روانشناسي ورزش
بيدل و موتري ، ورزش و تمرين را عناصر يا زير مولفه هاي فعاليت جسمانی مي دانند . دوبرت ، اشاره مي كند كه با وجود اينكه روان شناسان به پيشگيري از بيماري و توانبخشي با توسل به افزایش اموری مثل فعاليت جسمانی و ورزش مي پردازند، پژوهش ها و مهارت هاي مداخله اي آموخته شده در اين موقعيت ها در حال حاضر در عملكرد ورزشي مورد استفاده قرار می گیرند. هيز، اظهار می دارد كه با وجود تفاوت معاني ورزش و ورزش کردن ، اين دو حيطه به هم مرتبطند و تاثيرات ورزش کردن معمولا در حوزه روان شناسي ورزش مورد ملاحظه واقع مي شود. روان شناسي ورزش بر اثرات عوامل روان شناختي بر رفتار ورزشي متمركز مي شود، در حالي كه روان شناسي ورزش کردن با اثراتی كه ورزش و ورزش کردن بر رفتار روان شناختي دارد سروکار پیدا می کند. هيز اظهار می دارد كه روانشناسي ورزش کردن به رابطه بدن و ذهن توجه مي كند، درحالي كه روان شناسي ورزش به رابطه ذهن و بدن می پردازد.
گوين و اسپنس ، از تمرين به عنوان يك فعاليت تفريحي نام مي برند در مقابل فعاليت جسمانی حرفه اي كه با يك هدف بيروني خاص مثل بهبود تناسب اندام، عملكرد جسمانی يا سلامتي انجام می شود. درک هدف از فعاليت در تعيين اينكه چه فعاليتي ورزش است و چه فعالیتی ورزش نیست اهمیت دارد. در عوض، كاسپرسون، پاول و كرستينسن ، اشاره كرده اند كه فعاليت جسمانی مي تواند جزئي از تفريح يا فعاليت هاي كاري باشد. گوين، لوسك و ريچارد ، چهار پارامتر فعاليت جسمانی را توصيف کرده اند : نوع، فراواني، شدت و مدت. نوع، نشانگر سيستم هاي جسماني است كه در فعاليت هاي خاص مثل ايروبيك، حركات كششي، حركات مقاومتي و انعطاف پذيري به كار مي رود. فراواني با توجه به ميزان فعاليت به كارگرفته شده در يك دوره زماني شناسايي مي شود. شدت، بار تحميلي را توصيف مي كند كه بر اثر فعاليت بر سيستم فيزيولوژيكي وارد مي شود. مدت، دلالت بر مدت زمان يك فعاليت خاص دارد. تناسب جسمانی به عملكرد فيزيولوژيكي و توصيف نگرش هاي ما اشاره دارد كه بر توانايي ما براي انجام فعاليت جسمانی اثر مي گذارد. اشكال مختلف تناسب جسمانی معرفي شده است . اين فعاليت ها شامل تحمل قلبي ريوي، تحمل عضلاني، نيرومندي عضلات، تركيب بدن و انعطاف پذيري است.
وان ، ورزش را فعاليت هايي در نظر می گیردكه شامل قدرت و مهارت، رقابت و راهبرد و يا شانس مي شوند و براي شادي، رضايت و منافع شخصي شركت كنندگان يا ديگران مثل درآمد، براي مثال، تماشاگران انجام مي شود و شامل ورزش هاي ساختار يافته يا تفريحي و نيز ورزش به صورت سرگرمي است. سلامت روانی سه بعد: هیجانی،اجتماعی و روان شناختی را شامل می گردد. سلامت هیجانی، رضایت از زندگی ، خوشبینی و امیدواری ، اعتماد به نفس، تسلط و حس کنترل ، داشتن هدف در زندگی ، احساس تعلق و حمایت شخصی از مهمترین جنبه های آن هستند. شناخت در حال رشدي وجود دارد كه از نظر جسمي فعال بودن با بهبود سلامت رواني مثل ارتقاء بهداشت رواني و پيشگيري از رشد مشكلات سلامت رواني مرتبط مي شود. بعلاوه ، فعاليت جسماني نشانه هاي بيماري هاي رواني مختلف را بهبود مي دهد. منافع روان شناختي فعاليت جسماني در پشينه تجربي و غيرتجربی به طور گسترده اي مورد توجه قرار گرفته است.
اثرات ورزش بر فیزیولوژی و روان:
در جريان فعاليتهاي ورزشي شديد ميزان ترشح اندورفينها افزايش مييابد و به همين دليل ورزشکاران پس از انجام تمرينات احساس لذت و آرامش خاصي ميکنند. با توجه به شباهت بين اندورفينها و ترکيبات افيوني، ورزش کردن ميتواند جايگزين سوء مصرف مواد مخدر در معتادان شود .در نتيجه تمرينات ورزشي مدام، ميزان جريان خون در مغز افزايش مييابد. افزايش جريان موجب اکسيژن رساني و تغذيه بهتر نرونهاي مغز شده و از تنگ شدن عروق مغز جلوگيري ميکند. اين تاثيرات خود موجب پيشگيري از فراموشي و زوال توانمنديهاي ذهني در سالمندي ميشود. تمرينات ورزشي همچنين موجب آزادسازي نوعي فاکتور رشد به نامB.D.N.F ميشود که ميتواند نرونها را در مقابل آسيب و صدمه مقاوم نموده و از بروز بيماريهاي آلزايمر و پارکينسون تا حدود زيادي جلوگيري کند.
سالمنداني که در يک برنامه تمريني قدرتي و انعطافي به مدت يک ساعت سه بار در هفته و در طول 4 ماه شرکت کردند عملکردشان در اجراي آزمونهاي حافظه، بهبود يافت. اگر چه اين گونه بهبود حافظه بيشتر در سالمنداني که تمرينات هوازي انجام ميدهند رخ ميدهد، اما تحقيقات بيشتر نشان داده است که هيچ تمرين ورزشي نسبت به تمرينات ورزشي ديگر از لحاظ تاثير بر حافظه برتري ندارد. به عبارت ديگر بين ورزشهاي مختلف از حيث تاثير بر حافظه تفاوت معني داري مشاهده نميشود.
در تحقيقي ديگر، سالمنداني که به تازگي بازنشسته شده بودند و زندگي کم تحرکي را آغاز کرده بودند، در طول چهار سال توسط آزمونهاي شناختي گوناگون مورد بررسي قرار گرفتند. نتايج بررسيها، نشان داد که توانمنديهاي شناختي اين سالمندان از زمان بازنشستگي تا 4 سال بعد از آن به طور فزايندهاي کاهش مييابد. از سوي ديگر، سالمنداني که پس از بازنشستگي در تمرينات منظم از قبيل راهپيمايي، آهسته دويدن، دوچرخهسواري و حرکات موزون شرکت داشتند در نمرات آزمونهاي شناختي آنها در طول 4 سال کاهشي صورت نگرفته بود .
پژوهشگران معتقدند که ممکن است فرآيندهاي مشابهي در مغز انسان وجود داشته باشد. به عبارت ديگر، تمرينات ورزشي ممکن است موجب تقويت ساختار هيپوکامپ در انسان شوند. آی وی، معتقد است که تمرينات ورزشي براي سلامت جسم و روان، به يک اندازه، ضرورت دارد. کشف هيجان انگيزي که صورت گرفته اين است که تمرينات ورزشي علاوه بر افزايش جريان خون در مغز، ميزان توليد مولکول BDNF را هم افزايش ميدهند. اين مولکول همچنين ميتواند از تباهي سلولها در اثر بيماريهاي آلزايمر و پارکينسون جلوگيري کند.
بر طبق نتايج آزمايشهايي که اخيراً در رابطه با تاثير ورزش بر حافظه انجام شده، افزايش ميزان توليد BDNFميتواند بر يادگيري و حافظه تاثير مثبت داشته باشد. بنابراين در نتيجه تمرينات ورزشي، ميزان جريان خون در مغز، تعداد سلولهاي مغز در ناحيه هيپوکامپ و ترشح مولکولهاي حفاظتي مانند BDNF افزايش مييابد. مجموعه اين فرآيندها ميتواند موجب بهبود حافظه و به تعويق انداختن بيماري آلزايمر شوند. همچنين انجام تمرينات ورزشي ميتواند کاهش توانمنديهاي شناختي را که در اثر سالمندي حادث ميشود به تاخير اندازد. تمرينات ورزشي با افزايش رشد سلولهاي عصبي و گسترده شدن ارتباطات بين سلولي که براي يادگيري و حافظه ضرورت دارد ميتواند مغز را جوان و فعال نگهدارند.
تاثيرات تمرين بر سلولهاي عصبي ناشي از افزايش جريان خون در مغز است که منجر به آزاد شدن فاکتورهاي رشد ميشود و ميتواند از سکته مغزي پيشگيري نمايد. از سوي ديگر تمرينات ورزشي ميتواند مانند برخي ترکيبات دارويي، موجب آزادسازي سروتونين، نوراپي نفرين و دوپامين شود.
بر طبق يافتههاي انجمن علم عصبنگر آمريکا که بر اساس آزمايش بر روي موشها بدست آمدهاند، تمرينات ورزشي ميتواند در بهبود طيف وسيعي از بيماريها موثر باشد. ظاهراً بهبود بسياري از بيماريهاي دستگاه عصبي بر اثر تکثير مجدد سلولهاي مغز صورت ميگيرد. قبلاً تصور ميشد که مغز، ساخت سلولهاي جديد را خيلي زود در جريان رشد متوقف ميکند، اما در سالهاي اخير پژوهشگران شواهد روشني يافتهاند که نشان ميدهد مغز به توليد سلولهاي جديد در طول حيات خود ادامه ميدهد البته حتي بدون رشد نرونهاي جديد هم ممکن است ساختار مغز به دو طريق تغيير کند، زيرا سلولهاي گليا که در تغذيه نرونها و دفع مواد زايد و سمي نقش دارند ميتوانند تکثير شوند و انشعابات دندريتي نرونها هم ميتواند رشد کرده و افزايش يابد.
تمرينات ورزشي موجب تکثير سلولهاي مغز بويژه در ناحيه هيپوکامپ ميشود. اين ساختار در انتقال اطلاعات از حافظه کوتاه مدت به بلند مدت دخالت دارد. در آزمايشهايش که بر روي موشها انجام گرفت معلوم گرديد که موشهايي که بر روي چرخگردان، مسافتي معادل 4 تا 6 مايل در روز ميدويدند، تعداد نرونهاي هيپوکامپ در مغزشان شديداً افزايش مييافت. اما موشهايي که از دويدن محروم بودند در مغزشان تغييري مشاهده نشد. موشهاي دونده همچنين، در يادگيري ماز ،مسير پر پيچ و خم، مهارت بيشتري از خود نشان ميدادند. جالب اين است که حتي موشهاي دونده، از تيرهاي از موشها انتخاب ميشدند که بطور ارثي در يادگيري ضعيف بودند ولي باز هم دويدن توان يادگيري آنها را افزايش ميداد. همچنين مشاهده گرديد که دويدن از افت عملکرد ناشي از سالمندي در يادگيري پيشگيري ميکند.
ظاهراً مطلوب يا نامطلوب بودن تمرينات، براي آزمودني ميتواند در ميزان تاثير آنها بر مغز نقش عمدهاي داشته باشد. وقتي گروهي از موشها به جاي دويدن، به شنا کردن پرداختند هيچ گونه تغييري در توانايي يادگيري و حافظه آنها مشاهده نگرديد. شايد از آنجايي که جوندگان به شنا کردن علاقهاي ندارند، فشار رواني ناشي از شناي اجباري مانع از هر گونه تغيير مفيدي در مغز موشها و توانايي يادگيري و حافظه آنان شده بود .
فرضياتي در تبيين تأثيرات ورزش
فرضيه کتهکولامينها: کته کولامينها گروهي از مواد شيميايي مانند نوراپينفرين، اپينفرين و دوپامين هستند که به عنوان انتقال دهنده شيميايي عمل ميکنند. نوراپي نفرين و دوپامين بر يادگيري و حافظه تاثير ميگذارند. تمرينات منظم، ترشح اين ترکيبات را افزايش داده و مقدار آنها را در پلاسماي خون زياد ميکند . بنابراين انجام تمرينات ورزشي به طور منظم ميتواند از طريق افزايش ترشح انتقال دهندههاي شيميايي، موجب تقويت حافظه و تغييرات خلقي شود.
فرضيه اندورفينها: اندورفينها دستهاي از مواد شيميايي هستند که از نرونهاي مغز ترشح ميشوند و آثار شبه افيوني دارند : ضد درد و آرامبخش. تمرينات ورزشي و بويژه دويدن ميتوانند موجب افزايش اندورفينها شوند. همچنين مصرف الکل يا برخي از غذاها، موجب تحريک ترشح اين مواد ميشوند. تزريق ماده نالوکس که در پيوند با گيرندههاي اندورفيني مانع اثربخشي اندورفين ميشود، ميتواند تاثيرات مثبت ورزش بر خلق را کاهش دهد. بنابراين ميتوان گفت تاثيرات خلقي ناشي از ورزش عمدتاً ناشي از ترشح اندورفينها است. به طور کلي پژوهشگران دريافتند که محيطهاي چالش برانگيز که شامل سه عامل موقعيتهاي يادگيري فشرده، تعاملهاي اجتماعي و فعاليتهاي فيزيکي هستند نقش مهمي در افزايش تعداد سلولهاي مغز در جانداران مختلف و حتي در انسان دارند.
تعداد زيادي از پژوهش ها به تاثير ورزش و فعاليت جسمي بر حالات خلقي، در عین تاکيد ويژه بر اضطراب و افسردگي ،پرداخته است. شواهد حاکي از آن است که در برخي افراد ، ورزش در کاهش اضطراب مؤثر است. در مقايسه با صفت اضطراب، ورزش مخصوصاً بر حالت اضطراب تاثیر دارد . فرايند ايجاد اثر اضطراب زدايي فعاليت جسمي ، به وضوح مشخص نيست. مورگان، کسي که سالها به بررسي اثر ورزش بر حالات خلقي پرداخته است، فرض مي کند که ورزش موجب انحراف توجه يا وقفه در فشارها و اضطرابهاي زندگي روزمره مي شود . تحقيق رجسکي، هاردي، و شاو ، نشان مي دهد که در خلال ورزش ، اضطراب به شکل خطي کاهش مي يابد، در حالي که برانگيختگي در طول ورزش افزايش يافته و بعد از آن به ميزان قابل توجهي کاهش مي يابد.
اين توضيح، منطقي و قابل قبول به نظر مي رسد و به تبيين نتايج سردرگم کنندة حاصل آمده، کمک مي کند. بيدل و موتري ، پژوهش ها را خلاصه کرده و نتيجه گرفتند که ورزش منجر به کاهش اضطراب به ميزان کم تا متوسط مي شود؛ اين اثر هم براي ورزش دائم و موقت ، و هم اضطراب حالتي و صفتي وجود دارد؛ اضطراب هم در خلال ورزش و هم در پايان ورزش کاهش مي يابد؛ و افرادي که در بالاترين حد تبحر در ورزش هاي ايروبيک هستند، پاسخ فيزيولوژيکي ضعيف تري به فشارزاهاي رواني اجتماعي نشان مي دهند.
تاثير ورزش بر افسردگي، مدت بسيار زيادي موضوع پژوهشي بوده است. در هر حال، شواهد حاکي از آنند که فعاليت جسمي مي تواند افسردگي غير باليني را کاهش دهد . پژوهش آغازين انجام شده توسط گريست و همکارانش ، اثر دويدن به عنوان يک درمان را در ارتباط با افرادي که مبتلا به افسردگي باليني هستند، بررسي کردند و سطوح پايين تر افسردگي را در افرادي که در برنامه دويدن شرکت داشتند را گزارش کردند، اين نتيجه پيشنهاد مي کند که ورزش، درماني سودمند است. ويتچ و همكاران، نيز اثر مثبت ورزش را بر افسردگي افراد بزرگسال مورد تاكيد قرار دادند. بيدل و موتري ،جمع بندي پژوهشي بسيار خوبي در اين حيطه فراهم کرده اند و باز هم افسردگي باليني را از افسردگي غير باليني متمايز ساختند.
در ارتباط با افسردگي غير باليني ، نتيجه آن است که اثر ضد افسردگي مرتبط با ورزش ، منجر به کاهش متوسطي در افسردگي مي شود ، اين اثر در مورد ورزش دائم و موقت و براي گروههاي متفاوت سني و جنسي صادق است، وارتباط سطوح پايين تر افسردگي با سبک زندگي فعالانه جسمي نشان داده شده است. در مورد افسردگي باليني ،نتايج چندان مشخص نيستند؛ در هر حال نتايج حاکي از آنند که فوايد ، بسيار بيشتر از خطرات هستند، فوايد سلامت جسمي با ارزش اند و در نهايت آن که بايد از فعاليت جسمي و ورزش به عنوان بخشي از درمان بيماران افسردة باليني ، حمايت شود .
شواهدي وجود دارد كه خودپنداره فرد در فعاليت جسمانی بهبود مي يابد. فولكين و سيم، در خصوص تناسب جسمانی و بهبود متغيرهاي روانشناختي مربوط به ادراك از خود، تحقيقات موجود را بررسي كردند. آن ها به اين نتيجه دست يافتند كه آموزش تناسب اندام ، خلق، رفتارهاي مربوط به شغل و خودپنداره را بهبود مي بخشد. سان استروئم با مرور پيشينه مربوط به عزت نفس و ورزش در 16 سال اخير به نتايج مشابهي دست يافت. فاكس، اخيرا طی بررسي منتشر شده از سال 1972 را مورد بازبيني قرار داد و به اين نتيجه دست يافت كه 78 درصد بررسي ها تغييرات مثبت را در اعتماد به نفس يا خودپنداره جسماني در پاسخ به فعاليت جسمانی نشان دادند. متغير روانشناختي ديگر خودكارآمدي است. پژوهشگرانی که در این زمینه مطالعه می کنند .
بیان کردند که تمرین ورزشی و ورزش حیطه ای بسیار عالی برای مطالعه خودکارآمدی است. بندورا ،به طور خاص از نقش خودکارآمدی در بطن عملکرد ورزشی صحبت می کند. او بیان می کند که ورزشکاران برای دستیابی به سطوح بالای مهارت، مهارت های خود را گسترش می دهند و اغلب از آن ها خواسته می شود که درمقابل افرادی که بسیار ورزیده اند این مهارت ها را تحت شرایط استرس بسیار زیاد انجام دهند. مهارت هایی که در تمرین به راحتی انجام می شوند، اغلب تحت شرایط رقابت به علت تردید به خود تضعیف می شوند. تفاوت های اندک در اجرای مهارت اغلب به تفاوت های معنا داری در نتایج منجر می شود. ورزشکاران موفق به توانایی خود در تمرکز بر تکلیف، عدم حواس پرتی، مقابله با اشتباهات و شکست ها، مقابله با درد و خستگی و نهایتا به تحقق توانایی های خود به بهترین نحو باور دارند. آن ها همانگونه که بندورا بیان می کند، در توسعه خودکارآمدی موفق هستند. اثرات مثبت فعاليت جسماني بر اعتماد به نفس نيز مورد تاكيد قرار گرفته است.
منبع
طاهر زاده،طیب(1393)، اثر بخشي ورزش بر میزان عزت نفس ، شادکامي و کيفيت زندگي جوانان ، پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی،دانشگاه آزاداسلامی
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید