رویکردهای سبک تفکر

بر اساس يافته‌هاي استرنبرگ (1997)، رویکردهای سبک تفکر با عنوان رويكردهاي شناخت- محور، شخصيت- محور و فعالیت-محور براي تعريف و ارزيابي سبك‌ها مورد استفاده قرار گرفته است:

الف) رويكرد شناخت- محور

اولين رويكرد مربوط به سبك‌هاي شناخت- محور است كه حاصل تحقيقاتي است كه در دهه‌هاي 1960 و 1950 به منظور مطالعه رابطه بين شناخت و شخصيت صورت گرفته است. سبك‌هاي متفاوتي مطرح شده‌اند كه تأكيد بيشتر آن ها بر شناخت بوده است تا بر شخصيت. يكي از معروف­ترين سبك‌ها توسط ويتكين در سال 1978 به عنوان سبك وابسته- نابسته به زمينه مطرح شد. افراد وابسته به زمينه در جداسازي ادراك خود، از زمينه‌اي كه ادراك در آن صورت مي‌گيرد، دچار مشكل هستند. در حالي كه افراد نابسته به زمينه قادر به چنين جداسازي هستند. يادگيرنده وابسته به زمينه فردي است كه اطلاعات را به­طور كلي و يكپارچه پردازش مي‌كند، كم­تر به­طور تحليلي عمل مي‌كند. و به جزئيات توجه ندارد و زمينه ادراكي را به صورت كلي در نظر مي‌گيرد. يادگيرنده نابسته به زمينه فردي است كه به سادگي زمينه را به اجزاي آن تجزيه مي‌كند، وي به طور معمول تحت تأثير ساختار موجود قرار نمي‌گيرد و مي‌تواند به­طور مستقل از زمينه ادراكي انتخاب كند. افراد وابسته به زمينه جهت‌گيري ­اجتماعي‌تري دارند و از اين رو به پاداش يا تنبيه بيشتر پاسخ مي‌دهند، آن ها هنگامي كه مواد آموزشي سازمان يافته نباشند، نياز بيشتري به دستورالعمل‌هاي صريح دارند. آن ها كمتر قادر به تجزيه و تحليل هستند.

يكي ديگر از سبك‌هاي شناخت- محور، سبك تكانشي- تأملي است كه توسط كيگان در سال 1976 معرفي گرديده است. افراد تكانشي تمايل دارند بدون توجه به اين­كه در مورد آن، چه مي­گويند يا انجام مي‌دهند، فكر كنند. به سوال‌ها سريع پاسخ دهند و يا كارها را سريع انجام دهند، در مقابل افراد تأملي تمايل دارند بعد از اينكه به دقت پيامدهاي احتمالي مسأله را مورد بررسي قرار دادند، پاسخ دهند يا كاري انجام دهند. افراد تأملي قبل از شروع يك تكليف تمايل به تفكر دارند و براي ارزيابي نظراتشان وقت صرف مي‌كنند. بر عكس افراد تكانشي بدون تفكر كافي پاسخ مي‌دهند. آن ها به سرعت و بدون در نظر گرفتن دقيق راه حل‌ها، براي مشكلات راه‌حل‌هايي پيشنهاد مي‌دهند. به طور عملياتي افراد تكانشي به عنوان افرادي با زمان­پاسخ‌دهي كمتر و خطاهاي بيشتر و افراد تأملي با زمان پاسخ‌دهي بيشتر و خطاهاي كمتر تعريف شده‌اند.

ب) رويكرد شخصيت- محور

دومين رويكرد مربوط به سبك‌هاي شخصيت- محور است. پژوهش‌‌هاي مربوط به اين رويكرد بيشتر شبيه به روش‌هاي مربوط به مفهوم‌سازي و اندازه‌گيري شخصيت هستند. نظريه تيپ‌هاي روان شناختي كه توسط مايرز- بريگز در سال 1989 معرفي شده است، يكي از عمده‌ترين نظريه‌هاي مربوط به سبك‌هاي شخصيت- محور است كه بر اساس نظريه يونگ مطرح شده است. بر اساس نظريه تيپ‌شناسي يونگ تفاوت‌هاي بين افراد شامل دو نوع نگرش (درون­گرايي- برون­گرايي) و دو كاركرد ادراكي (شهود- احساس بيروني) و دو كاركرد قضاوت (تفكر- احساس دروني) است. ايده اساسي در نظريه مايرز- بريگز اين است كه بسياري از جنبه‌هاي فعاليت ذهني هشيار را مي‌توان تحت چهار بعد اصلي قرار داد. اين چهار بعد عبارتند از:

  1. روش ادارك (مشهود- احساس بيروني)
  2. روش قضاوت (تفكر- احساس دروني)
  3. روش كنارآمدن با خود و ديگران (درونگرايي- برونگرايي)
  4. روش كنارآمدن با جهان بيرون (قضاوت- ادراك)

از تركيب اين چهار بعد اصلي 16 نوع تيپ شخصيتي ايجاد مي‌شود. مايرز- بريگز براي سنجش سبك‌هاي يادگيري بر اساس نظريه­ی تيپ‌هاي شخصيتي، پرسشنامه‌اي را كه شامل 129 مورد است، طراحي كرده‌اند. اين پرسشنامه به طور وسيعي در زمينه طبقه‌بندي سبك‌هاي يادگيري دانش‌آموزان رشته‌هاي مختلف تحصيلي به كار رفته است.

ج) رويكرد فعاليت- محور

سومين رويكرد، مربوط به سبك‌هاي فعاليت- محور است. اين نظريه‌ها جهت‌گيري عملي‌تري نسبت به نظريه‌هاي شناخت- محور و شخصيت- محور دارند. آن ها به فعاليت‌هاي مختلفي نظير فعاليت‌هاي آموزشي و شغلي كه افراد در طول زندگي با آن مواجه هستند، توجه دارند. كلب در سال 1984 نظريه سبك‌هاي يادگيري را با توجه به كاربرد آن در جايگزيني دانش‌آموزان در مدارس ارائه كرد. كلب دو دسته فعاليت‌هاي يادگيري را شناسايي كرد: ادراك و پردازش. از نظر كلب ياد گيرندگان هنگام يادگيري دو وظيفه اصلي بر عهده دارند. و آن ها ترجيحات دو قطبي متمايزي براي انجام اين دو وظيفه دارند. اولين وظيفه آنان به­دست آوردن تجارب يا درك اطلاعات است. آن ها اين كار را با يكي از اين دو روش انجام مي‌دهند: روش عيني يا روش انتزاعي. دومين وظيفه‌ي يادگيرندگان پردازش يا تبديل اطلاعات است. آن ها اين كار را نیز با يكي از اين دو روش انجام مي‌دهند: مشاهده تأملي يا آزمايشگري فعال.

از تركيب ابعاد تجزيه عيني و مشاهده تأملي (چگونگي ادراك) با مفهوم‌سازي انتزاعي و آزمايشگر فعال (چگونگي پردازش) چهار سبك يادگيري واگرا، همگرا، جذب كننده و انطباق يابنده ايجاد مي‌شود. استرنبرگ پس ازارزيابي انتقادي از سه رويكرد متفاوت سبك‌ها، يك نظريه كلي را به­وجود آورده است كه تفكر شناخت- محور، شخصيت- محور و فعاليت- محور سنتي را نيز در بر مي‌‌گيرد و سبك‌هاي تفكر را به هوش ربط مي‌دهد. اين نظريه كلي همان نظريه خودگرداني ذهني است.

منبع

نظری، سحر(1395)، بررسی تاثیر آموزش با استفاده از اینفوگرافیک بر تفکر انتقادی در درس تاریخ دانش آموزان دختر دوره اول متوسطه شهرستان سرپل ذهاب در سال تحصیلی95-1394، پایان نامه کارشناسی ارشد تکنولوژی آموزشی، دانشگاه رازی کرمانشاه.

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0