روش هاي شناخت درماني(آموزش به خود مايكنبام ) چیست ؟
واضع روش آموزش به خود، دونالد مايكنبام است . او روش خود را تغيير رفتار شناختي ناميده است . اين روش قوياً بر سخن گفتن با خود تأكيد دارد . منظور از « آموزش به خود » اين است كه شخص به خودش بگويد كه در موقعيت هاي مختلف چه كاري انجام دهد . مايكنبام معتقد است كه اين خود سخن گفتن منجر به تغييرات مطلوب رفتاري مي شود . روش آموزش به خود مايكنبام از دو منبع عمده زير سرچشمه مي گيرد : 1) درمان عقلاني – عاطفي اليس و تأكيد آن بر اينكه گفتگوي دروني غير منطقي علت عمده آشفتگي هاي هيجاني و عاطفي است ، 2) مراحل تحولي زبان كه طبق آن كودكان سخن گفتن دروني و كنترل كلامي – نمادي را بر رفتار خود كسب مي كنند .. انواع راهبردهاي شناختي براي كنار آمدن با درد و يا استرس به وجود آمده است كه يكي از آنها از فنون مقابله مقابله مي باشد. فنون يك برنامه شناختي براي كنترل درد به وجود آوردند و مايكنبام و روي كامرون يك راهبرد مشابه براي كنترل استرس ايجاد كردند . هر دو روش بر پايه فنون مقابله قرار دارند ؛ در اين روش ، درمانگر به وسيله توليد يك پاتوژن ضعيف ( در اينجا پاتوژن ، يك استرسور است ) تلاش مي كند مقداري مصونيت در مقابل سطوح بالاي درد و استرس به وجود آورد . به اين خاطر كه درد در نهايت به صورت جزئي ناشي از عوامل روان شناختي است ، درمانگراني كه از فنون مقابله استفاده مي كنند ، ابتدا بيماران را وادار مي كنند در مورد منبع درد خود به صورت متفاوت فكر كنند ، طي اين مرحله عقلي سازي مجدد ، بيماران برانگيخته مي شوند يك تبيين روان شناختي براي بعضي از دردهايشان قبول كنند و به اين درك برسند كه چگونه رفتار درماني مي تواند كمك كننده باشد . مرحله مفهوم سازي ، يك مداخله شناختي است كه طي اين مرحله درمانگر با مراجعان براي تعريف و روشن سازي مشكلاتشان كار مي كند . طي اين مرحله عيني آموزش ، بيماران درباره مقابله با استرس و اينكه چگونه اين تكنيك مي تواند استرس آنها را كاهش دهد، آگاه مي شوند هرگاه بيماران تأثيرپذيري بالقوه روان شناختي مبتني بر درمان را بپذيرند آماده مي شوند كه وارد مرحله دوم شوند – يعني كسب و تمرين مهارت ها . طي اين مرحله درمان ، بيماران مهارت هاي آرامسازي و كنترل تنفس را ياد مي گيرند . به اين خاطر كه آرامسازي جسمي و رواني با تنش و اضطراب ناهماهنگ است ، يادگيري آرامسازي مي تواند يك وسيله ارزشمند در كنترل درد باشد . همچنين بيماران مي توانند ياد بگيرند توجهشان را از تجربه درد با تمركز بر يك حس فعلي مانند يك آبشار خنك ، يا با تمركز بر توجهشان بيرون از خود – مثل شمردن لكه هاي روي سفال هاي سقف يا فكر كردن درباره فيلمي كه اخيراً ديده اند ، به راه ديگري هدايت كنند . مرحله كسب و تمرين مهارت ها شامل بخش هاي آموزشي و نيز بخش هاي رفتاري براي افزايش مهارت هاي كنار آمدن بيماران است . در اين مرحله ، بيماران راه هاي جديد كنار آمدن با استرس را ياد مي گيرند و تمرين مي كنند . يكي از اهداف اين مرحله بهبود خود دستوردهي به وسيله تغيير شناخت هاست ، يعني فرايندي كه شامل كنترل گفتگوي دروني فرد ، يعني خودگويي اوست بعد از آنكه بيماران اين مهارت هاي متعدد را كسب و يكپارچه كردند ، براي ورود به مرحله نهايي درمان آماده مي شوند . طي اين مرحله ، بيماران مهارت هاي كنار آمدنشان را در محيط طبيعي خود به كار مي برند . براي اينكه بيماران احساس خودكفايي بيشتري پيدا كنند و روش هايي را براي ارزيابي پيشرفت خود بدست آورند به انجام تمرين و فعاليت هاي بدني برانگيخته مي شوند . همچنين طي اين مرحله ، بيماران دردمند ، بر اساس گزارشي كه از درد خود مي دهند ، دارو دريافت مي كنند . آنها همچنين تشويق مي شوند كه به تدريج زمان بين دوزهاي مصرف دارو را افزايش مي دهند در حاليكه مقدار دارو را كاهش مي دهند . طي اين مرحله ، درمانگران ، دستورالعمل هايي را براي زوجين يا ديگر اعضاي خانواده در مورد روش هاي بي اعتنايي به بيماران ، مخصوصاً زماني كه رفتارهايي در زمينه دردشان نشان مي دهند و تشويق رفتارهاي حاكي از سلامتي مانند سطوح فعاليت هاي بدني زياد ، و كاهش استفاده از دارو ، كم شدن تعداد دفعات رفتن پيش دكتر ، يا افزايش تعداد روزهايي كه سركار رفته است ، ارائه مي دهند . نهايتاً اينكه ، مفهوم يا ساخت بيماران با كمك درمانگرانشان ، يك طرح بعد درماني براي كنار آمدن با دردهايي است كه در آينده به وجود مي آيد . طي مرحله كاربرد و پيگيري ، بيماران در مرحله اي قرار دارند كه تغييرات شناختي را كه در دو مرحله قبلي كسب كرده اند ، تمرين مي كنند.آنها بايد اين حقيقت را قبول كنند كه ممكن است درد برگردد ، كه گاهي اين درد از هميشه شديدتر است، و اينكه « عود بيماري »دال بر اين نيست كه درمان غير مؤثر بوده است . در عوض ، بيماراني كه مدت زيادي نيازمند نبوده اند با تعدادي از مهارت هاي خودكمكي و با اعتماد به اينكه مي توانند با اين تجربيات كنار بيايند علائم بیماری شان برطرف مي شود .والري به طور موجز، روش آموزش به خود دستوردادن مايكنبام را طي مراحل زير معرفي مي نمايد :
- آموزش دادن به مددجو براي تشخيص دادن و آگاه شدن از رفتار ناسازگارانه .
- درمانگر ضمن اينكه شيوه هاي عمل كردن درست را توضيح مي دهد رفتار مناسب را به مددجو مي آموزد ، اين آموزش هاي كلامي شامل برآوردي از شرايط مورد نياز براي عمل كردن ، دستوردادن به خود به منظور هدايت تدريجي عملكرد مناسب ، بيانات شخصي كه بر كارآمدي شخصي تأكيد مي كنند و نگراني از شكست را خنثي مي نمايند ، و تقويت شخصي نهان براي عملكرد موفقيت آميز .
- سپس مددجو ضمن اينكه دستورات مقتضي به خود را بلند بر زبان مي آورد رفتار هدف را انجام مي دهد و بعد آنها را به طور نهان يا دروني تكرار مي كند . بازخورد درمانگر در اين مرحله به مددجو كمك مي كند تا اطمينان حاصل نمايد كه حل مسئله از راه دستور دادن به جاي شناخت هاي مورد اضطراب قبلي خواهد بود. مايكنبام معتقد است كه سخن گفتن با خود يا تلقين به خود در ايجاد رفتارهاي سازگارانه مددجو آموزش مي دهد تا به خود تلقين مثبت بكند يا جملات و عبارات تشويق آميز و تأييد كننده به كار ببرد . براي مثال ، به مددجو سفارش مي كند تا اين گونه با خود استدلال نمايد : « اگر من پيش از ايراد سخنراني مضطرب و دستپاچه مي شوم امري كاملاً طبيعي است و اصلاً به اين معني نيست كه سخنرانيم خوب از آب در نخواهد آمد . هر كسي قبل از سخنراني ممكن است مضطرب شود ؛ اين در واقع نوعي آماده شدن و گوش به زنگ بودن است » . در روش او ، علاوه بر آموزش دستورات شخصي ، از روش آرميدگي عضلاني و ساير روش هاي تغيير رفتار نيز استفاده مي شود . به همين دليل روش مايكنبام را جزو رويكرد تغيير رفتار شناختي به حساب مي آورند . روش مايكنبام هم در مورد بزرگسالان و هم در مورد كودكان كاربردهاي موفقيت آميزي داشته است .
منبع
وفاییان ،معصومه (1393) ،مقایسه اثربخشی درمان شناختی رفتاری و آرام سازی عضلانی در کاهش اضطراب ،پایان نامه کارشناسی ارشد ،دانشگاه علو تحقیقات کرمانشاه
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید