، نگهداري كودكان، نظافت و پخت و پز ترسيم مينمايد و فعاليتهاي زنان را تحت الشعاع وظايف خانوادگي قرار ميدهد و در فعاليتهاي سياسي- اجتماعي نيز نقش زنان به ميزان چشمگيري كاهش مييابد.ويژگيهاي رفتاري منتسب و مثبت مردان به مراتب بيشتر از زنان، ويژگيهاي اجتماعيتر و مبتني بر هوش و ابتكار غالباً مختص مردان است و ويژگيهاي زنان عمدتاً فردي و غير پوياست.
همانگونه كه نتايج نشان ميدهد گاه برخي از الگوي جنسيتي حاكم بر كتب درسي و برنامه هاي آموزشي برداشت هاي سنتي را در اذهان تقويت ميكند. اين امر امكان دارد سبب شود تا دانش آموزان دختر كه زنان آينده جامعه هستند، نيروي خود را دست كم بگيرند و داراي شخصيتي فاقد خلاقيت و اعتماد به نفس شوند و به سوي پذيرش كارهاي كم مهارت با وجهه اجتماعي پايين گرايش پيدا كنند. چنانكه گفته شد اين عدم اعتماد به نفس در بعضي از زنان وجود دارد به نحوي كه حدود ۱۸ درصد كارهاي مديريتي را مختص مردان و مردان را در اين زمينه موفق تر از زنان ميدانند.
اين طرز تفكر و نگرش كه از برخي از خانوادهها شروع ميگردد سبب شده نه تنها مردان نگاه سنتي به زنان داشته باشند بلكه اكثر زنان نيز داراي همان نگرش باشند و بسياري از آنان قابليتهاي خود را مناسب ايفاي نقشهاي اجرايي سطح بالا ندانند.با توجه به مطالب گفته شده ميتوان راهكارهايي را جهت حل اين مسأله و فراهم آوردن شرايط مناسب تر جهت فعال تر نمودن نيمي از جامعه ارائه نمود:
- ايجاد فرصتهاي لازم براي تأسيس انجمنها، مؤسسات، سازمانها و به طور كلي مراكز تجمع زنانه براي آگاهي از كم و كيف پتانسيلهاي موجود.
- برگزاري دورههاي آموزشي براي زنان و آشنايي با حقوق خود، فراهم كردن زمينههاي خودباوري در زنان و آگاه كردن آنها از قابليتها و تواناييهاي فرديشان.
- برگزاري سمينارها و تشكيل كارگاههاي آموزشي براي آشنا شدن مديران، سياستگذاران و تصميمگيران با مقوله جنسيتي و فوايد حضور مؤثرتر زنان در ردههاي بالاي تصميمگيري.
- تشويق و ترغيب مديراني كه از زنان در سطوح بالاي سازماني استفاده ميكنند و امكان به ثبوت رسانيدن لياقت آنان را با دادن فرصتهاي لازم فراهم ميآورند.
- معرفي زنان برتر و مقايسه عملكرد آنان با مردان همپايه آنان.
- تلاش در جهت تنظيم كتب درسي متناسب با مسائل روز و تأكيد بر مفاهيمي چون خانواده مشاركتي.
- عمل مسئولان نظام از رئيس جمهور تا نمايندگان مجلس به شعارهاي انتخاباتي شان در مورد زنان.
- انجام پژوهشهاي علمي در باب مسائل زنان بويژه در مباحث اشتغال، مديريت و نقش آنان در توسعه كشور.
منبع
خير خواه، پريسا (1392)، آسیب شناسی مديريت زنان در دستگاههای اجرایی، پايان نامه كارشناسي ارشد، رشته مدیریت دولتی، دانشگاه آزاد اسلامي
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید