رویکرد زبانشناختی خنده

 این شیوه نگاه به شوخی های زبانی ، پدیده ای به نسبت جدید است. با وجود قدمت ابراز نظرهایی که در مورد شوخی و جوک در متون فرهنگهای مختلف وجود دارد ، پرداختن دیدگاهی علمی و ساختار یافته در مورد بعد زبانشناختی این پدیدارها ، عمری برابر با دانش زبانشناسی دارد. رویکردهای نظری عمده ی زبانشناسان در این زمینه ، کاملا زیر تأثیر یافته های زیست شناختی / روانشناختی از یکسو ، و برداشتهای مردم شناسانه ـ جامعه شناسانه از سوی دیگر بوده است. با این وجود، تحلیلهای اصیل و تخصص یافته ای هم در این باره انجام گرفته است که در اینجا مروری کوتاه بر آن خواهیم داشت.

به طور کلی ، نظریات مربوط به زبانشناسی جوک را می توان به دو گروه کارکردگرایانه و ساختارگرایانه تقسیم کرد. رویکردهای کارکردگرایانه ، به محتویات معنایی جوک، و تقشی که در کنش متقابل نمادین میان آدمیان ایفا می کند توجه بیشتری دارند. از نظر هواداران این رویکرد، آنچه که مهم است ، عملکرد جوک در شبکه ی ارتباطات انسان پیرامونش است. به بیان دیگر ، جوک تنها در زمینه اش معنا دارد و باید در ارتباط با سایر کنشهای زبانی همسایه اش وارسی شود. این زاویه ی دید بیشتر با پژوهشهای مردم شناسانی مانند ردکلیف براون و جامعه شناسانی مانند هواداران مکتب شیکاگو گره خورده است.

از سوی دیگر ، رویکرد ساختگرا نگاهی به کلی متفاوت به موضوع دارد. جوک از نظر این پژوهشگران یک رخداد زبانی است که می تواند از زمینه اش جدا شود ، و به لحاظ ویژگیهای ساختی و بافت درونی مورد تحلیل واقع شود. سرمشق مشترک علاقمندان به این طرح پژوهشی ، با ساختارگرایی فرانسوی گره خورده است و به ویژه تحت تأثیر آرای فردیناند دو سوسور در مورد تمایز زبان و گفتار تحول یافته است. در این بخش از نوشتار، بیشتر به رویکرد ساختارگرا خواهیم پرداخت. چرا که بحث کارکردگرایانه را در گفتار بعدی و نقل یافته های مردم شناسان و جامعه شناسان مرور خواهیم کرد.

ساختار زبانی جوک:

 در مورد جوک و شوخیهای زبانی چند نکته را می دانیم . نخست آن که این رخداد زبانی، پدیده ای فراگیر و عمومی است. هیچ دوره ای از تاریخ ، هیچ تمدن و هیچ زبانی شناخته نشده است که در آن جوک و شوخی زبانی وجود نداشته باشد. چنین می نماید که این واحدهای کوچک ارتباطی، در تمام نظامهای نشانگانی / معنایی پیچیده تر از آستانه ای خاص ، وجود داشته باشند، و به ظاهر زبانهای طبیعی انسانی همه از این آستانه گذشته اند. بنابراین جوک را نباید رخدادی نوظهور یا وابسته به نوعی خاصی از جوامع و ساخت خاصی از روابط انسانی دانست.دوم آن که جوک برای تمام به کار برندگان زبان قابل درک، استفاده و بازتولید کردن است. یعنی تمام به کار برندگان عادی یک زبان، مستقل از اینکه چقدر اخمو، جدی یا شوخ باشند ـ  تمایز بین جوک و غیر جوک را در می یابند، در شرایطی به آن می خندند، و قادرند در شرایطی آن را برای دیگران تعریف کنند.

سوم آن که جوک ها با وجود تنوع شگفت انگیز و تداوم عجیبشان در مسیر زمان و جریان زبان، ساختی کمابیش مشابه دارند. چنان که گفتیم ، وجود عنصری بی ربط در جوکها فراگیر است. ویژگیهایی دیگر را نیز می توان به عنوان خاصیت مشترک بسیاری از جوک های زبانهای گوناگون دانست. اشاره ی پرده ی درانه به تابوهای اجتماعی ، مانند مفاهیم خشونت آمیز و جنسی ، وجه مشترک بخش عمده ی جوک های جوامع گوناگون است. از سوی دیگر ، کارکرد تمسخر آمیز و نقش تخریب کننده ی جوک هم در تمام زبانها شناخته شده است.به این ترتیب ما با فرآیندی عام و بنیادین روبرو هستیم که در تار و پود عمیقترین لایه های زبان ریشه دوانده است و بخش مهمی از کنش ارتباطی افراد را در هر زبان شامل می شود. با این زمان، باید ببینیم ملزوماتی که یک کنش زبانی را به جوک تبدیل می کند کدام است.

می توان کل عناصر ضروری برای تعریف یک جوک را به دو دسته شروط لازم و کافی تقسیم کرد. شروط لازم ، آنهایی هستند که مجموعه ای از ساختهای زبانی شبیه به جوک را پدید می آوردند، و طیف وسیعی از کنشهای ارتباطی ـ از جمله جوک گفتن ـ را در بر می گیرند. این شرطها خصلتی ساختاری و عملکردی دارند. شروط کافی ، آنهایی هستند که با افزوده شدن به دسته ی نخست، جوک ها را از سایر ساختهای زبانی مشابه متمایز می کنند. این شروط بیشتر از زاویه ی معنایی اهمیت دارند.

شروط لازم برای جوک بودن یک گزاره عبارتند از:

نخست: داشتن پیش فرض، که معناست که جوک ها بر زمینه ای از اطلاعات قبلی شنونده سوار می شوند و با پیوند خوردن با داده های که از قبل در ذهن وجود دارند رمزگشایی می شوند.

دوم: جنبه ی کنایی، یعنی عناصر جوک باید معنایی فراتر از آنچه را که در برخورد اول دریافت می شود، حمل کنند. در پهلو بودن معنا ، و اشاره کرده به برخی از رخدادهای موجود در بستر پیش فرض ها، از رایجترین راه های بروز رفتار کنایی در عناصر زبانی هستند.

سوم : اشاره به جهانهایی ممکن، بدان معناست که جوک باید به شرایطی اشاره داشت هباشد که تفاوت آن با شرایط ملموس و عادی ، تصویری از جهانی دیگر را ترسیم کند. این جهان مفروض با وجود غریب نمودن ، باید ممکن هم باشد ، یعنی اگر از حد خاصی بیشتر با شرایط آشنای ما تفاوت کند، نامفهوم جلوه خواهد کرد.

چهارم : کنش زبانی، که از آثار فلاسفه ی زبان مکتب انگلیسی ـ آستین و سرل ـ وامگیری شده است. این فیلسوفان ، کنش زبانی را به دو نوع صادقانه و غیر صادقانه تقسیم بندی کرده اند و از دومی آن گزاره ها و رخدادهایی را در زبان مراد می کنند که هدفی فراتر از انتقال معانی مرسوم در واژگان و گزاره ها را دنبال می کند. عناصر کنایی و استعاری زبان خشتهایی هستند که کنش زبانی غیر صادقانه را ممکن می سازند.

صادقانه بودن ارتباط زبانی ، به این چهار شرط وابسته است:

  •  کمیت : یعنی انتقال آن مقداری از اطلاعات که مورد نیاز شنونده است. نه خیلی بیشتر و نه کمتر.
  •  کیفیت : یعنی بیان گزاره ای که شنونده خود به راستی آن باور دارد.
  •  تناسب : یعنی وجود ارتباط معنایی و انسجام مفهومی در متن منتقل شده.
  •  لحن و شیوه : یعنی استفاده از رمزگان پیرازبانی سودمند، مناسب و همخوان با معنای مورد نظر به این ترتیب می توان اشکال گوناگون صورتهای زبانی غیرصادقانه را تبارشناسی کرد.

 رویکرد جامعه شناسی:

شواهد مردم شناسانه:

نخستین برخورد مردم شناسان با خنده در جوامع غیر غربی ، به الگوی ظاهری و شرایط بروز این رفتار مربوط می شد. مردم شناسانی که تحت تأثیر آرای داروین در مورد ذاتی بودن الگوی خندیدین بودند، از قرن هجدهم مشاهداتی را در تأیید این ادعا گزارش نمودند. با این وجود، کسی که در این میان اثر بخش ترین پژوهشها را در مورد درجه وراثتی بودن تظاهرات احساسی چهره انجام داد، پل اکمن بود. آزمایشات دقیق و فراگیر او که بر فرهنگهای دور افتاده و منزوی فراوانی انجام شد، نشان داد که حالت های چهره و تظاهرات احساسی مربوط به عضلات صورت ، در همه آدمیان ، یکسان است و از الگویی ژنتیکی پیروی می کند .  در یکی از این آزمایشات، او از اعضای قبیله فوره , از بومیان گینه نو, خواست تا عکسهایی را که به همراه داشت، بر اساس داستانی که تعریف می کرد، مرتب کنند. این بومیان تا پیش از آن هیچ آدم سفید پوستی ندیده بودند و از این رو تجربه ای در مورد نوع رفتار آنها نداشتند. آزمایشات نشان داد که این بومیان به خوبی می توانند حالت چهره نژادی را که تا به حال ندیده اند، تفسیر و طبقه بندی کنند.

منبع

دین پرست،آرزو(1394)، رابطه خنده درمانی یوگایی و سلامت روان دختران و پسران جوان ،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی،دانشگاه آزاداسلامی

از فروشکاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0