رهبری معنوی چیست ؟
نظریه رهبری معنوی عبارت است از ارزش ها، نگرشها و رفتارهایی که برای انگیزش درونی خود و دیگران به گونهای که سبب بقا معنویت و رفاه سعادت فردی از طریق معنا، هدفمندی و عضویت در خود و دیگران شود، میباشد. این نظریه مسلتزم موارد ذیل است:
- ایجاد بینش و بصیرتی که در آن رهبر و پیروان احساس معنا و هدفمندی نمایند.
- ایجاد فرهنگ سازمانی بر مبنای ارزشهای عشق به نوع دوستی که به موجب آن رهبر و پیروان احساس عضویت، درک شدن، مورد قدردانی قرار گرفتن، توجه و تقدیر از خود و دیگران مینمایند.
تئوری رهبری معنوی بر اساس مدل انگیزش درونی توسعه یافته است که از چشم انداز، ایمان به هدف و ماموریت سازمان، علاقه به نوع دوستی و بقای معنویت ترکیب یافته است. هدف رهبری معنوی توجه به نیازهای اساسی رهبر و پیروان است. چنین رهبری باعث میشود که کارکنان معنی حقیقی شغل خود را دریافته و برای کاری که دارند اهمیت قائل شوند، همچنین این حس را دریابند که کارشان از نظر سازمان و سایر کارکنان نیز مهم است. رهبران معنوی چشم انداز و ارزشهای مشترکی برای افراد شکل داده و امکانات توانمندیهای تیمی و سازمانی شان را فراهم میکنند.
نظریه رهبری معنوی، یک تئوری علی برای تغییر و تحول سازمانی و خلق یک سازمان یادگیرنده و خودانگیخته میباشد. این تئوری بر مبنای الگوی انگیزه درونی که بینش و بصیرت، ایمان و امید، عشق به نوع دوستی، معنویت محیط کاری و سعادت و بقا معنوی را با هم تلفیق میکند تدوین و تکمیل گردید. هدف رهبری معنوی این است که نیازهای معنوی رهبر و پیروان را برای بقا معنویت و سعادت معنوی از طریق احساس عضویت و معنا در کار برای خلق بینش و بصیرت و هم خوانی ارزشی در سطوح فردی تیمی و سازمانی و بالاخره پرورش سلامت روانی مثبت و تعهد و بهره وری سازمانی ایفا کند.
نظریه رهبری معنوی ورای یک چارچوب قدرتمند برای برآورده کردن این نیازها میباشد. رهبری معنوی شامل برانگیختن کارکنان از راه یک بینش متعالی و یک فرهنگ بر مبنای ارزشهای نوع دوستانه برای پرورش نیروی انسانی متعهد و با انگیزه میباشد.جرتزن و بارباتو گفتهاند که رهبران معنوی به بعضی از ویژگیهای مهم برای سازمان خویش به سان خودشکوفایی و معنا در زندگی اطمینان میبخشند.
رهبری معنوی، ضرورتی جهت سیر به سوی موفقیتهای پی در پی در سازمانها است. رهبری معنوی به عنوان متغیری اثرگذار جهت رفع نیازهای رهبران و پیروان در راستای حفظ معنویت در نگاهها متجلی میشود که به تعهد و بهره وری سازمانی میانجامد.
رهبری معنوی میتواند به عنوان مقولهای در حال ظهور در بافت کلان تر معنویت در محیط کاری نگریسته شودنظریه رهبری معنوی درون یک مدل انگیزشی درونی توسعه یافته و بر اساس ویژگی هایی چون امید، ایمان و نوع دوستی پایه ریزی شده است. هدف از رهبری معنوی خلق چشم انداز و ارزشهای متفاوت در سطوح فردی، تیمی، سازمانی و در پایان تقویت والاتری از تعهد و بهره وری سازمانی میباشد. رهبری معنوی بیشتر به عنوان یک پدیده در زمانی قابل رویت است که فرد در یک موقعیت رهبری نمادی از ارزشهای معنوی همچون صداقت، درستی و خضوع میباشد و خود را به عنوان نمونهای از شخصی که میتواند قابل اعتماد باشد و مورد تقدیر قرار گیرد، نشان میدهد.
رهبری معنوی با یادگیری و رشد مرتبط است، از این جهت برای سازمان هایی که تمایل دارند که پیشرفت را تجربه کنند، این امر ضروری میباشد. رهبری معنوی سازمان از طریق رشد و یادگیری، در نهایت سازمان را به سوی بهبود مستمر در فعالیتها و نیز محصولات و خدمات با کیفیت بالاتر سوق میدهد و در نهایت منجر به سطح بالاتری از رضایت مشتریان و عملکرد مالی سازمان میشود.
رهبر معنوی رفاه معنوی را در سازمان رشد و پرورش میدهد و در پی آن بر رضایت کارکنان از زندگی و شغل شان، مسئولیت پذیری سازمانی، تعهد سازمانی، بهره وری و عملکرد مالی سازمان اثر مثبت میگذارد.پژوهشاتی که در این زمینه انجام گرفته، نشان داده است که هویت یابی سازمانی یک گمشده بزرگ در مطالعه رهبری معنوی است.هر سازمان مانند انسانها یک هویت دارد که خود را با آن میشناساند. هویت مجموعهای از ویژگی هایی است که آن را از دیگران متمایز میسازد. اما به هر شکل، هویت سازمانی توسط این حقیقت که میتواند به عنوان ابزاری استراتژیک در فرآیند دستیابی یه اهداف و دیدگاه سازمان استفاده شود، مورد توجه است .
رهبران معنوی اشخاص اثرگذاری هستند که به تغییر روش هایی که دیگران مینگرند و کارهایی که انجام میدهند، توانایی دارند. آنها بر نگرشها و اعمال دیگران به منظور دستیابی به یک هدف مشترک که در نهایت به نفع کل گروه میباشد، اثر میگذارند.
رهبری معنوی کارکنانی با دانش برای مشارکت در سازمان و با قدرت برای تصمیم گیریهای اساسی سازمانی فراهم میکند و نیز زمینهای برای کارکنان برای دریافت عشق به نوع دوستی شکل داده که به نوبه خود اساسی برای انگیزش باطنی از راه امید و ایمان در چشم انداز سازمان است.هویت سازمانی متغیری شناختی است که دارای اهمیتی بسیار است و نه تنها بر احساس عضویت فرد در سازمان اثرگذار است، بلکه تعیین کننده رفتار افراد در محیط سازمانی نیز میباشد.
رهبر معنوی کسی است که با استفاده از ارزش ها، نگرشها و رفتارهایی که لازمه انگیزش باطنی خود و سارین است، بقای معنوی افراد را در سازمان فراهم میکند. رهبر معنوی این امر را در دو گام ذیل انجام میدهد:
- در حالی که هر یک از رهبران و پیروان سازمان از راه دیگر همکاران را احساس میکنند که دارای شغل با اهمیت و معنادار میباشند، رهبر معنوی اقدام به شکل دادن چشم اندازی مشترک میکند.
- رهبر معنوی با استقرار فرهنگ سازمانی، اجتماعی بر طبق ارزشهای انسانی باعث میشود که افراد در سازمان علاقه ویژهای به خود و دیگران نشان دهند و این حس در آنان به وجود میآید که دیگران هم دارای اهمیت میباشند و باید از آنان به علت شغلشان قدردانی شود.
رهبر معنوی شخصی است که هنگامی که افراد به کسی برای پیروی از او نیاز دارند، پیشاپیش دیگران و زمانی که افراد به تشویق نیاز دارند، پشت سرشان و وقتی که به دوست و همدل نیاز دارند در کنار آنها خواهند بود.معنویت بایستی به عنوان عضوی جدایی ناپذیر از رهبری در سازمانهای معاصر در نظر گرفته شود. این جدایی ناپذیری، عاملی مهم برای توسعه در راستای دستیابی به سطوح بالاتری از موفقیتهای درونی و بیرونی است. رهبری معنوی با جستجوگری، تفکر، ادراک و فعالیتهای تیمی اعضای جامعه در مقابل عمل فردی آنها مرتبط میگردد و این بدین معناست که کار تیمی در رهبری معنوی بیشتر از کار فردی مورد تایید قرار میگیرد. معنویت از راه آگاهی عمومی، ادراک درونی والایی را فراهم میکند. معنویت به بینشی عمیق تر و کاربردی برانگیخته نیازمند است. رهبران معنوی میان حکمت و مهربانی تعادل ایجاد میکنند و پیروان خود را با تمایل بیشتری در مسئولیتها مشارکت میدهند.
رهبری معنوی تصویری از آینده سازمان ایجاد کرده و به طوری در افراد نفوذ میکند که به تحقق اهداف عالی سازمان ایمان بیاورند و به آن امیدوار باشند. به همین صورت انگیزه کارکنان در جهت تحقق اهداف سازمان افزایش مییابد. با رواج فرهنگ نوع دوستی در سازمان، کارکنان توجه زیادی به خود و زندگی خویش پیدا کرده و روابط مطلوبی با همکاران خود برقرار میکنند. رهبر معنوی شخصی است که با استفاده از ارزشها و رفتارهایی که لازمه انگیزش درونی خود و دیگران است، بقای معنوی کارکنان و مدیران سازمان را فراهم میکند. در حالی که هر یک از رهبران و پیروان سازمان احساس میکنند که داری کاری مهم و معنا دار هستند، رهبر معنوی اقدام به ایجاد چشم انداز مشترکی میکند. همینطور رهبر معنوی با ایجاد فرهنگ سازمانی/ اجتماعی طبق ارزشهای بشر دوستانه، باعث میگردد که افراد علاقه وافری به خود و دیگران نشان دهند و اینگونه حس کنند که دیگران نیز در سازمان مهم هستند.زندگی درونی به عنوان سرچشمه اساسی الهام و بصیرت است که به طور مثبت بر روی رشد، ایمان، بینش و بصیرت، خدمت به همنوعان و عشق به نوع دوستی اثر میگذارد. نیاز به معنویت هم مانند نیازهای دیگر انسان از مقولههای مهم و اساسی به شمار میآید. شخص تمام این نیازها را با خود به محیط کار میآورد. ریشه ارتباط بین معنویت و رهبری، شناخت این مساله است که همه افراد دارای صدایی درونی هستند که منبع پایانی در حل مسائل فردی و کاری و رویارویی با مشکلات میباشد.
در فرآیند رهبری معنوی چیزی که از بیشترین اهمیت برخوردار است، بینش و بصیرت از مقصدی است که سازمان میخواهد در آیندهای نزدیک به آن برسد. واژه بینش و بصیرت تا دهه 1980 به ندرت در تئوریهای مدیریت و رهبری مورد استفاده قرار میگرفت. از آن به بعد که رهبران سازمانی به واسطه رقابت روزافزون جهانی، کوتاه شدن چرخههای تولید و تکنولوژی و قدیمی شدن راهبردها به آینده سازمان توجه بیشتری داشتند.بینش به تصویری از آینده اشاره دارد که تلاش افراد را برای خلق چنین آیندهای روشن میسازد.رهبری معنوی در این باب سه وظیفه عمده در دست دارد که شامل روشن کردن جهت کلی تغییر، آسان سازی تصمیمات جزئی و پیچیده بی شمار و کمک به هماهنگی و یکپارچگی فعالیتهای مختلف میشود. بینش مسیر حرکت سازمان و اینکه چرا رهبران معنوی و پیروان باید در این راه حرکت کنند را وصف میکنند. این بینش باید به افراد توانایی ببخشد، به کارشان معنا ببخشد و تعهد را در آنان بالا ببرد. مقصد و مسیر را تعیین کند و استانداردهای متعالی را شکل دهد و ایمان و امید را تقویت نماید.
یکی دیگر از مقوله هایی که رهبر معنوی میتواند در خود داشته باشد، عشق به نوع دوستی و علاقه به سایرین است. احساس عشق به نوع دوستی میتواند احساسات مخربی چون ترس، عصبانیت، حس شکست و غرور را از بین ببرد. همه این احساسات مخرب از ترس از دست دادن چیزی که برای فرد مهم است شکل میگیرد. در این راستا عشق مبنایی را برای از میان بردن ترس فراهم میآورد و پایهای را جهت التیام بخشیدن به عواطف انسانی فراهم میکند. رهبر معنوی میتواند به وسیله عشق و توجه به دیگران باعث وفاداری و تعهد به افراد و شبکه اجتماعی شود. عشق به نوع دوستی خود موجب بقای معنوی و آرامش و صلح میشود که با خود تعهد و بهره وری بالای سازمانی و کاهش استرس را به دنبال دارد.همینطور رهبر معنوی میتواند با خود حس امید و شوق به هدف را در سازمان به همراه داشته باشد. ایمان به امید حقیقت میبخشد. کارکنان دارای ایمان و امید از راهی که به سمت هدف در حال حرکت هستند، نسبت به آن بینش درونی دارند و جهت رسیدن به اهدافشان دوست دارند که با سختیها و مشکلات رو به رو شوند.
رهبری معنوی از طریق بینش و بصیرت، ایمان و امید و عشق به نوع دوستی اساسی را برای انگیزه درونی از طریق مشارکت شغلی و شناخت هدفها فراهم میکند، زیرا موجب تحقق نیازهای سطح بالای افراد همچون احساس استقلال، شایستگی و حس اجتماعی بودن را در کارکنان به وجود میآورد.
رهبری معنوی به عنوان ضرورتی برای موفقیت سازمانهای در حال رشد و یادگیرنده در محیط پر از آشوب و غیر قابل پیش بینی معاصر میباشد. کارکنان و مدیران نیاز به رهبری دارند که به آن اعتقاد قلبی داشته باشند و او نیز به آن آنان اعتقاد داشته باشد.
یکی از اهداف رهبری معنوی این است که نیازهای فرا زمینی کارکنان را در جهت بقای معنویت و رسیدن به سعادت در سازمان بر آورده سازد. این امر از راه احساس معنا و مفید بودن در شغل در جهت خلق بصیرت و بینش ارزشی در طبقات مختلف سازمانی به وجود میآید. در این راستا رهبر معنوی میتواند موجبات احساسات روانی مثبت را در کارکنان ایجاد کند و تعهد سازمانی را در آنها افزایش دهد و به دنبال آن اهداف و ارزشهای سازمانی را تحقق دهد.
ماکس دی پری در ارتباط با رهبری معنوی اینگونه میگوید که اولین مسئولیت رهبر معنوی، توصیف واقعیت است و آخرین وظیفه اش تقدیر از پیروان است که در این میان، رهبر باید یک خدمتگزار باشد. در حقیقت جنبش رهبری معنوی مشمول الگوهای خدمتگزاری رهبری، مشارکت دادن کارکنان و توانمندسازی افراد است و بر اساس بینش رهبری خدمتگزار بنیان نهاده شده است. رهبری معنوی نسبت به دیگران دیدگاهی خدمتگزار، نسبت به کار دیدی جامع و نیز تاکید بر توسعه فردی و تصمیم گیری مشترک دارد. در حقیقت رهبران معنوی ایمان و شوق نتایج کار خودشان را بروز میدهند که جان وسلی از اینها تحت عنوان نماد رهبری معنوی نام میبرد .يكي از دانشمندان حوزه رهبري معتقد است كه اولين مسئوليت رهبر، توصيف و تبيين واقعيت و آخرين آن، سپاس از پيروان است كه در ميان اين دو، رهبر بايد خدمتگزار و وامدار باشد و اين يعني «رهبري معنوي» نوعي رهبري كه بر خدمت به ديگران، ديدگاه كل نگر نسبت به كار، توسعه فردي و تصميم گيري مشترك، تأكيد دارد. در واقع رهبران معنوي ايمان، اشتياق و نتايج كار خودشان را بروز ميدهند. اولين مسئوليت رهبر، توصيف وتبيين واقعيت است و آخرين آن سپاس از پيروان است كه در ميان اين دو رهبر بايد يك خدمتگزار و وامدار باشد كه ماكس دي پري اين را تحت عنوان رهبري معنوي بيان ميكند.رهبر معنوي كسي است كه با استفاده از ارزشها، طرز تلقيها و رفتار هايي كه لازمه انگيزش دروني خود و ديگران است، بقاي معنوي اعضاي سازمان را فراهم كند.
منبع
پدری ، نیلوفر (1393) ،ارزیابی ارتباط میان ابعاد رهبری معنوی و رضایت شغلی کارکنان شعب بانک پارسیان تهران ،پایان نامه کارشناسی ارشد مدیریت دولتی ،دانشگاه آزاد اسلامی بندر انزلی
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید