روابط مادر- کودک
کودک در هنگام تولد، احساس و ادراک معنیدار از خود ندارند، اما بتدریج و با شکلگیری ساختارهای شناختی، در تعامل با محیط و واکنشهای والدین و اطرافیان، نوعی خود – آگاهی اولیه را در مورد خود رشد میدهند. تعامل کودک با والدین یا جانشین آنها، بتدریج باعث نوعی ادراک در کودک شده و بدین طریق او میفهمد که والدین به طرز معینی با او رفتار میکنند. کودک متوجه میشود برخی از خصوصیات و رفتارهایش مورد توجه ویژه والدین قرار گرفته و تشویق میشود، درحالی که برخی از اعمال و رفتارهایش، ممکن است مورد سرزنش و طرد از جانب آنها باشد .
روابط والد – فرزند و سایر اعضای خانواده را میتوان به عنوان نظام یا شبکهای از بخشهای متفاوتی دانست که در کنش متقابل با یکدیگرند. این کنش متقابل و نوع روابط عاطفی والد – فرزند، باعث ایجاد انتظارات و واکنشهای خاصی در مورد خود میشود.البته رفتارهای مبتنی بر اندیشه و ادراک کودک، ممکن است مورد تشویق والدین قرار گیرند،در نتیجه بر دامنه بروز و گسترش رفتار و تصورات افزوده شود ویا ممکنست از سوی والدین سرکوب شده و توجهی به آنها نشود . از این رو، نوع پالایشهای فکری کودک بطور مستقیم و یا غیرمستقیم که از سوی والدین صورت میگیرد و بازخوردهای حاصله در روند نظام شکلگیری شخصیت فرزند و نگرشهای او نقش مهمی ایفا مینماید و زیر بنای سبک ادراکی او را از خود پایهریزی میکند.
شاو و همکاران ، نشان دادند که طرد از سوی مادر عامل پیشبینی کننده مهم برونریزی رفتار در 18 ماه بعد است. اخیراً ارتباطی مهم بین طرد والدین و پرخاشگری کودک در یک نمونه 12-9 ساله پیدا کردهاند . شواهد اخیر نشان میدهد که ادراک کودک از رفتار والدین مثل تعارض بین والدین و تعارض والد- کودک از طریق اثرات سوء بر رشد بعنوان مکانیسم مهمی در نظر گرفته میشود .
منبع
علیشیری،آزاده(1392)، اثربخشی آموزش گروهی فرزندپروری مثبت بر روابط مادر- کودک،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی بالینی، دانشکدهی علوم تربیتی و روانشناسی شیراز
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید