رهبری چیست ؟

رهبري در بسياري از سطوح مختلف علوم انساني از جمله علوم سياسي، اجتماعي، مذهبي و مديريتي به كار رفته است كه در همه اين علوم با كمي اختلاف به معناي نفوذ در افراد و ايجاد تغيير و هدايت در رفتار آنها براي رسيدن به هدف است.استاد مطهري معتقد است كه: «رهبر به يك تعريف كسي است كه سبب تسهيل گروه در نيل به هدف رهبري شود، به عبارت ديگر وي آسانگر نيل به مقصود است.» البته اهداف در علوم و عرصه‌هاي مختلف، متفاوت است. در علم مديريت هنري فايول براي اولين بار رهبري را تحت عنوان «جهت‌دهي يا دستوردهي» به عنوان يكياز وظايف پنج‌گانه مديريت مطرح كرد. سپس كلمه هدايت در زبان فارسي جايگزين آن شد. در حال حاضر به معناي توانايي ديگران به كوشش مشتاقانه جهت كسب اهداف معين به كار مي‌رود و اساس فرآيند رهبري توان تأثيرگذاري يك فرد برديگران است در نظريه‌هاي رهبري ابعاد مختلف «رهبري» و عوامل مؤثر برآن مورد توجه واقع شده است:

  • رهبري به عنوان مجموعه صفات مشخصه: اعتقادبه ذاتي بودن رهبري و غير اكتسابي بودن آن.
  • رهبري به عنوان مجموعه رفتاري: اعتقاد به اكتسابي بودن آن و نقش تعيين‌كننده رفتار مديران.
  • پيوستگي رفتار رهبري: به صورت طيف پيوسته از نوع مطلق اقتدارگرايانه تا نوع كاملاً آزادمنشانه.
  • رويكردهاي مشروطه رهبري (اقتضايي): رابطه قدرت رهبري در اعمال نفوذ به شرايط پيروان و هماهنگي مشخصات رهبر يا گروه.
رهبري تابعي از رهبري، پيروان، متغيرهاي وضعيتي است. Leadership

L = Leader

F = Followers

S = Situational Variables

سطوح متفاوت بلوغ: قابليت انعطاف و مهارت لازم براي تغيير رفتار خود طبق نيازهاي زيردستان.

با مطالعه نظريه‌هاي مختلف و اعتقاد به هر كدام از آنها روش‌ها و سبك‌هاي رهبري نيز با متناسب با اعتقاد به هر كدام از نظريه‌ها تغيير مي‌كند. شيوه‌هاي مختلفي در رهبري لحاظ گرديده، ولي در حالت كلي سه روش بيش از همه معمول است:

  • سبك استبدادي يا آمرانه كه تمام خط‌مشي‌ها، وظايف پيروان، فنون و روش‌ها توسط رهبر تعيين مي‌شود.
  • سبك مردم‌سالارانه (دموكراتيك)، تمام سياست‌ها و چارچوب‌هاي عملي به صورت مباحثات گروهي تعيين مي‌شود.
  • سبك كاملاً آزاد، رهبر صرفاً عرضه‌كننده نيازهاست و هيچ مشاركتي در تصميم‌گيري ندارد.

هيچ روشي را نمي‌توان بهترين روش رهبري دانست بلكه شرايط و رفتار زيردستان تعيين‌كننده نوع رهبري مي‌باشد. مدير با افراد سازماني كه تابع تئوري X هستند رهبري استبدادي و افراد تابع تئوري Y رهبري مردم‌سالارانه يا كاملاً آزاد را در پيش خواهد گرفت.بنابراين نوع رفتار رهبر با زيردستان را مي‌توان به صورت زير دسته‌بندي نمود:

  • رهبري مبتني بر استفاده از اختيارات شامل سه سبك مطرح‌شده در قبل (خودكامه- بدون اعمال قدرت- رهبري مشاركتي)
  • شبكه مديريت طبق نظريه بليك و موتان شامل دو بُعد توجه به فرد و توجه به محصول است. توجه به فرد مانند احترام رهبر به كاركنان، مسئوليت‌پذيري بر اساس اعتماد و… توجه به محصول مثل توجه رهبر به كيفيت تصميمات، رويه‌ها و فرآيندها، خلاقيت در تحقق كيفيت خدمات…
  • رهبري مستلزم استفاده از روش مختلف رهبري شامل استفاده از بالاترين قدرت تا كمترين اعمال نفوذ. در تبيين مفهوم رهبري و بيان جايگاه آن در مديريت، در ابتدا بايد به تعريف و مطالعه چند مفهوم اساسي در رهبري شامل اختيار، قدرت، انگيزش و روابط انساني پرداخت. اين چهار مفهوم به مثابه مواد تشكيل‌دهنده رهبري است كه بدون آشنايي با اين مفاهيم نمي‌توان جايگاه رهبري را در بحث مديريت شناخت.

اختيار: رهبري يك فرآيند خاص در يك سازمان رسمي نيست. بلكه پيروي عده‌اي از فردي و رفتن آنها به دنبال او براي رسيدن به اهداف مشخصي است كه اين پيروي از روي اجبار نيست كه اين اتفاق هم در سازمان‌هاي غير رسمي و هم در سازمان‌هاي رسمي به وقوع مي‌پيوندد.

قدرت: «رهبري توانايي واداشتن ديگران به كارهايي است كه احتمالاً در غير اين صورت انجام نمي‌دادند، مربوط مي‌شود يعني شكلي از قدرت است…» ماكس وبر در كتاب اقتصاد و جامعه، كلمه سيادت را به جاي قدرت به كار مي‌برد و متذكر مي‌شود «سيادت به معناي كلي قدرت، امكان تحميل اراده خود بر رفتار ديگران است» . البته اين قدرت به معناي قدرت برآورده كردن احتياجات زيردستان مي‌باشد نه استفاده از اجبار.دو نفر از دانشمندان به نام فرنچ و ريوان قدرت تنبيه، قدرت پاداش، قدرت مرجعيت، قدرت مهارت، قدرت قانوني را پنج منبع قدرت مي‌دانند كه رهبري براي ايجاد تغيير در رفتار زيردستان يكي از اين پنج قدرت يا همزمان از چند قدرت استفاده مي‌كند.

انگيزش: «در مديريت ايجاد ميل، اشتياق و علاقه به انجام دادن كار، تشويق، جلب رضايت و خشنودي كاركنان از طريق ارضاي نيازهاي منطقي مادي، اجتماعي و رواني آنهاست.» همه كاركنان در يك سازمان به يك اندازه براي رسيدن به اهداف سازماني اشتياق ندارند. بعضي از آنها براي ايجاد علاقه به انجام كار به محرك‌هاي بيروني كه توسط رهبر ايجاد مي‌شود، نياز دارند.بنابراين رهبري و انگيزش رابطه متقابل دارند. مي‌توان با شناخت كاركنان و درك نيازهاي شخصي آنان و ايجاد هماهنگي بين نيازهاي شخصي و سازماني، جو مناسب كار را براي تقويت و يا تضعيف انگيزه در آنان به وجود آورد.

روابط انساني: عامل موفقيت و يا شكست سازماني، انسان است. اگر مديريت با انسان‌ها رابطه درست و منطقي برقرار كند به طوري كه نيازهاي فردي آنان را شناسايي و به آن نيازها توجه كند، مي‌تواند از نيروهاي انساني خود به طور مشروع در راستاي اهداف سازماني استفاده كند.

 رتليس معتقد است كه حل مشكلات انساني مستلزم آن است كه عوامل تشكيل‌دهنده شخصيت انساني را شناخت و تغيير و تحولات آن را مورد بررسي قرار داد.بنابراين مي‌توان اجزاي تشكيل‌دهنده رهبري را به طور خلاصه چنين ذكر كرد:

  • توان استفاده موفقيت‌آميز از قدرت.
  • توان درك اين مطلب كه افراد انساني در زمان‌هاي مختلف و در شرايط مختلف به وسيله عوامل مختلف تحريك مي‌شوند.
  • توان الهام بخشيدن به ديگران.
  • توان اقدام به شيوه‌اي كه منجر به ايجاد جوي آكنده از عواطف و احساسات در سازمان شود و بتواند در افراد ايجاد انگيزه كند.

تفاوت رهبري و مديريت: جايگاه رهبري در مديريت به قدري حائز اهميت است كه گاهي اوقات رهبري و مديريت را در همه سازمان‌ها به يك معنا به كار مي‌برند ولي با توجه به نقش‌هايي كه مينتز برگ براي مديريت در نظر مي‌گيرد كه شامل نقش رابط، نقش رهبري، نقش ناظر، نقش توزيع‌كننده، نقش سخنگو، نقش كارآفرين، نقش آشوب‌زدا، نقش تخصيص‌دهنده منابع، نقش مذاكره‌كننده. رهبري فقط يكي از اركان مديريتي است و نمي‌توان رهبري و مديريت را به يك معنا به كار برد. بعضي فرماندهي و رياست را با «ديكتاتوري»، مديريت را با «بوروكراسي» و رهبري را با «دموكراسي» مرتبط مي‌دانند.

به طور كلي مدير در جايي مي‌تواند ايفاي نقش كند كه ساختار سازماني وجود داشته باشد، در حالي كه رهبر نيازي به ساختار سازماني ندارد و هر جا عده‌اي براي رسيدن به هدفي مشترك گرد هم آمده باشند، رهبري معنا پيدا مي‌كند. در چنين شرايطي سلسله‌مراتب مفهومي ندارد مضاف بر اينكه ممكن است در يك سازمان هدف رهبري با هدف سازمان مخالف باشد. در يك سازمان افراد طبق قوانين و دستورالعمل‌ها ملزم به اطاعت از مدير هستند در حالي كه اطاعت از رهبر از روي ميل دروني و كاملاً ارادي است.

تفكيك رهبري از مديريت باعث مي‌شود رهبر را از زاويه‌اي مورد مطالعه قرار داد كه الزامي به داشتن ويژگي‌هاي يك مدير نداشته باشد و اين در حالي است كه يكي از ويژگي‌هاي مدير موفق داشتن رهبري كارآمد (اثربخش) است.دكتر ميركمالي بعضي از تفاوت‌هاي رهبري و مديريت را به صورت خلاصه در جدولي به شرح ذيل آورده است:

جدول:  تفاوت های رهبری و مدیریت

ويژگي مورد مقايسهمديريترهبري
دربرگيرندگيمحدودوسيع
اطلاقخاص (زمان و مكان)عام (زمان و مكان)
رسميترسميغير رسمي و رسمي
منبع قدرتسازمان و قانونمردم و شخص
نوع قدرتقانونيفرهمندي
جهت قدرتاز بالا به پاييناز پايين به بالا
گزينشانتصابيانتخابي
تبعيتاجباريداوطلبانه
كانال ارتباطيعموميهمه‌جانبه
دامنه تصميماتمحدودنامحدود
مباني تصميماتقوانين و مقرراتمصلحت و اقتضاء
اهدافسازمانيجمعي و فردي

 منبع

خلج ،مرضیه (1392) ،رابطه هوش معنوی بارهبری موثق مدیران و کارکنان (فدراسیون ورزش های جانبازان و معلولین جمهوری اسلامی ایران )،پایان نامه کارشناسی ارشد مدیریت دولتی ،دانشگاه علامه طباطبایی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0